در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
۰۳
بهمن

https://bayanbox.ir/view/2231689162595309996/%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%AC%D8%AA%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA.jpg

 

چندی پیش خبر درگذشت یکی از داناترین و شریف‌ترین استادان فلسفۀ ایران یعنی استاد دکتر کریم مجتهدی منتشر شد. پیرمرد دوست‌داشتنی ِ کهنسالی که بسیاری از استادان امروز فلسفه شاگردان دیروز او بودند و انسانی که حقا انسانِ فلسفه بود.

مقام و یاد او را با نوشتنش از یکی از آثار مهمش گرامی می‌دارم:

 

سال‌های آخر کارشناسی فلسفه یک‌بار نزد استادم دکتر محمد ایلخانی از علاقۀ توامانم به دو رشتۀ فلسفه و ادبیات و پیوندهایشان سخن می‌گفتم و اینکه کاش رشتۀ «فلسفۀ ادبیات» در ایران بود تا آنجا ادامه تحصیل می‌دادم که استاد ایلخانی گفتند اتفاقا ما در حال تاسیس رشته‌ای در همین حوالی هستیم، ولی نه فلسفۀ ادبیات بلکه «فلسفه و ادبیات» و برایم از ماجراها و ارتباطات جذاب این «واو» ربط گفتند.

با اینکه ایشان گمان می‌کرد این رشته به زودی تاسیس می‌شود ولی دست‌کم آن سال‌ها خبری نشد و من بعد از فلسفۀ تنها عازم ادبیاتِ تنها شدم. باری سعی کردم بار این تنهایی را خودم با مطالعات میان‌رشته‌ای و تطبیقی به دوش بکشم. با کتاب‌های ادبی که ارزش یا وجوه فلسفی داشتند، با کتاب‌های فلسفی که ارزش یا وجوه ادبی داشتند و با کتاب‌های متعدد خارجی در زمینه «فلسفه هنر»، «زیبایی‌شناسی»، «فلسفه ادبیات» و «فلسفه و ادبیات».

سال ۱۳۹۷ یکی از اولین (و شاید به نحوی اولین) کتاب‌های علمی فلسفه و ادبیات در ایران (که تالیف بود و ترجمه نبود) به قلم دکتر کریم مجتهدی استاد بزرگ فلسفه منتشر شد و جای خود را میان انبوه کتاب‌های ترجمه باز کرد.

کتاب با جامعیتی که داشت دست‌کم از این منظر جامعیت تمایز و برتری خود را نسبت به آثار ترجمه ثابت کرد:  مجتهدی در کتاب خود اگر از ارسطو و هگل نوشته بود از فارابی و خواجه‌نصیر هم نوشته بود و اگر به رمان تولستوی پرداخته بود به قصیدۀ ابن‌سینا هم پرداخته بود.

از منظری دیگر فلسفه و ادبیات مجتهدی به نوعی یک تاریخ فلسفۀ مختصر نیز هست و سیر بحث را از یونانِ ۴۵۰سال قبل از میلاد آغاز می‌کند و به ترتیب تا قرن بیستم و روزگار توماس مان ادامه می‌دهد. از این جهت این کتاب برای ادبیاتی‌های دوستدار فلسفه که فرصت مطالعه جداگانه و مفصل فلسفه را ندارند بسیار مغتنم است.

باید بگویم این کتاب حجیم ۷۰۰صفحه‌ای یک کتاب کامل نیست و همچنان جای خیلی از مباحث و چهره‌های مرتبط و بزرگ ادبیات و فلسفه در آن خالی‌ست (مخصوصاً چهره‌های ادبیات ایران) اما با همین وضع هم درآمد و آغازی خردمندانه، دلسوزانه و مغتنم است برای رشته و دانشکده و دانشگاه ِ تمدنی که توامان در ادبیات و فلسفه، هم جزو پیشگامان بوده و هم جزو پیشتازان است، هم ریشه‌های تاریخی تمدنی گسترده‌ای در ادبیات و فلسفه دارد و هم استعدادها و انرژی‌های فراوانی.

ایران از دیرباز هم سرزمین ادبیات است و هم سرزمین فلسفه و اگر زنده‌یاد استاد کریم مجتهدی با آنهمه خدماتش فقط همین یک کتاب را به تمدن خود تقدیم کرده بود، نامش تا ابد در شمار نیکان و فرزانگان ایرانی ثبت می‌شد.

انشاالله خداوند مهربان روح پاکیزه و وارستۀ او را با خردمندترین و داناترین و زیباترین و عظیم‌ترین بندگان برگزیدۀ خود همراه و همسفر کند و به ما فرصت و توفیق بهره‌مندی از میراث و یادگارهای شریف او را بدهد.

  • حسن صنوبری
۱۴
دی

خون ریخته، خون ریخته، هر گوشه‌ای خون ریخته
خورشید در خاک آمده، دریا به هامون ریخته

این: کودک دردانه‌ام! آن: مادر فرزانه‌ام!
هرسو ز اهل خانه‌ام خون در شبیخون ریخته

تا صبح «بانگ نی رسد، آواز پی در پی رسد»
هرسو «غریبی»شروه‌ای از نای محزون ریخته

این خاکِ عشاق است، هان! کز غیرتِ نامحرمان
گیسوی لیلا خفته در دستار مجنون ریخته

«ای پاسبان بیدار شو! خفته نشاید پاسبان»
بنگر مبادا راهزن در جامت افیون ریخته

«خون را نباید شست با خون» گفت این را مرد دون
زآن شب که خونی بی گنه تا مرز اکنون ریخته

زآن شب که خونی جاودان پاشید بر ظرف زمان
بسیار خونِ عاشقان بی‌قدر و قانون ریخته

آن پیرهن کز ترسِ خون از جنگ بازش داشتم
امروز در هر پاره‌اش خونِ دو جیحون ریخته

آن داغ‌های پیش از این، آن انتقام کهنه‌تر
اینک چو دریایی ز کین از خاک بیرون ریخته

کی این خماری بشکند بی سیلی جانانه‌ای؟
از بس که در گوش جهان افیونِ افسون ریخته

قالیچهٔ کرمان من! تاج سر ایران من!
آوخ که بر هر شاخه‌ات صد یاس گلگون ریخته

روزی به کین لطفعلی، روزی به تاوان وطن
خون تو را هربار این بیگانۀ دون ریخته

امروز هم خون‌خوارِ تو از کینهٔ سردار تو
خون تو را با خون طفل غزه مقرون ریخته

کرمان من! کرمان من! نور دل ایران من!
خون عزیزت گرچه از دندان صهیون ریخته

فردا که آید روز نو، باش و ببین در پای تو
تاج و سر ضحاک با گرز فریدون ریخته


حسن صنوبری

شب چهاردم دی، به احترام زائران شهید و مظلومِ مرقد مطهر  و به خون آغشتۀ سردار سلیمانی

  • حسن صنوبری
۱۴
دی

ای شیرِ دلیرِ شرزۀ خون‌آکند!
خاموشی و بانگ روبهان است بلند
 

بر خاک، سگانِ هار جولان دارند
ای شیر! چنین قلمروات را مپسند

از خوردنِ خونِ کودکان، سیر نشد
آن گرگ که پنجه بر گلویت افکند

ای سوخته در آتش داغ زهرا
برخیز و ببند بار دیگر سربند

از آتش مدعی نشد آبی گرم
برخیز که کشتگان تو را می‌خوانند

برخیز -و چه سوگند نکوتر آرم
جز خون مقدست؟- به خونت سوگند!

برخیز که جمله پهلوانانت باز
در پای درفشِ دادِ تو گرد آیند

ایران تو امروز تو را می‌خواهد
این مام ندارد سر دیگر فرزند

این بیرق کاویان و این ببر بیان
این تیر و کمان توراست واین تیغ و کمند
 

برخیز که برخاسته در استقبال
کسری و دماوند و دنا و الوند

برخیز که جنگ واپسین است هلا
برخیز که غزه در غبار است و به بند

- ای خاطرم از داغ تو آتش‌باران
ای پاک‌ترین خاطرۀ بی‌مانند

دی ماه و چه دی بود؟ که چون آذر سوخت
دی ماه و چه دی؟ که سوخت همچون اسفند -

 

*

برخیز که روبهان بدرّیم ز هم
ای شیر دلیرِ شرزۀ خون‌آکند!

 

حسن صنوبری

مشقِ  شعر شبِ ۱۳دی ۱۴۰۲

 

 

  • حسن صنوبری
۰۳
دی
  • حسن صنوبری
۰۲
دی

https://bayanbox.ir/view/641414373833032615/%D8%AE%D8%B4%D9%85-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%BA%D8%B2%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7.jpg

 

در آن ترانه قدیمی که جولیا پطرس با دو نفر دیگر (سوسن الحمامی و امل عرفه) در نوجوانی می‌خواندند [و تازگی‌ها هم این سازمان‌های بی‌فکر ما در اقدامی جوگیرانه و بی‌نمک دادند پسرهای ایرانی بازخوانی کردند] چند سوال مهم می‌پرسد:

الغضب العربی وین؟

الدم العربی وین؟

الشرف العربی وین؟

خشم عربی، خون عربی و شرافت عربی کجاست؟

 

موضوع ترانه برانگیختن احساسات قومی عربی برای نجات فلسطین و لبنان (آن روزگار) از چنگ غاصبان است

اما بیایید فکر کنیم معنای این عبارات و مصداقشان چیست؟

اصلا خشم عربی چیست که حالا بگوییم کجاست؟ اصلا چیزی به نام شرافت عربی وجود دارد؟

 

تاریخ را که نگاه کنیم حکومت‌های عربی منهای هویت اسلامی‌شان هیچگاه شرافت و افتخار و پیروزی نداشتند. حتی هیچگاه خشمی که منجر به اقتدار پایدار شود هم نداشتند، ولو بی شرافت.

تا پیش از اسلام اکثریت سرزمین‌های عربی هرگز به اولیات تمدن و فرهنگ و حکمرانی و کشورداری و یکپارچگی و فهم امر عمومی و ملی ورای نفع فردی و قبیله‌ای نرسیدند. پس از اسلام هم اگر توفیق و فتحی بوده صرفا با اتکا به هویت و فرهنگ اسلامی و دستکم در مردم با نیات دینی و اهداف الهی بوده -مثل فتح ایران در صدر اسلام- و هرگاه اعراب دوباره به عربیت و انگیزه‌های قومیتی و انگاره‌های ناسیونالیستی رجوع کردند دوباره فشل و مفتضح شدند.

بزرگ‌ترین این خیزش‌های عربی در قرون اخیر «جنگ شش‌روزه اعراب با اسرائیل» به رهبری پیشوای محبوب و ناسیونالیست مصر «جمال عبدالناصر» بود که شکست و فضاحتی تاریخی را برای تمام کشورهای عربی رقم زد و پس از آن هم با امضای پیمان کمپ دیوید ننگ ابدی را برای مصر و همراهانش خرید.

مورد دوم تجاوز وحشیانه «صدام» به ایران بود که نهایت وحشی‌گری او + قدرت و امکانات نظامی بسیار بالایش + حمایت تمام کره زمین از او (به استثنای ۳کشور) + تنهایی و نوپدید بودن حکومت ما، باز هم باعث نشد اعراب با اتکا به یک رهبر پان‌عرب و انگیزه‌های قومی و خلقی و نژادی بتوانند در جنگی پیروز شوند. صدام برای فریب افکار عمومی جهان عرب تبلیغ می‌کرد که پس از فتح ایران برای آزادی فلسطین با اسرائیل وارد جنگ می‌شود که خب زکی! درست مثل داعشِ اسرائیل‌ساز که چنین قول دروغی را برای فردای فتح سوریه و ایران داده بود و آنهم زکی!

مورد سوم تجاوز عربستان سعودی و متحدینش (۹کشور عربی) با ثروت‌های ناتمامشان و حمایت رسمی و همه‌جانبه آمریکا و اتحادیه عرب به کشور فقیر یمن است که آن‌هم نتیجه‌ای جز حقارت و شکست نداشت.

مورد چهارم «بهار عربی»! بود که با بیداری‌اسلامی‌زدایی‌اش توسط نیروی داخلی و خارجی با آنهمه خون به نتیجۀ نزدیک به صفر و خزان مطلق رسید! اتفاقا و مخصوصاً در همان مصر!

مورد پنجم هم سال‌ها نبرد خود فلسطینیان چپ فتح بود که سرانجامش به اسم اصلی‌شان رسید! حتف! (حرکت تحریر فلسطین) به معنای نابودی. مهمترین چهرۀ این جریان یاسر عرفات با تمام سوابق و ادعاهای انقلابی‌اش، در سال‌های پایانی عمر تسلیم اسرائیل و آمریکا شد و با امضای پیمان «اسلو» آبروی خود را برد، چهرۀ فعلی یعنی محمود عباس هم که رسماً گماشتۀ سازمان سیاست و در جنگ اخیر به نفع اسراییل وارد شد!

همچنین وضع هفده دولت عربی‌ای که در سال‌های اخیر ننگ عادی‌سازی (تطبیع) را بر پیشانی زدند و در جنگ امروز به طور رسمی یا غیر رسمی هوادار اسرائیل‌اند.

 

پس خشم و خون عربی به این معنا که بتواند حقی را ادا کند یا حتی اقتدار پایداری را فراهم کند در تاریخ وجود نداشته و ندارد. همچنین شرافت عربی منهای اسلام. این است که پرسش آهنگین خانم پطرس و دوستانش در نوجوانی، پرسش از یک امر عدمی بود! به همین دلیل چهل سال پس از ابرازش هم پاسخی نگرفت! و همین دلیل از جمله دلایل بی‌نمک و بی‌معنا بودن بازخوانی آن ترانه قدیمی توسط ایرانی‌های امروز است.

چیزی که از خشم عربیِ منهای اسلام باقی می‌ماند خشمی حقیرانه است که با جهل و جنایت علیه ضعیف‌تر از خود همراه است. خشمی که پیش از اسلام در زنده‌به‌گورکردن دختران و توحش‌های قبیله‌ای آشکار بود و پس از اسلام -در گروهی که از حقیقت اسلام و ولایت اهل بیت دور شدند- با ریختن مقدس‌ترین خون‌ها، با سقط محسنِ به دنیانیامده -علیه‌السلام- در مدینه و سر بریدن علی‌اصغرِ شش‌ماهه -علیه‌السلام- در کربلا آشکار شد و در عصر کنونی با کشتار کودکان یمنی و زندانی و اعدام کردن کودکان در عربستان و بحرین و چشم بستن بر قتل ده هزار کودک فلسطینی.

و این نه فقط وضع اعراب پشت کرده به حقیقت محمدی و مکتب فاطمه سلام الله علیهاست، بلکه وضع همه حاکمان سنی‌مذهب و ضدشیعه دیگر این منطقه است: آذربایجان، ترکیه، افغانستان و...

در طی این هفتاد سال ماجرای فلسطین، کشورهای عربی سنی‌مذهب چه به اتکای نژاد خود و چه به اتکای مذهب خود شکست خوردند و برای خویشتن ننگ خریدند.

 

زین‌رو می‌شود فهمید یکی از درس‌ها و رازهای آسمانی این جنگ‌ آخرالزمانی، اتمام حجت خداوند با بشریت به خصوص مسلمانان است که تنها دولت‌های حامی کودکان فلسطینی و تنها قدرت‌هایی که به راستی و به اندازه وسع خود در مقابل اسرائیل ایستادگی کردند -در ایران، یمن، لبنان و عراق- دولت‌ها و قدرت‌های شیعی و پیروی مکتب اهل بیت علیهم السلام بودند. انسان‌هایی که نه به اتکا و ادعای برتری نژادی، بلکه با زیستن در یک سلوک معنوی و الهی ابتدا در اندیشه به حقیقت رسیده بودند، تا سرانجام در عمل از حق دفاع کنند.

شیعیانی که همگی از کودکی با دل‌سوختن و گریستن بر شهادت مظلومان و پاکان و کودکان مظلوم بزرگ شده‌بودند و در فرایند تربیتشان در مجالس معنوی، حق‌طلبی را به جای منفعت‌طلبی یاد گرفته‌بودند، امروز در میدان‌های سیاست و اجتماع توانستند نفع شخصی را برای حقیقت زیر پا بگذارند و جایی که همه مدعیان از ترس سکوت می‌کنند فریاد حقیقت شوند.

 

در همزمانی ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها با نسل‌کشی و کودک‌کشی در غزه، اکنون که می‌بینیم تنها پیروان و فرزندان زهرای مرضیه به یاری غزه برخاسته‌اند، خوب است سوال کنیم پیروان و فرزندان قاتلان حضرت زهرا و ویران‌کنندگان حرم‌های شریف بقیع هم امروز در کدام طرف ماجرا ایستاده‌اند؟

شبکه المیادین به تازگی گزارشی را دراین‌باره منتشر کرده بود، در آن گزارش سراغ مفتی‌ها و عالمان وهابی و سلفی عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی رفته بود، کسانی که علیه یمن و سوریه فتوای جنگ داده بودند و به نفع تکفیری‌ها ندای وااسلاما و یاللمسلمین سر داده بودند، و جالب و شگفت که در ماجرای اخیر همگی یا سکوت کرده بودند یا اکثرا علیه حماس و فلسطین سخنرانی کرده بودند!

روضۀ حضرت زهرا فقط روضۀ حضرت زهرا نیست. سوگواری بر داغ شهادت حضرت زهرا فقط سوگواری بر یک انسان و یک فرد مظلوم نیست. وقتی پاک‌ترین، نورانی‌ترین، مهربان‌ترین و زیباترین آفریدۀ خداوند و جلوۀ خداوند، توسط ناپاک‌ترین‌ها، تاریک‌ترین‌ها، بی‌رحم‌ترین‌ها و زشت‌ترین‌ها مظلومانه و غریبانه به قتل می‌رسد، یعنی همۀ پاکی‌ها، روشنایی‌ها، مهربانی‌ها و زیبایی‌ها به قتل رسیده؛ آنگاه سوگوار و هوادار آن انسان کامل، تا ابد سوگوار و هوادار همۀ این‌ها و همۀ مظلومان تاریخ خواهد بود.

تکاپوی شرافتمندانه فرزندان علی و زهرا علیهماالسلام در این جهانِ رباتیکِ کنش‌زدایی‌شده به نفع غزه، بار دیگر نشانمان داد وقتی می‌گویند «این روضه‌ها، این اشک‌ها و این مکتب انسان‌ساز است» معنایش چیست.

حواسمان باشد این سرمایه‌های ازلی را دست‌کم نگیریم، آن‌هم امروز که خروجی و نتیجه نهایی همۀ نگرش‌ها و ایدئولوژی‌ها ‌و مذهب‌های جهان در آشکارترین و بی‌نقاب‌ترین وضع خود قرار دارد.

  • حسن صنوبری
۱۱
آذر

شش سال پیش در همین وبلاگ ذیل عنوان  «آخرین حرف‌های صریح ژوزه ساراماگو با جهان» کتاب نوت بوک جناب ژوزه ساراماگو (خالق رمان کوری و برنده جایزه نوبل) را معرفی کردم.

امسال به بهانه جنایت عظیم و تاریخی اسرائیل در غزه چند بخش خواندنی نوشته‌های ساراماگو درباره فلسطین (و اسرائیل و غزه و حماس و جامعۀ بین‌المللی) آمده در این کتاب را در دو مطلب برای مجله اینترنتی میدان آزادی آماده کردم. اینجا می‌توانید بخوانیدشان:
 

1. «اسرائیل، حماس و غزه» به روایت ژوزه ساراماگو

2. «از سنگ‌های داود تا تانک‌های جالوت» به روایت ژوزه ساراماگو

 

  • حسن صنوبری
۲۲
آبان

نه من ز بی‌عملی در جهام ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی‌عمل است

https://bayanbox.ir/view/8055491753287391351/%D8%BA%D8%B2%D9%87.jpg

 

ما سِر شدیم، بی‌تفاوت و بی‌حس شدیم،

و در این بی‌حسی به جز خودمان و سبک زندگی‌مان، مسئولان رسانه و فرهنگ هم بسیار مقصرند.

  • حسن صنوبری
۱۲
آبان

در ماجرای اخیر فلسطین و اسرائیل پروپاگاندای غرب از مظلومیت اسرائیل و تروریستی بودن اقدام فلسطینی‌ها گفتند و زمینه را برای یک جنایت عظیم جهانی آماده کردند. حال سوال این است که آیا اسرائیل می‌تواند مظلوم واقع شود؟ یک اسرائیلی در این متن و این کتاب به ما پاسخ می‌دهد.

[این یادداشت در روزهای اول جنگ در اینستاگرام نوشته شده]

 

https://bayanbox.ir/view/1968030649097432694/%D8%A8%D8%B1%D8%AE%DB%8C%D8%B2-%D9%88-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AA%D9%88-%D8%A8%DA%A9%D8%B4.jpg

  • حسن صنوبری
۰۲
مرداد

https://bayanbox.ir/view/6688634692854078363/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C.jpg

 

قدرت‌نماییِ ابدیِ نمایشِ ایرانی

در ادوار و تواریخ و اکناف و اطراف و ازمنه و امکنه‌ی گوناگون، شعرها و نثرها، خطاطی‌ها و تذهیب‌ها، نقاشی‌ها و شمایل‌ها، نمایش‌ها و تندیس‌ها، نغمه‌ها و آهنگ‌ها و نوحه‌ها و آوازهای بسیاری با موضوع آن انسانِ فراانسانِ و آن خداپرستِ خدای‌گون -علی فرزند ابوطالب- آفریده شده‌اند و تاریخ و جغرافیای ایران و جهان را تزئین کرده‌اند؛ اما در میان تمام این هنرها کدامشان به قدر و جایگاه و فراگیری و تاثیرگذاریِ سریال امام علی رسیده است؟ نادعلی چشم‌نواز میرعماد، مثنوی سوزناک شهریار و‌ قوالی سحرانگیز نصرت‌فاتح‌علی‌خان با موضوع امیرمومنان همه زیبا و شگفت‌انگیزند، اما هیچ‌کدام نتوانستند تا حد سریال تلویزیونی داود میرباقری به شخصیت و تاریخ امام علی (علیه السلام) نزدیک شوند و نیز تا این حد مخاطب را هم به امام نزدیک کنند.

  • حسن صنوبری