در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۸ مطلب با موضوع «قرآن کریم» ثبت شده است

۲۸
ارديبهشت

ویژه شب قدر: شش سال پیش در نسخه قدیمی به رنگ آسمان دو یادداشت کوتاه با موضوع  سید محمد نقشبندی و ابتهال‌هایش نوشته بودم، امشب پیدایشان کردم

 

یک

مولای | نقشبندی
 
Jul 2014
سید محمد نقشبندی
 
 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سید محمد نقشبندی یکی از قاریانِ دوره طلایی قرائت قرآن کریم در مصر است که البته جایگاهش به عنوان یک قاریِ قرآن جایگاه خیلی بالایی نیست ولی در «ابتهال» (هنر مناجات‎خوانی در سنتِ موسیقی عربی-اسلامی) جایگاه نخست را دارد. بسیاری معتقدند هیچ صدایی در وسعت و قدرت با صدای نقشبندی برابری نمی‎کند، و البته همه بر برترین بودن او در هنر ابتهال و «شیخ‎المبتهلین» بودنش توافق دارند. ابتهال هم، چون قرائت قرآن و تواشیح و ... از هنرهای مذهبی و بی‎موسیقی است، با این حال چند ابتهال (یا آوازِ مذهبی) همراه با موسیقی نیز از نقشبندی به جا مانده که شاید زیباترینش ابتهالِ «مولای» است که مناجاتی است با پروردگار.

گفتنی‎است که درموردِ شیعه بودنِ نقشبندی و تقیه‎اش، شایبه‎ها و شایعه‎هایی مطرح است که ما نه تاییدشان می‎کنیم و نه تکذیب!
 

مَولای! إنّی ببابک، قَد بَسطتُ یَدی؛
مَن‎لی ألوذ به، الّاک یا سَندی؟

أقُوم باللیل و الأسحار سَاهیةٌ
أدعُو و هَمسُ دعائی، بالدموع نَدى ...

 

 


دو

مناجات امام علی با صدای نقشبندی
 
Jul 2014
 

در یادداشتِ قبلی که با موضوع مرحوم سید محمد نقشبندی نوشتم از شایعه‎ها و شایبه‎هایی درباره شیعه بودنِ او سخن گفتم. باری یکی از حقایق قطعی این است که نقشبندی در زمان حیاتش (پیش از انقلاب) به ایران آمده، به دیدارِ مراجعِ تقلید شیعه در آن زمان رفته‎ و در مساجد و محافلِ شیعه به اجرای ابتهال و مناجات پرداخته‎است؛ آن هم ابتهال و مناجات‎هایی که با متون شیعیان است. با اینکه آن سفر سفر مهم و معروفی است اما امروز کمتر اثری می‎توان از نوارهای آن جلسات پیدا کرد. در اینترنت که می‎گردیم انگار محمد نقشبندی هرگز به ایران نیامده است. نمی‎دانم این غیب شدنِ آرشیوهای شیعی ایشان و دیگران به خاطر تنبلی شیعیان است یا همتِ وهابیان.

باری پس از جست‎جوی فراوان توانستم به یکی از این قطعات دست پیدا کنم و البته به خاطرش مجبور شدم عضو یکی از اتاق‎های گفت‎گویشان بشوم.

این قطعه‎ی کوتاه بخشی از یکی مراسمات سید محمد نقشبندی در یکی از محافل شیعی در ایران است که البته اول و آخر ندارد. اما مهم این است که نقشبندی در این قطعه به خواندن مناجات منظوم امیرالمومنین (که یکبار بهش اشاره کردم : در بخش «باز آواز») می‎پردازد: لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی.
 

لَکَ الحَمدُ یا ذَالجودِ و المَجدِ و العُلی
تَبارَکتَ تُعطی مَن تَشاءُ و تَمنَعُ ...

 

  • حسن صنوبری
۰۴
خرداد

«و قال الرسول یا رب إن قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا» سورة فرقان . آیهٔ ۳

همه وقتی پیر می‌شویم می‌رویم سراغش. وقتی کار دیگری ازمان برنمی‌آید. وقتی دندان پلوخوری‌مان افتاده و بی عینک ته‌استکانی جایی را نمی‌بینیم. به همین خاطر به درد نمی‌خورد. آن موقع که حواس و ادراکاتمان زورشان به فهم یک متن سادهٔ روزنامه‌ای هم نمی‌رسد چطوری می‌خواهیم مهم‌ترین و باعظمت‌ترین کتاب جهان را بخوانیم؟

شاید اصلأ این قرآن‌خوان‌شدن‌های ما سر پیری و کوری که از روخوانی هم فراتر نمی‌رود مصداق همان «رب تال القرآن و القرآن یلعنه» باشد.

یکی از چیزهایی که کمتر از حفظ و روخوانی و خوش‌خوانی قرآن بهمان یاد دادند، خواندن همراه با فهمیدن قرآن است. چه فهم زبان عربی، چه همین خواندن ترجمهٔ قرآن همراه با قرآن. از طرفی اکثر ترجمه‌های رایج ترجمه‌هایی بد هستند و همین مانع فهم درست ما از قرآن کریم شده است. شاید کار درستی جلوه نکند ولی به نظرم باید اول ترجمه‌های بد را معرفی کنیم بعد ترجمه‌های خوب را.

سه ترجمهٔ رایج قرآن که به نظرم خوب نیستند اول ترجمه مرحوم آیت‌الله الهی‌قمشه‌ای است. این ترجمه ارزش تاریخی دارد ولی الآن دیگر واقعا ترجمهٔ خوبی به حساب نمی‌آید، چون آن بزرگوار خیلی بخش‌ها را اصلا ترجمه نکرده، و یا خیلی کلی و به قول خودشان تفسیری ترجمه کرده است. یکی ترجمه آیت‌الله مکارم‌شیرازی است که با همه احترامی که برایشان قائلم به نظرم ترجمه‌شان مخصوصا با آنهمه پرانتز تفسیری راه تامل و تحقیق در بطون قرآن را می‌بندد و نظر و تشخیص مترجم از تفسیر قرآن را به مخاطب تحمیل می‌کند. یکی هم ترجمه ‌شیخ حسین انصاریان خطیب توانمند است که به برکت شهرت و محبوبیت ایشان در فن خطابه فراگیر شده.

از این سه ترجمه باید بگذریم و برویم سراغ ترجمه‌های دیگر مثل ترجمه حسین استادولی، سیدعلی موسوی‌گرمارودی، بهاالدین خرمشاهی، آیت‌الله مشکینی، طاهره صفارزاده، ابوالفضل بهرام‌پور و...

حالا اینکه کدام یک از این ترجمه‌ها بهترند و می‌شود بیشتر از بقیه توصیه‌شان کرد خودم همیشه شک داشتم و به نظرم هیچ کدام به طور مطلق از دیگری بهتر نبودند هر چند همه از آن سه ترجمه بهتر بودند.

تا این که در سال‌های اخیر ترجمهٔ تازه‌ای منتشر شد که به نظرم تا حد زیادی می‌تواند به اکثر افراد جامعه توصیه شود و اکثر خوانندگان از آن بهره کافی ببرند، آن‌هم ترجمه همراه با تفسیر مفسر فرهیختهٔ قرآن‌کریم حجه‌الاسلام قرائتی است.

این ترجمه یکی از سلیس‌ترین و خواندنی‌ترین ترجمه‌هایی است که از قرآن خوانده‌ام. تفاسیر هم به صورت‌نکته‌نکته ، موجز و کاربردی در حاشیه هر صفحه نوشته شده است و برخلاف بسیاری از نمونه‌های مشابه (درج تفسیر در حاشیهٔ قرآن) ساز جدایی نمی‌نوازند و به صورت مستقیم به فهم متن کمک می‌کنند


  • حسن صنوبری
۱۷
بهمن
  • حسن صنوبری
۰۵
مهر

تیتر دوم: «حق با فرشته‎ها بود»

پ ن : دلم می‎خواست فیه ما فیه‎م را با یک مطلب دیگر و شادتر به‎روز کنم همین روزها.

و می‎خواستم پاسخ‎های تفصیلی و حرف‎هایی را که بهشان فکر کردم برای کامنت‎ها و وبلاگ‎ها بنویسم، اما هرچه می‎گذرد این داستان «مِنا» آنقدر حالم را بدتر می‎کند که خجالت می‎کشم از چیز دیگری اینجا بنویسم، اصلا نمی‎توانم هم اگر بخواهم.

*

اولین خبر که آمد، گفتم سعودی دارد پولی را که از مسلمان‎ها می‎گیرد برای حفظ جان و رفاهشان در حج، خرج کشتن یمنی‎ها می‎کند و اینجا داستان فقط داستان سهل‎انگاری و کوتاهی است. ولی هرچی بیشتر می‎گذرد و بیشتر فکر می‎کنم و خبرهای بیشتری می‎آید و آمار کشته‎ها چند برابر می‎شود داستان شکل دیگری به خودش می‎گیرد و آدم بیشتر حالش بهم می‎خورد از این هیولاهای آدمکش. از این پلیس‎های خبیث که دیوار راه مردم شدند. از این تکرار دوبارۀ حج خونین.

*

پریشب دیروقت داشتم در خیابان راه می‎رفتم، از کنار یک سالن عروسی رد شدم، خب مردم شاد بودند و داشتند سر و صدا می‎کردند و ماشین‎ها پشت سر هم آهنگ شیش و هشت پخش می‎کردند؛ به در سالن که رسیدم ناگهان دیدم یک خانم بسیار راحت‎پوش با یک سگ وحشی و بزرگ از سالن آمد بیرون. بله دقیقا، سگ وحشی و بزرگ، از در سالن جشن عروسی. خانم لبخند شیکی به لب داشت و این سگ از کنار هرکسی رد می‎شد حالت حمله و توحش به خودش می‎گرفت؛ به همین خاطر چند لحظۀ یک‎بار یکی دیگر از خانم‎های میهمان جلوی سالن جیغی می‎زد و کنار می‎پرید تا سگ گازش نگیرد؛ خانم صاحب سگ هم سعی می‎کرد زنجیر را به طرف خودش بکشد. این منظره از شب اول پس از فاجعۀ منا و (روز اول عزای عمومی) در خیابان پیروزی را محال است فراموش کنم؛ بس که نمادهایی با خود دارد که همیشه سعی می‎کردم نادیده بگیرمشان. حمل سگ. حمل سگ توسط یک خانم. حمل سگ توسط یک خانم در محله‎های تقریبا پایین‎شهر و مذهبی. بردن یک سگ توسط یک خانم... به مجلس عروسی! . بردن یک سگ بزرگ و وحشی ...

*

دیروز یکی می‎گفت «اینها که شهید نیستند، نباید جو بدهیم، خب الکی کشته شدند». یکی دو نفر دیگر تقریبا مشابه هم گفتند: «شنیدم تو اخبار می‎گفتند عربستان باید مدیریت حج را به کشورهای اسلامی بدهد، حتما منظورشان ایران است! حالا اینها هم جوگیر شده‎اند فکر کردند اگر خودشان باشند اتفاقی نمی‎افتد و ایران خیلی توانش بالاست!». قطعاً برای اولی همان «مهاجرا الی الله» را کامل شرح کردم و برای دومی گفتم جمعیت منا یک دهم جمعیت اربعین بود، ثروت و بودجۀ عربستان ده برابر بودجۀ متولیان مراسم اربعین بود و  خطری که اربعین را از سوی داعش تهدید می‎کرد صدبرابر داستان منا بود که در امنیت کامل بود. و برایش گفتم این نداشتن اعتماد به نفس ملی به ارث رسیده از دوران رضاخان و پسرش تا امروز خیلی مسخره است، وقتی اربعین با آن مختصات دشوار و مدیریت ایرانی‎ها و شیعیان طوری اداره شد که خون از دماغ کسی نریخت و حج با این مختصات آسان تحت مدیریت سعودی‎ها و وهابی‎ها طی یک هفته دو فاجعۀ بزرگ داشت.

*

پدرم همیشه دیروقت برمی‎گردد خانه. امروز از غروب خانه بود. مادرم گفت چون اول خبر کشته شدن یکی از دوستانش را شنیده و بعد هم وقتی نشسته جلوی تلویزیون، فیلم جدیدی از کشته‎های آن‎روز پخش شده و در نهایت حالش بهم خورده.

*

از چند ماه پیش (فکر کنم ماه رمضان) می‎خواستم درمورد مسابقات قرائت قرآن امسال بنویسم. من هرسال از اینکه برگزیدۀ رتبۀ نخست مسابقات ایران یک ایرانی باشد شاکی بودم. مخصوصا سال قبل در «به رنگ آسمان» (که کلا به لطف بلاگفا دارد با خاک یکسان می‎شود و هیچ چی ازش نمانده) از این موضوع نوشته بودم. از اینکه برگزیدۀ ایرانی تفضل خاصی بر نفر دوم (که فیلیپینی بود) نداشت (اینجا) و اینکه قرائت قاری بخش حفظ بسیار هنرمندانه تر بود (بهزاد هژبری). چه اینکه سال‎ها شده بود که ما در مسابقات دیگر رتبه نمی‎آوردیم و هی در مسابقات خودمان اول می‎شدیم!

تا اینکه امسال یک اتفاق عجیب افتاد. پس از نه سال، ایران با قرائت یک قاری _انصافا هم خوش‎صدا هم خوش‎سیما_ یعنی آقای «محسن حاجی حسنی کارگر» در مسابقات مالزی (پر سابقه‎ترین مسابقه بین‎المللی قرائت قرآن کریم) اول شد. من خودم سبک قرائت ایشان را خیلی دوست نداشتم، اما او در سبک خودش واقعا زیبا و متین و دقیق می‎خواند و البته که مهم این بود که توانست بی پارتی‎بازی و هیچ شایبه‎ای چنین جایگاهی را کسب کند.

پس از فاجعۀ منا یکبار خبر کشته‎شدن او هم آمد، اما سریع توسط برادرش تکذیب شد. و بعد دوباره تایید شد.

دارند زیبایی‎های جهان را یکی‎یکی پرپر می‎کنند می‎ریزند زیر دست و پا.

فیلم قرائت محسن حاجی حسنی کارگر در مسابقات مالزی

فیلم قرائت محسن حاجی حسنی کارگر در جلسه آیت‎الله خامنه‎ای پس از مسابقات مالزی

فیلم قرائت محسن حاجی حسنی کارگر در جلسه آیت‎الله خامنه‎ای (در سنین نوجوانی)

آخرین قرائتش، در جوار کعبه (چند ثانیه) ---> و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً!

*

انشاالله که همۀ مفقودین، سالم پیدا شوندو انشاالله همه مجروحین به زودی زود شفا پیدا کنند.

ولی این آمار بالای مفقودین، آن‎هم چند روز پس از ماجرا مرا بسیار می‎ترساند و نگران می‎کند. من از دیدن این عدد «۳۲۵» مفقود، خیلی بیشتر از «۱۳۶» کشته می‎ترسم. خدا رحم کند.

و انشاالله که محاسبات عقلی من اینبار اشتباه باشد.

*

برای خدا از آن ابتدا _وقتی به پایان کار می‎نگریسته_ انسان دو چهره داشته. زشت و زیبا. آخرین نسخۀ قابیل و آخرین نسخۀ هابیل. نهایت زشتی و نهایت زیبایی. چهرۀ اول را فرشته‎ها هم می‎دیدند، اما چهرۀ دوم را فقط خودش می‎دید. امروز ما هم در بین این سعودی‎ها و همپیمانانشان می‎توانیم صورت کامل و تکامل‎یافتۀ آن چهرۀ کریه اولی را ببینیم. می‎توانیم ببینیم اما باز هم از بین نمی‎بریمش. باز منتظریم تا شاید روزی چهرۀ دوم را ببینیم و خودش کار را تمام کند. با انتظاری از این جنس، فعلا که حق با فرشته‎هاست.


"...تا ایشان را نباید، کسی نتوانند به ایشان رسیدن و ایشان را دیدن. مستوران حق را بی ارادت ایشان کی تواند دیدن و شناختن؟ این کار آسان نیست.
...فرشتگان فرومانده‎اند که «و نحسن نسبح بحمدک و نقدس لک». ما هم عشق‎ناکیم، روحانیانیم، نور محضیم. ایشان که آدمیانند، مشتی شکم‎خوارِ خون‎ریز که: «یسفکون الدماء»"

_فیه ما فیه/مولوی/156_


  • حسن صنوبری
۲۱
تیر

http://bayanbox.ir/view/2650136266629305373/Quran.png

 

لقد انزلنا الیکم کتاباً فیه ذکرکم افلا تعقلون
 

به راستى که به سوى شما کتابى فرو فرستاده‎‏ایم که در آن یاد [و سخن‏] شما هست، آیا تعقل نمی‎کنید؟!

 

قرآن کریم _ سورۀ انبیا _ آیۀ دهم

 


*ترجمه: بهاءالدّین خرّمشاهی

  • حسن صنوبری
۱۸
تیر

ذوالفقار

«... فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ ، إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ ، لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ ﴿۱۲﴾

أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ ،  وَ هَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ ، وَ هُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ، أَتَخْشَوْنَهُمْ ، فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِینَ ﴿۱۳﴾»


... پس با پیشوایان کفر کارزار کنید، چرا که به هیچ پیمانی پایبند نیستند، باشد که دست بردارند (از دشمنی).

آیا با گروهی که پیمان‎های خود را شکستند و کوشیدند به بیرون راندن پیامبر پیکار نمی‎‏کنید؟
در حالی‎که آن‎ها بودند که نخستین‎بار (پیکار با شما را) آغاز کردند. آیا از آن‎ها می‎ترسید؟
پس (همانا) خدا سزاوارتر است که از او بترسید، اگر باور دارید.


قرآن کریم _ سورۀ توبه



* در این مطلب هم اول اصل را گذاشتم بر همان ترجمۀ آقای گرمارودی، ولی تغییراتش خیلی بیشتر است.

* مرتبط: قبلاً نوشته بودم ---> «حماسۀ قیام برای خدا»

  • حسن صنوبری
۱۶
تیر

سایه


ألم تر إلی ربّک کیف مَدَّ ظِّل، و لو شاء لجعله ساکناً، ثم جعلنا الشمس علیه دلیلا (۴۵)

ثمّ قبضنه إلینا قبضاً یسیرا (۴۶)


آیا ندیده‎ای که پروردگارت چگونه سایه را گسترانده است؟

و اگر می‎خواست آن را ایستا می‎گرداند،

سپس خورشید را بر آن رهنمون گرداندیم.


آنگاه آن را اندک‎اندک به سوی خویش باز گرفتیم.


قرآن کریم _ سورۀ فرقان


* ترجمه‎های بسیاری را برای این دو آیه دیدم، به نظرم از همه بهتر و شیواتر و زیباتر ترجمۀ آقای دکتر سیدعلی موسوی‎گرمارودی بود که تقریباً همین ترجمۀ بالاست. من فقط دو واژه را تغییر دادم. یکی «شاء» که ایشان «بخواهد» ترجمه کرده، من با «می‎خواست» تغییر دادم؛ دیگری «ساکناً» که ایشان «بی‎جنبش» ترجمه‎کرده‎اند، که احتمالاً برای اهتمامشان درمورد سره‎نویسی بوده، چون اکثراً آن را همان «ساکن» نوشته‎اند، من اینجا به‎نظرم «ایستا» آمدکه هم فارسی است هم ترجمۀ دقیق است (بی‎جنبش ترجمۀ دقیق «غیر متحرک» است نه «ساکن»).

*  درباب ترجمه‎های قرآن و نهج‎البلاغه خیلی حرف دارم.

  • حسن صنوبری
۱۳
تیر
عصا

« قالوا: "یاموسی، إمّا أن تُلقی إمّا أن نکون اوّل من اَلقی ﴿۶۵﴾

قال: بل ألقوا ... » (۶۶)

« {جادوگران} گفتند: ای موسی! تو می‎اندازی یا ما اول بی‎اندازیم؟

{حضرت موسی} گفت: شما اول بیاندازید! ... »

قرآن کریم _ سورۀ طه
  • حسن صنوبری