در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

شاید برای بعضی سوال باشد چرا دربارۀ مولوی همواره کشاکش و اختلاف بوده و هست؟ برخلاف حافظ و سعدی و فردوسی. برخلاف دوران حیاتشان. حافظ در زندگی خویش رنج‌ها کشیده. فردوسی که همۀ زندگی‌اش به رنج گذشته و تا آخرین نفس حیاتش با او مخالفت می‌شد اما الآن همانند حافظ و سعدی جایگاهش در فرهنگ ما تثبیت شده است. حافظ و فردوسی اکنون جزو ستون‌‌های انسجام‌بخش و هم‌بستگی‌آور فرهنگ ما هستند. اما مولوی که در تمام زندگی خویش، از کودکی که خداوندگار خطاب می‌شد تا دیرسالی که مورد ستایش مردم و حمایت حاکمان بود، امروز اضطراب‌ها، مخالفت‌ها و جدال‌هایی را برمی‌انگیزد. چرا؟

چندسال پیش در نقد یکی از فضولی‌های گفتاری رئیس جمهور هم نوشته بودم که ما در ذهن منابع پسند و داوری یک‌سانی نداریم. انسان عالم و منصف کسی است که به این مسئله توجه می‌کند و انسان جاهل یا مغرض کسی است که داوری‌ها را در هم می‌آمیزد. شجریان موضوعی است که هم می‌تواند از حیث زیبایی‌شناسی داوری شود هم از حیث اخلاقی. اگر شما شواهدی دارید مبنی بر اینکه آقای شجریان آدم بدکرداری است، مرتکب رفتارهای غیراخلاقی علیه هم‌صنف‌ها یا کشور یا آیین خودش شده، نمی‌توانید حکم کنید صدایش زیبا نیست. نمی‌توانید بگویید موسیقی‌اش کسل‌کننده است. و اگر شواهدی دارید که او یک هنرمند و آوازخوان درجه یک است نمی‌توانید بگویید «پس» آدم خوبی است. اهل فلسفه می‌دانند فرق نقد دوم و سوم جناب کانت را که اینجا فرصت تفصیلش نیست.

در موضوع مولوی هم دقیقا مشکل از همین درهم‌آمیختن داوری‌ها شروع شد. مولوی یک «شاعر بزرگ» است یا یک «مرشد کامل»؟ در اولی مولوی مانند حافظ و فردوسی و سعدی و دیگران است. این قابل مناقشه نیست. کسی که با این مخالفت می‌کند یا متخصص نیست یا همان مشکل درهم‌ریختن داوری‌ها را دارد و منصف نیست. آن مولوی که موجب وحدت و انسجام و رشد جامعه می‌شود همین مولوی اول است. درست مانند دیگر شاعران بزرگ. اما وقتی گروهی دنبال این باشند که مفهوم دوم را برجسته کنند، مولوی به مثابه پیامبر، مولوی به مثابه متفکر بی‌عیب و نقص، مولوی به مثابه مراد، طبیعتا دعوای بیهوده‌ای شروع می‌شود که پایانی ندارد. چون مولوی هم مثل هر متفکر غیرمعصوم دیگری انبوهی اشتباه دارد. پس کسی که واقعا دوست‌دار مولوی باشد هم روی عنوان دوم پافشاری نمی‌کند؛ آنچنان که کسی که دشمن مولوی باشد هم نمی‌تواند با عنوان نخست ستیزه کند. اگر چنین رویکردی در تصمیم‌گیران و فعالان فرهنگ و هنر ثابت شود می‌توانیم مولوی جدال‌آفرین را به مولوی وحدت‌آفرین برگردانیم

حسن صنوبری

نظرات  (۱)

سلام علیکم

 

حالا بنده نمی دونم چه انتقادات و چه اشکالاتی به مولوی وارد می کنند اما مسئله ی شعر فقط مسئله ی زیبایی شناختی که نیست. شعر رو از تفکری که داره عرضه می کنه نمیشه جدا کرد مخصوصا در غزل و قصیده. حالا یک بار هست شاعر داره به زبان شعر داستانی رو نقل و قول می کنه در این مورد تفکرات شاعر از شعرش جداست ولی وقتی صحبت از غزل میشه اینطور نیست.

 

محفوظ باشید ان شاءالله

پاسخ:
بله درست می‌فرمایید. مطلقا نمی‌شود این کار را کرد.
ولی حدودا می‌شود. یعنی من می‌گویم تمرکز اصلی را روی این بخش از قضیه بگذاریم و نه اینکه کلا بخش دیگر را انکار کنیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">