در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

شعر: برای شیخ ابراهیم زاکزاکی

چهارشنبه, ۲۵ آذر ب.ظ

می‎گویند پیش از انقلاب اسلامی در ایران، نیجریه یک شیعه هم نداشت. در ابتدای انقلاب اسلامی «ابراهیم زاکزاکی» یک بار به دیدار امام خمینی می‎آید. فقط یک‎بار. و می‎رود. نمی‎ماند. اما آتش این دیدار در او می‎گیرد. می‎رود و نیجریه امروز ده میلیون شیعه دارد به همتش. او شاگرد «خمینی» است و شاگرد خمینی «او»ست.

http://bayanbox.ir/view/8612818143602447010/Ibrahim-Zakzaky2.png

برای آیت‎الحق حضرت شیخ ابراهیم زکزاکی. و شهیدانش. به امید سلامتی و آزادیش

تصویری دردناک از شیخ ابراهیم پس از دستگیری.


«قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم» (انبیاء 69) | «گفتیم ای آتش! سرد و سلامت باش بر ابراهیم»

 

سلام، پیرِ خراباتِ دهر، ابراهیم!
سلام، شیخِ شهیدانِ شهر، ابراهیم!

شکسته‎روی و محاسن خضاب
                                 -کوی به کوی-
کُجات
      -مثل علی-
                   دست
بسته میبردند؟

 

تو شیعهای و همین بس تو را گناه بزرگ
تو عاشقی و همین بس تو را مصائب سخت

که شیعۀ عاشق
            هرگز نمی
شود تسلیم

بهرغم اینهمه آتش
به رغم این
همه بت

بلند میگویم:
                سلام ابراهیم!
 

*

سلام پیرِ خراباتِ دهر، ابراهیم!
سلام شیخِ شهیدانِ شهر، ابراهیم!

سلام ای دل راضی به ابتلای قضا
رضا به مهر خدا و به قهر، ابراهیم
 

*

چقدر حنجره، آواز
چقدر پنجره، نور

چقدر _آه خدایا_ چقدر اسماعیل

تو باغبانی هستی که عشق میکاری
                                            در آن صحاری خشک

در آن صحاری تشنه

به پایمردیِ فرزندهای تو، از خون

چهار مرتبه جوشیده نهر، ابراهیم

*

به «جَون» فرمود آن هُمام:
                                  «آزادی»

چه داد پاسخ، روسیاهِ پیرغلام؟
چه داد پاسخ، مردِ شکسته
دل به امام؟

«اگرچه پیر شدم
هنوز در دلم آهنگِ خودنمایی هست
هنوز در سرم اندیشۀ رهایی هست
ولی نه از مولا»

به «جَون» فرمود آن امام:
                                  «آزادی»

و جون گفت که: «آزادم از همه دنیا».

*

سپیدموی سیه‎‎روی! شامِ مهرآیین!
تو آن سیاه
رخی که جهان سپید از تو
امام عاقبت این رنگ را خرید از تو

به سبزشال تو و سرخباورت سوگند
که خون نمی
میرد
که بذر، می
روید

 

سلام بر تو که در بین آتش و دودی
سلام بر تو که پایان کارِ نمرودی

*

سلام پیرِ خراباتِ دهر، ابراهیم!

سلام شیخِ شهیدانِ شهر، ابراهیم!

تو در مسیر حسینی و رهروی حسنی

به تیغ شادتری یا به زهر، ابراهیم؟

 

برهنه پای و محاسن خضاب
                                 -کوی به کوی-

کُجات با سر و روی شکسته میبردند؟
کجات -مثل علی- دست
بسته میبردند؟

 


نظرات  (۱۱)

اتّفاقاً امروز مستندی پخش می‌کردند، با نامِ «از خونِ جون» که در بابِ زندگیِ شیخ و آشناییِ او با انقلاب و آیت‌الله «خمینی» مفصّل سخن رفت و وقتِ تماشا، به همین چند سطرِ ابتداییِ یادداشتِ شما قکر می‌کردم؛ این‌که نفَس و محضرِ آن پیر، در این جوانِ بکر و پاک چگونه درگرفت و یادِ مؤمنِ یاسین افتادم که به سوی قومش رفت و ندا در داد که... البتّه او ناکام بود و این بندۀ خوبِ خدا، کامیاب.    

شعر بسی زیباست و متعهّد و دردمند.
سلام بر ابراهیم!
و

اِن‌شاءلله که:
 دفترِ «غصّه» ورق می‌خورد آرام آرام...

(بیتی از «حمیدرضا برقعی» با کمی تصرّف)
پاسخ:
نظر لطف شماست. سلام و تشکر.

و چقدر آدم شبانه‎روز امام خمینی را از نزدیک دیدند و شاید دستش را هم بوسیدند و هیچ اتفاقی هم برایشان و برایمان نیفتاد و سرانجام زیر خروارها خاکِ غفلت پوسیدند.
  • جواد شیخ الاسلامی
  • سلام
    این شعر خیلی خوب شده
    درود.
    عالی
    پاسخ:
    سلام.
    ممنونم. دم شما گرم که خواندید.
    بسیار گریستم.

    شعرت را گریستم و خواندم و خواندم و گریستم...

    شیخ ابراهیم زکزاکی در نهایت فقر و تنگدستی تلاش میکند 9 بار به زندان می رود. شهادت را بجان می خرد. اما باز هم مردانه می ایستد و از انقلاب اسلامی و امام انقلاب حمایت میکند.
     وای به حال بعضی از حوزویان و مدعیان خط امام ..!!!

    خدا دعای ما را در حق ایشان و شیعیان مظلوم نیجریه مستجاب فرماید.

    از بازسازی اون کامنت سپاسگزارم..
    پاسخ:
    درود بر شما
    تشکر که شعر مرا هم با گریه‎تان همراه کردید برادر نایب.
    شعر من خیلی گرم نبود، ولی این داستان خودش خیلی داغ است و خیلی گریستن و توجه می‎خواهد.
  • حسین سامانی
  • سلام بر تو که در بین آتش و دودی
    سلام بر تو که پایان کارِ نمرودی...
    شرح آه ماست این شعر.
    چه قدر بد که بعد از این اتفاق شناخته شدند .

    پاسخ:
    یاعلیمدد.
    البته من از قدیم می‎شناختمشان :)
    نیمایی شما هم بسیار زیباست:

    تو را شکنجه می‎کنند و ما هنوز
            از شکنج زلف یار حرف میزنیم
    اف به ما
    *
    کاش اندکی ز دردهای اهل بیت تو
    به بیت‎های ما
                     درد می‎رسید
    کاش جای موسم بهار
    موسم نبرد می‎رسید

    مثل همیشه عالی
    پاسخ:
    مثل همیشه ممنون :)
  • پرهون | Printemps
  • چقدر چقدر چقدر شعر خوبی بود ... تاریخ چه ابراهیم ها به خودش دیده! ابراهیمِ پیغمبر، ابراهیمِ زکزاکی، ابراهیمِ هادی ...
    سلام بر ابراهیم ها!
    پاسخ:
    نظر لطف شماست.
    ممنونم که خواندید.
  • علی چاوشی
  • گریه کردم...
    پاسخ:
    یاعلیمدد
  • زینب ابراهیم زاده
  • سلام
    خیلی خوب بود.
    خداوند به شما خیر دهاد.

    پاسخ:
    سلام بر شما
    ممنونم که خواندید خانم ابراهیم‎زاده.
    خیر شما هم قبول.
  • سیدعلیرضاشفیعی
  • سلام بر حسن آقا

    این اون غزل که برات خوندم

    برای شهدای مدافع حرم که در عاشورا خود را به قافله ی حسین علیه السلام رساندند،خصوصا شهید محمد ظهیری

    شد بسته راه تابش چشمان دیگری

    بر سینه آمده غم هجران دیگری

    لبریز گریه ایم که از سمت آسمان

    نازل شده ست سوره ی باران دیگری

    رفتی که باز راه نیفتند بی پناه

    با دستهای بسته اسیران دیگری

    رفتی که چشم دشت نبیند رها شده ست

    در دست باد موی پریشان دیگری

    سر داده ای که باز نبینی به روی نی

    رفته ست پیش چشم تو قرآن دیگری

    می شد هزار بار فدای مسیر دوست

    در پیکر تو بود اگر جان دیگری

    میخواستی که سر نگذاری به وقت مرگ

    جز دامن حسین به دامان دیگری

    *

    در امتداد راه شهیدان کربلا

    دارد حسین فاطمه یاران دیگری

    یک لحظه هم سلاح تو روی زمین نماند

    دارد حرم همیشه نگهبان دیگری...

    h
    پاسخ:
    سلام
    خب واقعا هم شعر قشنگی است
    واقعا
    می خوام از پست صرفا تشکر نکنم
    از این که عکس را به شکل لینک گذاشتید تشکر کنم خدا خیرتون بده !
    این قدر که عکس ها عجیبی میذارن واسه این مضمون و آدم را تا مرز بیهوشی می برن...

    ممنون برای عملکرد هوشمنده ای بود
    پاسخ:
    بزرگوارید
    بله بنده اعتقادش را هم دارم و اکثرا بدم می‎آید از این فاش‎گویی‎ها و پرده‎دری‎ها در روزنامه‎ها و رسانه‎ها. مگر در نوادر اوقات.
    شعر خودم هم کامل منبعث از تماشای آن تصویر ناراحت‎کننده بود، ولی دیدم بهتر است لینک باشد برای آنکه «بخواهد».
  • طاهره حاجی علیخانی
  • سلام اول اینکه یاد کتاب  "سلام بر ابراهیم " افتادم.... شهید ابراهیم هادی...
    دوم اینکه  من نمی دونستم نیجریه شیعه نداشته  قبل ایشون...
    وقتی دختر ایشون رو در برنامه ای  دعوت کرده بودن به همین مناسبت،خیلی دلم خواست برم نیجریه و شهر زاریا!
    پاسخ:
    سلام
    نخواندم آن کتاب را. و الا شاید اسم شعر را چیز دیگری می‎گذاشتم. ولی این شهید بزرگواری را می‎شناسم و یک‎جورهایی با هم هم‎محل و هم‎هیئتی هستیم.
    بله، ایشان در تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت (علیهم السلام)  شگفت‎انگیز بودند و در عین بی‎ادعایی. برعکس مدعیان فشل که فقط بلدند تعداد دشمنان شیعه را با رفتارها و گفتارهایشان زیاد کنند.
    انشاالله! همه!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">