در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصول گرایان» ثبت شده است

۳۰
بهمن

دلمان می‌خواهد ایران قوی باشد. دلمان می‌خواهد پیشرفت کنیم. دلمان می‌خواهد برنده باشیم. دلمان می‌خواهد کشورمان سربلند باشد. دلمان می‌خواهد فرزندانمان به ما افتخار کنند. دلمان می‌خواهد شهیدانمان از ما راضی باشند. دلمان می‌خواهد مدیون همدیگر نباشیم. دلمان می‌خواهد این روند افتضاحات متوقف شود؛ یا لااقل کند شود. دلمان می‌خواهد شعارها کم‌تر شود. دلمان می‌خواهد کارها بیشتر شود. دلمان می‌خواهد نماینده‌مان دزد نباشد. باندباز نباشد. تنبل نباشد. بی‌سواد نباشد. فحاش نباشد. بی‌تخصص نباشد. بی‌تجربه نباشد. بی‌تفاوت نباشد. فامیل‌باز نباشد. خودرأی نباشد. یک‌دنده نباشد. تفرقه‌افکن نباشد. قبیله‌گرا نباشد. سیاست‌زده نباشد. عقده‌ای نباشد. سنگدل نباشد. احمق نباشد. آدم آهنی نباشد. مترسک نباشد. ترسو نباشد. بچه نباشد. پیر نباشد. افراطی نباشد. تفریطی نباشد. خنثی نباشد. بی‌هویت نباشد.

به شخصه خیلی دوست داشتم که یک فهرست متحد و منسجم و مقتدر جلوی رویم باشد. دلم می‌خواست آدم خوب‌ها همه در یک فهرست در کنار هم باشند. منظورم از آدم خوب لزوما هم‌فکر من از نظر سیاسی نیست؛ منظورم این است: اگر سنی ازش گذشته اولا کارنامۀ قابل دفاع داشته باشد و ثانیا خرفت و ازکارافتاده نباشد. اگر جوان است اولا در یک امر (غیر از سیاست و شعار!) متخصص باشد و ثانیا برنامه مشخصی داشته باشد. اگر عدالت‌خواه است فحاش و نفرت‌پراکن نباشد و هویت خود را تنها بر نفی دیگران بنا نکرده باشد. اگر اصولگرای سنتی است شخصیت تزئینی، صلح کل و فاقد کارآمدی نباشد. اگر اصلاح‌طلب است حامی افتضاحات روحانی و منکر اشتباهات عظیم جریانش نباشد. آدم خوب مهم نیست واقعا چه جناح یا رویکرد سیاسی دارد، مهم‌تر از همه این است که آدم باشد. آدم سیاه‌پوست هم باشد آدم است. زن هم باشد آدم است. نابینا هم باشد آدم است. سه متر قدش باشد هم آدم است. پرسپولیسی هم باشد آدم است. استقلالی هم باشد آدم است.

یک عالمه فهرست منتشر شده تا الآن. تعدادی مربوط به اصلاح‌طلبان و کارگزاران است که اتفاقا اختلاف‌هایشان خیلی کم است. اما فکر نمی‌کنم وجدان بیداری بتواند به راحتی به مسببان و حامیان وضع موجود رأی بدهد. مهم‌تر از بُعد سببی‌شان هم واقعا بعد حمایتی‌شان است. بهتر است مدتی استراحت کنند این حامیان آقای روحانی، زیست‌جهانِ برجامی، دلار جهانگیری، اقتصاد نیلی، سیاست آشنا، ادبیات نوبخت و مظلومیت فریدون و نجفی.

چندتا فهرست هم داشتیم از منتقدان وضع موجود که افراد اختلافی‌شان خیلی زیاد بود. واقعا هم به نظرم در همه یا اکثرشان آدم خوب بود. الآن دریغم می‌آید که همۀ آن آدم خوب‌ها در این فهرست وحدت جمع نشدند. مخصوصا دریغم می‌آید که آدم‌هایی مثل وحید یامینپور (با همه انتقاداتی که بهش داشتم) در این فهرست نیستند یا بعضی پیرمردهای تزئینی با کارنامه‌های کمرنگ به جایشان هستند. اما از آن‌طرف هم خوشحالم که این فهرست در مجموع یک فهرست قدرتمند و ارزشمند است. فهرستی که هم میان‌سالانی مثل محمدباقر قالیباف دارد، که باز با همه انتقاداتی که به او و بعضی اطرافیانش داشتیم بی‌شک از موفق‌ترین مدیران جمهوری اسلامی است و هم جوانانی مثل فاطمه قاسم‌پور که سلامت شخصیتی‌داشتنشان به معنای تخصص و سواد بالا نداشتنشان نیست.

به احترام آن‌همه ایثار و ایران‌دوستی و نیت خیری که این مدت با جهالت‌ها و لجاجت‌ها و تفرقه‌افکنی‌ها جنگیدند من هم سعی می‌کنم به همین فهرست سی‌نفره رأی بدهم و با وسوسۀ دست‌بردن در آن مقابله کنم.

 

  • حسن صنوبری
۳۰
ارديبهشت

هنوز اخبار رسمی اعلام نشده است، اما عموما اخبار غیر رسمی در دقیقه نود حکم اخبار رسمی را دارند.

گویا روحانی چهارسال دیگر به سخنان شور انگیزش برای ما ادامه خواهد داد. تبریک به هوادارانش.

  • حسن صنوبری
۰۹
اسفند

1.

یک فضای خاصی بعضی از این بچه حزب‎اللهی‎ها دارند که الآن هم می‎گویند «نه! ما شکست نخوردیم! ما این‎بار هم پیروز شدیم!» برادر من، عزیز من، بی‎خیال شو، چرا حرف زور می‎زنی؟ این کجایش پیروزی بود؟ خب قبول کن شکست خوردی، ایرادی ندارد که. گفته‎اند شکست مقدمۀ پیروزی است، نگفته‎اند ادعای پیروزی، پیروزی است. قبول کن شکست را تا بفهمی چرا شکست‎خوردی، تا بتوانی علتش را از بین ببری و پیروز شوی. کسی که افتاده اگر خیال کند هنوز ایستاده، هیچ‎گاه دوباره از جایش بلند نمی‎شود. اما افتاده‎ای که فهمید و باور کرد افتاده است، بالاخره یک‎روز دست بر زانو می‎گذارد و بلند می‎شود.

چه آن ادبیات «ما همیشه پیروزیم» و چه سخن زشت و خطرناکی که در گوشه کنار از دهان اقلیت بسیار کمی از جهلۀ قوم مبنی بر «تردید در سلامت انتخابات» شنیده‎می‎شود، هردو ناشی از توهم و تکبر و عدم فروتنی و عقلانیت لازم برای مواجهه با حقیقت است. البته قبول دارم هردوی این ادبیات‎ها در اقلیتِ حزب‎الله‎اند، ولی همین کمش هم نباید باشد. بله چند پیروزی وجود دارد، یکی پیروزی برای اعتبار و سلامت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به خاطر حضور خوب مردم در انتخابات است، دومی پیروزی اکثریت قابل اعتماد در اتخابات خبرگان و سومی پیروزی اصول‎گرایان در انتخابات مجلس شورای اسلامی سراسر کشور. اما در انتخابات مجلس شورای تهران ( که ویترین انتخابات است و از جاهای دیگر قطعاً مهم‎تر است) ایشان مسلماً شکست خورده‎اند و پذیرش این شکست و اذعان به پیروزی طرف مقابل، از شاخصه‎های فروتنی، خرد و بزرگواری است.

2.

شکست اصول‎گرایان یکی دو دلیل ساده نداشت. چند دلیل پیچیده داشت و عموماً هم فرهنگی. اما یک دلیلش سیاسی است و ساده، که همان دلیل سیاسی و سادۀ شکست اصول‎گرایان در انتخابات 92 است. همانکه قرار بود درس ما برای این انتخابات باشد و نشد. لابد می‎گویی: «خب ما که ائتلاف کردیم! دیگر چه می‎خواهی؟» نه عزیزجان، این نه ائتلاف بود نه اتحاد. در ظاهر لیست، اسم‎ها به هم نزدیک شدند، اما در باطن آنقدر رسم‎ها و فکرها از هم دور بودند که این ائتلاف عملاً ائتلاف نشد. کلاً ائتلاف با اهلِ اختلاف، کار دشواری است. ائتلاف با کسانی که بنیان اختلاف و تفرقه را در بین اصول‎گرایان گذاشتند و مفاهیم ساده‎ای مثل «وحدت» و «حجیّت» برایشان دیریاب و دور است. کسانی که بسیاری‎شان سابقۀ انقلابی دیرینه‎ای هم نداشتند و به صرف استاندار و مشاور و معاون و ... شدن در دولت احمدی‎نژاد، یک‎شبه سابقۀ سیاسی و اصول‎گرایی و انقلابی پیدا کردند و پدران اصول‎گرایی و عدالت‎طلبی را به اصلاح‎طلب‎شدن و مسامحه‎گرشدن متهم کردند. کسانی که خودشان را از هر آیت‎اللهی، آیت‎الله‎تر و از هر مردخدایی با تقواتر و خداپرست‎تر می‎دانند. بزرگترهایشان آن زمان که هنوز به‎طور رسمی وارد گیر و دارهای سیاسی نشده بودند، با اتکاء به داشتنِ عنوان شاگردی آیت‎الله مصباح یزدی، به این نتیجه رسیدند که می‎توانند مجلس درس یا خطابۀ بزرگی چون آیت‎الله جوادی‎آملی را بهم بزنند. وقتی رسماً وارد سیاست شدند، به بهانۀ حمایت از «احمدی‎نژاد»، «پایداری»، «لنکرانی»، «جلیلی» و... مقابل اصول‎گرایان اصیل و قدیمیِ منتقد احمدی‎نژاد، آیت‎الله مهدوی‎کنی و اندیشۀ وحدت‏‎گرایانه‎اش و دیگر قدیمی‎ها و عقلای دوران انقلاب و جنگ صف‎آرایی کردند. هرروز اختلافی تازه را در متنِ و درون گفتمانِ حزب‎الله رقم زدند و امروز هم نوبت به بزرگانی چون آیت‎الله موحدی‎کرمانی، حدادعادل و... رسید. اگر آمریکا هم در درون خود چنین اختلاف‎باورانی را داشت، تا به‎حال صدبار از درون متلاشی شده بود. البته در آن‎ها هم تکبر بیداد می‎کند، ولی تکبرشان را به جای توهم، تعقل همراهی می‎کند. رأی مردم به شخصیت کاریزماتیک و کاریزمای شخصیتی احمدی‎نژاد، شاید مهم‎ترین عامل بود در متوهّم شدن ایشان به تقدس خود و احمدی‎نژاد و دیگر اسلافش. اینان باور دارند انسان‎های برگزیدۀ خدا در آخرالزمان هستند. باور دارند؛ نیاز به مشورت با هیچ کارشناس کارکشته، نیاز به شنیدن نصیحت هیچ پیرِ خردمند و دلسوز و نیاز به داشتن هیچ تدبیر و اتحاد برای پیروزی در انتخابات ندارند. این باور درونی آن‎هاست، ولو امروز در ظاهر با گرفتن باج بسیار (اگر لیست ائتلاف را با دقت نگاه کنید) و مشاهدۀ شکست‎های قبلی، کمی از موضع خود کوتاه آمده باشند.

شاهدم برای این سخنان چیست؟

علی رغم حرف‎های رسمی مبنی بر ائتلاف و اتحاد، دو پرچم بزرگ مبنی بر اختلاف و تفرقه (مخصوصاً در شبکه‎های اجتماعی) از سوی حضرات بلند شد. یکی برای لیست جامعه مدرسین خبرگان و دیگری برای لیست ائتلاف اصول‎گرایان مجلس شورای اسلامی. پرچم فتنه‎انگیز و تفرقه‎افکن نخست اعلام کرد: «به افراد مشترک بین لیست جامعه مدرسین و لیست آقای هاشمی رأی نمی‎دهیم»! و پرچم تفرقۀ دوم اعلام کرد: «به تصویب‎کنندگان برجام رأی نمی‎دهیم»! و قس علی هذا. حضرات انواع و اقسام این لیست‎ها را تهیه و تکثیر کردند تا ائتلاف فقط یک شعار ظاهری باشد نه یک عمل واقعی. هنوز برگه‎های این لیست‎های تفرقه‎افکانه از سطح شهر جمع نشده و کانال‎ها و گروه‎های تلگرامی بر این جهالت گواهی می‎دهند. در حالیکه حزب‎اللهی‎های عاقل و سنتی، هرگز چنین خیانتی را در قبال حضرات تندرو و نوظهور انجام ندادند. لیستی نساختند در خبرگان که آقای مصباحش حذف شده باشد. لیستی بدون حضور پایداری‎ها برای مجلس ندادند (حتی غیرعلنی). جالب اینجاست که چاه‎کن خود اول به چاه می‎افتد. بدترین رأی‎ها در خبرگان و مجلس شورا را نامزدهای محبوب همین حضرات اهل تفرقه آوردند. این‎ها همه برای ما درس است. هرچند گوش‎های عصبانی و خودمرکز عالم‎بین، قصد شنیدن نداشته باشند.

باری، براین باورم که اگر این اختلاف‎ها و حماقت‎ها نمی‎شد هم به خاطر دلایل دیگر (چه آن دلایل فرهنگی مهم و مبنایی و چه دلایل سیاسی دیگر، مثل اشکالات لیست‎ها) احتمال پیروزی اصول‎گرایان در تهران قوی نبود، شکست در کمین بود، ولی نه اینقدر قاطع و تأسف‎آور.

3.
با توجه به تکراری‎شدن تجربه‎ها:
تا انتخاباتی دیگر و شکستی دیگر
موفق و پیروز باشید :)




پ ن 1 : البته هنوز نتایج تهران قطعی نیستند.
پ ن 2: دو یادداشتم قبل از انتخابات اخیر:
1. 
آیا میشود به یک لیست رأی داد؟
2.  دوباره: پناهیان، حماقت و انتخابات!

  • حسن صنوبری