در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

شعر: «خیابان مصدق»

شنبه, ۱۳ تیر ق.ظ

http://bayanbox.ir/view/1825788788818028421/Mosaddegh.png


حتی مصدق هم  تو را از یاد خواهد برد

دیشب چراغ خانه را...،

امشب تنورِ خانه را دادی
                             به جایش نان گرفتی

و فکر کردی
                ارزان گرفتی

 

*

شب، ساکت و تاریک و تنها

بازار را، وقتی که بر می‎گردی از این کوچه تا خانه

حتی خودت هم لحظه‎ای با خویش می‎گویی:

«یک روز،
              میدان فردوسی به حالم
                                          افسوس خواهد خورد

میدان فردوسی که جای خود

حتی خیابان مصدق هم
                          نام مرا از یاد خواهد برد»

 

*

یک روز می‎گفتیم: می‎جنگیم

در راه ایمان

هرچند بی نان

 

امروز می‎خندیم محض نان

بر چهرِ دونان

 

*


با خویش می‎گوید که: «ایمان را نمی‎خواهم

از بس که سنگین، نرخِ ایمان است»

غافل که آنچه می‎دهد از دست

نان است


آری، همین نان

 

*

تو در کتابِ کهنۀ تاریخ

یک صفحۀ تاریک خواهی بود

در نقشۀ جغرافیا:

یک کوچۀ کوچک.

یک کوچۀ بی‎نام.

بی یار و بی همراه ...

آنگاه،
       خواهی مرد


آری، خیابان مصدق هم تو را از یاد خواهد برد.



پ ن: وقتی داشتم این شعر را می‎نوشتم، طبیعتاً داشتم به مسائل روز و «فناوری هسته‎ای» و «چرخۀ سوخت» و «تحریم رادیوداروها» و «مذاکره» و حتی «آب شیرین‎کن» و «فرایندهای مربوط به شرایط نگهداری و اصلاح نژادی در کشاورزی» فکر می‎کردم و بیش از همه از به حرف‎های عجیب بعضی از سیاست‎مداران و روزنامه‎نگاران روشنفکر و اصلاح طلب و معتدل و پیروانشان در ساده‎انگاری یا حتی کوچک‎انگاریِ فناوری هسته‎ای ایران.

نظرات  (۳۲)

بنظرم کسی باید از نان گرفتن انتقاد کنه که حداقل یک شب گرسنه خوابیده باشه
اونا فقط می تونن انتقاد کنن
نه تو
نه من
پاسخ:
علیکم السلام
اولاً مگه من به شما گفتم "کسی باید رمان تاجیکو بنویسه، که خودش یه‎بار جای کیف، کیسه برده باشه مدرسه"؟
ثانیاً یه‎بار دیگر شعرو بخون. به بخش «تنور» و بخش «همین نان» هم دقت کن.
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلام علیکم

    چه قدر درخور حال بود.
    پاسخ:
    سلام علیکم و رحمه الله
    سپاس که مطالعه کردید
    سلام
    تمام حرف رو تو همین بخش اول گفتین! دست مریزاد!
    ...
    امیدوارم تاریخ درباره مون ننویسه که کشتی ماهیگیری مون رو با تمام امکاناتش دادیم تا چند تا ماهی به غارت رفته ی خودمون رو از دزد اموالمون بگیریم!
    ...
    یعنی اگه کسی یک شب گرسنگی نکشیده باشه ، نمی تونه به همسایه ی گرسنه اش بگه که تنور رو با نان عوض کردن خلاف عقل سلیمه؟!!! اتفاقا باید به گرسنه کمک کرد که همچین اشتباه مرگباری رو مرتکب نشه!
    هر چند تو این قصه ی پر غصه ی ما، اتفاقا گرسنه ها عاقلتر از این حرفها هستند که تن به همچین خفتی بدن ؛ و متأسفانه تنور فروشی آرمان و آرزوی کسانیه که بدجور سیرند!
    پاسخ:
    سلام علیکم
    درود بر همۀ مخاطبان دقیق عالم!
    من دیگه حرفی ندارم :-)
    *
    پ ن: والا به خدا! این اعتدالیون یه جوی درست کردند که انگار بحث ما فقط سر نفروختن شرف به نان است. حال آنکه بحث خود نان هم هست!
    سلام
    من نمی دونم اگر توافق نشه  (که ان شاء الله نشه!) دولت محترم چه بهانه ای خواهد داشت برای عدم رفع مشکلات مردم و دوسال معطل گذاشتن 70 میلیون انسان به بهانه این که تحریم ها برداشته خواهد شد و همه چیز گل و بلبل خواهد شد!
    پاسخ:
    سلام علیکم
    من (و علی خامنه‎ای، هردو مشترکاً) که می‎گوییم الهی بشه. ولی خوب بشه.یا اینکه اصلاً نشه.
    نه اینکه بشه و ببینیم به قول شما تمام این مدت معطل و سر کار بودیم.
    اونا می دونند ما متوجه میشیم
    ما میدونیم اونا متوجه میشن
    بعد چه جوری رومون میشه یه حرفایی رو بزنیم یا بزنند؟!
    پاسخ:
    بنده به همین تناقضات اندیشیده بودم و قبلا نوشته بودم: «یا ما فریب خوردیم، یا او فریب خورده است»
    شعرت انقدر رو و حاوی تمثیل های بسیار سطحیه که لازم نیست به چیزی بیشتر دقت کنم.
    احسنت تو  ی حسن صنوبری ی تو اتاقت نشسته ی جواب تلفن هیچ بنی بشری رو نده، چیزی رو درباره ی مزاکرات ناگهان فهمیدی که بقیه نفهمیدند.
    که آی مردم
    حتی نونی هم درکار نیست. عجب!!!!
    هشت سال بزرگترین اختلاس ها و حروم خوری ها انجام شد و تمام اطرافیان دکتر رو گرفتند شرافت و نون مردم به باد نرفت و هیچ کسی در ورق های تاریخ بدنام نشد و حسن صنوبری هم تو اتاقش ککش نگزید اما
    حالا که به قول شما آقای خامنه ای تایید کرده
    حسن صنوبری از تو اتاقش
    ناگهان متوجه شده و این شعر عالی رو گفته.
    عجب
    عجب
    پس همینه که میگن شاعرا از زمان خودشون جلوتر حرکت می کنن.
    پاسخ:
    چه جالب
    فقط یک سوال:
    یعنی با وجود اینکه آقای خامنه‎ای تأیید کرده، من مخالفت کرده‎ام؟
  • حامیم به سپیدار
  • بله کسی که گرسنگی نکشیده نمی تونه برای گرسنه نسخه بپیچه.
    شما برو یه شب گرسنه بخواب بعدش بیا بگو تنور نفروشید گرسنه ها. ماهی گندیده نخرید.
    ماشالا همه هم اینجا استاد تمثیل های قوی شدن.

    سلام.

    اون قدر اینجا کامنت گذاشتنم طول کشید که بلاگفا از رو رفت و درست شد.

     

     

    کلی حرف داشتم برای زدن!!!!

    فعلاً بی‌خیال.

    پاسخ:
    سلام علیکم
    والا بلاگفای من هنوز درست نشده
    چه خوب که آدرس گذاشتید تا کامنتتان با کامنت دیگر ریاحین قاطی نشود!

    فکر می‎کردم اینجا کامنت‎گذاشتن آسان است.
    موضوع بحث ، دست آوردها و از دست داده هاست . اینکه در ازای گرفتن نان ، چی دادیم؟ (پرسیدن که جرم نیست ، احیانا؟ ) بالاخره چه من گرسنه باشم چه نباشم ، اون تنور به من هم تعلق داره! و حق دارم بدونم داره چه اتفاقی براش می افته!
    همین تنور ساده ، کارکردهای دیگه ای هم براش  قابل تصوره ، پس فقط گرسنه ها نیستن که حق نظر دادن درباره ی سرنوشتش رو دارن ! و شاید از خود به اصطلاح تنور مهمتر ، چیزهاییه که ممکنه همراهش از دست بره ! 
    من نمیدونم چرا تا یکی می پرسه که چی شد؟ چی دادیم؟ چی گرفتیم؟ و .... فوری پرسش کننده متهم به سیری و بی درد و نادان بودن میشه! یعنی هر کی بپرسه چرا؟ یعنی این بحث بهش ربطی نداره؟ یعنی نفس این سؤال نشون میده که من حتی یک شب گرسنه نخوابیدم؟!!!!!! و حق حرف زدن ندارم؟!!! اونوقت اونایی که میدونن و اونایی که نمیدونن داره چه اتفاقی داره می افته ، یا افتاده ، یا قرار بیفته ، صرف این که دانسته و نادانسته موافقند ، همه گرسنه و گرسنگی کشیده شدن؟ [قابل تأمل تر اینکه زندگینامه ی بعضی از دست اندکاران اصلی و طرفداران اصلی این خرید و فروش نشون میده خییییییییییلی گرسنگی کشیده اند گویا!]

    سلام علیکم
    چند وقت بود میخواستم خدمت برسم عرض ادب کنم و تبریک بابت اسباب کشی به منزل جدید...
    مبارک است انشالله مستدام
    پاسخ:
    سلام علیکم و رحمه الله
    خیلی لطف کردید و خوشحال شدم تشریف آوردید. انشاالله این اسباب‎کشی اسبابِ خیر شود
    بازهم ممنونم از شما
    داریم دق میکنیم از دست اعتدالیون
    به نام اعتدال به کام سیاست...برای حفظ بقا هر کاری حاضرند بکنند
    وقتی پوتین پیام داد که بابا جان زیاده خواهی هم حدی دارد...گفتم کاش او رییس جمهور مملکتمان بود ...صدای حمایت از منافع ملی از حلقوم کشور همسایه ای که همچین دل خوشی هم ازش نداریم درآمد
    پاسخ:
    والا به خدا. انقلاب کردیم خاک بر سر نباشیم. حالا برای حفظ دستاوردهای انقلاب! باید خاک بر سری را تحمل کنیم. می‎خواهی مذاکره کنی، مذاکره کن، عیب نداردف ولی حداقل سینه را بده جلو و سر را بالا بگیر، نگو برای آب خوردن هم محتاج مذاکره‎ایم.

    پ ن: پوتین، قالیبافِ روسیه است دیگه! :-)
    شما دوستان و البته بزرگترهاتون جایی وایسادید که اگه ماجرا شکست بخوره می گید دیدید دیدید ما که می گفتیم شرافتمون به باد می ره
    و اگر ماجرا پیروز بشه
    می گید ما که حمایت کرده بودیم.
    امام خمینی سر ماجرای قطعنامه جام زهر رو خودش نوشید که احزاب به جون همدیگه نیفتن.
    اما حالا دوستان با سیاست یکی به نعل یکی به میخ همه رو به جون هم انداختند.
    اگر نه، نه
    اگر آره، آره

    پاسخ:
    بزرگترهای شما چگونه رفتار می‎کنند؟
    اگر توافق نشود، می‎گویند «نگذاشتند» اگر بشود و آمال وعده‎داده شده برآورده نشود، می‎گویند: «این تنها راه بود، اگر مذاکره نمی‎کردیم وضع از این‎هم بدتر می‎شد» سخن ابطال‎ناپذیر این است.
    واقعاً چه کسی دوپهلو و ابطال‎ناپذیر حرف می‎زند، بزرگتر ما یا بزرگترهای شما؟ چه کسی دنبال منافع شخصی و مطامع حزبی است و چه کسی به منافع ملی و مذهبی می‎اندیشد؟

    اتفاقا بزرگ‎ترِ ما آنقدر باشرف هست که _برخلافِ چرندیاتِ حضرت‎عالی در این سطور_ پای دولت و تیم مذاکره‎کننده ایستاد، حال آنکه نه چنین توقعی از ایشان می‎رفت نه مجبور به چنین چیزی بود. بزرگ‎تر ما انقدر  اهل فتوت و شرافت بود که به وحدت ملی و همۀ افرادی که داخل این مرزها تعریف می‎شوند احترام بگذارد و ضریب بدهد و طوری برخورد کند که در هر دو صورت دشمنِ خارجی متضرر باشد. اگر هم سیاستی ورزید با طرف متخاصم ورزید، نه با دولت. این عین سخنان اوست که نشان می‎دهد نه‎تنها ملت را به جان هم نیانداخته، بلکه حتی در صورت شکست مذاکرات به جای حضرات داخلی، دشمنِ خارجی را مقصر و متضرر دانسته :
    «از مذاکراتی هم که امروز در جریان است، ما ضرری نخواهیم کرد» 92
    «اگر این مذاکرات به نتیجه نرسد، آن که بیش از همه ضرر میکند ما نیستیم، آمریکایى‌ها هستند.» 93
    «اگر طرف مقابل از کج‌تابی‌های معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربه‌ای برای ما میشود که خیلی خب، پس میشود» 94
    یک جو انصاف برای فهم این مسائل کافی‎ست. و البته رهبری اگر دستش را تا آرنج بکند در عسل و بگذارد دهن بعضی‎ها، باز هم گاز می‎گیرند.

    درمورد «به باد رفتن شرافت» و مسئلۀ «جام زهر» هم حرف زیاد است که حوصله کردی برایت می‎گویم.
    به سؤال شدیدا بی ربط: (بالاخره من گرسنه نیستم و نباید از نان بپرسم! ولی همین شکم سیری باعث میشه به چیزای دیگه ای فکر کنم که خیلی به نان و تنور و انرژی و هسته اش ربطی نداره! مثلا:)
    از فروش این تنور ، چی عاید کسی میشه که گرسنه نیست و گرسنگی نکشیده ولی زحمت فروش تنور و خرید نان برا گرسنه ها رو تقبل کرده؟ 
    واضح تر :  قضبه ی موش و گربه و رضای خداست! حق دلالیش چیه؟ چقدره؟ (ببخشید ولی کسانی که دستشون تو کار خرید و فروشه که میتونن این سؤال رو بپرسند ؟!)
    شکم سیریه دیگه! ببین فکر آدم رو تا کجا می کشونه!
    یه سؤال بی ربط دیگه:(این سؤال دیگه ناشی از شکم سیری نیست ، از روی بی سوادیه! )
    اگه دوستان 1+5 متفقا و از روی حسن نیت و بدون دوز و کلک ، واقعا همه ی تحریم های هسته ای  رو تعلیق که نه ، اصلا لغو کنن ؛ اونوقت امکان نداره همونها رو بعدا به نام تحریم های حقوق بشری و حامی تروریست بودن و ... دوباره برگردونن؟!!!!


    سلام
    من فکر میکنم که این شعر مبالغه اش زیاد است حداقل برای الان!شاید در آینده مطابق واقع شود اما الان نه...
    در مورد ترکیب شعر هم اصل مطلب در بند اول آمده  به همین خاطر انگار خوندن باقی شعر لطف زیادی نداره. یعنی کل حرف را میشد خیلی کوتاهتر گفت تا زیباتر شود...اطناب دارد دیگر!
    پاسخ:
    سلام
    بله شعر برای الآن کمی تند است. من هم الآن نگفتمش. قدیم‎ترها گفتم. و انشاالله که به درد آینده نخورد!
    و البته منظور من هم این نبوده که این اتفاق افتاده یا حتماً خواهد افتاد. من با توجه به سخنان بعضی از اهل دولت و همچنین فرهنگی که همپیمانانشان در جامعه ایجاد کردند (مثل تحقیر ارزش فناوری هسته‎ای، مثل ایجاد تضاد دروغینِ «یا ثروت و پیشرفت یا شعار و تحریم مذاکره» و...) بدترین حالت را تصور کردم و برایش سرودم. اگر غیر از این بود و ماجرا قطعی شده بود، شعرم اینقدر کنایی نبود که بعضی دوستان خیلی از کنایات و نکاتش را اصلاً متوجه نشوند.

    سلام

    آقای صنوبری

    تبریک میگم که وبلاگت جدیدتون شده کرسی آزاد اندیشی، انگار اینجا 20:30 هستش و نظرات مردم به گوش مسئولین می رسه واقعا خوشحال کننده است

    تبریک به شما، تبریک به خودم، تبریک به همه

    به شرط اینکه فکر نکنید من هم حامیم هستم هم سپیدار هم فقیر هم همه اعضای این وبلاگ نظر خودمو اعلام کنم

    در زمینه ی مذاکرات حقیر با شما قبلا یک بحث کامل داشتیم که پیروز اون بحث به نظر خودم، خودم بودم

    اما در مورد شعر شما هیچ اشکالی نداره که ما مذاکرات رو نقد کنیم چه گرسنه باشیم چه نباشیم بحث منافع ملی مطرحه نه شخصی

    هرچند دولت جدید نشون داده همانند دولت قبلی هیچ اهمیتی به این انتقادات (مگر از مقامات عالی رتبه نظام) نمیده البته جای شکرش باقی هستش که تذکرات مقامات عالی رتبه نظام رو عملی می کنه برخلاف دولت قبل که معمولا نامه های مهم حکومتی رو هم گم می کرد

    با بخشی از فرمایشات یکی از موافقین موافقم که فرمودند: شما دوستان و البته بزرگترهاتون جایی وایسادید که اگه ماجرا شکست بخوره می گید دیدید دیدید ما که می گفتیم شرافتمون به باد می ره
    و اگر ماجرا پیروز بشه
    می گید ما که حمایت کرده بودیم

    ولی کلام ایشون یک جوری هستش آدم احساس می کنه، همه ی مقامات عالی رتبه رو مدنظر قرار دادن چرا که در اثبات ادعای خودشون از امام خمینی استفاده کردند و از لفظ بزرگترهاتون

    برخلاف نظر ایشون باید بگم رهبری به شدت بر مذاکرات عاقلانه ای که حق ملت ما رو بهش برگردونه موافقند حالا چه ملت ما گرسنه باشه چه نباشه مذاکراتی که حقی که از ما ضایع شده رو با انعطاف و نرمشی از جانب ما بهمون برگردونه باید ازش دفاع بشه و در آخرین دیدارش با مسئولین نظام هم گفت تیم مذاکره کننده هم غیور هم شجاع هم امین هستش یعنی با عرض معذرت از آقایان شریعتمداری و نبویان و کوچک زاده و رسایی و حسینیان و حسن عباسی و غیره نه خائنه نه با عرض معذرت از آقای رحیم پور و زاکانی و فریدون عباسی و مصباحی مقدم و جناب آقای صنوبری و باز غیره ساده لوح و غافل و گوسفندی که در برابر گرگ سالخورده قرار داره

    جناب آقای صنوبری هم یک دغدغه خاصی دارند که مبتنی بر شریعت و طریقت و حقیقت دین ماست و نگرانی ضایع شدن قواعدی رو دارند که برای سعادت ما از جانب راهنمایان ما که درود خدا بر همه انان باد به وجود آمده

    اما متوجه نیستند مذاکره کردن و اثبات حقانیت خلاف سیره حضرات اهل بیت نیست

    اتفاقا مذاکره کردن و اثبات حقانیت حتی اگر منتهی به نتیجه نشه خیلی خیلی بهتر از تاریخ درس دادن و راه های غیر مشروع برای رسیدن به اهدافه

    یکی از اون راه های غیر مشروع: یادم میاد آقای احمدی نژاد یکی از وعده هایی که با اون مردم رو گول زد باج ندادن به قدرت های بیگانه بود، امروز خوندم در خاطرات آقای روحانی اومده بود که آقای احمدی نژاد به ایشون گفتند برای پیشبرد اهداف هسته ای در اصفهان و تایید اون توسط آژانس حاضرند هزینه آژانس رو بر عهده بگیرند و آقای روحانی این موضوع رو به آقای البرادعی اطلاع بدن که با مخالفت آقای

    اگه اسم این باج نیست پس چیه؟؟

    پاسخ:
    سلام علیکم
    سپاسگزار تبریک شما هستم. همچنین ممنونم که لطف کردید در بحث مشارکت کردید.
    (کاش وبلاگ‎هایی که افکار دیگری دارند هم اینگونه بودند! کامنت‎های به رنگ آسمان هم در چند دوره مدت‎ها غیرتأییدی بود، تا اینکه بعضی از دوستان دگراندیش برای بهتر رساندن منظورشان حتی از الفاظ رکیک و حتی دشنام‎های خانوادگی هم استفاده کردند و مجبورم کردند تأیید بگذارم بالاسر کامنت‎ها.)

    میشود مستنداتتان را مبنی بر پیروز یقبلی‎تان در بحث در اختیار ما هم بگذارید! چون بعید می‎دانم!  :-)


    درمورد مذاکرۀ حضرات معصومین (علیهم السلام) این نکته را عرض کنم که مذاکره داریم تا مذاکره. گاهی قصد نصیحت بوده. گاهی اصلاً بنا بر صلح و دوستی و رفع سوءتفاهم بوده. خیلی کم است شبیه مورد ما، یعنی وقتی که حضرت حاضر شوند با دشمنِ لجوجِ باطلِ قاتلِ خدعه‎گر سر میز گفتگو و امتیاز دادن بنشینند. آن‎هم چه وقتی بوده؟ وقتی بوده که معصوم (علیه السلام) نه به تمایل خود، بلکه زیر فشار عده‎ای حمقا و جهال یا منافقان و فاسدان داخلی مجبور به این کار شده است. دو نمونه آشکارش یکی مذاکرۀ مولاعلی (ع) سر ماجرای سفین است. حضرت می‎خواست بجنگد و کار را تمام کند، حمقای داخلی حضرت را مجبور به مذاکره کردند و سرانجام شد آنچه شد. نمونۀ دیگر ماجرای صلح امام مجتبی (ع) است، که آن‎هم اگر خیانت فرماندهان داخلی و جهالت بعضی دیگر نبود نمی‎شد. و اگر دقت بفرمایید، همۀ این مذاکرات با آمریکای آن زمان (معاویه) سرانجام تلخی برای مسلمانان داشت.

    داشتم فکر می‎کردم، پس کِی و کی قرار است به این درس‎ها عمل کند؟ همه فقط برای دیگران درس می‎گذارند! مظلومیت اهل بیت و جهالت مردم زمانشان برای ما درس بود، حال نکند ما به جای درس گرفتن و عمل کردن، می‎خواهیم به سیرۀ جهلۀ آن زمان عمل کنیم تا برای بعدی‎ها درس عبرت بشویم؟! پس عمل ‎کننده کجاست؟!

    باج دادن از سوی هرکسی باشد بد است. البته باج داریم تا باج! از طرفی آقای احمدی‎نژاد حرفش را زده، آقایان امروز که کمر به عمل بسته‎اند.

    در بخش دیگری از حرف های ایشون یعنی اقای صنوبری و برخی بزرگان هم این تفکر وجود داره که زیرساخت حکومت ما مبانی اعتقادی هستش و این مهمه که ما به دین مردم بیشتر بپردازیم تا دنیاشون – البته نه به این شکل عوامانه- به عنوان مثال آیت الله مصباح یزدی گفتند که: برخی مسئولین در دوره هایی تصریح می کردند که ابتدا باید مردم به رفاه نسبی دست یابند تا بتوان مباحث ارزشی و تفکر دینی را در جامعه مطرح کرد اما آیت الله جوادی آملی فرمودند که: با نصیحت نمی توان ملت گرسنه را امنیت بخشید زیرا نه او آرام می شود و نه امنیت فراهم خواهد شد یا دکتر شریعتی هم دارند که: آن گاه که گرسنگی بیداد می کند، از مائده های روحی سخن گفتن خیانت است، نه تنها به زندگی مادی که به معنویت روحانی هم. حتی دین هم اعلام می کند که هر کس معاش ندارد معاد هم ندارد.

    قصدم در تقابل قرار دادن این بزرگواران نیستند و تفاوت دیدگاه ها رو در نظر داشتم هرچند اطرافیان آقای مصباح نشون دادند نه تنها هیچ ابایی از تقابل نه تنها اندیشه بلکه تقابل روبرو ندارند حتی به اون افتخار هم می کنند

    من به "مقصدی" که آقای صنوبری بهش اعتقاد داره اعتقاد دارم اصلا توپ جمع کن همون تیمی هستم که ایشون سرمربیشه اما "راهی" که انتخاب کردند رو نه

    به هرحال نقد خوبه به شرط اینکه با زبون ملایم باشه و اون نقد معقول و منصفانه باشه حالا می خواد منتقد حسن صنوبری باشه می خواد حامیم باشه

    راستی آقای صنوبری من نگفتم شما با این آقایانی که اسم بردم در یک اردوگاه قرار دارید فقط گفتم یک صدا از همه ی شما شنیده میشه

    توپ جمع کن همون تیمی هستم که شما سرمربیش هستی اما ................

    بچه هایی که می آیید اینجا برای موفقیت کشورمون هم شده با هم همدل و همزبون باشید

    یا علی

    پاسخ:
    دم شما گرم
    قطعاً لطف دارید با بنده

    فقط یک نکته بگویم، در موضوع مذاکرات و تعلیق فعالیت‎های هسته‎ای و درآوردن قلب اراک و ... دو تا مسئله است. یکی بحث اعتقاد و ایمان و عزت و شرف و اسلام است که شما اینجا بهش اشاره کردید و من هم قبلا درموردش نوشته بودم و مدنظر آیت الله مصباح و همفکرانشان و دیگران هم عموماً فقط همین است.
    اما مسئلۀ این شعر این نیست. این شعر به مسئله و مشکل دیگری می‎پردازد که مقابل مسئلۀ قبلی است. یعنی همین معاش، «همین نان». همین که مد نظر آقای جوادی آملی و شریعتی مرحوم بود.
    فناوری هسته‎ای یعنی ثروت، یعنی پیشرفت، یعنی قدرت، یعنی نان، یعنی تنور، یعنی نان زیاد، یعنی آب شیرین، یعنی بهداشت، یعنی دارو. و من برای سطرسطر این شعرم حرف و بحث و دلیل علمی دارم. فکر نکنید از خواندن دوتا لینک از فلان سایت تندروی حزب‎اللهی جوگیر شده‎ام و چیزی نوشته‎ام. دیگه آنقدر از روز معاد می‎ترسم که عادت به مطالعۀ رسانه‎ها و سایت‎های «تحلیلی سیاسی» نداشته باشم.

    باز هم دمت گرم که حلمت را در برابر فکر مخالفت (که صنوبری باشد) بالا بردی!

    یاعلی مدد.
  • علی محمد مودب
  • عالی بود

    درود


    سیاست دوران قاجار الان خیلی ساده  و روشن پیش چشم ماست

    حالا که اینستاگرام اختراع شده خیلی خیلی زودتر از این ها ماجرا رو خواهد شد!

    و دردا که مثل همیشه هزینه های سنگین باید داد

    پاسخ:
    سلام بر استاد مودب
    دم شما گرم

    آخ آخ ناصرالدین شاه!! این آدم چقدر خاطره دارد تعریف کند برای ما
    با خویش می‎گوید که: «ایمان را نمی‎خواهم

    از بس که سنگین، نرخِ ایمان است»

    غافل که آنچه می‎دهد از دست

    نان است


    آری، همین نان
    .
    .
    کیست که بفهمد...!
    پاسخ:
    والّا به خدا!
    اولا که درست صحبت کن آقاجون، گندگی هم نکن. یعنی چی چرندیات؟ از این ماه رمضونی خجالت بکش و لگن درشتی نکن آقاجون:)))
    هرکس این وبلاگ رو می‌خونه به تو احترام گذاشته که وقتشو صرف خوندن مطالبت کرده و به نظرش ارزشش رو داشته. و کسی که نظر هم گذاشته که صد البته بیشتر باید براش احترام قایل باشی.
    اما برام جالبه که شما که بحثت مردمه و به فکر نون مردم هستی و به دنبال سیاسیکاری نیستی و نیتت خیر است چرا درباره‌ی اونهمه فساد دولت مردان و دولت قبل شعرهای تر و تازه نگفتی؟ اون اختلاس بزرگ و اون دزدی‌های بزرگ از جیب مردم نبود آیا؟

    بعدش هم، شما می‌گی رهبری حمایت همه جانبه داشتن دیگه؟ پس شما هم از رهبری جلو نزن و شم سیاسی خودت رو به رخ نکش و جلوه نکن. اینا که شما می گی هم ایشون می دونه. ولی میاد بگه؟ اگر ایشون یقین داشت که نون و شرافت باهم از دست میره صد در صد می گفت نه. نمی گفت؟
    تازه تیم مذاکره کننده غیور شجاع متدین و باتقواست. شما خودت این ویژگی‌ها رو داری؟
    نه داری؟
    (تازه آقای توکلی! شما که تو ارنگه نشستی و داری کامنت‌های این وبلاگ رو می‌خونی و به دعوای من حاجسن می خندی. نه خیر. من نوکر حاجحسن هم هستم و ما باهم رفیق هستیم و تا آخر عمر هم ان شاالله رفیق خواهیم بود. اصلا همین کامنت‌های تند و تیز یعنی حاجسن من بعد از مدت‌ها دوباره تصمیم گرفته‌ام که وبلاگت را مداوم بخونم. نخند آقاجون.)
    یاعلی



    پاسخ:
    عجب رویی داری (فقط پاسخ سطر اول)
    بله درست می‎فرمایید. من از شما متشکرم از این بابت. می‎توانستی بروی قرآن بخوانی، می‎توانستی بروی هیئت، می‎توانستی بروی مسجد، اما آمدی وبلاگ حاجسن ... پس خاک بر سرت.

    و اما پاسخ سوال، (هرچند خیلی کلیشه‎شده که تا کسی می‎آید به حضرت شیخ انتقاد کند {هرکسی، ولو بزرگ‎ترین منتقدان احمدی‎نژاد} شماها بهش می‎گویید:  ئه!!! اون هشت سال کوجاااااا بودی به اون رفیقت انتقاد کنی؟؟؟؟؟)

    1. 1. آیا اگر کسی در طول هشت سال آقای احمدی‎نژاد از ایشان  انتقاد نکرده، حالا هر انتقاد و هر سوالی دربارۀ چیزی مطرح کند باید نشنیده رد شود؟
      خیر. باید دانست با انکار پرسشگر، پرسشگر از بین می‎رود، نه پرسش. و فرمود: انظر الی ما قال، و لا تنظر الی من قال.
    2. 2. آیا اگر کسی در طول هشت سال آقای احمدی‎نژاد از ایشان انتقاد نکرده، حالا حق ندارد از کس دیگری انتقاد کند؟
      خیر، چون: شاید آن زمان اعتقاد به انتقاد نداشته ولی الآن دارد. شاید می‎دیده به اندازه کافی به فرد قبلی انتقاد می‎شود. یا شاید اصلاً کاملاً فرد قبلی را قبول داشته.
    3. 3. بیشترین و صریح‎ترین انتقادات به دولت قبل را چه گروه‎هایی مطرح کردند؟ کردان و رحیمی و مشایی را چه‎کسانی خسته کردند؟ اصلاح‎طلبان؟
      خیر. اصول‎گرایان منتقد. شروع انتقاد و اصل انتقاد از اصول‎گرایان منتقد بود، اصلاح‎طلبان هم برای ماهی گرفتن از آب گل‎آلود فقط پوشش می‎دادند.
    4. 4. برفرض که اگر کسی در طول هشت سال رئیس‎جمهوری از او انتقاد نکرده، حق ندارد از رئیس جمهور بعدی انتقاد کند. حالا سوال: چطور شما و آقایانی که هشت سال از آقای خاتمی و همچنین هاشمی انتقاد نکردید و نکردند به خودشان اجازه دادند در دوران آقای احمدی‎نژاد از ایشان انتقاد کردند؟ آیا می‎توان به صدق نیت ایشان اعتماد کرد؟ آیا بهتر نیست به همان حزب‎اللهی‎های منتقد اعتماد کنیم که در همۀ دولت‎ها بی‎تعارف منتقد کژی‎ها و کاستی‎ها بودند؟!
    5. 5. بحث بدیِ فساد اقتصادی است؟ بحث محکومیت قضایی است؟ خب سوال: شما در دوران آقای هاشمی که پایۀ انواع و اقسام فساد اقتصادی بنا گذاشته شد و اموال مردم و زمین‎های مردم را از جلوی چشمشان و از توی چنگشان درمی‎آوردند می‎بردند کجا بودید؟ درحال انتقاد؟! شما آیا آقای کرباسچی (که اگر بزرگتر شما ندانیمشان، مشاور اعظم تمام بزرگتران شما + حامی مالی اکثر رسانه‎های شما) که از درخشان‎ترین پرونده‎های اختلاس و ارتشای زمان خود بودند و به زندان افتادند را محکوم کردید؟ آیا کسی از شما آمد مهدی هاشمی را محکوم کند؟ او که حکم قضایی دولاپهنایی دارد، تازه در همین امور مالی به جز ایران الحمدلله در کشورهای دیگر هم محکوم شده است و افتخاری دیگر برای ایران‎زمین آفریده است. حالا شما با چه اعتماد به نفسی پس از 16 سال سکوت به فساد اقتصادی در دولت آقای احمدی‎نژاد اصلا اشاره می‎کنید؟!
    6. 6. بنده هشت سال ککم نگزید؟! بخشی از آرشیو به رنگ آسمان از بین رفته، اما بخشیش هنوز مانده. آن موقع که بنده در دفاع از آقای مطهری و نقد تفکر فرهنگی آقای احمدی‎نژاد یادداشت نوشتم شما کجا بودید؟ تازه همراه با مجادله با کلی احمدی‎نژادی. البته من می‎دانم شما کلاً دوست نداشتید ما به احمدی‎نژاد انتقاد کنیم، چون می‎خواستید فردا روز بیایید همین حرف‎ها را بزنید، لذا وقتی بنده آن شعر را برای آقای احمدی‎نژاد گفتم:
    • «یازده روز چو شد غیبت صغرای شما
      برسد کاش به ما غیبت کبرای شما»

      شما تنها کسی بودید که ناراحت شدید! حال آنکه حاجسن همان فرد بصیری بود که سال88 وقتی حزب‎اللهی‎های جوگیر به آقای احمدی‎نژاد می‎گفتند «مالک اشتر علی»، به عنوان یک حزب‎اللهی هیئتی شعری در باب فتنه سرود و در آن تصریح کرد:
    • «... طلحه‎ها عایشه‎ها، منتظر حادثه‎اند
      مالکی نیست خدا، آه چه تنهاست علی»

    ______________________________________

    در باب سوال دوم:
    لطفاً از فرضیات مشترک سخن بگویید! هر وقت سخن رهبری بین هردوی ما و در همۀ زمان‎ها و در همۀ زمینه‎ها لازم الاتباع بود به ایشان استناد کنید. نه؟! این خواستۀ زیادی است؟ حداقل درمورد دولت اخیر.
    لذا بنده اول باید خود آقای خامنه‎ای را قبول داشته باشم، که سخنشان مبنی بر شجاع و غیور و باتقوا بودن تیم مذاکره‎کننده را قبول داشته باشم!
    ______________________________________
    ( شما اگه میخواستی دشمنان خارجی سوءاستفاده نکنند اولاً نباید نامۀ بی سلام و بسم الله و بی‎ادبانه به رفیق شصت ساله‎ت می‎نوشتی، ثانیا باید تو کامنت‎های قبلی حداقل سلام مرا جواب می‎دادی {فإذا حییتم بتحیه بحیوا بأحسن منها او ردوها} )


    علی یارت
    شب قَدرتم پر فرشته

    با سلام
    اینجا نامه برای هم نمی نویسم. اینجا کامنت برای هم می‌ذاریم حاجسن.
    توی‌ نامه ها به اندازه‌ی کافی سلام کردم خدمتت اون زمان که شما احوالی از ما نمی پرسیدی.
    حالا هم واقعا نه اینکه عمدی بخوام سلام نکنم فقط چون کامنت بود سلام نکردم حاجسن آقا.
    بنظرم تو باید خوشحال باشی که من و یا هرکسی مطلبت رو می خونه  و نظرش رو می‌گه. حتی اگر تند باشه. چون اینجا میزبان تو ای. هرچند که به هیچ‌وجه بی ادبانه حرف نزدم و وبلاگی هم ندارم که از کرباسچی و هاشمی و روحانی و خاتمی انتقاد کنم.
    اتفاقا از تو که خیلی وقت‌ها انصاف داشتی و داری در این مسئله انتظار داشتم و نظرم رو گفتم. چون همیشه در نظراتت نوعی آرام‌کردن فضا را می‌دیدم و اینکه اتفاقا دوستان خودت را به ارامش دعوت می کردی اما سر این مسئله خودت آتیشت تندتر از دوستانت شده.

    ماجرای نامه ها هم مسئله‌ای زیباتر و فراتر از این کامنت‌هاست و ارتباطی با هم پیدا نمی کند که من به آن خیلی اعتقاد دارم.
    در کل من نوکرت هستم
    و
    اینکه
    ممد توکلی نخند


    یاعلی
    شب قدرت پر از آقا مرتضی


    پاسخ:
    سلام علیکم و رحمه الله
    سلام که فقط مخصوص نامه نیست. بعدشم «نامۀ بی سلام وبسم الله» استعاره است. و همچنین تلمیح!
    باشه حالا
    من که واقعا خوشحالم، تشکر هم کردم. تشکر هم می‎کنم از این بابت.

    نگاه کن برادرجان! من به مسائلی فکر می‎کنم، با نگاه شخصیم به جامعه، بعد حاصلش را می‎نویسم اینجا. تو می‎توانی بگویی ایندفعه اشتباه کردی به فلان دلیل و آندفعه درست گفتی به بهمان دلیل. اما نمی‎شود وقتی که موافق نظر تو سخن گفتم حرف منطقی و با آرامش قلمداد شود و وقتی که برخلاف فکر تو بود کلاً بیایی بگویی آن هشت سال کجا بودی و اصلا حق نداری حرف بزنی. البته من معصوم نیستم، نابغه هم نیستم، ولی همیشه تا جایی که می‎شه سعی می‎کنم خوب و دقیق و منصفانه نگاه کنم. درمورد دولت حضرت شیخ هم خیلی بیش از باور دیگران سعی کردم خوش‎بین باشم. هنوز بخشی از شواهد باقی مانده، مثلا این‎ها را هم خب من نوشتم دیگه:

    http://senobari.blogfa.com/post/418

    http://senobari.blogfa.com/post/432

    http://senobari.blogfa.com/post/434

    http://senobari.blogfa.com/post/451

    بعد میگی وبلاگ نداری، اولاً آنهایی هم که وبلاگ دارند الآن چنین نمی‎کنند؛ ثانیاً الآن وبلاگ نداری، آن روزی که من هنوز تقویم داشتم، شما وبلاگ داشتی، اما بعید می‎دانم اهتمامت به چنین انصاف‎هایی
    بوده باشد. همانطور که اگر الآن هم وبلاگ (متنی) بزنی نمی‎آیی به فلان و بهمان انتقاد کنی.


    (آقاجان میشه کامنتای ممدتوکلیتونو تو وبلاگ خودش بذاری!)

    (شاید شب 23 بروم حاج آقا مرتضی. الآن فیلمِ شب 19 را دانلود کردم: http://ommeabiha.ir/oc/wp-content/uploads/940414_1SoTeh.mp3 )
  • کوثر متقی
  • چقدر این خانه دل نشین تر از خانه ی قبلی تونه البته واسه من
    ان شالله موفق باشید
    پاسخ:
    سلام. شما اولین کسی هستید که این حرف را می‎زنید. همه خانۀ قبلی را بهتر عنوان می‎کردند. و واقعا داشتم افسرده می‎شدم. الآن بالاخره یک راه نفسی باز شد. خدا خیرتان بدهد.

    سلام

    چند تا تذکر و بعدش تا اطلاع ثانوی پایان دادن به این مناظره هسته ای که من همیشه از اون پیروز خارج میشم:)

    تبریک به شما جدی بودا خیلی خیلی جدی اما قسمت دومش تیکه ی کمی بامزه ی هوشنگ سریال شمعدونی بود

    ی جوری بحث می کنید آقای صنوبری موقعیت صدردرصد تک به تک در اختیار آدم قرار میدی

    دقیقا در نظر قبلیم هم به این نکته اشاره داشتم که ما سیره ی معصوم رو درست نفهمیدیم و صدبرابر بیشتر با شما موافقم که فرمودید: داشتم به این فکر می کردم که پس کی و کی قرار است به این درس ها عمل کند؟

    ی سوال آقای صنوبری چرا نباید در میان این صلح هایی که فرمودید حرفی از صلح حدیبیه و مفاد و پیامدهای آن به میون بیاد

    به راستی شرایط این روزهای ما شبیه کدوم یکی از این مواردی هستش که شما فرمودید

    امام علی علیه السلام در جنگ صفین ( که نمی دونم از شدت عجله بوده یا سفین ماجرای دیگه ای هستش یا اصلا همینجوری که شما نوشتید نگارش میشه)، امام حسن علیه السلام در زمان معاویه، یا رسول اکرم در زمان گسترش و ترویج اسلام(شما بخونید ترویج انقلاب)

    در مورد باج دادن فرمودید، ابتدا بگم من اصلا به این روش نخ نمای چرا زمان احمدی نژاد صدات در نیومد اعتقاد ندارم چرا که خیلی از ماها از جمله من که ژست ایستادگی در برابر دروغ و ریا و احمدی نژادیسم گرفتیم در همون سال ها از ایشون حمایت کردیم فقط الان مستنداتی از حمایت ما وجود نداره و چیزی هم که بلنده دیوار حاشاست، اما امثال آقای صنوبری اون سال ها جوانمردانه از ایشون حمایت کردن و حالا از طریق وبلاگ یا هر جور دیگه امروز هم تاوان اون حمایت رو دارند میدن اما آقای صنوبری یکی از فرق های این دولت با دولت قبل دقیقا همینجاست که ما باید از لابلای خاطرات یک نفر در بیاریم که آقای احمدی نژاد همچین پیشنهادی به آژانس داده اما دولت آقای روحانی در جایی قرار داره که دقیقا در زمان مذاکرات می تونیم ازش انتقاد کنیم چون تقریبا از موضوع باخبریم و اگر باخبر نبودیم که نمی تونستیم انتقاد کنیم

    فرمودید دغدغه آقای مصباح و همفکراشون اعتقاد و ایمان و عزت و شرف

    یکی از مشکلات و زاویه های دیگر من با شما همینجاست

    کدوم اعتقاد و ایمان و عزت و شرف به ما اجازه میده حرف باب میل خودمون رو از طرف رهبری به تیم مذاکره کننده نسبت بدیم، منظور من فقط قسمت اخلاقی این عقاید نیست مسلمان با اعتقاد باید زیرک باشه و بفهمه تبعات حرف و کاری رو که انجام میده، اصلا اسلام متعهد یعنی همین وگرنه اون اعتقاد و ارزش به کاری نمیاد

    شما ببینید اطرافیان آیت الله مصباح چطور از رهبری هزینه می کنند و یک دسته ی دیگر از مردم همین کشور رو در مقابل رهبری قرار میدن؟ آقای نبویان، حسینیان، رسایی و پناهیان و حتی مرتضی آقا تهرانی حرف هایی از طرف رهبر به خورد این مردم میدن که یک آدمی با تفکر خاکستری از رهبری و آرمانشون منزجر می کنند. شاه بیت این قصیده ی پر مسما هم حرف های آقای کوچک زاده در مجلس با آقای ظریف بود

    پاسخ:
    با سلام و بسم الله

    « نمی دونم از شدت عجله بوده یا سفین ماجرای دیگه ای هستش یا اصلا همینجوری که شما نوشتید نگارش میشه»! عجب! یعنی ممکن است ماجرایی شبیه به ماجرای صفین درمورد امام علی باشد که اسمش «سفین» باشد و من بدان استناد کرده باشم و غلط املایی نباشد؟! خوب شد فقط یک غلط واژگانی گرفتی، و الا چه غوغایی راه می‎افتاد!
    :)

    بعید می‎دانم دفعات قبلی پیروز خارج شده باشید!

    عدرمی‎خواهم من سریال شمعدونی را نمی‎دیدم.

    ***

    درمورد صلح حدیبیه

    قطعاً با این اوضاعی که حضرات تدارک دیدند، اوضاع ما بیشتر شبیه به صفین و صلح امام حسن است تا حدیبیه. هرچند شاید من هم فردا روز محض امیدبخشی و خوش‎بینی این مسئله را برعکس عنوان کنم، و اما چرا؟

    1. اولاً موضع نبیِ مکرّم اسلام در آن صلح موضع قدرت بود. طراح داستان پیامبر بود. ابتکار عمل دست ایشان بود و قریش را مجبور کرد. قریش اولاً و ابتدائاً هیچ تمایلی به این صلح نداشت. نه مثل موقعیت ما که اصل طراحی و اصل موضوع از سوی آن‎ها باشد، آنهم برای بهانه‎ای پوچ، از طرفی طوری باشد که انگار ما مجبوریم. آنچنانکه رئیس جمهورمان بگوید برای آب خوردن هم مجبور به مذاکره‎ایم و پیروان دولت هم مدام چنین غرهایی را بزنند. درست عین زمان مولاعلی و امام مجتبی (علیهم السلام) که با فشار اطرافیان مجبور شدند.

    2. ثانیاً هدف ظاهری و هدف باطنی (کوتاه مدت و طولانی مدت) هردو برای اسلام بود، برخلاف اهداف ما که همانطور که شما هم تصریح کردید برای نان و معیشت است (درمورد تحریم، مثالِ تاریخی و اسلامی موضوع «شعب ابی‎طالب» است. مسلمانان در آن دوران آنقدر مقاومت کردند تا پیروز شدند . و این وعدۀ الهی است که خیلی‎ها باور ندارند. آدم وقتی ما خدا معامله کند، از آنجایی که فکرش را نمی‎کند و من حیث لا یحتسب امداد می‎شود و ماجرای موریانه‎ها پیش می‎آید.) اما هدف آن روز ربطی به معیشت و دنیا و نان نداشت، اولاً انجام فریضۀ حج بود و ثانیاً تمام کردن کار کفار.

    3. ثالثاً و در ادامۀ قبلی، در پس این صلح، در مدت کوتاهی فتح مکه بود و لذا فتح المبین بود. یعنی استراتژی استراتژی حمله بود و هدف تهاجمی بود. ولی هدف حضرات در بهترین و خالصانه‎ترین حالت تدافعی است. مگر اینکه شما بگویی آقای روحانی برنامه داد طی یک سال پس از توافق آمده شود و سپس واشنگتن را بگیرد!

    4. رابعاً با اولین تخطی از یکی از مفاد پیمان از سوی آمریکایی‎های آن زمان، با اینکه با عذرخواهی حضوری شخصِ ابوسفیان همراه بود، پیامبر پیمان نامه را فسخ کرد و جنگ را آغاز کرد. حال آنکه درمورد ما نه تنها عمراً آقای اوباما حضوراً بیاید عذرخواهی، بلکه خیلی راحت لیست تحریم‎ها را این ایام دولا پهنا کردند برخلاف توافق، و نه‎تنها ما نزدیم زیر میز، بلکه فقط تذکر دادیم. تذکر می‎دانی یعنی چی؟ یعنی خانم افخم گرامی بگوید: ئه! چندتا تحریم جدید دیگه هم اضافه کردید آمریکایی‎ها! | آمریکا: ئه؟! خب باشه! ممنون که یادآوری کردی! ... بله، تذکر یعنی یادآوری!

    5. خامساً صلح حدیبیه، فرصتی بود برای مقتدر شدن و آمادگی بیشتر برای مبارزه. ولی در این توافق‎نامه آمریکا می‎خواهد ما را از درون فشل کند و جلوی رشد و سرعتِ پیشرفت‎ها و آمادگی‎هایمان را بگیرد.


    ***

    منظورم این بود که سخن و دعوی ایشان چنین است. نگفتم سخن ایشان عین حقیقت و اعتقاد و ایمان است.
    از طرفی شما هم خیلی راحت قضاوت می‎کنید درمورد خلوص و ایمانِ دیگران!
    از طرفی آقای کوچک‎زاده بعید است جزو شاگردان آقای مصباح حساب شود. از طرفی حساب شود هم حساب آقای مصباح هم با شاگردانش (همینها که نام بردید) جداست. از طرفی من واقعا ارادتی به آقای مصباح در امور سیاست (مخصوصا در دهۀ اخیر) ندارم. شما هم می‎دانیدو قبلاً هم درموردش به تفصیل نوشته‎ام. اما نه می‎توانم بگویم ایشان آدم بی‎دینی است نه می‎توانم بگویم ایشان آدم بی‎علمی است. بعضی از سخنان ایشان که به نظرم نادرست‎اند، به مراتب از سخنان درست کسانی که حرفشان را می‎پسندم، صادقانه‎تر، خالصانه‎تر و خیرخواهانه‎تر است. و این ملاک هم در جای خود مهم است برای اهل نظر. گفت:
    • گوید که آن گوش گران بهتر ز هوش دیگران
      صد فضل دارد این بر آن کان جا هوا این جا منم

    به نظر من یکی دیگه از محاسن این مذاکرات این بود که رسانه های معاند که در تمام این سال ها می گفتن رژیم ایران در یک خفقانی گسترده داره برخلاف میل مردمش در زمینه هسته ای عمل می کنه، به طور خیلی ناشیانه با تیترهای ناشیانه ترشون بر این موضوع صحه بگذارند که جمهوری اسلامی تسلیم خواست مردمش شد. این یعنی همون حاکمیتی که با اراده ی مردمه و در اصل 6 قانون اساسی ما هم به اون اشاره شده.

    و باز هم آقای صنوبری نیازی به دلایل علمی شما اهل تحقیق محترم نیست چرا که منکر ارزش دستاوردهای هسته ای نیستم، اما شما یک جوری می گید که انگار قراره از فردای توافقات بساط هسته ای ما برچیده بشه در حالیکه اگر اینطور بود صددرصد رهبری با این موضوع مخالفت می کرد مگر که ایشون آگاهی لازم رو نسبت به مذاکرات نداشته باشند که چیزی است در حد محال

    ما انعطاف و نرمشی (اون هم به شکل صحیح) داریم از خودمون نشون میدیم تازه اونم بخاطر سو مدیریت های دولت سابق و پیامدهای اون سومدیریت

    بیایید صداوسیمایی به ماجرا نگاه نکنیم که مثلا ابلاغیه به تامین برنامه های استانی بزنیم و بگیم هیچ حرفی از صلح امام حسن علیه السلام در برنامه های میلادتون نزنید و با چند تا مصاحبه مملکت رو در ارامش نشون بدیم. بیکاری، رکود تورمی، کاهش تولید ناخالص ملی، عدم توازن واردات و صادرات و گرانی و خیلی چیزهای دیگه ماحصل همین سومدیریت هاست، دقت کنید نمیگم به دلیل تحریم میگم سومدیریت

    حال شما در نظر بگیرید مردمی که در این سال ها تمامی این مسایل رو زیر سر تحریماتی می بینند که قرار بوده کاغذ  پاره ای بیشتر نباشه اونوقت اراده ای از منتخبین خودشون برای توافق نبینند اون هم منتخبی که بیشتر بنابر وعده های سیاست خارجی کاندیدای مورد نظرشون بهش رای دادند ( نقل قولی از یک عزیزی پیرامون رفراندومی شدن انتخابات92 دارم که به دلیل اینکه نظرات قبل از تایید در معرض نمایش قرار می گیره نه می تونم دقیقا به موضوع اشاره کنم نه شخصش چرا که شاید اون بنده خدا رضایت نداشته باشه) از اینجا به بعد یک نافرمانی مدنی اون هم نه به شکل تظاهرات و آشوب بلکه عدم همکاری بخشی از مردم و دولت رو شاهد خواهیم بود که پیامدهای خوبی نداره. هر چند در چند سال اخیر هم کم ندیدیم از اینگونه نافرمانی ها که نمونه آخرش عدم توجه مردم به توصیه مراجع پیرامون انصراف از دریافت یارانه بود، شاید گفته بشه عدم توجه به توصیه مراجع دلایل دیگری داره: مثلا تحت فشار اقتصادی بودن

    با توجه به سابقه رابطه مردم با مرجعیت این عدم توجه هر دلیلی داشته باشه یک جوری اعلام خطره

    چرا که زمانی این مردم تحت فشار شدید اقتصادی و اجتماعی قرار می گرفتند اما حرف مراجع بر زمین نمی ماند و بالاتر اینکه بزرگترین انقلاب دنیا تحت امر مرجعیت صورت گرفت

    شرح و بسطش باشه برای فرصتی دیگر

    پاسخ:
    نه دیگه، نشد.
    فرق است بین حاکمیت مردم و حکومت مردمی اصل 6 با «حکومت تسلیم مردم شد». فرق است و فرقی آشکار. در اولی همراهی است و در دومی تباین. وقتی می‎گوید حکومت تسلیم مردمش شد یعنی حکومت با مردم نیست و بین این حکومت و این مردم جنگ و دعواست. درست مثل حوکمت‎های جائر و دیکتاتور. مثلا می‎گویند قذافی تسلیم شد. مبارک تسلیم شد. پهلوی تسلیم شد. چون جنگ بوده که حالا تسلیم شده. و این فقط یکی از افتضاحات رسانه‎ای برآمده از این بازی است. اینهمه نوشتند که انقلاب تمام شد. که مردم خسته‎شده‎اند از اسلام‎خواهی. که ... بگذریم!
    نمی‎دانم آیا رسانه‎های رعبی را می‎خوانید یا نه، آن‎ها نمی‎گویند این کار دولت روحانی است، می‎گویند این ارادۀ اصل نظام و آقای خامنه‎ای. یک عالمه کاریکاتور دیده‎ام که آقای خامنه‎ای آمده معامله کند و تا حالا درمورد اهتمامش بر مبارزه با کفر و مقاومت دروغ بوده. (چه اینکه حمایت ایران از موضوع فلسطین و ایستادگیش در برابر غرب، همواره موجب حقارت حکام عرب بوده و حالا وقت انتقام گرفتنشان است)

    قرار است اتفاقات خیلی زیادی در زمینه هسته‎ای بیفتد. البته هنوز توافق تمام نشده و قضاوت زود است. اما اگر ماجرا قرار باشد مثل لوزان باشد خیلی خطرناک است.
    آقای خامنه‎ای نمی‎تواند و نمی‎خواهد مردم را مجبور کند به بهشت بروند! ولی فقیه که هیچ، ولی معصوم (ع) هم وقتی دید مردم اهل مقاومت نیستند مجبور به صلح شد. چون نه دیکتاتور است، نه تنهایی می‎تواند کار کند:
    • دریغ است از ولی، اما ولی تنهاست بی‎مردم
      علی، آری علی، حتّی علی تنهاست بی‎مردم
    از طرفی قبول دارم، رهبری جلوی خیانت‎های بزرگ را گرفته‎اند و می‎گیرند. اما هنوز هم می‎توان خیانت و حماقت کرد و رهبری نمی‎تواند هم رهبر باشد هم رئیس جمهور هم مردم! او باید در حد وظیفۀ خودش عمل کند.
    و البته قبول دارم بعضی از حزب‎اللهی‎ها نماها _بی که بخواهم به سران و بزرگانشان اشاره‎ای کنم_ در این زمینه چرند می‎گویند. مثلاً می‎گویند رهبری اصلا از چیزی خبر ندارد و اگر می‎دانست این‎ها دارند چه کار می‎کنند از اول می‎زد زیر میز مذاکره. یا اینکه می‎گویند رهبری در جلسات خصوصی با دولت مخالفت می‎کند اما در جلسات عمومی الکی آبروداری می‎کند و حرف‎هایش را در این رابطه نمی‎زند. قطعاً این‎ها هم خلافِ شأن رهبری و نشان‎دهندۀ عدم درک ولایت فقیه و شخصیتِ خاص و شجاع صاحب این منصب است.

    *

    خب دوای سوء مدیریت هم مدیریت است!

    فرض‎های غلط به نتائج غلط می‎انجامد. فقر، فرض صحیح است؛ اما همانطور که شما گفتید هم باید به «سوءمدیریت» پرداخت، آنکه بگوید چاره فقط رفع تحریم است فرضش غلط است.
    ما در نفس مبارزه کردن هم فرض‎های ثانوی غلط دیگری داریم. مخصوصاً در جمعِ بعضی از حمقای هوادارانِ دولت (نه همه‎شان) مثل آن‎ها که فکر می‎کنند همینکه دستت به ضریح آمریک ابرسد همه‎چیز حل می‎شود. و آیا دولت باید به همۀ این فرض‎های غلط بها بدهد چون تعدادی از رأی‎دهندگانش چنین می‎اندیشدند؟!


    دلایل برای علت مذاکره و ثمرات مذاکره زیاده

    شما یکبار دیگر مفاد صلح حدیبیه همچنین پیامدهای آن رو مطالعه کنید ان شاء الله رفع دغدغه میشه از خاطر شما ان شاء الله این توافق منجر به همون پیروزی هایی برای کشور ما میشه که در صدر اسلام پس از صلح حدیبیه نصیب سپاه اسلام شد

    آقای صنوبری حرف آخر: نیاز به گفتن این جمله کلیشه ای نیست که هر شکستی زمینه ی پیروزیه، امیدوارم زمینه های پیروزی آینده شما رو طبق معمول رقم زده باشم:))

    راستی رفتم فیلم عصر یخبندان دیدم به محض برگشتن رفتم ببینم نظر شما در مورد این فیلم چی بود، به نظر من سه ستاره به این فیلم دادن بی مهریه

    مستندات ارادت بی اندازه بنده به شما رو می تونید در اطراف محل کارتون جستجو کنید

    یا علی

    پاسخ:
    همینطور بالعکس!

    *
    ماشالله هزارماشالله! من اگر اعتماد به نفس شما را داشتم تا حالا یا رئیس جمهور شده بودم یا مجری تلویزیون!
    درمورد حدیبیه هم شما بنشینید چندبار با دقت کامنت من مربوطۀ من را مطالعه کنید :)

    *

    بی مهری یعنی کم امتیاز داده بودم؟! خودم که بعداً پشیمان شدم حس کردم زیاد امتیاز دادم!

    علی یارت جوان

    سلامٌ علیکم؛

    خیلی عالی! دستِ ذوق و اندیشۀ شما درد نکناد! 

    واقعاً مایۀ تأسّف و اِعجاب است؛ هم  ساده‌انگاری و کوچک‌انگاریِ دستاوردهای کشور از جمله فنّاوریِ هسته‌ای و... و هم ذوق‌زدگی و خوشحالی برخی به جهتِ مذاکرات با استکبار!  

    نمی‌دانم دوستان با آن همه آیۀ قرآن که صریح و روشن تکلیفِ روابطِ ما را با کفر روشن کرده، چگونه برخورد می‌کنند؟! اصلاً چطور با همۀ حیثیّت و عزّتِ اسلام حاضر به مذاکره شدند و بعدتر با دیدنِ پیمان‌شکنی و خیانت و خباثتش هم باز دوباره و دوباره و دوباره مذاکره کردند و می‌کنند؟! 

    حالا اگر این همه فریاد و فغانِ عالِمانِ علمِ اقتصاد را نادیده بگیریم _که با لغوِ تمامِ تحریم‌ها هم معجزه‌ای اتّفاق نمی‌افتد، فوقش 5 درصد تأثیرگذار باشد_ و فکر کنیم که اصلاً همۀ مشکلاتِ ما حل می‌شود و کشور گُل و بلبل می‌شود، باز به این عقب‌نشینی  و خفّت می‌ارزد؟ باز می‌ارزد که در بوق و کرنا کنند که دیدید بالاخره ایران کوتاه آمد، تسلیم شد، مجبور شد نه ده سال نه پنج سال، تو بگو یک ماه مجبورش کردیم، در کشورِ خودش، زیرِ نظر باشد، تعلیق شود و... می‌ارزد؟!! 

    بابا جان! وضعِ ما الان از شعبِ ابی‌طالب که بدتر نیست؟! کو آن غیرت و همّتِ صدرِ اسلام؟ از اسلام فقط پلوخوری‌اش به ما رسیده. خُب اسلام  و عزّت و حماسه زحمت دارد، گشنه‌گی  و تحریم و محرومیت دارد... ببخشید مطوّل شد.

    پاسخ:
    سلامٌ علیکم و رحمه الله
    خیلی ممنون. نظر لطف شماست. لطف کردید خواندید.

    بله بله «شعب ابی‎طالب» وای بر ما در نسبت با شعب ابی‎طالب. مسیری بود که قبلاً امتحان خود را پس داده بود. ما آن مسیر را رها کردیم و دلخوش کردیم به مسیر جدیدی!

    و باز تأکید می‎کنم کاش فقط دعوای کفر و دین بود. کاش فقط گرسنگی حل می‎شد.
    بخشِ شعر امکانِ نظردهی ندارد. همین‌جا بابتِ غزلِ روضه تشکّر می‌کنم.  خیلی زیباست. قبول باشد و خوشا عرضِ ارادتِ شما به پیشگاهِ مولا.
    پاسخ:
    نظر لطف شماست. از شعرهای الآن نیست. برای همان قدیم‎هاست. خیلی هم مستقل نیست.
  • نایب بیان
  • از این نمی سوزم که آرد و نان و هیزم و تنور را یکجا می فروشند. این ها پیشکش تکنوکرات های عافیت طلب. ما برای خودمان دوباره نان می سازیم و اصلاً عادت داریم گرسنه بخوابیم و صبر کنیم. اما، من بیشتر از این می سوزم که تاریخ مظلومیت و بی کسی امام حسن مجتبی را به نفع سیاست های سازشکارانه خودشون تحریف می کنند.
    از این ناراحتم که بی پروا علیه مردم جیغ می کشند و آشکارا به روی امام جامعه تیغ! و بیشترین ناراحتی ام این است که همه خبط ها و ذلت ها را یک روحانی و معمم انجام می پذیرد. جای علی شریعتی خالیست تا ببیند که بالاخره یک روحانی پیدا شد که بجای یک معاهده پای دو موافقتنامه استعماری را به امضای خود مزیّن فرماید.
    نمی دانم چرا، ولی آرزو میکنم هیچ معممی رئیس جمهور نشود مگر آنکه واقعاً آخوند باشد.  



    پاسخ:
    هرچند ایشان از ابتدا به حمایت بخش گسترده‎ای از روحانیت مدیون است، لکن آقای روحانی خودش هم خیلی قبول ندارد آخوند باشد. در همۀ زمینه‎ها یک رفتاری می‎کند اصلاً به یک روحانی نمی‎آید. البته از همان اول هم که عمامه را گذاشت صندلی عقب و شروع کرد به شجریان گوش دادن «و اظهارش برای عموم مردم» نشان داد خیلی داستان فرق می‎کند.
    شاید هم فقط ترفند انتخاباتی بوده.
    شاید همۀ حرف‎ها و اقدامات شاذش هم ترفند انتخاباتی‎است. اما خب بالاخره این تظاهرها خیلی هم کار جالبی نیستند.

    سلام

    امیدوارم حالتون خوب باشه

    خوندم استفاده کردم

    ذکر چند نکته رو خالی از لطف ندیدم

    فرمودید: وضعیت ما بیشتر به صفین و صلح امام حسن علیه السلام شباهت داره تا صلح حدیبیه

    اول همین موضوع رو طرح اشکال کنیم تا بعد

    در مورد مشروعیت هیچ بحثی نیست اما می خواستم بدونم وضعیت مقبولیت حال حاضر نظام بیشتر به زمان حضرت رسول شباهت داره یا امیرالمومنین یا امام حسن

    یعنی می خواستم ببینم در حال حاضر ما در قدرت به سر می بریم و به دنبال ترویج مکتب خودمون هستیم یا اسیر اکثریتی سست اراده و خشک مذهب و یا دنیا دوست و جاهل قرار داریم که قدرت هیچ مقاومتی رو از خودشون نشون نمیدن

    می خوام بدونم مردم ما مقاوم هستن یا شبیه همون مردمی هستند که جان مولا رو با جهل خودشون به لب رسوندند

    خاک را در می‌نوردد لشکر کابوس و جهل

    تا قیامت دیده‌ی بیدار ضربت می‌خورد

    به هر حال یک شرایط اجتماعی خاصی مولا رو به قبول حکمیت سوق داد و امام حسن رو مجبور به پذیرش صلح کرد

    چون دنبال مصداق تاریخی می گردیم و خودتون فرمودید باید از تاریخ عبرت بگیریم

    دوست دارم بدونم الان شرایط ما در چه نقطه ای قرار داره، اگه این مذاکرات صلح حدیبیه نیست یعنی صفین و صلح امام حسنه پس دیگه حرف از اون مقاومت پیروزمندانه و اون حرف های قشنگ چیه

    چون احساس کردم سوبرداشت شد از حرف های من در مورد شخصیت آقای مصباح حرفمو تصحیح می کنم تا بخشی از حرفاتون رو قبول دارم هیچکس منکر جایگاه علمی آقای مصباح نیست، هیچکس نیست که ادعا کنه کتاب های ایشون ارزش خوندن نداره از جمله سنگرهای ایدئولوژیک که انسان متعهد سازه نه انسان های مطیع پرور یعنی با کتاب و حرف های ایشون میشه روزی علیه خودشون موضع گیری کرد، قطعا ایشون تخصص در آموزش قواعد دارند، اصلا اینکه رهبری ایشون رو مطهری زمان معرفی کردند بخاطر تخصص ایشون در آموزش قواعد بوده، اما مشکلی که وجود داره عدم استنتاج صحیح از اون قواعدی هستش که ایشون به آموزش آن می پردازند و دقیقا از همینجاست که کمی شخصیت ایشون رو تیره می کنه، پس هیچکس ایشون رو آدم بی دین نمی دونه و جایگاه علمی ایشون رو هم زیر سوال نمی بره بلکه این انتقاد رو وارد می دونه که آقای مصباح، از اون قواعد درستی که خیلی بهش اشراف دارید خواهشا نتیجه گیری صحیح بفرمایید. در مورد تفکیک شخصیت فکری ایشون از جبهه پایداری حرفی برای گفتن ندارم

    اینکه فرمودید مواضع نادرست خیرخواهانه ایشون صادقانه، خالصانه و خیرخواهانه هست، قبلا بدون هیچ تواضع و فروتنی خدمت شما عرض کردم که طی یک سلسله مراتبی، هم تیم هستیم اما این یک دونه نظر شما نه تنها نمی پسندم بلکه توصیه می کنم این عقیده تون رو تصحیح کنید چون به شدت خطرناکه، دور از شان و جایگاه آقای مصباح در تاریخ صدر اسلام هم که شما نسبت به من اطلاعات بیشتری دارید، بودند کسانی که با صداقت و اخلاص و خیرخواهی دست به جنایت های دردآوری زدند

    موضوع بعدی اینکه اتفاقا دقیقا تیتر رسانه های غربی صحه بر اصل 6 قانون اساسی ما می ذاره، چرا که از قذافی تا حسنی مبارک و امثالهم در کشورهاشون نافرمانی مدنی (آشوب و تظاهرات و اغتشاش و ...) رخ داد اما در ایران همچین اتفاقی نیفتاده بود که بخوان ادعا کنند حکومت تسلیم مردم شد. بلکه به اراده ی مردم احترام گذاشت

    اتفاقات سال 88 رو هم نمیشه به تصمیم نظام در سال 94 ربط داد

    در مورد رسانه های غربی هم چند نکته وجود داره، همونطور که ما رسانه های خیالپرداز داریم از زنجیره ای بگیر تا غیر زنجیره ای در اونجا هم همچین مسائلی وجود داره، همونطور که خیلی از حرف های مسئولین گذشته ی ما در رسانه های اونا صرفا مصرف داخلی داره همونطور برعکسش هم وجود داره، رسانه های غربی از سلسله مقالات عطاا... مهاجرانی به عنوان وزیر ارشاد جمهوری اسلامی آقای کدیور به عنوان تئوریسین احزاب فعال نظام و مجتبی واحدی به عنوان فعال رسانه ای در جمهوری اسلامی و ................ مطالبی رو در جهت استفاده در پیشبرد اهداف خودشون استفاده می کنند، از اینور هم ما از نوام چامسکی و برژینسکی مطالبی جهت جوگیرهای داخلی تهیه می کنیم. اگر مطالب رسانه های معتدل(نه به معنایی که در حال حاضر در کشور ملاحضه میشه) مطالعه کنیم یک نکته برخلاف اون چیزی که شما می فرمایید در مقالاتشون برجسته هست و اون هم برجستگی نقش رهبر در مذاکراته، چه آنچه در مورد نرمش قهرمانانه گفتند چه اونجا که از عدم اجازه هیچگونه بازرسی و مصاحبه صحبت کردند، اون کاریکاتورها هم بیشتر جنبه مصرف داخلی داره وگرنه چطور میشه که رهبری که تسلیم شده انطور قاطعانه در مورد بازرسی اظهار نظر می کنه، یا رئیس جمهور ادعای ادامه روند گذشته در موضوع هسته ای در صورت کارشکنی غرب رو می کنه؟؟؟

    اتفاقا رسانه های غربی بیشتر از نقش رهبری و حتی در بعضی مواقع از کارشنکی های ایشون در مذاکرات (از دید خودشون) صحبت کردند و فکر می کنم یک مقاله هم از عباس میلانی دیدم که در مورد نقش رهبری در مذاکرات نوشته بود

    و باز هم گفته بسیار

    بحث هسته ای رو ببندیم تا با اختلاف بیشتری نباختید

    فیلم عصر یخبندان لایق حداقل 4 ستاره بود به نظر من چون می خواستید یک تفاوت فاحشی بین فیلم محمد رسول الله و باقی فیلم ها وجود داشته باشه 3 ستاره اش کردی

    اعتمادی به نفس ندارم ولی به یک خودباوری رسیده که می تونم با پشه کش برم به جنگ اسراییل

    آخرین شب قدر برای شما طلب سلامتی و پیروزی و بصیرت بیشتر می کنم

    شما هم منو دعا کن

    مشتاق دیدار

    یا علی

    پاسخ:
    به نظر من این تاریخ است که قضاوت می‎کند مردم کیستند و چیستند (البته تاریخ، نه تاریخ‎نویسان). مردم یک چیز ثابت و منجمد در زمان نیست. مردم متغیرند. من می‎توانم درمورد چگنگی مردم در دهۀ سی و چهل و پنجاه و شصت و شاید حتی هفتاد قضاوت کنم. اما قضاوتی نهایی درمورد مردم دهه 90 ندارم. حقیقتِ وضعیتِ امروزیِ مردم ما اصلاً وضوحِ وضعیت مردمِ ایستای مندرج در تاریخ را ندارد. وقتی می‎خواهیم درمورد امروزِ مردمان سخن بگوییم بیشتر از فعلیت‎ها، قوه‎ها را می‎بینیم. بیشتر از توصیف‎های بالفعل توصیف‎های بالقوه خود را نشان می‎دهند. البته حس من این است که مردم قرن اخیر تفاوت‎های زیادی با مردم دو سه قرن قبل دارند و البته که مردمِ نیم‎قرن اخیر خیلی هوشمندتر و پیشرفته‎تر از مردم نیم قرن قبل هستند. لذا پرسش شما قطعاً بی جواب خواهد ماند، وقتی دو گزینه بیشتر ندارد و من مجبورم بین بدترین نوع مردم و بهترین نوع مردم یکی را انتخاب کنم و انگار حد وسطی وجود ندارد!
    من این را حس می‎کنم که هرگز نباید مردم خودما نرا با کوفیانِ ابله و خائن مقایسه کرد. مردم ما اینگونه نیستند. اما لزومی هم ندارد ما خودِ هفتادوهفت ملیونیمان را 313 یار امام زمان فرض کنیم! لزومی ندارد فکر کنیم همۀ تصمیمات این مردم درست است. حتی شاید گاهی به خاطر قدرت بالای تبلیغاتِ دروغین به آن‎ها (و به خودمان که از آن‎هایی) برای بعضی از فریب‎خوردن‎ها حق بدهیم. امروز با توجه با سختار دموکراسی، مردم می‎آیند رأی می‎دهند و سعی می‎کنند وظیفه‎شان را انجام دهند، اما تا چار و گاه تا هشت سال یک گروه و یک فکر معدود و محدود می‎شود نمایندۀ مردم. من نمی‎دانم یا باید همۀ اشتباهات این گروه معدود را پای مردم بنویسیم یا نه. آنهم وقتی که خیلی وقت‎ها دیدیم مردم چند سال پس از روی کار آمدم گزینۀ مورد نظرشان دقیقاً نسبت به همان گزینه بسیار عصبانی‎اند و نسبت به خیلی از اقداماتش انتقاد و مخالفت دارند.

    *

    استنتاج اشتباه از قواعد دلیل نمی‎شود ما به نفسِ از روی عقیده سخن گفتنِ کسی تردید داشته باشیم.

    *

    چرا نمیشه؟!
    ما داریم درمورد رسانه‎ها سخن می‎گوییم، نه چیزی که به نظر شما حقیقت است.
    رسانه‎ها 88 را کاملاً به 92 گره می‎زنند؛ آنچنانکه تا حدی زیادی هم واقعاً گره خورده است. اما اینکه این گره‎خوردگی حقیقتاً به چه صورت است مهم نیست، چیزی که رسانه القا می‎کند مهم است. لذا آن‎ها به راحتی این تقابل و دشمنی بین مردم و حکومت را تصویر می‎کنند.

    *

    دقت نکردید! آن‎هایی که برای فارسی‎زبان‎ها و انگلیسی‎زبان‎ها می‎نویسند فرق دارند. میلانی که آمریکایی است رسماً. من از رسانه‎های جهان عرب سخن گفتم. رسانه‎هایی که گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم توسط شاهزاده‎های سعودی و قطر حمایت می‎شوند. مسئلۀ فلسطین برای جهان عرب مسئله است. نه برای انگلیسی‎ها و ایرانی‎های عشق انگلیس. رسانه‎های عربی اند که از سمبل حمایت از  فلسطین و مقاومت شدن ایران خشمگین‎اند و سعی دارند به عموم مردم عرب بگویند که اتفاقاً همین خامنه‎ای خودش دارد با آمریکا می‎بندد.

    *

    حالا انصاف را چرتکه بیاور بنشین حساب کن ببین کی باخته کی برده. کی به همۀ پرسش‎های مطرح‎شده پاسخ گفته و کی هربار به جای پاسخ کلاً بحث جدیدی را آغاز کرده! والله اعلم بالصواب.

    *

    بله، با توجه به واقعیت سینمای ایران فیلم مناسبی است، ولی آخرین امتازی که می‎شد داد همان 3ستاره بود!

    *

    تشکر
    دعاگویم
    یاعلی‎مدد
  • احمدرضارضایی
  • به به سلام بر حسن عزیز. توفیقات حضرتعالی را از خدای منان خواستارم جناب حسن خان. خوشمان اومد از بازگشایی وبلاگ جدید. چی بگم دیگه؟ خلاصه خوب کاری کردی ما رو از علمت بهره مند کردی!
    پاسخ:
    سلام استاد رضایی
    قدم رنجه کردید. چاکرتم داداش

    پ ن : قطعاً آقای خامنه‎ایه م از اینکه بالاخره با شما در یک قاب قرار گرفت خرسند است :)

    سلام

    قبول باشه

    اگر اون جمله آخر نبود، این بحث رو ادامه نمیدادم و با همون تفاضل بازی رو خاتمه می دادم:" حالا انصاف را چرتکه بیاور بنشین حساب کن ببین کی باخته کی برده. کی به همۀ پرسشهای مطرحشده پاسخ گفته و کی هربار به جای پاسخ کلاً بحث جدیدی را آغاز کرده! والله اعلم بالصواب."

    شبیه شوخی های یخ سینمای هند بود این ادعا، بیشتر شما درب جدیدی رو باز کردید من هم داخل شدم

    بحث هسته ای بود من با بعضی نظرات موافق بودم با بعضی مخالف، گفتم مذاکره برای احقاق حق کاری عقلانیه و مطابق با سیره ی معصومه، شما با پیش آوردن تمام صلح های مهم صدر اسلام (البته بدون نام بردن از صلح حدیبیه) بحث جدیدی رو مطرح کردید یعنی اولین شاخه- که البته من قائل به وارد شدن به بحث جدید نیستم بلکه چون بهم پیوسته است- من در مورد شرایط فعلی کشور و تطبیق  وضعیت مردم ما با صدر اسلام نوشتم در پاسخ به اون چیزی که شما نوشتید. بعد شما شرایط صلح حدیبیه رو نوشتید دومین شاخه البته با تعریف خودتون وگرنه من باز هم میگم اصلا قائل به وارد شدن به بحث جدید نیستم که من خدمتون عرض کردم با این حساب اخر مردم ما مردم مقاومی هستند یا نیستند. این حرف شما رو کاملا می پذیرم که نباید صفر تا صد به موضوعی نگاه کنیم و مردم خودمون رو آیینه تمام نمای مردم صدر اسلام ببینیم، اما این هم نمیشه که مردم مقاوم ما، حماسه سازان همیشه حاضر در صحنه در یک روز، مردم سست رای و دنیا دوست و جاهل و متظاهر روز دیگری باشند، بعد بدون اینکه بنده ادعایی مبنی بر دینداری یا جایگاه علمی آقای مصباح داشتم شما، صحبت از دینداری و جایگاه علمی ایشون کردید که این آخری دیگه اصلا بحث جدید نیست یک فضای جدید بود که بنده باز هم پاسخگو بودم. درب های دیگری هم بود که شما باز کردید و من وارد شدم که برای جلوگیری از اطاله کلام به اون نمی پردازیم.

    راستی من نگفتم میلانی آمریکایی نیست که شما تاکید بر آمریکایی بودن اون می کنید

    هرچند تلخ اما بهتره به این روند شکست های پی در پی ادامه ندید، چرا که حکما فرمودند "پایان تلخ بهتر از تلخ بی پایان است":))

    نمی دونم این چرتکه من بد کار می کنه یا من منصف نیستم یا معنی شکست و پیروزی عوض شده که تابلوی نتایج شما رو برنده نشون نمیده؟ وَاللهُ یَعلَمُ وَأنتُمْ لا تَعلَمُونَ

    اگر ناخوشایند بود توپ جمع کن تیمت رو عوض کن، سرمربی

    یا علی

    پاسخ:
    سلام علیکم
    از شما هم قبول باشد
    من که سینمای هند را دنبال نمی‎کنم :)

    کرامت جان، از تعارف کم کن و بر مبلغ افزا!

    یک
    من از صفین و صلح امام حسن سخن گفتم و مقایسه کردم، شما از حدیبیه، در پاسخ من عرض کردم چرا به حدیبیه شبیه نیست اوضاع ما و به شرایط مولاعلی (ع) و امام مجتبی (ع) شبیه است. و چند دلیل آوردم. شما ادلۀ مرا رد نکردید. فقط به یکی از عوامل آنهم جهل مردم اشاره کردید که خروج از کلیت بحث بود. و البته بنده توضیح دادم ساختار حکومتیِ ما از جهت تأثیر عموم مردم متفاوت است و حتی اگر همۀ مردم خوب باشند هم ممکن است دولت‎مردان منتخب خوب نباشند و خوب عمل نکنند. از طرفی حتی اگر مردم هم همه خوب باشند و دولت هم، مصمون از اشتباه نیستند. آنچنانکه همان‎هایی که مولاعلی را مجبور به قبول حکمیت کردند، خیلی‎هایشان قبل از این ماجرا در رکاب علی در جمل جنگده بودند و درخشیده بودند؛ همچنین گروه بسیاری از ایشان پس از پایان ماجرا و تماشای خدعۀ عمروعاص پشیمان شدند. عده‎ای شروع کردند به توبه و انابه، عده‎ای دیگر جای شاکی و متهم را عوض کردند و موضوع را انداختند گردن مولا و اسمشان هم شد خوارج. پس موضوع چیستی مردم یک موضوع حاشیه‎ای و غیرقابل اندازه‎گیری است. اما یک چیزهایی خیلی واضح است. یکی اینکه آیا مثل حدیبیه داریم با اقتدار و ابتکار عمل وارد می‎شویم یا مثل صفین و صلح با معاویه از سر جبر (دکتر روحانی: ما برای آب خوردن هم مجبوریم به مذاکره) یا اینکه آیا مثل حدیبیه در پس این ابتکار عمل فتح المبین و فتح مکه و فتح واشنگتن است و حالت تهاجمی است، یا مثل آن دو مورد دیگر حالت تدافعی است و به خاطر کم آوردن و به زحمت افتادن است؟!

    دو
    « بدون اینکه بنده ادعایی مبنی بر دینداری یا جایگاه علمی آقای مصباح داشتم شما، صحبت از دینداری و جایگاه علمی ایشون کردید»
    پس از اینکه شما از آقای مصباح سخن به میان آوردید؛ من گفتم دو انتقاد وجود دارد، یکی از سر دین است، مثل آقای مصباح، یکی از سر دنیا، که موضوع این شعر است. سپس شما فرمودید:
    «فرمودید دغدغه آقای مصباح و همفکراشون اعتقاد و ایمان و عزت و شرف . یکی از مشکلات و زاویه های دیگر من با شما همینجاست... الخ»
    یعنی متعرض به اعتقاد و دین ایشان شدید نه فقط اختلاف فکری، لذا بنده نوشتم:
    « اما نه می‎توانم بگویم ایشان آدم بی‎دینی است نه می‎توانم بگویم ایشان آدم بی‎علمی است»


    بزرگوارید، اختیار دارید .شما توپ جمع کن تیم هیئتید.
    علی مدد.
    سلام حاجسن
    خداقوت. عید مبارکت باشد شاعر.
    از آن وقتی که در بلاگفا نوشته گذاشتی، چندباری قصد کرده بودم بیامیم و سلامی و کلامی، که نشده. تا امروز. که خب خوب روزی هم هست.
    این شعر را خواندم. چندتایی دیگر از نوشته های دیگرت را هم. مثل سابق تریجیح میدهم کمتر دخالت کنیم. بالاخره داناتران هستند. فقط یک مقداری از کامنتها را هم خواندم. یک جایی گفتی پوتین، قالیباف  روسیه! یا حالا برعکس. لبخند زدیم.
    همین. سلام دوباره
    و خدا قوت.
    یاحق
    پاسخ:
    سلام بر بندۀ خدا

    «تنهایی را به های‎وهویت بسپار»
    (البته نسخۀ وبلاگتان غلط تایپی دارد)

    عید شما هم مبارک.
    لطف کردید آمدید و خواندید.


    الغرض، مقصود ما از دو عالم همین لبخند شما است.
    یا صاحبِ ماجرا مددی.
    بیچاره مصدق!
    خیابانش کجا بود؟!
    پاسخ:
    داشت یک زمانی
    شعر اشاره به همان کوتاهی عم خیابان مصدق و نگاه تاریخی عامه و خاصه او دارد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">