در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینمای شرق» ثبت شده است

۲۲
آذر

https://bayanbox.ir/view/63323821577596726/SPRING.jpg

 

 

من هم مثل بقیه مردم ایران و جهان «کیم کی دوک» را با «بهار تابستان پاییز زمستان و دوباره بهار» (2003) شناختم. آقای رحیمی  _که در کلاسی خانگی نزدش تفسیر المیزان می‌خواندیم_  وقتی دبیرستانی بودم گفت ببینم. آن‌وقت‌ها هنوز دسترسی خاصی به فیلم‌ها نداشتم. آنقدر صبر کردم تا یک‌بار تلویزیون خودش گذاشت. دیوانه‌اش شدم. بعدها که علی‌آقا و آقامحمدعلی برای اولین‌بار مرا به یک فیلم‌فروشی بردند، پنج فیلم اولی که سفارش دادم از قبلادیده‌هایم بود که نداشتمشان. یکیشان همین بود. خیالم راحت شد که دیگر دارمش و گم نمی‌شود. بعدها تصمیم گرفتم که فیلم‌های دیگر کارگردان را ببینم؛ ولی هیچ‌کدامشان اینگونه نبودند. بعضی‌شان فقط از نظر ساختاری شگفت‌زده‌ام می‌کردند. بعضی‌شان آنقدر بد بودند از نیمه فیلم رهایشان کردم، بعضی را هم که واقعا پسندیدم دیگر در این عوالم نبودند. البته همۀ آثار کی دوک را ندیده‌ام، ولی گمان نمی‌کنم این شاهکار دیگر تکرار شده‌باشد.

این فقط یک فیلم نیست، بلکه قدرت‌نماییِ سینمای شرق دربرابر سینمای غرب است. نیز خودنمایی سینمای هنری در برابر سینمای تجاری و هالیوودی (هرچند برای تماما شرقی‌بودن خودش هم هنوز چیزهایی کم دارد).

دو نکته درباب چرایی زیبایی و عظمت «بهار تابستان پاییز زمستان و دوباره بهار»:

اولی که اختصاص به این فیلم ندارد و در آثار دیگر کی‌دوک نیز وجود دارد دست‌یابی او به کنه و جوهر هنر سینما یعنی «زبان تماشا»ست. بسیاری از آثار سینمایی دنیا بیش از اینکه سینما باشند، واژگانی هستند که بر تصاویر هم سوارند. چون بیشتر کارگردانان بندۀ متن‌ها هستند و خود چشمی برای تماشا ندارند که حال بتوانند با آن سخن بگویند. در این فیلم تا حد زیادی واژگان غایبند و ما آنچه می‌شنویم از زبان تصاویر است. نمی‌شود گفت در سینمای کی‌دوک دیالوگ نیست، بلکه دیالوگ بین تصویر و چشم است نه واژه و گوش. و این یعنی سینما و محضِ سینما. به‌ویژه در «بهار...» چشم‌های ما بیش از اینکه دنبال‌کنندۀ وقایع باشند، لذت‌برنده از تماشایند؛ بیش از اینکه به تداوم هجوم ببرند، خود مورد هجوم زیبایی‌اند. (جدا از آن لوکیشن خاص و آن تصویربرداری فوق‌العاده و دقت‌های بصری و... بحث، همان بحث تسلط بر مدیوم سینما و شناخت زبان تماشاست).

نکتۀ دیگر این است که این فیلم نمونۀ موفق یک سینمای تمدنی، سینمای دینی، سینمای سمبولیک و سینمای عرفانی است.

مخاطبی که هیچ از آیین و مفاهیم نهان در فیلم نداند کاملا از این شبکۀ در هم‌پیچیدۀ معانی رمزگذاری‌شده لذت می‌برد، به فکر فرود می‌رود و به وجد می‌آید. چه رسد به مخاطبی که با آیین بودا و مفاهیمی چون کارما و اساطیری چون سومرو آشنا باشد. این فیلم خواسته یا ناخواسته زیباترین تبلیغ برای آیین بوداست، چه اینکه زیباشناسی و معناشناسی خود را از بودیسم گرفته و تصویری زیبا و عمیق از آن به مخاطب آشنا و ناآشنایش ارائه کرده. البته که این اثر مخصوصا برای مخاطب ناآشنا تا حد زیادی تبلیغ زیست‌جهان حکیمانۀ شرقی در همۀ انواع گوناگون و مذاهبش نیز هست

https://bayanbox.ir/view/8252896933266309475/Ki-duk-Kim.jpg

پ‌ن: «کیم کی‌دوک» امروز بر اثر کرونا در سن شصت‌سالگی درگذشت. او به باور من یک نابغه در سینمای امروز دنیا، بزرگ‌ترین کارگردان سینمای کره جنوبی و در کنار کارگردانانی چون پارک چان‌ووک از مهم‌ترین کارگردانان موج نوی سینمای این کشور بود.

(یک نکته را در این یادداشت جا انداختم: نبودن یا کم‌بودن دیالوگ در یک اثر سینمایی به خودی‌خود حسن نیست، بلکه باید حق این روش هم ادا شود. کی‌دوک کسی بود که توانست حق این‌گونه سینما را ادا کند. کارگردانی می‌تواند سراغ چنین روشی برود که ریاضت‌هایی را قبلا کشیده و به زبان تماشا مسلط شده‌باشد. چه‌اینکه دیده‌ایم سینماگرانی خام‌دست به‌ویژه از میان روشنفکران ایرانی از روی تقلید سراغ چنین تکنیک‌هایی رفته‌اند و فکرکرده‌اند با حذف دیالوگ یا کم‌کردنش، فیلم‌شان هنری و زیبا و عمیق می‌شود، اما نتیجه فیلم‌های بی‌سروته و عقیمی شدند که ناتوان از ارتباط و ارائه یک روایت و یک مفهوم‌اند.).

  • حسن صنوبری
۲۳
فروردين

http://bayanbox.ir/view/943825432628729777/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%85%D9%88%D9%86%D9%88%D9%86%D9%88%DA%A9%D9%87.jpg

 

در پنجاه سال اخیر وقتی بسیاری از سینماگران مشرق‌زمین مانده بودند که حقیرانه تسلیم هنر و صنعت سینمای غرب شوند یا تماما هنر و غرب را یک‌جا بدرود بگویند، وقتی بسیاری از نخبگان و هنرمندان عالم شرقی درگیر بحث‌های فلسفی درازدامن و بی‌نتیجه بودند دو مرد ژاپنی به راه افتادند و کار خودشان را شروع کردند.

در نتیجه ژاپن _همان ژاپن شکست‌خورده و تحقیر شده در حملۀ اتمی آمریکا_ دو پیرمرد به عالم هنر تقدیم کرد. یکی «ایسائو تاکاهاتا» بود که روحش شاد و بعدا درباره‌اش خواهم نوشت و دیگری «هایائو میازاکی» (Hayao Miyazaki / 宮崎 駿) است که هنوز در کنار ماست و زنده‌باد.

میازاکی به نظر من بزرگ‌ترین انیمیشن‌ساز زندۀ دنیاست. او را والت دیزنیِ ژاپن خوانده‌اند؛ چون نمی‌خواهند از ژاپن فراتر باشد. و الا به نظر من او بزرگ‌تر از این حرف‌هاست. هرچند با تولد در مشرق‌زمین اقبال رقبای غربی را نیافته باشد..

میازاکی و تاکاهاتا در سیر آثارشان گاه مقلد و متاثر و منفعل بوده‌اند در برابر غرب و گاه مهاجم و مولد و مقتدر و کاملا شرقی و ژاپنی. باری به نظرم دومی بر اولی می‌چربد، در جهانی که همه بی‌همه‌چیز شده‌اند و یک‌روز هم مولد و خودمختار نبوده‌اند.

شاهکار بی‌نظیر میازاکی انیمیشن نخبگانی «روح رانده شده» (یا «شهر اشباح») (2001) است. ولی این روزها که سیل و زلزله و تحولات و مخاطرات زمین ذهن‌مان را درگیر کرده است دوست دارم از دیگر کارهای فوق‌العادۀ این پیرمرد مهربان ژاپنی سخن بگویم.

زمین و به‌طور کلی طبیعت _چنانچه از یک مشرق‌زمینی اصیل انتظار داریم_ از مهم‌ترین مولفه‌های آثار و دغدغه‌های ذهنی میازاکی است. در اکثریت انیمیشن‌های او این مسئله را می‌بینیم. ولی سه‌کار درخشان او این موضوع محوریت دارد. یکی «ناوسیکا از درۀ باد» (۱۹۸۴) است، دوم «لاپوتا قلعه‌ای در آسمان» (۱۹۸۶) و سرانجام انیمیشن نفس‌گیر و حماسی «شاهزاده مونونوکه» (۱۹۹۷) است.

شاید بعد از شهر ارواح، شاهزادۀ مونونوکه محبوب‌ترین و مهم‌ترین انیمیشن هایائو میازاکی است. این انیمیشن فروش بسیار بالایی را در اکران‌های جهانی‌اش داشته، نظر منتقدان را جلب کرده و در فهرست سایت آی ام دی بی شصت‌وچهارمین فیلم محبوب دنیای سینماست.

همین الان خیالتان را راحت کنم: اگر تا کنون با انیمیشن‌های ژاپنی، مخصوصا اینگونه آثار نخبگانی آشنایی ندارید و صرفا سلیقه و طبعتان با انیمیشن‌های یک‌نواخت و کودکانۀ غربی پرورش یافته (مثل خودم و همۀ ملت ایران!) باید بدانید قبل از دیدن این انیمیشن تمام تصورات خودتان از یک انیمیشن را کنار بگذارید. انیمیشن‌های ژاپنی هرگز ساده‌انگارانه و گل‌وبلبلی نیستند؛ کیفیت تصویری و دیجیتالی انیمیشن‌های غربی را ندارند؛ هنر دست و تخیل انسانی و غیر نرم‌افزاری‌شان قوی‌تر است، در پی اثبات و تایید پیش‌فرض‌های ذهنی ما از جهان نیستند و قطعا ما را به عالمی جدید و عجیب خواهند برد..

به نظرم شاهزادۀ مونونوکه شروع خوب و متعادلی برای آشنایی با جهان میازاکی و انیمیشن‌های ژاپنی است.

 

  • حسن صنوبری