ساعت از ۱۲ گذشته، دندانم خیلی درد میکند، ولی فکر میکنم اگر من ننویسم، چند نفر برایش مینویسند؟ روزهای درگذشت خیلی از هنرمندان شریف و آزاده اما ناآشنا با اسلام برای اینکه خودم را مجبور کنم همیشه به خودم میگویم اگر تو برایش فاتحه نخوانی کی میخواند؟
روزی که گذشت سومین سالروز درگذشت استاد ایسائو تاکاهاتا انیمهساز نابغۀ ژاپنی بود. پیرمردی عجیب و دوستداشتنی که با آثار گوناگونش اعم از سریالهای اقتباسی و سینماییهای تالیفی عالم ما و جهان کودکان و نوجوانان را زیباتر کرد.
اگر موضوع «ایسائو تاکاهاتا» را در وبلاگم ببینید میبینید پیش از این سه شاهکار او را معرفی کردهام، سه شاهکاری که هیچ شباهتی به هم ندارند. انیمهای که اکنون معرفی میکنم هم هیچ شباهتی به آنها ندارد. تاکاهاتا میتوانست با آن شهرت جهانی که از پی کارهایی مثل هایدی و آنشرلی به دست آورد تا آخر عمر یک فرم موفق تجربهشده و امتحانپسداده را ادامه بدهد و هرروز بر شهرت و ثروت خود بیفزاید. کاری که ما هم در ایران انجام میدهیم و آمریکاییها هم در هالیوود. یک اثر که مخاطب پیدا میکند را تا قیامت ادامه میدهیم، چه اسمش سریال پایتخت باشد چه سینمایی بتمن. اما تاکاهاتا ترجیح
داد نهتنها مقلد دیگران نباشد بلکه مقلد خود هم نباشد. او فراتر از یک کارگردان مولف، معلم و خالق ژانر بود و با ساخت هر اثر خود سرفصل تازهای را به عالم انیمه و انیمیشن میافزود. این تجربهگرایی گستاخانه و شریف هرچقدر در درازمدت به نفع عالم هنر است در کوتاهمدت مخاطب عمومی را همراه نمیکند.
«همسایگان من یاماداها» (1999) {که به غلط در فارسی همسایه من یامادا ترجمه شده} آنقدر به نسبت دیگر آثار تاکاهاتا و کل استدیو جیبلی متفاوت بود که نتوانست موفقیت چندانی در گیشه پیدا کند. البته من هم قبول دارم جزو شاهکارهای کارگردان نیست ولی در نوع خودش شاهکاری است. یک کمدی خانوادگی شاد و سرحال، با بیان و ساختاری نوین و متمایز. در حقیقت شادترین انیمۀ استدیو جیبوری را سرانجام کسی ساخت که غمگینترینش را ساخته بود.
جایی خوانده بودم این انیمه از سنت شرقی استدیو جیبلی فاصله گرفته و بسیار غربی است، چون ساختارش بیشتر از اینکه مانگایی باشد کمیکاستریپی است. اما اخیرا در جستاری، توصیفی جالبتر خواندم که یاماداها شبیهترین ساختار را به زیباییشناسی ژاپنی دارد، چون درست مثل یک مجموعه هایکوست.
واقعا هم این انیمه شنایی بین سنت و مدرنیته است، از این جهت که تنها کار تماما دیجیتالی جیبلی است مدرن و غربمآبانه است و از این جهت که روایتی نکتهگو و پیرنگگریز و ساختاری مینیمال دارد، بسیار شرقی و ژاپنی است.
در هر صورت ساختار هرچه باشد، محتوا مبتنی بر قویترین سازمان شرقی یعنی خانواده بنا شده. تاکاهاتا اگر در «همین دیروز» نشانمان میداد که همین زندگی پیشپاافتاده و سادۀ روزمره حاوی شگفتی و زیبایی است، در همسایگان من یاماداها میگوید همین زندگی پیشپاافتاده و معمولی روزمره سرشار از شادی و طنز است. در اولی میگفت: سادگی، زیباست. در دومی میگوید: سادگی، خندهدار است :)