به یاد جنگجوی همیشه پیروز: فیدل کاسترو
فیدل کاسترو مسلمان نبود ولی آزاده بود.
در سرزمین ایمان همواره قهرمانان حضور دارند. ما قهرمانهای بینظیر خود را داریم که کمکمان میکنند حد وجودی آدمی را درست درک کنیم و با تماشای کوچکی خویش آن را اندک و کوچک نپنداریم. ولی در عالم کفر، در غرب، در آمریکا، این قهرمانها اندکند. نیمۀ دوم سده بیستم به نظرم دوران طلایی قهرمانهای نادر عالم غربی بود. دورانی که رو به افول است. در همه عرصهها، از هنر و فرهنگ و ورزش گرفته تا سیاست و مبارزه. اتفاقا بسیاری از این قهرمانها، چهرههای ضدآمریکایی و ضداستعماری بودند و اتفاقا با هم در یک قاب بودند. در رایانه شخصیام از دیرباز طبق علاقهای که به فیدل کاسترو داشتم عکسهای او با گابریل گارسیا مارکز، مالکوم ایکس، محمدعلی کلی، ارنست همینگوی، نلسون ماندلا، آیتالله خامنهای و... را جمع کردهام. در آن دوران مبارزها همدیگر را پیدا میکردند. مخصوصا فردی مثل کاسترو هم دانش و اطلاعات فراگیری نسبت به اوضاع جهان داشت تا همدلهایش را در سراسر جهان پیدا کند، هم محبوبیت و روابط عمومی بالایی تا با آنها ارتباط برقرار کند. از سال 2008 هم که کاسترو از سیاست و امر کشورداری گوشه گرفت، همواره در جریان امور بود و در یادداشتها و مقالاتش که تا همین اواخر ادامه داشت -و متاسفانه عموما به فارسی ترجمه نمیشد و توسط رسانههای فراگیر غربی سانسور میشد- به مسائل مهم جهان میپرداخت؛ با همان موضع عزتمندانه و انقلابیاش. وقتی اوباما پس از 80سال به کوبا سفر کرد و قرار شد کوبا و آمریکا روابط خود را از سر بگیرند، هرچه کرد کاسترو او را به حضور نپذیرفت. بر خلاف خیلیها که مشتاقند با یک مسئول دونپایه آمریکایی سر یک میز بنشینند، کاسترو، کاسترویی که پاپ فقط یکی از زوار عظمت و محبوبیتش بود، قطعا ارزشی برای دیدار با اوباما قائل نبود. اوباما در همان سفر، طبق طبع آمریکایی خودش در کنار لبخندها؛ تهمتها، تحقیرها و طعنههایی را نثار کوباییها کرد؛ حتما بروید مقاله فیدل کاسترو در پاسخ به اوباما را بخوانید «کوبا نیازی به صدقۀ امپراطوری ندارد». پیرمرد هشتاد ساله نگذاشت این تازه به دوران رسیدۀ عالم سیاست به حریمش وارد شود، دهنکجی کند و برود. (دهنکجیای که ما بارها، از جمله از سوی نخست وزیر بیمقدار سابق انگلیس یا شیردال یا موضوع... به خود دیدیم و به روی خود نیاوردیم.) از جمله مقالات دیگر کاسترو یادداشت دوسال پیش او درباره فلسطین و اسرائیل بود «هولوکاست فلسطینیان در غزه» و همچنین چند یادداشت که درباره مسائل هستهای ایران و خصومت آمریکا با ایران چند سال پیش نوشت. امیدوارم این مقالات ترجمه شود، یعنی در اصل امیدوارم مجموعه مقالات کاسترو کتاب شود و بعد ترجمه شود.
به نظر من کاستروئیسم و قرائتی که مبارزان آمریکای جنوبی از نهضت چپ و مارکسیسم داشتند، با آنچه نزد متقدمین این نهضت در شوروی وجود داشت بسیار متفاوت بود؛ تکبر، قدرتطلبی، انگیزۀ کشورگشایی، جنگ قدرت داخلی، خونریزی، بیرحمی و قتل عام بیگناهان و غیرنظامیان جدا از اشتباهات فکری و استراتژیک دلیل نابودی و بدنامی لنین و استالین و دیگر سرکردگان بلوک شرق در شوروی شد. در عوض صداقت، انسانیت، مجاهدت و مردمیبودن از ویژگیهای نهضت مبارزه در آمریکای جنوبی به رهبری کاسترو بود و همین است که برای کاسترو به جز پیروزی در نبرد و سیاست، علیرغم همۀ دروغها و کاریکاتورهای موهن و ترسناک رسانههای غربی از او، محبوبیتی ملی و فراملی هم به همراه آورد. چریک پیر، مسلمان نبود، موحد نبود، اما خیلی بیشتر از بسیاری از موحدان و مسلمانان و مسیحیان مدعی به آن فرمایش عاشورایی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) : «إن لم یکن لکم دینٌ و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم» و فرمایش حضرت امیر (علیه السلام) «و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا» عمل میکرد . همین آزادگی به نظر من فضل بزرگی است و امیدوار و دعاگویم این روزها او را در سرای جاودانش پنجرهای باشد.