در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۸
تیر

یک: عدالت مد شده. مثل آزادی که مد شده بود دهه هفتاد. مد شدن یک چیز به معنای بد بودن آن نیست لزوما. اما زنگ هشداری است که اگر خوبی محض هم باشد ممکن است از درون تهی شود. هر جنسی در بازار مد می‌شود تقلبی‌اش هم هزاربرابر تولید می‌شود. الآن دیگر پایه‌گذاران بی‌عدالتی در جمهوری اسلامی هم در نامه سرگشاده‌شان از کاخ‌های سلطنتی‌شان فریاد واعدالتا سر می‌دهند. دیگر کسانی که شاید از مال دنیا یک بیسکوئیت اشتراکی دارند و اما آن را هم حاضر نیستند بین خودشان و برادر کوچکترشان درست تقسیم کنند هم عدالت‌خواه شده‌اند. مد شده، پس خریدار دارد و خوب فروش می‌رود: عدالت. دیگر کسانی که پا روی دهان اعتراض به حق دیگران گذاشته‌اند هم گردن از پنجره کشیده‌اند برای اعتراض به بی‌عدالتی.

دو:  عدالت یک مفهوم ساده اخلاقی است. سیاسی نیست. از خود ما شروع می‌شود. از زندگی خانوادگی کوچکمان. از محل کارمان. از جمع دوستانمان. عدالت از پایین شروع می‌شود. عدالتی که بخواهد اول از بالا، از حوادث بزرگ، از روزنامه‌ها و هیاهوها شروع شود عدالت نیست، رویاست، شعار است، کمپین تبلیغاتی است و مسئولیت‌گریزی است. جدا از ظالم‌ها، متقلب‌ها، شارلاتان‌ها و ریاکارها، بسیار کسان را دیده‌ام که در ماجراهای بزرگ رسانه‌ای فریادهای حماسی عدالت‌خواهانه سر می‌دهند اما بغل گوش خودشان بی‌سروصدا گوش دیگران را می‌برند، ایشان هم می‌بینند و چیزی نمی‌گویند. با این لایک‌ها و کامنت‌ها عدالت محقق نمی‌شود. اول دور و بر خودت را ببین، اول بفهم چه دارد می‌گذرد اطرافت و حق و عدل را در همانجا پیاده کن، بعد بیا از کار این و آن ایراد بگیر. تو اگر جای این مسئولان بودی چه‌بسا هزار برابر بدتر بودی. باور کن حدت همین است فعلا.
 

سه: الآن بیشتر از خود عدالت، فحش‌دادن به بی‌عدالتی مد شده. بیشتر از تلاش برای تحققش، بیشتر از ستایش جلوه‌هایش، فقط شکایت و داد و قال رایج است. البته این داد و قال کم‌ارزش نیست، ولی اگر با تلاش برای تحقق عدالت و تقدیر و حمایت از عادلان همراه نشود   جسارتا   زر مفت است، رجز ترسو از بالای درخت است، فلان در بازار مسگرهاست. ندیدن بی‌عدالتی اگر با دیدن عدالت و ایجاد و رعایت عدالت همراه شد تازه می‌شود یکی از مراحل سه‌گانۀ قیام به عدل و  قسط.
 

چهار: در همین ماجرای  طبری همۀ ما از تباهی و زشتی این مرد سخن گفتیم، از لزوم بازخواست از حامیانش حرف زدیم، همه تبه‌کاری و فضاحت طبری را دیدیم و نمایش دادیم، اما هیچکس «محکوم شدن» این مجرم را در دادگاه فرزندان انقلاب ندید. مثل طبری و بدتر از طبری همواره و در همه جای دنیا بودند و هستند، اما در کمتر سرزمینی شده چنین فردی با اینهمه نفوذ و رندی و گردن‌کلفتی به دام بیفتد و متهم شود و راه‌راه‌پوش. این هم دیدن دارد و کسی که نتواند یا نخواهد ببیند خودش از عدالت دور است. از طرفی ما مشایخ و دانیال‌زاده و قاضی منصوری و انوشه و قاسم‌زاده و همه همدستان طبری را می‌شناسیم و می‌شناسانیم، اما جبهۀ مقابل را نه، چه آنان که دنبال پرونده طبری بودند در خود قوه قضاییه و عاقبت گیرش انداختند (طبعا  رییسی به تنهایی و بی‌دلیل نمی‌توانسته او را برکنار متهم کند) چه انبوه کسانی که دربرابر طبری و طبری‌ها ایستادگی کرده بودند و طی اینهمه سال زیر پای این جماعت فاسد له شده بودند. مثل  بازپرس  فراهانی و  حمیدرضا  رستمی و خیلی‌های دیگر که نمی‌شناسیمشان. عقلا می‌دانند همین دادستان  رسول  قهرمانی چه ریسک عظیمی را به جان خریده که اینگونه در این جایگاه قرار گرفته است.گرچه به ما خارج از گودها باشد می‌گوییم: خب وظیفه‌اش است! همچنین است موضوع  تاجگردون در مجلس. همچنین است انبوه خائنان و مفسدان و دزدان گردن کلفتی که اصلا در زمان همین آقای  آملی  لاریجانی محکوم شدند: بابک زنجانی، قاضی مرتضوی، محمدرضا رحیمی، مهدی هاشمی، حسین فریدون و ... آیا جوانان پرشور و عدالت‌خواه برای مبارزه با این مفاسد و محکومیتشان به کسی دست‌مریزاد گفتند؟

بله در جامعه‌ای که  تحقق  عدالت ارزش نیست، در جامعه‌ای که  قهرمانان عدالت شناخته نمی‌شود و قدر نمی‌بینند و تنها ناقضان عدالت به تیتر اول روزنامه‌ها می‌رسند و هشتگشان ترند می‌شود عدالت ریشه نمی‌دواند. در جامعه‌ای که مردمش یاد نمی‌گیرند از تماشای تحقق عدالت لذت ببرند، نتیجه تنها افسردگی و خمودگی از تماشای بی‌عدالتی است.

محکوم شدن طبری در قوه قضائیه و اخراج تاجگردون از مجلس یعنی ایران امروز با همه مشکلاتش در شاخصۀ عدالت از بسیاری از کشورها جلوتر است. یعنی انقلاب اسلامی نقطه ضعف امروزینش را شناخته است و دارد با آن مقابله می‌کند. اما بسیاری از رسانه‌ها و احزاب سیاسی گوناگون به خاطر منافعشان ماجرا را جوری دیگ روایت می‌کنند تا ذهن و کنش‌گری ما به سمتی غیر از حمایت از تحقق عدالت هدایت شود.
 

پنج: اینجا هم باز کم کاری اهالی رسانه و هنر و فرهنگ آشکار است. اگر در همین سیستم قوه قضاییه کشورمان کسی مثل شهید  سید  اسدالله  لاجوردی قدر می‌دید، اگر قوه قضاییه حمایت می‌کرد تا سینمایی باشکوهی از زندگی این مرد سالم و صادق ساخته شود، اگر هنرمندان چنین افرادی را می‌شناختند و می‌شناساندند به نوجوانان و جوانان ایرانی، شاید طبری‌بودن ارزش نمی‌شد در  قوه  قضاییه و چنین پرونده‌ای را لااقل با چنین وقاحتی شاهد نبودیم.

جای خالی  سینمای  عدالت و کلا هنری که عدالت را ببینید و روایت و ستایش کند خالی است. لازم هم نیست خیال‌پردازی و افسانه‌سرایی شود، کافی‌ست همین پرونده‌های جنجالی و به نتیجه رسیده و موفق را با هنرمندی و صداقت به سینما ببریم. و مطمئن باشیم اگر ما این کار را نکنیم دشمنانمان با دروغ و دغل و وارونمایی این کار را می‌کنند.

  • حسن صنوبری
۲۷
تیر

http://bayanbox.ir/view/7064583867371458845/%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%D8%AE%D8%AF%D8%A7.jpg

امروز روز دحو الارض است. روزی که بسیار دریاها خشک شدند تا زمین از پای کعبه گسترانیده شود. روزی که ابراهیمِ خلیل‌الله و مسیح کلمة‌الله (علیهما السلام) به زمین پاگذاشتند و روزی که مهدی موعود (سلام الله علیه) در زمین و در کنار کعبه ظهور می‌کند. روزی که هر مسلمان لحظه‌ای از حال منقطع می‌شود و پیش و پس خویش را می‌نگرد. از قلۀ این روز بلند، مبدأ و مقصد تاریخ بشر و آیین یکتاپرستان پیداست. از عصر پیشامحمدی تا عصر پسامهدوی. از کعبه که نقطهٔ آغاز ماجرا بود، از ابراهیم که آغازگر اصلی ماجرا بود، از عیسی که بشارت‌دهندهٔ این خط نورانی بود و از مهدی ( علیه‌السلام ) که تمام‌کنندهٔ آن است.

پس از پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله ) هیچ پیامبری قدر و منزلت حضرت ابراهیم (علی نبینا و‌ آله سلام) را ندارد. ابراهیم یکی از پنج پیامبر اولوالعزم و یگانه پیامبری است که در قرآن کریم به مقام امامتش تصریح شده. پیامبر ما پیروی دین ابراهیم بود و احیاکنندهٔ مسیرش. امام اول ما و پیشوای مذهب ما امیرالمومنین (علیه السلام) استجابت دعای حضرت ابراهیم است: «و جعلنا لهم لسان صدق علیّا». حج ما حج ابراهیمی است. فهم کامل اسلام و دین‌داری موحدانه بی‌عنایت به حضرت ابراهیم، مقامش و ماجراهایش محقق نمی‌شود.

بزرگ‌شدن در فضای برنامه‌ها و مجالس و آموزه‌ها و کلاس‌ها و هیئات مرسوم جامعه عموما ما و فرزندانمان را از توجه به این پیشینه‌ها دور می‌کند. پس چه بهتر که در همان کودکی و نوجوانی نام و نشان این مرد بزرگ در کتاب‌ها و انیمیشن‌ها پیش چشم کودک مسلمان قرار بگیرد، تا کتاب اسلام را از میانه کتاب نه، که از آغاز باز کند.

این کتاب داستان که تصویرش را می‌بینید درمجموع کتاب خوبی است برای کودکان و نوجوانان، با نامی بسیار دوست‌داشتنی، تصویرگری و گرافیک فوق‌العاده و داستان روان، شیرین و قابل فهم برای سنین کم. البته که داستان می‌توانست بهتر و خلاقانه‌تر و عمیق‌تر باشد، ولی تا همینجا هم خوب است به عنوان هدیه‌ای که شما به مناسبت روز میلاد یکی از شگرف‌ترین و بزرگ‌ترین انسان‌های تاریخ بشر و دوست خوب خدا حضرت ابراهیم (علیه السلام) به یک کودک یا نوجوان عزیزتان بدهید.

  • حسن صنوبری
۲۲
تیر

http://bayanbox.ir/view/8859588956215895576/%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%86%D8%A7.jpg

چرا بیشتر کارهایی که درمورد حجاب می‌بینیم مزخرف‌اند؟ شعاری و بی‌نمک‌اند؟ حرص‌درآر و توهین‌به‌شعورِمخاطب‌اند؟ از تصاویری که در سطح شهر و دیوار ادارات و اماکن می‌بینیم، تا کتاب‌ها و کلیپ‌ها. از آن پوستر قدیمی موهن شکلات و مگس تا این بنری که امروز دیدم جلوی خانه هنرمندان زدند و مثلا تا حدی پیش‌رفته‌تر بود (اما برای آن محیط همچنان افتضاح). از شعرهایی که شاعران درب‌وداغانی مثل من می‌گویند تا مستندی که حضرت شهریار بحرانی ساخت (و پارسال در صفحه‌ام مفصلا تنشان را صابون کشیدم).

اما چرا اینطور می‌شود؟

من فکر می‌کنم علت اصلی این است: بیشتر متولیان چنین اموری، بیشتر مسئولان فرهنگی و حتی خود ما فعالان فرهنگی، به کارهایی که می‌کنیم فکر نمی‌کنیم. طبق تقویم و مناسبت، طبق آیین‌نامه و مقررات، طبق دستور و فرمایش، طبق عرف‌های اجتماعی و هنجارهای سنتی، طبق سنتوات گذشته و سنن ماضیه، طبق معمول و طبق معمول و طبق معمول کار خود را انجام می‌دهیم. نه طبق معقول. اگر یاد بگیریم طبق معمول‌هایمان را طبق معقول کنیم، اگر یاد بگیریم ربات نباشیم و انسان باشیم، یعنی فکر کنیم برای انجام هرکاری، یعنی پرسش داشته باشیم قبل از پاسخ، نتیجه خیلی فرق می‌کند. علت شکست‌های ما این است که کارهای خوب و مأموریت‌های الهی را هم با جهالت و لجاجت انجام می‌دهیم. در حالیکه در ذات و صفات و تصمیماتِ خدای خوبی‌آفرین و آمر به معروف، جهالت و لجاجت راه ندارد. حجاب ذاتا نمی‌تواند امر زشت و نامطلوبی باشد؛ چون خدایی که زیبایی و خیر مطلق است آن را از ما خواسته.

دیروز روز حجاب و عفاف بود، چندروز پیش‌ترش هم روز ادبیات کودک و نوجوان. من این دوروز را یک‌کاسه می‌کنم و کتاب لینالونا را به شما معرفی می‌کنم. خانم کلر ژوبرت نویسندۀ فرانسوی به باور من از بهترین داستان‌نویسان و تصویرگران حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان امروز است. او ابتدا مسیحی بوده و داستان مفصلی دارد مسلمان‌شدنش، به ایران‌آمدنش و... تا جایی که یادم هست در مصاحبه‌ای که همسرم چندسال پیش با ایشان داشت گفته‌بودند دشواری‌های بسیاری را برای داشتن حجاب متحمل شده‌اند، به خاطر دید منفی آن زمان مردم فرانسه به مسلمان‌ها.

بااین‌حال لینالونایی که این هنرمند خاص ۵سال پیش نوشت و کشید و در بازار مریض کتاب ایران منتشر کرد، بی‌شک یکی از بهترین کتاب‌ها با موضوع حجاب ویژهٔ مخاطب کودک و نوجوان شد. کتابی که می‌تواند هدیه‌ای جالب برای دخترخانم‌های‌ کودک‌ونوجوان خانواده‌مان باشد. علت ساده است: ژوبرت کتابش را طبق معمول ننوشته. او سعی کرده رها از لجاجت‌ها و جهالت‌های بشری هنگام آفرینش این اثر خود را به مبدأ آفرینش نزدیک کند.

  • حسن صنوبری
۲۱
تیر

رزا منتظمی (فاطمه بحرینی) کتاب هنر آشپزی را در سال ۱۳۴۳ نوشت. این کتاب تا سال‌های سال پادشاه بلامنازع آشپزخانه‌ها بود. بیش از ۵۰بار تجدید چاپ شد و بیش از یک میلیون نسخه فروش رفت. زمان جنگ که قحطی کاغذ بود کتاب را با سهمیه و «دفترچه بسیج اقتصادی» می‌فروختند که در بازار سیاه فروش نرود. مادر من هم یکی داشت؛ آنقدر ازش استفاده کرده بود که مجبور شده بودیم ببریم صحافی کنیم و جلدی نو برایش فراهم کنیم. یادم نمی‌رود کودکی‌هایم را که اگر کار خوبی می‌کردم مادرم اجازه می‌داد این کتاب را تورق کنم و عکس‌های زیبا و دست‌نیافتنی فرنگی‌اش را ببینم. غذاهایی که وقتی بزرگ‌تر شدم و به دستور پختشان توجه کردم دیدم بیش از اینکه خوشمزه باشند خوشگل‌اند!

 

http://bayanbox.ir/view/5421729459957190549/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%B7%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D8%B4%D9%BE%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D8%B2.jpg


بگذریم. خدا خانم بحرینی را بیامرزد. اما نجف دریابندری با همکاری همسرش چهل‌وچندسال بعد از انتشار نخست کتاب خانم منتظمی، با نگارش و انتشار «کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز» نسخۀ «هنر آشپزی» و انبوه کتاب‌های مشابه تالیفی و ترجمه‌ای را در هم پیچید. حق هم همین بود، منتظمی دوسال برای کتابش زحمت کشیده بود و دریابندری هشت سال (آن‌هم با کمک فهیمه راستکار)؛ منتظمی کارش را از پشت میز کلاس آشپزی شروع کرده بود و دریابندری از پشت میله‌های زندان رژیم پهلوی.


کتاب دریابندری فقط یک کتاب آشپزی نیست، فقط یک مانیفست برای یادگیری آشپزی در دوران مدرن و پسامدرن نیست، فقط یک عاشقانه و عشق‌بازی با آشپزی به مثابه هنر نیست، بلکه یک دانشگاه آشپزی مکتوب است. مقدمۀ عالمانه‌ای که دریابندری بر این کتاب نوشته عمق نگاه و روشمندی پژوهش او را نشان می‌دهد. جدا از جامعیت فوق‌العاده‌اش، یا نگاه انسانی‌اش، یا نگرش هویتی و و ملی‌اش، یا نثر شوخ و شیرین و ارزشمندش.


امروز در ایران چیزی به عنوان دانشگاه آشپزی نداریم، حتی دانشکده آشپزی هم. در دنیا هم یا نیست یا خیلی کم است. اما این کتاب می‌تواند تا حد زیادی مبنای علمی تاسیس چنان دانشگاهی باشد. (دانشگاهی که به نظر من لازم و ارزشمند است و اگر خودم پادشاه کشوری دور بودم تاسیسش می‌کردم!) زین‌رو گرچه دریابندری با ترجمه‌های خوبش چهره‌ای محترم برای جامعه روشنفکری فارسی‌زبان بود، اما با این کتاب به چهره‌ای ماندگار برای جامعه، فرهنگ و تمدن ایرانی بدل شد.


نکتۀ دیگر این است که دریابندری با کتاب مستطاب آشپزی این امکان را برای ما فراهم کرد که بعد سال‌ها بی‌تردید و نگرانی، یک هدیۀ عالی به مادرهایمان بدهیم. هدیه‌ای که مطمئنیم خوشحالشان می‌کند، که مطمئنیم به کارشان می‌آید و روسفیدمان می‌کند پیش مادر. (سال‌های بعد در دوران نامزدی‌ام برای تکمیل جهازیه همسرم برای او هم خریدم .(زین‌رو مطمئنم این کتاب با چنین ارزشمندی فرهنگی و ویژگی‌های منحصر به فردی ، در چنین روزهایی دستگیر نویسنده‌اش خواهد بود، جدا از اینکه بسیاری از مخاطبان مذهبی‌اش نیز برایش فاتحه می‌خوانند و طلب مغفرت می‌کنند.

 

  • حسن صنوبری
۱۷
تیر

http://bayanbox.ir/view/3928207398284261376/morricone.jpg

«موریکونه» جوان نبود که درگذشتش در این سن‌وسال انسان را اندوهگین کند، کم‌کار نبود که حسرت بخوریم چرا کارهای بیشتری نساخت، گمنام و قدرنادیده نبود که تاسف بخوریم برای مظلوم واقع‌شدنش، یا منتشر نشدن آثارش، یا بهره نبردن مخاطبان از او. هم خوب عمر کرد، هم خوب آهنگ ساخت هم خوب به موفقیت و شهرت و اعتبار رسید. سر جای خودش هم ایستاده بود، نه بیشتر نه کمتر. اما یک نکته در میان هست. یک غصه. موریکونه از آخرین نوابغ اصیل و چهره‌های همه‌چیز تمام موسیقی بود که موسیقی اول از همه برایش پول نبود، تجارت و صنعت نبود، بلکه هنر بود. موریکونه برخلاف بسیاری از هنرمندان اصیل و بزرگ که از خلوت موسیقایی خود بیرون نیامدند با قدرت به سمت صنعت سینما رفت، اما موسیقی‌اش صنعتی نشد. با کارگردانان و کمپانی‌های بزرگ کار کرد اما موسیقی‌اش کمپانی‌زده نشد. موسیقی برای او یک پروژۀ کاری، مهندسی و تجاری برای کسب شهرت و ثروت نبود؛ به همین خاطر برخلاف اکثر آهنگسازان هالیوودی و آمریکایی و هالیوودزده و عشق آمریکا، سعی می‌کرد صفر تا صد کار را خودش انجام بدهد. اینگونه نبود که ایده‌یابی از الف، ملودی ازب،  آهنگسازی از پ، تنظیم از ت، میکس از ث، مستر از د، تناسب‌سازی از ذ، مدیریت هنری از ر، مدیریت پروژه از ز و اعتبار از س باشد. جمعی از مهندسان و تکنیسین‌های موسیقی آهنگ او را نمی‌ساختند. خودش می‌ساخت. به همین خاطر کارهایش، مدرن‌ترین کارهایش، در خشن‌ترین فیلم‌هایش، حس داشتند، حسی عمیق و قدرتمند.

«انیو موریکونه» این پیرمرد نابغۀ ایتالیایی، از جمله آهنگسازانی بود که ثابت می‌کرد: هنرمند دیگر است، مدیر پروژه و دلال هنری دیگر.

 

پ‌ن: دعوت می‌کنم به تماشای چند دقیقه از یکی از کنسرت‌های موریکونه، با اجرای بخشی از موسیقی شاهکارِ فیلمی شاهکار از سرجیو لئونه: روزی روزگاری در غرب

  • حسن صنوبری
۰۸
تیر

http://bayanbox.ir/view/624821998343860912/noam-chomsky-2020.jpg

این روزها که خیابان‌های آمریکا یکی‌یکی تسخیر می‌شوند خواندن کتابی که هشت‌سال پیش با چنین موضوعی منتشر شده جالب است. دقیقا یک ماه پیش بود که جورج فلوید زیر فشار زانوی پلیس آمریکا خفه شد و مرگش یکی از بزرگترین تظاهرات اعتراضی چند دهه اخیر را در آمریکا رقم زد. آخرین اخبار امروز از آمریکا وضعیت آماده باش در واشنگتن‌دی‌سی، اسقرار نیروهای گارد ملی در این ایالت، رد شدن طرح اصلاح پلیس در سنا و برداشتن روسری با زور از سر یک دختر مسلمان توسط پلیس ایالت میامی در جریان اعتراضات خیابانی است.

تسخیر خیابان های آمریکا (۲۰۱۲) برای ما روشن می‌کند آمریکا در یک وضعیت اتفاقی یا یک بحران گذرا به سر نمی‌برد. اینجا در بین سخنان و نوشته‌های نوآم چامسکی یکی از بزرگترین فیلسوفان امروز غرب که دست‌کم شناختش از جهان غربی و به ویژه سرزمین آمریکا شاید بیش از هرکس دیگری است، درمی‌یابیم بحران‌های درونی جامعه آمریکا به بیشترین میزان خود رسیده. کشوری که با ادعای نجات حقوق بشر به کشورهای دیگر حمله نظامی می‌کند در کشور خود بیشترین بحران های نژادپرستی و حقوق بشری را دارد.

خواندن این کتاب هم برای فهمیدن باطن آمریکا از پس ظاهر هالیوودی و آرمانیش و دانستن زمینه‌های وضعیت اخیرش مفید است، هم از جهت تذکری برای خودمان، که کدام خصلت‌هایمان آمریکایی است و باید مقابلشان بایستیم.

اینجا ده برش از کتاب را برایتان می‌نویسم {جملات داخل گیومه از چامسکی و کلمات داخل کروشه از من است به عنوان هشتگ مرتبط}:

 

http://bayanbox.ir/view/3021160814273633560/%D8%AA%D8%B3%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7.jpg

 

۱. «مردم بومی آمریکا در این کشور هیچ حقی ندارند. در قانون اساسی آمریکا رده‌بندی موجوداتی به نام «سه پنجم انسان» برای جمعیت به بردگی گرفته شده وجود دارد. آنان اشخاص مدنی به حساب نمی‌آیند» {جرج فلوید + سیاه پوستان + سرخ پوستان}

۲. «آمریکا تنها کشور جهان است که نه تنها هیچ اقدام سازنده‌ای برای حفظ محیط زیست انجام نمی دهد، بلکه سعی می‌کند دیگر گروه‌ها را نیز از یاری رساندن به بحران محیط زیست باز دارد»

۳. «عملا می‌شود کسری بودجه را از بین برد، به شرطی که آمریکا دنبال یک سیستم بهداشت و درمانی که در سایر کشورهای صنعتی جهان هست باشد (کف زدن‌های مردم)» {کرونا}

۴. «درآمد اکثر مردم رو به نزول است، عواید سیر نزولی داشته و ساعات کار رو به افزایش بوده. این یک بدبختی جهان سومی نیست، اتفاقی است که قرار نبود در درون یک جامعه ثروتمند رخ بدهد. ثروتمندترین کشور جهان با ثروت‌های زیاد که مردم شاهدش هستند ولی اثری از آن در جیب‌هایشان وجود ندارد» {صدای آمریکا!}

۵. «طی ۱۵۰ سال تلاش‌های فراوان شد تا روحیه  جدید قرن را در میان مردم جا بیاندازند. روحیه‌ای که می‌گوید: "ثروت به دست آور و به جز خود همه را به فراموشی بسپار"» {اخلاق آمریکایی، انسان سکولار، کرونا}

۶. «در آمریکا شرایط چنان است که حتی در درون کنگره اگر کسی پستی و مقامی را می‌طلبد باید آن را بخرد. پیش از این کمیته‌ای بود که بر مبنای قابلیت‌های فرد، از جمله ارشدیت، خدمت و غیره به آن‌ها جایگاهی می‌داد. اینک هر جایگاهی را که می‌خواهید باید پولش را بدهید.» {دموکراسی}

۷. «این یک اقتصاد محافظت‌شده نیست، بلکه یک نظام مالی قمارخانه‌ای مانند کازینو است که در آن ۹۹درصد جامعه که مردمی قدرتمند و پولدار نیستند پیوسته آسیب می‌بینند.» {ترامپ قمارباز!}

۸. «طبقات حاکم این را درک کردند که دیگر نمی‌توانند با توسل به زور مردم را کنترل کنند... آن‌ها بر این باورند که باید تاکتیک‌های‌شان را برای کنترل باورها عوض کنند و نه اینکه به چوب‌زدن اکتفا کنند... باید نگرش‌ها و باورها را کنترل کرد و این زمانی است که صنعت روابط اجتماعی و مردمی شروع می‌شود. این کار در آمریکا و انگلستان شروع شد، کشورهای آزادی که شما برای کنترل باورها و نگرش‌ها حتما باید صنعت عمده‌ای داشته باشید برای هدایت‌کردن مردم به سوی مصرف، انفعال، بی‌علاقگی، حواس پرتی و همه چیزهایی که خودتان بهتر می دانید چیست.» {اینستاگرام}

۹. «آنها مخالف کمک‌های رفاهی‌اند اما هزینه و خرج های زیادی برای همسر و فرزندان خود می کنند» {آقازاده‌های فاسد + مدیران فاسد}

 

و البته چامسکی در پایان این را هم می‌گوید:

۱۰. «امیدوار بودن در زمان بد به معنا و مفهوم رمانتیک بودن احمقانه نیست بلکه مبتنی بر واقعیت است که نشان می‌دهد تاریخ بشر تنها تاریخ ظلم ستم نبوده، بلکه صفحاتی از شفقت ایثار تشویق و مهربانی ها نیز داشته است» {عدالت طلبی غیربیمارگون}

 

پ‌ن: کتاب را با ترجمه ضیاءالدین خسروشاهی خواندم که اگر ترجمه بهتر و ویراسته‌تری بود با خیال راحت می‌توانستم به دیگران هدیه‌اش بدم

  • حسن صنوبری