در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تقدم اخلاق بر عقیده» ثبت شده است

۳۰
بهمن

سیدمحمدرضا سعیدی، سیدعلی اندرزگو، سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، سیدعبدالحسین دستغیب، سیداسدالله مدنی، سیدمحمد حسینی بهشتی، سیدموسی صدر، سیدعلی‌اکبر ابوترابی، سیداسدالله لاجوردی، عطاالله اشرفی اصفهانی، مرتضی مطهری، محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر، محمد صدوقی، محمد مفتح، علی قدوسی، مرضیه حدیدچی دباغ، محمد مهرآیین، محی‌الدین حائری شیرازی، محی‌الدین انواری، سیدعلی خامنه‌ای، احمد احمد، مهدی غیوران و...

این آدم‌ها، این اسم‌های مظلوم و عظیم و عزیز، که شدیدترین شکنجه‌های ساواکی‌های در اسرائیل آموزش‌دیده را تحمل می‌کردند، که کمک کردند تا ۲۵۰۰سال تاریخ پادشاهی پدرپسری در ایران ورق بخورد (و بسیار اسم دیگر) آدم‌هایی نبودند که بنشینند و صبر کنند تا کسی یا سیستمی یا دولتی از بالا بیاید و کاری کند. همچنین آدم‌هایی نبودند که خودشان را عقل کل بدانند تاحدی که نتوانند نظر رهبرشان را بپذیرند. نه منفعل رسانه‌ها بودند، نه پا روی پا انداخته بودند به انتقاد و فحش و مطالبه و تمسخر این و آن؛ تا وجدانشان از انجام مسئولیت‌های بر زمین مانده آسوده باشد. این‌ها با حرف و شعار و انتظار از دیگران مبارزه نکردند، با عمل مبارزه کردند. نه‌تنها تا آخرین نفس و آخرین قطرۀ خون پای علم کسی که نزد خداوند حجت داشت، یعنی «امام خمینی» ایستادند، بلکه همه‌شان شده بودند یک امام خمینی: خمینی‌وار مبارزه می‌کردند. این شد که پیروز شدند در برابر چیزی که شکست‌ناپذیر می‌نمود طبق تمام تحلیل‌های آن زمان.

معتقدم اگر فقط یک نفر از این آدم‌ها با همین اعتقادات و همین میزان اخلاص در مبارزان مصر بود، مصر به این وضع دچار نمی‌شد (که قبل از ایران مبارزه‌اش را شروع کرد و چهل‌وچندسال پس از پیروزی انقلاب ایران از روز اول خودش هم عقب‌تر است) اگر در مبارزان فلسطین بود، پیروزی بر اسرائیل اینقدر تاخیر نداشت (که قبل از لبنان مورد هجوم اسرائیل قرار گرفت و اینهمه سال بعد از پیروزی لبنان هنوز سر جای اول است). این جدا از اینکه نشانۀ «حقانیت مذهب» است نشان از اهمیت فرد در حرکت جامعه دارد. اینهمه تحلیل و نظریه از فهم انقلاب ۵۷ عاجز بودند چون فقط به ایدئولوژی‌های سیاسی و نظریه‌های کلان فلسفی و اقتصادی و اوضاع اجتماعی نظر می‌کردند. هیچکدامشان نرفتند از نزدیک تک‌تک این مبارزان مسلمان را ببینند و پی به عظمتشان ببرند. نرفتند ببینند آخر این مبارز مسلمان جدا از ایدئولوژی و ظاهر قصه چه فرقی داشت با دیگر مبارزان؟ نرفتند ببینند چرا این‌ها برخلاف مبارزان لیبرال نمی‌ترسیدند؟ چرا برخلاف مبارزان مارکسیست دیگرمبارزان را لو نمی‌دادند؟ چرا در زندگی شخصی و فردی‌شان اینقدر شریف و اخلاقی بودند؟ چرا اینقدر «آدم» بودند؟

پیروزی انقلاب اسلامی، از بارزترین نشانه‌های حقانیتِ نظریه «تقدم اخلاق بر عقیده» است.

امام خمینی جدا از اینکه خود دارای تربیت معنوی عمیق و شگرفی بود، به جای جاروجنجال و قیل‌وقال، عمر گذاشت و «انسان» تربیت کرد و همین «انسان»ها سرانجام جامعه را و تاریخ را و عالم را عوض کردند

ما هم کاش به جای جامعه وجهان، دنبال «انقلاب» در «فرد»، در «خود» باشیم.

  • حسن صنوبری