در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

آیا میشود به یک لیست رأی داد؟

سه شنبه, ۴ اسفند ق.ظ

از خدا می‎خواهم کمک کند تا دین اندک و شرافت حداقلی‎ام را تقدیم دنیای این و آن و حماقت فلان و بهمان نکنم: بسم‎الله المالک‎الملک. تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تزلّ من تشاء.


http://bayanbox.ir/view/3823208061937412863/Vote1.png


تمهید یک: اصل رأی دادن

پیش از بررسی پرسش مندرج در عنوان، می‎دانم پرسشی دربارۀ اصل رأی‎دادن وجود دارد که پرسشگر -که من باشم- آن را نادیده گرفته است انگار. نه گرامیان. نادیده نگرفتم، بلکه بدیهی‎اش انگاشتم. قبلا اندکی درموردش نوشته‎ام. اما امروز دیگر ضرورتی نمی‎بینم. فکر می‎کنم امروز همۀ‎مان به روشنی می‎فهمیم هر برگۀ رأی -با هر نام و حتی بی‎نام- تیری است به پیشانی درندگان داعشی. درندگانی که خیلی هم از مرزهای ما دور نیستند. حالا اگر کسی بخواهد گلولۀ رأیش دوربردتر باشد و مثلا تا حوالی واشنگتن.دی.سی و لندن، به ویژه کاخ سفید و کاخ باکینگهام و دیگر کاخ‎ها برود باید به محتوای رأیش هم فکر کند. این گلولۀ دوربرد امری ثانوی است و برای دوست‎داران امام خمینی (و به طور کلی دوست‎داران مبارزه با ستمگران و متجاوزان). اما نفس شلیک گلوله به سمت داعش، برای هر عقل و شعور ایرانی، بی‎شک اولی، بدیهی و ضروری است. چه از منظر دین چه از منظر دنیا.

تمهید دو: اصول‎گرایان یا اصلاح‎طلبان؟

اینکه رأی ما به اصول‎گرایان باشد یا اصلاح‎طلبان برای هواداران (چه کامل چه نسبی) اصول‎گرایان و اصلاح‎طلبان مشخص است. اما برای کسانی که در دل خود تعلق خاصی به یکی از این دو گروه عمدۀ کشور احساس نمی‎کنند، یا کسانی که با تجربه و مشاهدۀ عملکردها احساس بدبینی عمیقی نسبت به صلاحیّت و صداقت هر دو گروه پیدا کرده‎اند، داستان فرق می‎کند.

من امروز خودم را بیشتر عضو این گروه اخیر چهارمی می‎دانم. چه اصلاح‎طلبی؟ کدام اصول‎گرایی؟ این نیست مگر عنوانی برای پنهان‎کردن ضعف‎ها و بی‎لیاقتی‎ها و بی‎صداقتی‎های جاه‎طلبان و دنیاگرایان؛ وگرنه بلایی که این‎ها طی این ادوار سر مملکت آوردند با هیچ مبنا و اصولی سازگار در نمی‎آید و ردّی از هیچ صلاح و اصلاحی ندارد. آن‎روزی که همۀ جزئیات برجام فقط در ۲۰دقیقه در مجلس تصویب شد، آن‎شبی که صحبت‎های پرحرارت موافقان و مخالفان از رادیوی سیاه تاکسی به گوشم رسید، به همسر عزیزتر از جانم گفتم: نه آنکه «آری» می‎گوید به خاطر خدا آری می‎گوید نه آنکه «نه». چشم‎ها نه به خدا که به سبد رأی‎های خاص خودشان است. موافق و مخالف، موافق اثبات خویش است و بیگانه با حق و حقیقت (جل و علا). کاش یک نفر به خاطر خدا سخن بگوید -هر سخنی چه موافق چه مخالف- تا من مریدش بشوم. این واقعیت مختص مجلس نبود و نیست، امروز فضای سیاسی کشور سرشار از آدمک‎هایی‎ست که هیچ نیستند، نه انقلابی نه ضدانقلاب، نه اصول‎گرا نه اصلاح‎طلب، نه چپ نه راست، نه معاند نه معتقد، هیچ جز دنیاگرا و جاه‎طلب؛ اما پشت نقاب این برچسب‎های سیاسی و برچسب‎های جدیدتر (مثل «معتدل» و «فراجناحی» و «هم اصلاح‎طلب هم اصول‎گرا») پنهان‎شده‎اند چون می‎دانند هر برچسب گروه زیادی هوادار کور دارد که کاری به فرد و شخص و فردیت و شخصیت ندارند، بلکه به برچسب و عنوان کلّی گروه می‎نگرند.

شاید فکر کنید کمی تند رفتم، اما توجه کنید که این شرح بدبینانه‎ترین حالت بود.

این بدبینی واقعا در من هست، اما این بدبینی تنها حسی نیست که در من هست؛ خوش‎بینی‎هایی هم دارم که بعد می‎گویم. باری، فعلاً فرض کنیم می‎خواهم با همین بدبینی در انتخابات شرکت کنم (چون مقدمۀ نخست را بدیهی می‎دانم)، حال باید چه‎کار کنم؟ ظاهراً باید رأی سفید بدهم. ولی فکر می‎کنم رأی سفید رأیی خنثی است و به‎جز همان خاصیت عقلی و منفعت‎طلبانۀ حفظ جان و خان‎ومان و امنیّت از تعرّض دشمنِ خارجی، فایدۀ دیگری در واقعیّات سیاسی اجتماعی امروز کشورم ندارد. همچنین به‎نظرم رأی سفید، رأی ترسویان و تنبلان است، آدم باید بتواند انتخاب کند و پای هزینۀ انتخابش بماند، یک ذهن روشن باید بفهمد که امام زمان (عج) در بین نامزدها نیست، ایدآلی وجود ندارد. باید در واقعیت‎ها نقاط مثبت را یافت. اینجاست که دو چراغ اندیشۀ دیگر برای من روشن می‎شود و مقدمات حضور سیاسی بیشترم را فراهم می‎کند. چراغ اول به من می‎گوید که به یکی از گزینه‎ها می‎شود (و باید) رأی داد و چراغ دوم می‎گوید به کدام گزینه...

چراغ اول: همان‎طور که اگر برچسب زیبای یک «گروه» به‎تنهایی عامل چشم‎پوشی از «افراد» بد آن گروه شود، دچار کوری و حماقتیم؛ طبیعتاً اگر بدبینی به برچسب‎ها و گروه‎ها هم باعث چشم‎پوشی از افرادِ خوب آن گروه‎ها شود، دچار حماقتیم. فردیت‎گرایی، گروه‎گرایی را نفی می‎کند نه خود فردیت‎گرایی را. فلذا شاید بشود به فرد یا افرادی رأی داد.

چراغ دوم: با فرض اینکه همۀ افراد همۀ گروه‎هاب سیاسی به یک اندازه بد باشند، با فرض دنیاگرایی و جاه‎طلبی هردو جناح معروف کشور؛ عقل و رندی می‎گوید بهتر است مجلس و دولت از یک گروه نباشند، چون آن‎موقع کاسه‎ها، سفره‎ها و آخورها یکی می‎شود و در فساد و چپاول و تباهی هم‎دست هم می‎شوند و بسیار موفّق. اما اگر اعضای منتخب این دو قوّه مخالف و متضاد هم باشند، با انگیزه‎های دنیایی هم که شده، مانعی بر سر دنیاطلبی یکدیگرند و همدیگر را نقد می‎کنند. و از ترس آبروریزی هم که شده بیشتر رعایت می‎کنند. برای کسب آبرو هم که شده قدری کار می‎کنند. اگر اهل تقوا و مراقب عیب‎های خود نیستند مراقب عیب‎های دیگری هستند. همین به نفع رندان و آزادگان و مردم و به ضرر دنیاگرایان و جاه‎طلبان است.

فلذا با عنایت به این نکته و با نگاه از عینکِ بدبینی محض هم، من در این دوره به اصلاح‎طلبان و اعتدال‎کسوتان مطلقاً رأی نمی‎دهم، به اصول‎گرایان رأی می‎دهم که در دولت قدرت را در دست ندارند. مخصوصاً  که متوجه شدم دولت و فرد بدحاشیه‎ای مثل حسین فریدون به طور جدی قصد مدیریت در انتخابات مجلس و حتی مجلس خبرگان را دارند. به نظر من که حضور وزیر اطلاعات دولت (آقای علوی) در میان نامزدهای انتخابات امری پرسش‎برانگیز است و باید باعث شود هواداران ایران و انقلاب هوشمندانه‎تر به صحنۀ سیاسی کشور نظر کنند.

باری، اگر از بدبینی‎ها چشم بپوشیم، یک خوش‎بینی‎ام به افرادی است که (در حوزۀ انتخابی من: تهران) در لیست ائتلاف اصول‎گرایان هستند و در لیست اصلاح‎طلبان نیستند. مثل احمد توکلی، حداد عادل و خانم مرضیه وحیددستجردی. من اگر لیستی هم نبود حتماً به این‎ها و حتی چند «فرد» دیگر این لیست (مثل مصباحی‎مقدم، نادران، الهیان، مظفر و...) رأی می‎دادم. درمورد لیست جامعتین هم تاحدودی به همین نحو.

تأکید می‎کنم به نظر من حضور فریدون و علوی به مثابۀ قدرت‎طلبی، انحصارطلبی وزیاده‎خواهی دولت است باعث می‎شود بیش از پیش به اصلاح‎طلبان و اعتدال‎عنوانان بدبین شویم و بیشتر به اصولگرایان توجه داشته باشیم.



http://bayanbox.ir/view/7504086555786759528/Vote2.png

تحریر نخست: آیا می‎شود به یک لیست رأی داد؟

زین‎پیش به‎شدّت مخالف این امر بودم. هنوز هم وقتی ایدآلی نگاه می‎کنم مخالف لیستی رأی‎دادن هستم. جامعه‎ای که به رشد، آگاهی و فرهیختگی بالایی نرسیده باشد به لیست نیاز دارد. چون کودکی که خط‎نوشتن نمی‎داند و باید برایش سرمشق بدهند. جامعۀ فرهیخته نیازی به برچسب‎ها ندارد و خودش افراد را با توجه به عملکردشان می‎شناسد و برمی‎گزیند. احتیاج به لیست و پیروی از برچسب گروه، امری عوامانه است و گزینش فرد و شناخت فرد امری متخصصانه و آگاهانه. این است که ما خیلی وقت‎ها بی‎که خودمان بفهمیم و فکرش را بکنیم خائنی را حاکم می‎کنیم و فاسدی را قدرت‎مند. چون نامش در فلان لیست بوده یا چون حائز فلان برچسب سیاسی است. در حالیکه فرد دیگری در همین لیست یا با همین برچسب خادم و سالم بوده است، که ما او را هم قدرنشناخته حمایت کرده‎ایم!

جامعۀ آگاه، جامعۀ سیاسی است. سیاسی نه به معنای سیاست‎زده، نه به معنای گدایی آرا و پرستش رسانه‎های سیاسیون، بلکه سیاسی به معنای دارندۀ بینش و آگاهی و دقت در امور جاری سیاسی مملکت. من به عنوان یکی از دانش‎آموزان طریقت شعر و هنر و عرفان و فکر و فلسفه، بسیار دوست دارم دور از عالم سیاست زندگی کنم. اما از سیاست گریزی نیست. اگر من از او چشم بپوشم او از من چشم نمی‎پوشد. می‎توانم به خودم تلقین کنم نیست، ولی هست و استفاده‎اش را از من -ولو از سکوت و انزوایم- می‎کند. سوارم می‎شود. فریبم می‎دهد و بازیم. و همان عرفان و فلسفه و هنر ذاتاً دوست‎ندارند پیروانشان، مهره‎ها و بازی‎خورده‎ها و مرکب‎های سیاست و سیاست‎سواران باشند. عارشان می‎آیند. هرچند بیشتر اهالی این اقالیم از این حقیقت غافل‎اند.

هر فرد باید اجتماعی و سیاسی هم باشد. اگر «هم»ش را حذف کنیم می‎رسیم به سیاست‎زدگی و رسانه‎زدگی. اما اگر «هم» حذف نشود، مختصّات کامل انسانی رسم شده است. تأکید میکنم هر «فرد» باید اجتماعی و سیاسی باشد. وگرنه دیگر فرد نیست، عضو ناچیزی از تبعۀ اجتماع است.

در وبلاگ قبلی‎ام و در گفتگو با دوستان همیشه می‎گفتم که ما باید نامزدهای مجلس را جدا جدا بشناسیم. باید در طی سال در جریان اتفاقات سیاسی باشیم و میزان و چگونگی فعالیت افراد (چه نمایندگان مجلس، چه دیگران) را رصد کنیم تا وقت انتخابات هولهولکی و عوامانه رأی ندهیم. یک تذکر: این سایت مجلس‎گرافی شروع خوبی برای نظارت مردم بر مجلس، شناخت نمایندگان و دموکراسی واقعی است. ولی فقط شروع است و سخنش دقیق نیست. دقیق نیست نه یعنی دروغ است. یعنی آمارها همه کمی هستند و کیفی نیستند، ظاهری‎اند و محتوایی نیستند. لذا حجیت‎آور نیستند. چه‎بسا یکی بیشترین حضور را در صحن علنی یا بیشترین نطق را داشته باشد، اما نطق و حضوری برای جنجال و فحاشی و کتک‎کاری و خودنمایی. چه بسا کسی حضورش زیاد نباشد اما موثر باشد. نطقش کم باشد ولی فکرشده باشد. این‎ها ملاک نیست. نفس این سایت به عنوان گردآورندۀ داده‎ها خام خوب است، اما به این راحتی منتج به تحلیل درست نمی‎شود. (هنگام نگارش متن حواسم به سایت مجلس‎نما نبود. آن سایت اگر با اقبال نمایندگان مواجه می‎شد سایت خوبی می‎شد.)

از حرف اصلی دور نشویم: پس تا اینجای کار  دوست ندارم به لیست رأی بدهم. اما دوست‎داشتن و دوست‎نداشتن برای این دنیا نیست، برای اتوپیاهای متکثر و متوهم ماست. قبل از اینکه ببینم چه را می‎خواهم باید ببینم چه را می‎توانم. اگر بگویم خواستن تنها کافی‎است خودم را فریب‎داده‎ام. چون دنیا دنیای محدودیت‎هاست. در بیتی از شعر عاشقانه‎ای نوشته بودم:

هرچند «خواستن» به «توانستن»ش نبرد
ای خوش‎به‎حال آن‎که تو را خواستگار بود

اما در عالم سیاست این خوش‎حالی و خواستگاری معنا ندارد. این خوش‎حالی ممکن است به خوش‎خیالی و خام‎خیالی انجامد. چنانچه بسیار انجامیده و بسیار شاعر و عاشق و آدم باصفا در عالم سیاست از پیکری حقیر، بتی عظیم تراشیده‎اند که سرانجام بر سر خودشان هم فروشکسته. شکست در عشق، دست‎کم خوش‎نامی، دل‎خوشی و اجر اُخروی دارد! اما در سیاست از این سه کالای نسیه هم خبری نیست!

تحریر دوم: آیا باید به یک لیست رأی داد؟

نزدیک‎ترین راه به فردیت‎گرایی انتخاب آزادانۀ گزینه‎ها از لیست‎ها و افراد مستقل است. چیزی که دل آدم را آرام می‎کند، اما همین روش خوش‎سیما سرانجامش به تشتّت می‎رسد و باعث می‎شود هیچکدامشان رأی نیاورند. چنانچه طرفداران خط امام خمینی در سال‎های اخیر از همین امر غفلت کرده و ضربه‎ها خوردند. فرض کنیم ملاک برگزیده شدن دو رأی باشد. من طرفدار الف، دوستم طرفدار ب. وقتی الف و ب وارد مجلس می‎شوند که من و دوستم توافق کنیم به کاندیداهای یکدیگر هم رأی بدهیم. در غیر اینصورت هیچکدامشان رأی نمی‎آورند، چون فقط یک رأی دارند. این همان عقل سیاسی است. بدیهی است. و تلخ است. باید لیست را محترم شمرد. اما سخت است. سخت و تلخ و نادل‎خواه. به همین خاطر اصول‎گرایان چندبار شکست خوردند. تاب و تحمل تلخی را نداشتند. شیرینی پیروزی مزه کرده بود. لذا گروهی بر جدایی پافشاری و پایداری کردند. بزرگی مثل آیت‎الله مهدوی‎کنی (که وقتی رفت چشمی نبود که برایش گریان نبود) سعی کرد این را بهشان یاد بدهد. در چند انتخابات پیاپی نفهمیدند و اصول‎گرایی شکست خورد یا کمتر از آنچه انتظار می‎رفت پیروز شد. همان مدعی‎ها، همان دوآتشه‎ها و اتفاقاً نورسیده‎ها آیت‎الله مهدوی را نفهمیدند و حرفش را ارزشی قائل نشدند. فکر می‎کردند خدا وعده داده این‎ها در هر شرایطی رأی می‎آورند. فکر کردند خدا آیت‎الله مهدوی را در گمراهی گذاشته و این ماجراجویان را برگزیده! چوبش را خوردند و حالا تاحدی فهمیدند. (البته شک دارم فهمیده باشند، شاید فقط از منزوی‎شدن ترسیدند که تاحدودی رعایت می‎کنند.)

پس تا اینجای کار، من در دل طرفدار رأی‎دادن به افراد هستم و در عقل مجبور به رأی‎دادن به لیست. از لحاظ شرعی هم می‎دانم امتیاز لیست بیشتر است، بنا به حجیت کسانی که لیست را تهیه کرده‎اند و برای ما قابل اعتماد و مشروعیت‎اند و آن‎ها را صادق و متخصص و خیرخواه مردم می‎دانیم.

باری این به این معنا نیست که به لیست‎های مطرح متدینین انتقاد ندارم.

انتقاد به لیست جامعتین

قطعاً این دو لیست بهترین لیست‎های خبرگان هستند و از دیرباز مورد اعتماد و اطمینان جامعۀ انقلابی‎ها. تعجب و انتقاد اصلی‎ام به این لیست این است که چرا نام آیت‎الله محی‎الدین حائری شیرازی در آن قرار نگرفت. مردی که فکر نو، سخن حکیمانه و در کل ارزش وجودی‎اش برای انقلاب واسلام و اخلاق و فرهنگ جامعه، خیلی خیلی بیشتر از خیلی از حضرات این دو لیست و لیست‎های دیگر است. آیت‎الله حائری گفته بود اگر در لیست جامعه مدرسین یا جامعه روحانیت نباشند، از حضور در انتخابات انصراف می‎دهند و قصد ندارند با استخوان‎داران انقلاب و اسلام رقابت کنند، که چنین هم شد. این به نظرم کم‎لطفی حضرات و بزرگ‎ترین انتقادی است که به این لیست‎ها وارد است.

همین اشتباه‎های کوچک باعث می‎شود اعتماد فرهیختگان لطمه ببیند و ناگهان یک نفر مثل من هنگام رأی‎دادن برای دو سه نفر (که به نظرم خیلی هم وزنه‎ای برای اسلام نیستند) دستش بلغزد و مثلا دو نفر مستقل (مثل آقای اختری) یا حتی دو نفر از لیست آقای هاشمی (مثل آقای تسخیری) را در برگه بنویسم.

انتقاد به لیست ائتلاف اصول‎گرایان

این لیست هم قطعاً تنها لیست قابل اعتماد برای هواداران اصول انقلاب است، ولی بی‎اشکال نیست. هم اشکالات مبنایی دارد، هم جزئی. اول جزئی‎ها را می‎گویم: ظاهرا برای رسیدن به ائتلاف، چاره‎ای جز اتحاد با اهل تفرقه نبوده. انکار می‎کنند عزیزان، ولی درمواردی رد «سهم‎خواهی» مشخص است. مثل لیست اصلاح‎طلبان و طرفداران دولت. شاید هم دارم زود قضاوت می‎کنم. اما ظاهر امر این است که جدا از کسانی که شاید من خیلی نپسندمشان، بعضی اسامی اصلا ناشناس‎اند. ناشناسی عیب نیست، اگر رزومه‎ای علمی، فرهنگی یا مدیریتی قابل دفاع پشتش باشد (مثل آقای حجت الله عبدالملکی). ولی بعضی‎ها حتی فاقد این رزومه هستند. می‎بینی مهم‎ترین رزومۀ فلانی مداح بودن یا بهمانی مشاور محسن رضایی بودن است. خب این به ذهن متبادر می‎کند که فلانی سهم رضایی است و لابد بعضی دیگر هم سهم افراد و احزاب دیگری هستند. شاید هم باز دارم تند می‎روم، اما دست‎کم می‎شد این ائتلاف سایت مخصوص به خود را داشته باشد و آنجا از افراد لیستش (با ارائۀ رزومۀ کامل و درست) دفاع کند.

مسئلۀ مهمتر این است که در کنار حضور بعضی اسم‎های ضعیف (که شاید ضرورت ائتلاف بوده و از این حیث اشکالی به ایشان وارد نیست) بعضی از شخصیت‎های قوی در این لیست حضور ندارند، که جای تأسف دارد. به‎ویژه منظورم افرادی مثل دکتر محمد خوش‎چهره و دکتر حسن سبحانی است، دو اقتصاددان که نزد مردم هم سابقۀ خوبی دارند. (حتی شاید حسین شیخ الاسلام) این مشکل هم باز ممکن است مرا به همان دست‎لرزۀ سابق بیاندازد! (البته کاش سه بزرگوار نام‎برده عضو لیست مطهری نبودند. و البته احتمالاً مطهری سعی کرده هرکس عضو لیستی نیست را برای پر کردن لیست خود یک‎جا جمع کند.)

انتقاد مبنایی‎تر، عدم طراوت و تازگی لیست‎هاست که مختص این لیست هم نیست.منظورم این نیست که چهره‎های جوان گمنام و سهمیه‎ای بیشتر به لیست‎ها تزریق می‎شدند، منظورم ورود چهره‎های آشنای متخصص و غیر سیاسی از دیگر عرصه‎ها به عالم سیاست است. دیگر عرصه‎ها به جز ورزش! از عالم علم و فرهنگ و جامعه و هنر و مذهب.


باری، ویژگی مثبت هردو لیست اصول‎گرایان (چه خبرگان و چه مجلس شورا) این است که از چهره‎های خیلی تندرو تقریبا خالی‎ست. انشاالله خدا برای کسی نیاورد، ولی خوشحالم که آقای رسایی تأیید صلاحیت نشدند. خوشحالم آقای کوچک‎زاده با وجود تأیید صلاحیت (پس از شکایت و بازنگری در رد صلاحیت‎شان) در این لیست حضور ندارند؛ حتی خوشحالم آقای سید احمد خاتمی در تهران کاندیدای خبرگان نشدند. مخصوصاً با بیانات اخیرشان درمورد لیست انگلیسی. واقعا آدم نباید به خاطر بعضی مصالح، به فهم خودش خیانت کند. آقای حائری در لیست جامعتین تهران قرار نگرفت، اما آقای خاتمی در لیست جامعتین در کرمان حضور دارد. آدم عاقل می‎رود بیانیۀ انصراف کوتاه آقای حائری را می‎خواند، سخنان تبلیغی اخیر آقای خاتمی را هم می‎خواند و با هم مقایسه می‎کند (در ادبیات، در اخلاق، در منطق، در فروتنی، در توجه به مصلحت اسلام). این دو جا دو خط از هم جدا می‎شوند. اولی باطن انقلاب اسلامی است و دومی ظاهر جمهوری اسلامی. بگذریم...

غرض این بود که این دو لیست لیست‎های خوبی هستند در مجموع و افرادخوب بسیاری دارند. عقل می‎گوید فقط باید به لیست رأی داد و تلخی‎اش را هم باید تحمل کرد، وگرنه اتفاق بدتر می‎افتد، مثلا من می‎خواهم از این در یک آدم خوب ولی نابخرد وارد مجلس نشود، در نتیجه به خاطر شکستن لیست، از آن در یک آدمِ بدِ زرنگ وارد مجلس می‎شود، آن‎موقع می‎فهمم و می‎گویم که مرحمت فرموده ما را مس کنید. کاش به لیست رأی داده بودم که همان خوب نابخرد بهتر از این بد زرنگ است.

باری، افراد لیست‎ها را برای خودم به سه دسته تقسیم می‎کنم. توصیه می‎کنم شما هم چنین کنید:

1. آن‎هایی که خوب می‎شناسمشان و قبولشان دارم (و اگر در لیست نبودند هم بهشان رأی می‎دادم)

2. آن‎های که خوب نمی‎شناسمشان ولی از ظواهر برنمی‎آید گزینه‎های بدی باشند واقعا.

3. آن‎هایی که مطمئنم ناکارآمد هستند و به صرف مصالح وارد لیست شده‎اند و حضورشان به ضرر مجلس شورا است.

یک راه این است که به همۀ لیست رأی بدهم (با فرض حسن نیت به سران اصول‎گرایی و جامعتین) چنانچه آیت‎الله موحدی کرمانی و آقایان حدادعادل و توکلی و دیگر پیرمردهایی هم که تا حد زیادی قبولشان دارم چنین چیزی را از ما خواسته‎اند. چنانچه مرحوم مهدوی کنی هم چنین می‎خواست. این کار نزد خدا حجیت دارد. چنانچه رهبری هم دوسال پیش گفتند بعضی را نمی‎شناختم ولی به لیست اعتماد کردم. مخصوصاً اگر خیلی اهل مسائل سیاسی و اجتماعی نباشم می‎توانم به همۀ لیست اعتماد کنم. اما اگر تاحدودی با مسائل سیاسی کشورم آشنا باشم و از پیشینۀ افراد و موضوعات با دقت خبر داشته باشم، اینجا حتی سیرۀ رهبری هم حجیت نمی‎آورد به گروه سوم رای بدهم، بلکه از آن سخن و از اعتمادی که به تهیه‎کنندگان لیست دارم فقط می‎توانم گروه دوم را برای رأی‎دادن به گروه نخست بیافزایم. این گروه دوم در حقیقت دستاورد اصلی لیست‎هاست. رأی به گروه سوم حجّیت شرعی ندارد. بهتر است جایگزین شوند با مستقلانی که البته احتمال رأی‎آوری‎شان کم نباشد. اما این حذف و اصلاح‎ها باید اندک و موردی باشد، نباید برای رفع تلخیِ ائتلاف، کاری کرد که لیست شکسته شود و از آن طرف آدم‎های حسین فریدون و دولتی‎ها و مورد تأییدان انگلیس و عشّاق آمریکا به مجلس بیایند. چیزی که در تهران خطرش جدی است.

نظرات  (۱۵)

  • جواد شیخ الاسلامی
  • سلام و درود خدا بر حسن اقا
    اولا دعا کن خدا از آنها که وسط دعوای سیاسی‌گفتی عزیزتر از جان نصیب ما هم بشود! انگار این مدت نه‌چندان زیاد خیلی چسبیده و واقعا می ارزد!
    دوم اینکه خیلی نوشته‌ی خوبی بود. آدم احساس نمیکرد یک‌نفر دوباره مطلب نوشته تا -دور از جون- آدم رو خر کنه تا به حرف و لیستش گوش بده. بلکه خیلی منطقی و منصفانه و واقعی طرح مساله کردی و جواب دادی.
    منتها با همه‌ی اینها من معتقدم رأی دادن به کل لیست درستتر از حذف و اضتفه‌ی شخصی‌ست. چرا که هرکس با یک ملاک، یک خاطره از فلان سایت، یک شایعه، یک دروغ و یک ذهنیت اشتباه میتونه حتی بهترینهای لیست رو کنار بذاره. و تشتت بشدت زیادی رو بوجود بیاره. چون با سی چهل ملیون آدم طرفیم و این تعداد رأی واقعا میتونه نتیجه رو خیلی بشکنه.
    برای همین من معتقدم رای دادن به کل لیست بهتره. چرا که واقعا توی این لیست آدمی که نامرد و دزد و پدرسوختهدو دروغگو باشه نداریم. اگر اختلافی هم هست در اصول و مبنا و عمق نیست. من فکر نمیکنم حتی اگر اون آدمی که با سهمخواهی امده توی لیست آدم ضعیف و داغونی باشه. یعنی در این حد سختگیری رو از. بزرگان اصولگرایی انتظار داشتم که براورده کنن و توجه داشته باشن. وگرنه اگر برای راضی کردن دیگران راضی شده باشن‌ آدمای ضعیف و به درد نخور رو بیارن توی لیست، دیگه شرف هم ندارن. چه برشه به اصولگرا
    درکل اینکه: حذف و اضافه‌ی شخصی رو متشتت کردن ارا میدونم. مگر در حد یکی دو نفر. اون هم در صورتی که آدمهای حایگزین واقعا رای داشته باشند.

    دلم برای دیدنتان تنگ شده حسابی.‌ارادت
    پاسخ:
    سلام علیکم
    بله خداراشکر راضیم. انشاالله به زودی زود، متأهل شوی، آمین.
    در کل خیلی با هم اختلاف نداریم. من هم معتقد به لیست شده‎ام و تغییر را محدود می‎دانم. فقط اینکه می‎گویم اگر مطمئنیم فردی صلاحیت ندارد (نه اینکه با او اختلاف سلیقه داریم) آنموقع حجت شرعی نداریم برای رای دادن ولو اینکه توثیق و تایید شده باشند. اطمینان فردی بر همه چیز اولی است (با در نظر گرفتن درصد بالایی برای خطای فردی نزد خودمان)

    نظر لطف شماست. ممنون که مطالعه کردید. چاکرتم. یاعلی.
    سلام
    مطلب بسیار خوبی بود و پرداخت خوبی به موضوع داشتید.
    اما بر خلاف بعضی قسمت های صحبت شما معتقدم اونچه که اهمیت داره حجت داشتن پیش خداست و نه تصورات ما از نتیجه. البته در نهایت با دسته بندی و سه گروهی که مشخص کردید موافقم منهای برداشتی که از صحبت آقا کردید!
    پاسخ:
    سلام
    لطف دارید و ممنونم که مطالعه کردید
    درمورد حضرت عالی هم اختلاف خاصی نداریم با هم. من هم معتقد به اصل حجیت شرعی هستم و قطعا این حجیت بر همه چیز مقدم است. اما حجیت صرف اتکاء به تصورات ما از وظیفه نیست. باید وظیفه و نتیجه با هم بالانس شوند و نتیجه‎سنجی را جزء مهمی از وظیفه دانست. وظیفه‎پرستی بی رصد نتیجه، انسان را به وادی غفلت می‎کشاند.
    پس چه برداشتی از سخن رهبری درست؟
  • سید احمد احمدی
  • شما ببین آقا چی ازت میخواد  داداش من!!

    حالا این احساس مسئولیتت برای بیدار کردن مخاطبان و مریدان و نوچه هایت  یه طرف اون وسط همسر عزیزتر از جان یه طرف هار هار هار ما کهنه کارا میفهمیم از کجا اب میخوره مشتی

    انتخابات و مجلس خوبی داشته باشی
     یا علی
    پاسخ:
    یاعلی
    فقط:
     1. پیروی کامنت قبلتان: من در کل دوران مذکور همکلاسی به نام سید احمد احمدی نداشتم. آخه چرا دروغ؟
    2. چرا هر حرف مثبتی از من نسبت به همسرم درج می‎شود شما بهم می‎ریزید؟! مطمئنید اسمتان احمد است؟! یکوقت اسم شریفتان ماندانا یا سیندرلا نباشد شرمندۀ شما شویم!
    3. به نوچه‎های من هم مثل اینکه خیلی علاقه دارید، در همه کامنت‎هایتان ازشان یاد می‎کنید :)
    تحلیل سختی بود. ولی شما خوب توضیح دادی. اجرتون با امام زمان...
    پاسخ:
    نظر لطف شماست. تشکر که وقت گذاشتید
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    در جریان انتخاب لیست ائتلاف بودم از اول

    حتی همین سهم خواهیها و اینا رو هم دیدم

    ولی مسئله ای که بود و هست اینه که هر لیست دیگه ای هم که تهیه میشد آخرش یه عده بهش انتقادداشتن و حق هم داشتن و درستش هم همین بود!

    انتخاب یه لیست اون هم برای طیفی که خودشون تفکرات مختلف و سلایق بسیار متفاوتی دارن خیلی سخت بود.
    بزرگان ائتلاف سعی کردند بهترین هارو انتخاب کنن.

    اینکه تا چه حد موفق بودن و مثلا 6 تا برجامی تو لیستشون هست و اینا یه بحث دیگه اس.

    در نهایت ناچاریم به بزرگان اعتماد کنیم. هر چند سخته نوشتن اسم برجامی ها تو برگه رای!!!

    +
    تحلیل زیبایی بود.
    ممنون از وقتی که گذاشتید.
    پاسخ:
    سلام
    بله حق با شماست. این ائتلاف به معنای واقعی کلمه ائتلاف است و به همین خاطر دشوار و نچسب است. به معنای واقعی کلمه اقشار گوناگونی را در خود جای داده است و شاید بهتر از این امکان نداشت. البته شاید. حالا شما مشکلتان 6تاست، من بیچاره با هفت تا ده عضو پایداری باید چگونه بسازم؟ :)
    بله این اعتماد را قبول دارم و مطمئنم اگر همه تلخیش را بر خود هموار کنند نتیجۀ شیرینی را در پی خواهد داشت. البته تا دو سه نفر اصلاح را به خودم اجازه می‎دهم (درمورد کسانی که مطمئنم صلاحیت ندارند).
    من خیلی ممنونم که خواندید و وقت گذاشتید.
    سلام

    کلیت قبول.
    به یک بخشی اما نقد دارم: زمان دولت اصولگرا آیا تو به نمایندگان اصلاح طلب رای دادی که دولت و مجلس همسو نشن؟
    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    معلوم است که نه.
    الآن دوران پسا88 است، دوران بدبینی است. آن موقع چنین وضعیتی نداشتیم. مرزها معلوم بود. فرد فاسد از فرد کاری جدا بود. الآن همه چیز درهم شده. در این دوره است که مجلس اصول‎گرا جزئیات برجام را در 20دقیقه تصویب می‎کند. در این دوره است که اصولگرایان زیادی گدایی رای دولت را می‎کنند. در این دوره است که رئیس فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت آنقدر خاک بر سر می‎شود که به لیست اصلاح‎طلبان پناه می‎برد برای گدایی رأی. (در این لینک سایت خودشان عنوان همینگونه است : فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت). در این دوره است که مشی وسط‎خوابیدن مد می‎شود. من بدبینی این دوران را آن دوران نداشتم. آن دوران بسیار به اصولگرایان خوش‎بین بودند و اصول‎گرایان هم هنوز خیلی خالص و خوب بودند. وقتی اکثریت شدند، وقتی قدرت را در همه جا به دست گرفتند، عده‎ای فاسد شدند و از آن طرف سودجویان هم خودشان را قاطی کردند. لذا خلوص و صفا از بین رفت و وضع این شد که دیدی.
    سلام
    اول که این روزها بسیاری از مردان(بخوانید مومنین و مومنات) انقلابی مانند شما به صلاحیت و صداقت هر دو گروه بدبین هستند. خیلی هم با گذر زمان آرام آرام با دموکراسی و عوارضش دقیق تر آشنا می شوند و خیلی ها هم شاید کلا از خیر این دموکراسی ها بگذرند، بگذریم.
    دوم اینکه  اصل رای و محتوای آن هر دو به حجت نیاز دارند. حجت اصل رای دادن را که مانند شما بدیهی می دانم، اما در اینکه حجت برای محتوای رای چیست استدلال شما را هم در ماده و هم در صورت غلط می دانم. اگر کسانی که لیست را تهیه کردند را امین می دانید و این برای شما حجیت آور است که پس دقیقا به چه چیز اصولگرایی بدبین هستید؟ اگر رای زعیمان اصولگرایی و نظرشان حجیت دارد که دیگر نیازی به این همه صغری و کبری نبود. بحث بر سر این است که به دور از اینکه زعیمان اصولگرایی چگونه افرادی هستند، در دوره های قبل کسانی از جانب اصولگرایی به قدرت دست یافتند که شاید عقلاء متفق باشند اصلا از ابتدا صلاحیت کافی (جنبه) سیاست ورزی را نداشتتند، حاصلش شد ضرر هنگفت به انقلاب و جریانی انقلابی(بخوانید خسر مسلمین و مسلمات). این شکاف عظیمی که در همه جای شهر گشترده شده شاید نتیجه حجیت دانستن زعیمان اصولگرایی باشد. 
    سوم اینکه وکیل باید حداقل هایی داشته باشد، اینکه این حداقل ها چیست محل بحث است، اما به گمان این حقیر تقوای مدیریتی شرط ضروری است، این که مصداق مدیر متقی هم کیست هم محل بحث است، اما باز به گمان حقیر وکیل و مدیر متقی بسیار بسیار و باز هم بسیار دیریاب تر است از آنچه شما در این نوشته بیان کردید، خوش به حال شما که در دنیایی زندگی می کنید که این همه آدم مورد اعتماد دارد همان ها که گفتید بهشان رای می دهید. بنده جدا دوست داشتم می توانستم به این همه آدم اعتماد کنم.
    چهارم اینکه اصل حرف بنده این بود، کل این صغری و کبری شما مبتنی بود به این که هم چند بزرگوار را صاحب صلاحیت دانستید، و هم نظر چند بزرگوار را به لیستی خاص حجیت دانستید. برای کسی که با این دو مقدمه موافق باشد، خواندن نوشته شما سودی ندارد، برای کسی که موافق این دو مقدمه نباشد، باز هم خواندن نوشته شما سودی ندارد. اصل دعوا بر سر این است که چطور می شود یک فرد را دارای صلاحیت دانست و روز قیامت پاسخگو بود.
    یا علی
    پاسخ:
    سلام علیکم
    تشکر که مطالعه کردید و نظر دادید
    البته که من اصراری بر سودمندی متنم ندارد، شاید واقعا هیچ سودی ندارد نوشتن این حرف‎ها. چنانچه دیگران هم نمی‎نویسند. آنچه نوشتم فکرهای این روزهایم بود که دردودلی‎وار مطرح کردم تا بیشتر فکر کنم و با هم فکر کنیم. و الا این متن دعویِ نسخه بودن را ندارد. چه‎بسا تا فردا نظرم عوض شود -چون در این زمینه مدام در حال تفکر و گفتگو هستم-.
    علی ای حال، من هنوز بر اتقان استدلال‎هایم پافشاری می‎کنم و گمان می‎کنم شما اشتباه برداشت کردید.
    و اما پاسخ به پرسش‎ها:
    اولاً صغرای شما غلط است که "قبلا زعیمان اصولگرایی چنین نسخه پیچیدند که چنان شد". پس "حالا هم همانطور می‎شود و بیاییم بی خیال زعیمان شویم". بحث ما -اگر دقت کرده باشید- این بود که اتفاقا در چند دورۀ قبل اختلاف و خودرأیی باعث شد به سخن زعما توجه نشود. مخصوصا از مجلس هشتم (هرچند داستان به احمدی‎نژاد برمی‎گردد). وقتی اصلاح‎طلبان از صحنه خارج بودند اصول‎گرایان به رقابت با هم افتادند. (چنانچه در دورۀ قدرت اصلاح‎طلبان و اقلیت اصول‎گرایان چنین بلایی سر چپی‎ها آمد). در آن دوره مرحوم آیت‎الله مهدوی کنی خیلی تلاش کرد تا برای مجلس نهم به لیست واحد برسند، ولی حضرات پایداری و پرستندگان آیت‎الله مصباح راهشان را سوا کردند. این ماجرا بارها تکرار شد. بدترین و آخرینش انتخابات 92 بود. آقای مهدوی نظرش به حضور یک کاندیدای اصولگرا بود که رای بیشتری دارد. حالا رضایی که هیچ، پایداریون و مصباحیون از اول حسابشان را با لنکرانی و جلیلی از مسئلۀ وحدت جدا کردند. از این طرف هم ولایتی با اینکه قول و تعهد داده بود به حرف آیت الله گوش نکرد و شد آنچه شد.
    فلذا، پس از چند دوره این نخستین‎بار است اصولگرایان همگی می‎پذیرند که به سخن پیرمردها گوش بدهند. فلذا می‎توان این‎بار به نتیجه امیدوارتر بود.
    این بود صغرای غلط و در نتیجه نتیجه گیری غلط شما.
    دوم: درموضوع بدبینی و خوشبینی. بدبینی من اولا همۀ فکر من نیست، ثانیا به «جناح» و «گروه» و «کلی»نگری اصولگرایان است. و خوشبینی‎ام به افراد صالحی که در این گروه هستند. یعنی من امروز از صلاحیت گروه به صلاحیت فرد نمی‎رسم، بلکه از صلاحیت فرد با گروه کنار می‎آیم. قبلا خود اصولگرایی خیلی محترم بود. الآن افراد فقط ملاک‎اند. چون گروه معنای خودش را از دست داده است.
    سوم: در پاسخ به اینکه "بالاخره اگر تهیه‎کننده لیست را صالح می‎دانم باید به همه لیست رای بدهم و اگر هم نه که نه و باید همه را خودم حتماً بشناسم". این سوال آخریتان بود. خیر چنین نیست. این برای شرایط ایدآلیِ ائتلاف از طرفی و شرایط کاملاً بی خبری من از عالم سیاست است. الآن این دو شرط نیست و دو شرط دیگر مطرح است. یکی اینکه شرایط بسیار واقع‎گرایانه است و آقایان محدودیت و دشواری زیادی داشتند، قصدشان جمع بینِ این دو موضوع بوده است: «رسیدن به یک لیست خوب» + «اجماع بر یک لیست». اگر فقط اولی بود ایدآل بود. اما چون دومی هست، پای همان دموکراسی و عوارضش هم وسط می‎آید. پس می‎دانم این خوبان برای رسیدن به ائتلاف ناچار بودند از انتخاب بعضی گزینه‎ها که شاید حتی پسند خودشان نبوده. لذا من بر ایشان خرده نمی‎گیرم ولی آن چند مورد را هم به آسانی تبعیت نمی‎کنم. دیگر اینکه من آنقدرها هم بی‎خبر نیستم و چند نفری را (در خوبی یا بدی) به خوبی می‎شناسم. لذا در این موارد خاص نیازی به تأیید و توثیق حضرات ندارم. فلذا برخلاف نظر شما چنین نیست که فقط دو راه وجود داشته باشد، یا همه را بپذیرم یا هیچکدام را. راه سوم هست که با اعتماد به معتمدینم، آنانکه تردید دارم را از ایشان می‎پذیرم و درمورد آنانکه اطمینان دارم (و این امر به خاطر پسند و سلیقۀ سیاسی و سختگیری ایدآلی نیست) حرف ایشان را نمی‎پذیرم. {هرچند عقل سیاسی حکم می‎کند خیلی هم روی اندیشه‎های خودم حساب باز نکنم}.
    یک نکتۀ چهارم هم هست، به من طعنه زدید که خوش به حالم که می‎توانم به اینهمه آدم اعتماد کنم. خیر! فرد مورد اعتماد من برای وکالت و صدارت و وزارت و حکومت فقط امیرمومنان علی ابن ابی طالب است. اما من از آن مرد ایدآلی محرومم. دوران غیبت دوران اضطرار است. حکومت غیرمعصوم و ضوابط و شرایطش اکل میته است. جائز است ولی جذاب و مورد پسند نیست. من مجبورم انتخاب کنم و بد را بر بدتر مرجح. مجبورم خوب کم توان را به بد پرتوان ترجیح بدهم. و این البته خاص شرایط غیبت نیست. در همۀ اعصار پیش از تشکیل حکومت جهانی امام موعود (عج) بوده است. من به تک تک افرادی که نامشان را آوردم و قرمز کردم انتقاد دارم. اما می‎دانم محاسنی هم دارند و قطعا از دیگر داوطلبان دیگر لیست‎ها اصلح هستند. ما باید به اصلح رای بدهیم! و الا شاید صالحی وجود نداشته باشد!

    والسلام علیکم و رحمه الله.
    خب وظیفه رو که خود آقا روشن کردند و گفتند باید به اصلح رای داد. شما جایی سراغ دارید از ایشون که بگن مثلا اگر اصلح رای نداشت شما به شخصی رای بدید که رای داره؟ یا به هر شکلی نتیجه ی تصور هر کسی رو ملاک حجیت قرار بدند؟ این که میگید باید نتیجه رو هم دید رو با چه حجتی دارید میگید؟ اصلا چه کسی و چطور و با چه دلیل و حجتی می تونه از نتیجه حرف بزنه که ما بخوایم اون حرف رو در تصمیم گیری دخیل کنیم؟
    یا جایی سراغ دارید که در ملاک های تشخیص اصلح این مسائل رو مطرح کرده باشند؟

    در مورد صحبت رهبری هم دو سوال می پرسم
    اول این که کدوم لیست؟ لیستی که ایشون ازش حرف می زنند لزوما لیست های معمولی هست که از طریق صداوسیما هم در موردشون صحبت میشه؟ لیست اصولگراها و اصلاح طلبان و ...؟ یا ممکنه ایشون لیستی مد نظرشون باشه خارج از این لیست ها. خیلی ها در جامعه با توجه به شناختی که دارند لیست ارائه میدن. از علماء دینی تا فعالان فرهنگی و اقتصادی و ... . تشکل های مردم نهادی هم هستند که با توجه به ملاک های خاصی و با مصاحبه از کاندیدها لیست ارائه میدن. پس لزوما منظور همین لیست های احزاب و گروه هایی که تو صداوسیما ازشون صحبت میشه نیست.

    دوم این که چه اعتمادی؟ ایشون گفتند که به کسی که لیست رو داده اعتماد می کنند و بعد هم ملاک هایی برای کسی که لیست ارائه میده مطرح کردند. خب آیا میشه گفت که فلان شخص و صرفا نظرات همون شخص در ارائه ی لیست اصولگرایان دخیل بوده؟ مسلما نه. اشخاص و نظرات زیادی در ارائه ی لیست دخیل بودند که گاهی ما اصلا خبر نداریم و نمیشه گفت که ما به همه ی نظرات و اشخاص دخیل در تهیه ی لیست اعتماد داریم. خودتون هم تو متن از سهم دهی و ... صحبت کردید که یعنی نمیشه صددرصد به لیست اعتماد کرد.
    پاسخ:
    فکر می‎کردم این دوگانۀ وظیفه و نتیجه در انتخابات قبل فاتحه‎اش خوانده شد :)
    قبلاً خیلی در این زمینه بحث کرده‎ایم، اگر توانستم متن‎هایشان را پیدا کنم برایتان می‎نویسمشان. علی ای حال یک مثال بزنم. فرض کنیم جنگ است و برادری اسلحه به دست بی هدف دارد شلیک می‎کند. به او می‎گوییم چه می#کنی؟ می‎گوید من مکلف به وظیفه‎ام، وظیفه‎اش تیراندازی است. به او می‎گوییم خب نشانه‎گیری کن، به دشمن بزن، گلوله‎ها را الکی تمام نکن، می‎گوید: خیر! من مامور به نتیجه نیستم! مکلف به وظیفه‎ام!
    آدم عاقل می‎گوید، عزیزجان این حماقت است، حتی وظیفه هم نیست. چون انجام درست وظیفه کورکورانه و دلبخواهانه نیست، بلکه باید با رصد نتیجه همراه باشد. بله اگر چنین شد و نتیجه حاصل نشد (یعنی فرد نتیجه را در نظر گرفت و تلاش کرد ولی موفق نشد) باز مأجور است. اما اگر خودش را به خری زد و لجاجت کرد و گفت من فقط به وظیفه عمل می‎کنم و کاری به نتیجه ندارم، او حتی وظیفه را هم نفهمیده است که یعنی چی.
    این حجت عقلی است. چون غرض و قصد پیروزی است، نه رفع تکلیف. کسی که اصلا نتیجه را مد نظر قرار ندهد، فقط می‎خواهد از خود رفع تکلیف کند. اما انجام درست تکلیف باید با دقت بر حصول نتیجه و شناخت واقعیت‎هایش باشد.

    پرسش اولتان: بله همینطور است. ولی مگر من گفتم رهبری گفته به فلان یا بهمان لیست رأی بدهید؟!
    پرسش دومتان: این پرسشتان تردید در تفسیر من نسبت به سخن رهبری نیست، در این پرسش شما به اصل سخن رهبری تردید دارید. البته ایشان بلدند از خودشان دفاع کنند، ولی تا آنجا که من می‎فهمم منظور این است که اعتماد به آن معتمدین لیست با فرض وجود همۀ شرایط و محدودیت‎های او و لیست اوست. یعنی ما باید به این برسیم که این آقا «خیرالموجودین» را انتخاب کرده است، ولو اینکه به خاطر محدودیت‎های ائتلاف یا کم بودن افراد صالح در لیست، آن لیست کاملا دلبخواه ما نباشد.
    متاسفانه بنده هم خیلی بحث کردم و تا شاید شش ماه بعد از انتخابات 92 هم این بحث ها ادامه داشت و انتظار نداشتم هنوز این مسئله این همه مورد تشکیک باشه. (علاوه بر شما خیلی های دیگه هم دیدم این رو میگن)

    برادر دقت کنید مثال شما ایراد داره. وظیفه تیر زدن نیست. قتال با دشمن و به عنوان مثال اگر دشمن متجاوز باشه بیرون راندن دشمن هست. قتال هم با نشانه گیری میسر میشه نه بی هدف تیر زدن. از روی هدف تکلیف روشن میشه.
    ببینید یک آینده نگری داریم که با استدلال و عقل و منطق انجام میشه و یک احتمال و شاید و اما و اگر که هیچ کس با هیچ حجتی نمی تونه بگه یقینا اینطور میشه یا اونطور.
    در جنگ و قتال یک بار مثلا قلب دشمن رو نشونه میگیریم و می خوایم تیر بزنیم یکی میگه نزن چون زره ضدگلوله داره بزن مثلا به پاش یا دستش این میشه تغییر هدف با آینده نگری و دلیل و در نتیجه تغییر وظیفه. اما یک بار می خوایم بزنیم یکی میگه نزن میگی چرا؟ میگه ممکنه مثلا یک آدم خودی بخواد از جلوت رد بشه! ولی دلیلی نداره برای حرفش پس وظیفه تغییر نمی کنه و میزنیم.
    در میدان جنگ اگر دیده بان با علم و آگاهی و یقین گفت که عملیات لو رفته و دشمن در کمین نیروها نشسته خب وظیفه تغییر میکنه و انجام عملیات علاوه بر اینکه دیگه وظیفه نیست خطا هم هست و مورد بازخواست قرار میگیره و باید با شرایط جدید نقشه ی جدید و عملیات جدید طراحی کرد. ولی اگر کسی پیدا شد و گفت ممکنه دشمن کمین کرده باشه ولی هیچ دلیل و سندی نداشت باز هم باید عملیات متوقف بشه یا تغییر نقشه بدیم؟
    ببینید هدف و وظیفه با هم ارتباط دارند و باید متناسب باشند ولی هدف چیزی هست و نتیجه چیز دیگه. چه بسا با توجه به هدف و با کمک تمام ابزار و امکانات درونی و بیرونی به وظیفه عمل کنیم ولی به نتیجه نرسیم. آقا اصلا یک چقکی بیاد همون لحظه از جلومون رد بشه و تیر بخوره بهش و به نتیجه نرسه. چرا؟ چون تمام اسباب رسیدن به نتیجه تحت اراده ی ما نیست و اراده ی یک عده ی دیگه ای هم دخیل هست در رسیدن یا نرسیدن به نتیجه که ما از اراده ی اونها خبر نداریم و از همه بالاتر یکی هم هست که در بالاترین درجه همه ی اسباب تحت اراده ش هستند و به همین خاطر میگیم نتیجه رو باید سپرد به خدا. اباعبدالله علیه السلام شکست شون قطعی بود اما فارق از نتیجه ی ظاهری به وظیفه ای که داشتند عمل کردند و نتیجه هم مشخص شد. خب ایشون از همون مدینه و حتی قبل از اون از واقعه ای که قراره رخ بده آگاه بودند و می دونستند که مردم کوفه خیانت می کنند ولی حتی امام سجاد علیه السلام رو هم بردند که می دونستند باید باقی بمونه برای ادامه ی امامت بعد از ایشون، ولی نتیجه چه شد؟
    ممکنه بگید ایشون از نتیجه خبر داشتند و با توجه به نتیجه تصمیم گرفتند. درسته ایشون از نتیجه خبر داشتند. خیلی ها هم گفتند که کوفیان خیانت می کنند نرید یا لااقل خانواده رو نبرید ولی ایشون نگفتند میرم چون میدونم نتیجه میشه اینی که ما امروز می بینیم بلکه چون الگو هستند برای مردم الگو دادند که نباید در برابر یزید و بنی امیه بیش از این سکوت کرد و باید قیام کرد و دلایل رو هم گفتند که ویژگی خاص یزید و شرایط کنونی چیه که نباید سکوت کرد. خب نتیجه ای که تمام اون مردم عادی که می خواستند جلوی رفتن ایشون رو بگیرند، تصور می کردند چی بود؟ نتیجه ی حقیقی چی شد؟
    نتیجه فعل خداست و تنها کسی که از آینده خبر داره خود خدا و اون کسی که خدا بخواد هست.

    پرسش اول. نه نگفتید ولی خواستم بگم ما لزوما مخیر بین انتخاب فلان لیست و بهمان لیست نیستیم و منظور از لیست میتونه هر لیستی باشه.
    پرسش دوم. نه تردید بنده به تفسیر شماست. باید معنای اعتماد روشن بشه که خود ایشون روشن کردند و گفتند به چه کسانی میشه اعتماد کرد. در شرایط معتمد هم حرفی از محدودیت های حزبی و گروهی و امتیاز دهی و امتیاز گیری و ... نگفتند و اتفاقا شرایطی رو گفتند که با این محدودیت های بی منطق حزبی و گروهی منافات داره.

    دو حالت داره یا به شخص اعتماد کنیم یا گروه. اگر شخص مد نظر باشه خب اگر از این شخص بپرسند چرا فلان کاندید اصلح رو در لیستت قرار ندادی و کسی رو گذاشتی که اصلح نیست چه جوابی داره؟ خب اگر این شخص معتمد باشه که حداقل نظرش با اعتماد کننده اختلاف نداره چون هر دو دارند با یک سری ملاک مشترک تصمیم میگیرند در واقع و تنها تفاوت در شناخت و عدم شناخت از کاندیدها هست پس اگر در مورد یک کاندید خاص شناخت برای هر دو شخص اعتماد کننده و معتمد وجود داشت دلیلی برای اختلاف نیست و در این صورت باید به اعتمادی که به این شخص داریم شک کنیم. (تمام این ها به شرطی که از تشخیص خودمون در مورد کاندید مطمئن باشیم.) یا این که شخص بگه نه من هم مثل تو این کاندید رو قبول ندارم ولی به خاطر این که در گروه تصمیم گرفتیم به خاطر خواست دیگر اعضای گروه قبول کردم. خب در این صورت اعتماد به گروه مطرح میشه و تک تک اعضای گروه. خب ما به تک تک اعضای تصمیم گیرنده ی گروه اعتماد داریم؟
    ممکنه بگید خب معتمد من به گروه اعتماد داره پس من هم اعتماد دارم. بعد میشه از این معتمد سوال کرد که تو چطور به فلان شخصی که در این گروه دنبال امتیازگیری و منافع شخصی خودش هست اعتماد داری و به این شکل باز معتمد خودمون زیر سوال میره.
    در هر صورت اصل اعتمادی که آقا گفتند زیر سوال میره و نمیشه حرف ایشون رو حجت عمل خودمون قرار بدیم.

    پاسخ:
    1. خیلی رندانه با تمایز مجازی قائل‎شدن برای هدف و نتیجه خودتان را گول زدید. حالا اسمش چه نتیجه باشد چه هدف! همینکه شما در سخنتان پذیرفتید که باید هدف را مد نظر قرار داد و انجام وظیفه بی توجه به محصول وظیفه وظیفه نیست برای من کافی است. در انتخابات هم هدف رفع تکلیف نیست، بلکه هدف هم جهاد در راه خداست. وارد کردن بیشترین ضربۀ ممکن به دشمن و جلوگیری از از ضرر تا هر چقدر که می‎شود. چیزی که اگر در انتخابات‎ها از سوی حضرات وظیفه‎گرا فهم می‎شد، جلوی پیروزی قاطع اصلاح‎طلبان و آمریکادوستان را می‎گرفت.
    2. فرمودید حضرت امام حسین (ع) شکست خورد. اشتباه همینجاست. حضرت شکست نخورد و به آن هدف و نتیجه‎ای که می‎خواست رسید. ساده‎انگاری است که هدف امام را کشته نشدن و کشتن تمام دشمنانشان بدانیم. و باید توجه کنیم امام چاره‎ای از کربلا نداشت. چنین نبود که کورکورانه به اسم وظیفه خود را در چاه بیاندازد. تمام راه‎های عقلی طی شده بود و تمام تدابیر سنجیده شده بود. اگر قرار به وظیفه‎گرایی کورکورانۀ امثال ما بود، امام اینهمه شمشیر نمی‎زد. اینهمه آرایش جنگی تدارک نمی‎دید. امام برای پیروزی (در بعد ظاهری) و برای رضایت الهی (در بعد باطنی) شمشیر زد. نگاه ظاهربینانه می‎گوید امام صرفا دنبال پیروزی در جنگ بود و شکست خورد. نگاه وظیفه‎گرایانه هم می‎گوید امام اصلا دنبال شهادت بود! لکن امام دنبال عمل به وظیفه با توجه به نتیجه بود. لذا تا توانست هوشمندانه جنگید، و در آخر هم مأجوربود و اثر خود  را گذاشت. در آن شرایط (حکومت یزید فاسد در ظاهر و باطن) کار جز به جنگ و شهادت درست نمی‎شد. اما حتی در زمان معاویه چنین نبود. مقایسه آن دوران و آن شرایط با این دوران و این شرایط جوک است. امرو حکومت اسلام حاکم است و دعوا بین داخلی‎هاست. آن روز رسما اسلام و کفر با هم جنگیدند.


    پرسش اول که هیچ.
    پرسش دوم: شما اول و آخر همین متن خودتان با هم تناقض دارد.
    ابتدای متن: «نه تردید بنده به تفسیر شماست. »
    انتهایش: «در هر صورت اصل اعتمادی که آقا گفتند زیر سوال میره و نمیشه حرف ایشون رو حجت عمل خودمون قرار بدیم.»
    دوست عزیز، همانطور که عرض کردم و در پایان متن خودتان هم مشخص شد، نقد شما به تفسیر من برنمی‎گردد، به اصل سخن رهبری برمی‎گردد.
    علی ای حال طبق استدلال عجیب و پیچیدۀ شما اصل اعتماد به معتمد امری محال است و باید از حضرت‎عالی بپرسم شما اصلا چرا درمورد معتمد سخن می‎گویید، وقتی می‎خواهید خودتان به جای معتمد همۀ افراد لیست را ارزیابی کنید؟ در منطق شما اصلا معتمد کارایی ندارد. معتمد در منطق کسی کارایی دارد که حاضر است باور کند معتمد و کارشناسی هست که در این امر واردتر است. اما کسی که معتقد است خودش از همه بهتر می‎فهمد اصلا نیازی به معتمد و لیستش ندارد.
    بعد چرا به آقای توکلی و  خانم دکتر وحید دستجردی حتما رای میدادید؟ دوست دارم دلیل هاتون رو بدونم. چون من حتما بهشون رای نمیدادم!
    پاسخ:
    با اینکه در لیست بودند رأی نمی‎دادید؟
    قطعا به خاطر سوابقشان. احمد توکلی از دهه پنجاه و شصت. خانم دستجردی از زمان تصدی وزارت بهداشت. وزیر بسیار خوب و بی حاشیه‎ای بود و به خاطر استقلالش هم کنار گذاشته شد. از بهترین وزیران احمدی‎نژاد در کابینۀ آخر که رفتنش ثابت کرد وزیر خوب نمی‎تواند کنار او دیگر دوام بیاورد.
    اما شناختم به توکلی خیلی قدیمی‎تر است، چه به عنوان یک کارشناس و اقتصاددان خبره و چه به عنوان یک مسلمان اخلاقی، مبارز و سالم. دوسال پیش یک یادداشت درموردش نوشته‎ام: «قیام برای صداقت»
    متن دقیقی بود. یکی دو جایش که نقدگونه داشتم، کلی نوشتم و فکر کردم و دیدم که آخر به همان نتیجه می رسم.
    من هم عموما در تضاد این لیست و غیر لیست، نهایتا به این نتیجه می رسم که به لیست رای بدهم، (هرچند گاهی شرایط متفاوت است و حتی به شهر و اینها هم بستگی دارد و در این موارد به نظرم راحتتر می توان از آن طرفنظر کرد) هر چند خوشحالم که در دو دور گذشته به لاریجانی رای ندادم. به همان دلایل اخلاقی که در مورد تفاوت آقایان حائری و خاتمی گفتید. (الان که دیگر اصولگراها هم ازش برگشته اند.)

    پاسخ:
    نظر لطف شماست
    نزد شرع و عقل، چاره‎ای از لیست نبود
    لطفا یک بار دیگه و با دقت بیشتری نظر رو بخونید. هیچ کدوم از صحبت هایی که نوشتید پاسخ نظر بنده نبود. و اگر جایی ابهامی هست بفرمایید تا رفع ابهام کنم و بعد پاسخ بدید.
    پاسخ:
    اتفاقاً من هم همین حس را به سخنان شما داشتم :)
    علی ای حال چشم. سر فرصت دوباره با دقت و بی‎پیش فرض می‎خوانم و همین روزها پاسخ را می‎نویسم.
    تعجب می کنم که شما چطور هدف و نتیجه رو یکی می دونید و بین هدف و نتیجه تمایز قائل نیستید!؟ اون مثال تیر زدن و چقک رو بخاطر همین گفتم. تو همین انتخابات هم ظاهرا هدف شما به کرسی نشاندن لیست اصولگراها بود اما نتیجه چی شد؟ نتیجه و هدف یکی شدند؟ چرا؟ به همون دلیلی که تو نظر قبلی هم گفتم که همه ی اسباب رسیدن به نتیجه دست ما نیست.
    بله بنده قائل به تناسب هدف و تکلیف هستم. تعریف شما از هدف یعنی جهاد و وارد کردن بیشترین ضربه به دشمن و بیشترین جلوگیری از ضرر رو هم قبول دارم منتها زیاد مسئله رو پیچیده نکنید. یک عده ای کاندید شدند و ما قراره از بین این عده بهترین ها رو بفرستیم مجلس و ملاک های بهترین ها همون ملاک های اصلح هست! این اصلح هست که بیشترین ضربه رو به دشمن میزنه و بیشتر از همه از ضرر جلوگیری می کنه!
    گیر صحبت شما همون سوالاتی بود که ابتدای نظر 5 اسفند 16:59 پرسیدم ولی جواب ندادید. "چه کسی و چطور و با چه دلیل و حجتی می تونه از نتیجه حرف بزنه که ما بخوایم اون حرف رو در تصمیم گیری دخیل کنیم؟"

    در مورد قسمت دوم صحبت هاتون تعجب می کنم که چطور این حرف ها رو میزنید و آیا اصلا صحبت بنده رو خوندید که چنین صحبت هایی رو به بنده نسبت میدید؟!
    مجدد با دقت صحبت های بنده رو بخونید. بنده دارم از نگاه کسانی که قبل از واقعه همراه امام حسین علیه السلام بودند حرف می زنم وگرنه بله معما چون حل گشت آسان شود و من و شما خیلی راحت می تونیم بگیم ایشون پیروز حقیقی اون میدان بودند. اما تاریخ رو مرور کنید و ببینید نزدیکان ایشون و بعضا خوبان اون زمان در مدینه و مکه به ایشون چه می گفتند و چرا ایشون رو از رفتن بازمیداشتند؟ چرا می گفتند لااقل خانواده رو نبرید؟ چون نتیجه ی ظاهری رو میدیدند و دست قدرت الهی رو نمی تونستند پشت این واقعه ببینند که چطور ایشون رو در عین شکست ظاهری پیروز حقیقی میدان میکنه.
    " ساده‎انگاری است که هدف امام را کشته نشدن و کشتن تمام دشمنانشان بدانیم. و باید توجه کنیم امام چاره‎ای از کربلا نداشت." یعنی تصور می کنید امام با توجه به نتیجه ای که خودشون فقط ازش خبر داشتند وارد میدان شدند؟ پس چرا در مقابل صحبت های مردم مکه و مدینه نگفتند که من از نتیجه خبر دارم وفلان می شود و بهمان؟ در عوض از شرایط زمان و حاکمیت بنی امیه و یزید حرف زدند.
    اما اتفاقا هدف امام جهاد و زدن پایه ی حکومت فاسد یزید بود. وگرنه چرا این همه راه رفتند به کربلا!؟ می تونستند با همون یاران شون در مدینه شروع کنند و احتمال موفقیت خیلی بیشتر از کربلا بود! چرا رفتند؟ چون جمعیت زیادی از مردم کوفه نامه فرستادند و بیعت کردند و امام رفتند تا در کنار اونها با یزیدیان بجنگند.
    از طرف دیگه می فرمایید "امام برای پیروزی (در بعد ظاهری) و برای رضایت الهی (در بعد باطنی) شمشیر زد. " و "امام دنبال عمل به وظیفه با توجه به نتیجه بود." میشه بفرمایید چرا امام موقعی که از نقض عهد کوفیان با خبر شدند خواستند برگردند؟ و اگر محاصره نمی شدند و راه ایشون رو نمی بستند ایشون برمیگشتند.

    مقایسه ای که شما به عنوان جوک ازش یاد می کنید اصولا تشبیه بود. یک مقدار با دقت بیشتر بخونید متوجه وجه شبه این دو ماجرا یعنی واقعه ی کربلا و انتخابات میشید.



    در مورد پرسش دوم. جسارتا شبیه به بعضی افراد مغرض که می گردند و یک جمله از صحبت فلان سخنران و فلان شخص پیدا می کنند و بدون توجه به پیش و پس جمله و صرفا برای تخریب از اون جمله استفاده می کنند عمل کردید. البته بنده فرض رو بر بی دقتی شما گذاشتم و نه غرض ورزی.
    اگر یک جمله بیشتر از ابتدای متن رو می خوندید بهتر متوجه می شدید که جمله ی انتهای متن چی داره میگه!
    با این حال برای رفع ابهام عرض می کنم
    آقا عبارتی رو عرض کردند که شما نقل کردید و این نقل آقا رو حجت عمل خودتون قرار دادید که می شود به کسی که در فلان لیست هست با وجود این که قبولش ندارم و اصلح نیست رای بدم. بنده عرض کردم این نقل از آقا نمی تونه حجت عمل شما باشه. چرا؟
    ایشون در کلام خودشون یک اصل رو بیان می کنند و اون اعتماد هست. توضیح هم میدند که به چه کسی باید اعتماد کرد و معتمد چه ویژگی هایی داره. اما شما بدون توجه به اصل اعتمادی که ایشون عرض کردند میخواید صرفا یک برداشت ظاهری از کلمه بکنید و حرف ایشون رو حجت عمل خودتون قرار بدید. که بنده عرض کردم تا اصل اعتمادی که ایشون بیان کردند در شرایط شما صدق نکنه، حرف ایشون نمی تونه حجتی بر عمل شما باشه.
    حالا با این توضیحات یک بار دیگه صحبت های بنده رو بخونید تا بهتر متوجه بشید.
    در مورد کنایه ای هم که در ادامه به بنده کردید باید عرض کنم آقا خودشون عرض کردند که معتمد کجا کارایی داره. جایی که شناختی نداشته باشید و معتمد با شرایطی که عرض کردند شناخت داشته باشه.
    نه جایی که شناخت و تشخیص دارید ولی باز به معتمدی که اتفاقا شرایط معتمدی که ایشون فرمودند رو نداره رجوع می کنید و میخواید عمل خودتون رو با حرف ایشون حجیت ببخشید!!
    فارغ از این که جواب تون چی باشه فکر می کنم دیگه ادامه ی این بحث سودی نداره
    ببخشید
    یاعلی
    پاسخ:
    چشم
    ولی تفکر و تبادل نظر همیشه سود دارد. لذا خیلی خلاصه چند نکته درباره فرمایشات شما:
    1. در پاسخ به "چه کسی و چطور و با چه دلیل و حجتی می تونه از نتیجه حرف بزنه که ما بخوایم اون حرف رو در تصمیم گیری دخیل کنیم؟"
    کارشناسان و خبرگان و کسانی که قبلا در این زمینه کارآزموده هستند و تجربۀ اشتباه ندارند، تا حد زیادی می‎توانند نتیجه را پیش‎بینی کنند. هیچکس خدا نیست که از غیب خبر داشته باشد. ولی اصلا کار سیاست‎مدار تسلط بر اوضاع و احوال و رسیدن به یک جمع‎بندی است. اگر سیاست‎مدار این را هم نتواند و بگوید من بر حسب وظیفه تیری در تاریکی می‎اندازم، دیگر فرقی با افراد عادی دارد و قطعا صلاحیت سخن سیاسی را ندارد. برای مثال در انتخابات92 اصولگرایان دو دسته شدند. جوان‎ترها با قاطعیت می‎گفتند جلیلی احتیاج به دیگران ندارد و قطعا مردم برای حمایت از مقاومت به او رأی می‎دهند. اما کارکشته‎ترها می‎گفتند اگر اتحاد صورت نگیرد قطعا شکست می‎خوریم. هردو اقدام به پیشبینی کردند و نتیجه سخن یکی را بر دیگری برتری داد.
    2. واقعا قیاس این سیاست‎مداران درب و داغان ما و همچنین خود درب و داغان ما، با قیام بی‎همانند حضرت سیدالشهدا (امام معصوم و خلیفۀ خدا) اشتباه است. علی‎ای‎حال برفرض که سخن شما را بپذیرم، توجه کنید امام به هدف خود (به قول شما «
    زدن پایۀ حکومت فاسد یزید» و به قول‎های دیگر، رسوایی ظلم، نمایش آزادگی و اسلام‎خواهی حقیقی و...) رسید اما آیا اصول‎گرایان به هدف خود (به قول شما «فرستادن اصلح به مجلس») رسیدند؟ خیر! پس مقایسه غلط است و اصول‎گرایان مثل امام حسین عمل نکردند.
    3. برای تحقق هدف «
    بیشترین ضربه به دشمن و بیشترین جلوگیری از ضرر» حتما باید شرط «ممکن» هم باشد. وارد کردن بیشترین ضربۀ ممکن و جلوگیری از ضرر تا حد امکان. اگر در عالم خیال و ایدآل زندگی نکنیم باید به امکانات و ممکنات توجه کنیمم تا در سیاست بتوانیم رضایت حق تعالی را جلب کنیم. باید توجه کرد انتخاب «اصلح» به معنای انتخاب بهترین آدم روی زمین نیست، و الا باید از آقای بهجت بخواهیم وارد صحنه شود! بلکه اینجااصلح نسبی است. فرض کنید ما سه نفر داریم، اصلح، صالح، و فاسد. صالح نسبت به فاسد اصلح است و اصلح نسبت به صالح. وقتی مطمئن شویم اصلح رای نمی‎آورد برای جلوگیری از ورود فاسد باید به صالح رأی بدهیم. چون او اصلح ممکن است. در غیر اینصورت، اگر به خیالخودمان وظیفه را در رای به اصلح ایدآلی بدانیم، صالح هم نمی‎تواند پیروز شود، لذا رای شما به اصلح به نفع فاسد می‎شود. حتی اگر بین فاسد و افسد مختار باشیم باید فاسد را بپذیریم. بخ این می‎گویند «دفع افسد به فاسد». این همان منطقی است که شما و خیلی‎های دیگر اگر بهش توجه می‎کردید امروز خوشحال‎تر بودید. هرچند می‎دانم اکثراً به خاطر دلسوزی و حسن نیست مخالف این موضوع عمل کردید.
    4. درمورد سخن رهبری درباب معتمدین هم، با فرض معتمد نداستن آیات عظام یزدی و موحدی و آقای حداد و... باید گمان کنیم لابد رهبری برای فضایی‎ها سخن‎رانی کردند چون مفاهم مورد نظرشان مصداق و ما به ازای لازم را در جامعه ندارد.

    ببخشید پرحرفی کردم
    و امیدوارم از من نزنجیده باشید اگر بعضی جاها بحثمان جدلی شد.
    قصد من آزار شما و یا دفاع از منیت و خودرأیی‎ام نیست انشاالله (قصد شما هم) قصد حقیقت و تفکر و آمادگی برای روزهای سخت‎تر پیش روست.
    یاعلی‎مدد.
    به نظر من اگه به نظر پناهیان عمل می شد حداقلش این بود که مثلث یزدی-مصباج-جنتی انتخاب میشدن.
    توی وضع فعلی نظر شما غلط بود و نظر پناهیان درست بود. اگر چه از نظرش برگشت. شما از اول تا آ[ر در اشتباه بودید ایشون آخر کار خراب کرد.
    نگید که رای به سه نفر باعث میشد 13 نفر بقیه از طیف مقابل انتخاب میشدن. چون حرف خنده داریه حسن.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">