در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانلود موسیقی» ثبت شده است

۲۲
شهریور

https://bayanbox.ir/view/6036728429027645549/mikis-theodorakis.jpg

 

 

 

۲۱ آوریل ۱۹۶۷ نظامیان وابسته به آمریکا با طراحی سازمان سیا در یونان کودتا کردند. یک ماه قبل از انتخاباتی که پیشبینی می‌شد پیروزش یک چهرۀ ضدآمریکایی است: ذبح دموکراسی در سرزمین دموکراسی. حکومت سرهنگ‌ها قرار بود صرفا یک دورۀ کوتاه باشد، اما با چراغ سبز آمریکا کودتاگران ۷سال هولناک حکومت کردند. ۷سال خفقان وحکومت پلیسی همراه با کشتار و زندان و تبعید و شکنجه. سرآخر هم نه مبارزان چپ پیروزشدند نه کودتاگران راست بی‌خیال؛ جنگ با ترکیه علت فروپاشی سرهنگ‌ها شد.

۴سال پیش از کودتا لمبراکیس سیاستمدار محبوب ضدآمریکایی ترور شد. این ترور بر بسیاری از جوانان مبارز یونانی تاثیری عمیق گذاشت. «میکیس تئودوراکیس» آهنگساز نابغۀ یونانی که در دهه ۴۰ سابقۀ مقاومت در برابر تهاجم و مداخله نیروهای خارجی (ایتالیا و آلمان و انگلیس) را داشت، تحت تاثیر این ترور ، جنبش سیاسی جوانان لامرباکیسیس را راه‌اندازی کرد و در مدت کمی توانست افراد بسیاری را با محوریت سوسیالیسم، استقلال یونان و ضدیت با آمریکا گردآورد. پس از کودتا اوضاع برای تئودوراکیس سخت شد؛ به فعالیت زیرزمینی روی آورد اما به سرعت بازداشت شد و سپس شکنجه و اردوگاه کار اجباری و تبعید و...

هنرمند نابغۀ یونانی دیگر «کاستا گاوراس» بود که در واکنش به هر دو تهاجم آمریکایی‌ها (یعنی ترور و سپس کودتا) شاهکار سینمای سیاسی یعنی فیلم «زد» (۱۹۶۹) را ساخت. آهنگساز فیلم تئودوراکیس شد. زد جهان هنر و سیاست را تکان داد. فیلم و موسیقیش هردو در سراسر جهان درخشیدند و الهام‌بخش دیگر حرکت‌های ضدامپریالیستی شدند. با اینکه در زد صراحتا اسمی از یونان برده نشده، پخش فیلم گاوراس هم مثل شنیدن موسیقی‌های تئودوراکیس در یونان ممنوع شد. تا پایان عمر دولت کودتا. در حالیکه کشورهای دیگر مرزبه‌مرز این فیلم و موسیقی را انعکاس می‌دادند. البته جز کشورهای ذلیل آمریکا. جالب است که فیلم جایزه اسکار را برد اما در همین آمریکای اسکاردهنده هم مثل خود یونان تا پایان عمر دولت کودتا اجازه نمایش پیدا نکرد. در ایران هم تا قبل از سقوط پهلوی خبری نبود و اولین نمایشش مربوط به سال‌های ابتدای انقلاب بود.

https://bayanbox.ir/view/1967423040443941832/5365092.jpg

تم اصلی موسیقی زد، قطعۀ آندونیس همان آهنگ محبوب و حماسی بود که جزو نمادهای اعتراض علیه رژیم دست‌نشاندۀ آمریکا شد و شنیدنش در دوران حکومت نظامی جرمی سنگین بود. با سقوط دولت کودتا در ۱۹۷۴ تئودوراکیس نسخۀ باکلام این آهنگ را با صدای «ماریا فارانتوری» و شعر «ایاکووس کامبانلیس» در حضور جمعیت شگفت هواداران در ورزشگاه کارایسکاکیس یونان اجرا کرد. فیلمی که می‌بینید همین اجراست.

شعر کامبانلیس برآمده از خاطرۀ کمک یک کمونیست یونانی به یک یهودی در اردوگاه کار اجباری آلمان‌هاست. برای زیرنویس از روی متن انگلیسی ترجمه‌اش کردم، بعد دیدم احمد شاملو هم ترجمه کرده، اما وقتی مقایسه کردم دیدم جناب شاملو چندان وفادار به متن نبوده و بیشتر ترجمه آزاد انجام داده. لذا به متن خودم بسنده کردم.

همکاری گاوراس و تئودوراکیس در شاهکار ضدآمریکایی دیگری به نام «حکومت نظامی» (۱۹۷۲) هم تکرار شد. در این فیلم هم موسیقی تئودوراکیس بی‌نظیر بود، مخصوصا قطعۀ مشهور «پائولا . 11099». و این فیلم هم تا پایان دولت کودتا در یونان دیده نشد و البته «حکومت نظامی یونان» تنها یکسال پس از «حکومت نظامی گاوراس» دوام آورد (این فیلم را قبلا برایتان معرفی کرده‌ام).

گاوراس در مدت اندکی فاصله خود را با کمونیست‌ها زیاد کرد، اما تئودوراکیس همچنان عضو حزب کمونیست یونان ماند و حتی در وصیت‌نامه هم اعلام کرد دوست دارد به عنوان یک کمونیست از دنیا برود. و البته او خیلی بیشتر و مستقیم‌تر از گاوراس در فعالیت‌ها و مناصب سیاسی حضور داشت و واقعا یک هنرمند-سیاستمدار بود تا یک هنرمند سیاسی.

و البته نگرش تئودوراکیس و کلا کمونیسم در یونان تفاوت‌های زیادی با نسخه‌های شرقی‌تر داشت؛ چه اینکه یونانی‌ها بیشتر دنبال حفظ منافع و استقلال ملی خودشان بودند و بیرون از مرزها هم به جای دخالت در امور کشورها، از استقلال و آزادی ملت‌ها در برابر آمریکا دفاع می‌کردند، که کنش‌های تئودوراکیس در شیلی و فلسطین گواه همین نکته است.

 

دانلود اجرای تصویری و با کلام آهنگ آندونیس با صدای ماریا فارانتوری (1974) + ترجمه در زیرنویس

دانلود نسخه بی کلام موسیقی فیلم زد (1969)

 

 

  • حسن صنوبری
۱۳
فروردين

https://bayanbox.ir/view/7299127200186670079/Laputa-Castle-in-the-Sky.jpg

بشر خردمند و فرهیختۀ مدرن و غربی می‌گوید همه درخت‌ها را قطع نکن، همه آب‌ها را کثیف نکن، طبیعت را نسوزان، چرا؟ چون که «تمام می‌شود». شعار محیط زیست می‌دهد و هوادار طبیعت است، اما پس همین شعار زیبا، همان منفعت‌طلبی متعفن و خودخواهانه پنهان است. دوست دارد سهمش‌ حفظ شود. دوست دارد وقتی می‌رود کنار کوه، انبوه زباله‌های پلاستیکی عکسش را خراب نکند، وقتی شیرجه می‌زند وسط دریا، در کثافت‌های انسانی فرو نرود، وقتی به آیندۀ بی‌آب بچه‌هایش فکر می‌کند استرس نگیرد؛ همین.

اما انسانِ متعبد و دیرینۀ شرقی، به‌خصوص انسان کامل مسلمان، می‌گوید طبیعت را نابود نکن چون تو حق تصرف بی‌قیدوشرط در طبیعت نداری. تو ای انسان! همه نیستی، تو هم یکی هستی در این عالم بزرگ، با اینهمه موجودات و وجودات. اندازۀ خودت بردار و اندازۀ خودت هم کار کن. نمی‌گوید سیب نخور، می‌گوید بخور، اما هم به اندازه بخور، هم تو هم درخت سیبت را بکار. نمی‌گوید گوشت نخور، می‌گوید بخور که سیر شوی اما از شکار لذت نبر، با جان حیوانات «بازی» نکن، چون حیوان هم محترم است، چون طبق نظر اسلام مور هم جان شیرین دارد (حیات مادی)، پرنده هم ذکر می‌گوید (حیات معنوی)، این است که می‌گوید دام را قربانی کن و بخور اما هم به فقیر بده هم به فکر دام‌پروری باش.

پس بین این دو احترام به محیط زیست و طبیعت، تفاوت از زمین تا آسمان است.

انیمۀ «لاپوتا قلعه ای در آسمان (1986) با کارگردانی «هایائو میازاکی و تهیه‌کنندگی «ایسائو تاکاهاتا» نخستین محصول «استدیو جیبوری» و یکی از نمادین‌ترین و زیباترین انیمیشن‌های جهان است. «لاپوتا» به‌نفع درخت، طبیعت و محیط زیست قیام می‌کند در برابر بشر، حرص و دانشِ منفعت‌طلب. این «انیمه که الهام گرفته از بسیاری از اندیشه‌ها، افسانه‌ها و تصورات شرقی و سنتی است هم از تقابلی که گفتیم سخن می‌گوید و هم بهطرزی نمادین دیگر نزاع‌های جهان امروز را به رخ می‌کشد.

در این اثر میازاکی هم، قهرمان کودکان‌اند که طبیعی‌ترین گونۀ بشری‌اند! کودک آنقدر به طبیعت و فطرت نزدیک است و آنقدر از بشر تکنولوژیکال دور، که می‌شود آن را مرز بین طبیعت و انسان معرفی کرد، نه نوعی از بشر مدرن. زین‌روست که آخرین امید کارگردان طبیعت‌دوستی مثل میازاکی به اوست.

دیگر پر حرفی نمی‌کنم، خلاصه که: دیدن این انیمه در چنین روزی حالتان را خوب می‌کند.

 

پ‌ن: درهمین موضوع انیمهٔ «شاهزاده مونونوکه» را هم قبلا معرفی کرده‌ام.

 


حیف است از موسیقی این اثر ننویسم. لاپوتا از جمله انیمه‌هایی است که موسیقی‌اش هم فوق‌العاده و بسیار محبوب است. آهنگسازی این کار مثل بسیاری از دیگر کارهای ارزشمند میازاکی توسط آهنگساز بزرگ ژاپنی «جو هیسائیشی» {با نام اصلی: مامورو فوجیساوا} انجام شده است. استاد هیسائیشی اکنون هفتادسال دارد و موسیقی انیمه‌های درخشان دیگری چون «روح رانده شده»، «شاهزاده مونونوکه»، «باد بر می‌خیزد» و... نیز ساخته است.

دانلود سه قطعه انتخابی‌ام از آلبوم موسیقی‌متن انیمه لاپوتا قلعه‌ای در آسمان :

 

https://bayanbox.ir/view/4289904299449160827/Laputa-Castle-in-the-Sky-Original-Soundtrack.jpg

 

 

  1. The Girl Who Fell from the Sky (Main Theme)

  2. Gasshou kimi o nosete

  3. The Destruction of Laputa (Choral Version)

 

 

  • حسن صنوبری
۱۹
آذر

موسیقی می‌تواند صدای فریادهای خاموش یک ملت باشد ...

https://bayanbox.ir/view/4159235610576296513/AhmadAli-Ragheb.jpg

برخلاف اندیشه بسیاری از اهالی اندیشه، دین و سیاست، موسیقی می‌تواند و توانست. «احمد علی راغب» _که اینک راهی آسمان شد_ این را ثابت کرد.

موسیقی می‌تواند به ترور شلیک کند. هنر می‌تواند پرچم خون‌خواهی را بالا ببرد. وقتی رئیس جمهور و نخست وزیر محبوب مردم ایران رجایی و باهنر توسط نوکران آمریکا ترورشدند، وقتی نفس یک ملت در سینه حبس شد و بغض گلو را تا خفگی پیش برد، این موسیقی احمدعلی راغب بود که راه بغض را برای گریستن و زنده‌ماندن و مبارزه باز کرد. نیز آنگاه که بزرگ متفکران انقلاب اسلامی مطهری و مفتح هدف ترور شخصیتی و سپس ترور فیزیکی منافقان کثیف قرار گرفتند موسیقی راغب بود که پیکر خونین شهیدان را روی دست گرفت.

اما جدا از وقت اندوه، موسیقی راغب حماسه‌خوان روزهای پرافتخار پیروزی مردم ایران هم بود. آواز کودکان، ترانهٔ روستا و نغمۀ نیکوکاری این مردم نیز بود. پس اگر بگوییم موسیقی راغب صدای غم و شادی مردم مظلوم ایران در این ۴۰سال بود، اگر بگوییم راوی مجاهدت‌‌ها و مبارزه‌های دوران انقلاب بود، اگر بگوییم صدای تمام شهیدان این سرزمین بود دروغ نگفته‌ایم. و با توجه به حجم بسیار آثار درخشان و محبوبش در بین توده مردم، اگر بگوییم راغب «موفق‌ترین آهنگساز عصر انقلاب» بود اغراق نکرده‌ایم. (احترام استادانی چون زنده‌یاد لطفی، علیزاده و شاهنگیان در جای خود محفوظ).

فکر نمی‌کنم هیچ آهنگسازی تا این میزان در میان شهیدان (چه شهیدان عصر انقلاب چه شهیدان دوران دفاع مقدس) محبوب باشد و آهنگ هیچ آهنگسازی تا این اندازه در جبهه‌ها و راهپیمایی‌ها پخش شده باشد. وقتی این را اضافه می‌کنم به صفای شخصیتی، پاکیزگی درونی، تواضع، تدین، دنیاگریزی و شهرت‌گریزی او، مطمئن می‌شوم امشب شهیدانی با لباس‌های خاکی جبهه‌ای، سوار موتورهای هوندای پرنده‌شان به استقبال پیرمرد آمده‌اند.

 

ده اثر از بهترین آثار مرحوم راغب به انتخاب بنده:

۱. بانگ آزادی (این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد)

۲. خجسته باد این پیروزی (از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما)  ---> دانلود

۳. آمریکا آمریکا (آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو)

۴. راه رجا (هر دم از این رهگذار رهگذری می‌رود) ---> دانلود

۵. شهید مطهر (ای مجاهد شهید مطهر)

۶. نادعلی (مظهر مهری و وفایی علی)

۷. امداد (الا که داری ز فیض باری توان و قدرت به جسم و جان) ---> دانلود

۸.سرود بابا خون داد (بابا آب داد دیگه شعار ما نیست، بابا خون داد)

۹.سرود همشاگردی سلام (آغاز سال نو با شادی و سرور)

۱۰.سرود مدرسه‌ها وا شده

 

 

برای مطالعه بیشتر: سال گذشته کتاب «بانگ آزادی» مجموعه خاطرات مرحوم راغب به کوشش محسن صفایی‌‎فرد، مهدی چیت‌ساز و مرتضی قاضی منتشر شد

  • حسن صنوبری
۰۶
مهر

موضوع انشا: معرفی فیلم به مناسبت فرا رسیدن فصل مدرسه

http://bayanbox.ir/view/574684624856124018/Only-Yesterday.jpg

 

 

درمورد نسل‌های جدید نمی‌دانم، شاید اینترنت جهان بزرگ‌تر و مهم‌تری باشد برایشان، اما برای نسل‌های ما و قبل ما، مدرسه فقط یک دوره تحصیلی نبود و نیست، بلکه جهان بزرگی است که همواره و تا واپسین روز عمر با ما همراه است و بر عوالم و اوقات دیگرمان موثر. این تاثیر برای افراد درون‌گرا شدت بیشتری دارد. در چندین شعر خودم هم سعی کرده‌ام به آن بپردازم.

قبلا دو یا سه انیمه از مرحوم استاد ایسائو تاکاهاتا ( 高畑 勲 ) پیرمرد نابغۀ جهان انیمه معرفی کرده بودم. عرض کرده بودم هرکدام از آثار استاد تاکاهاتا (برخلاف رفیق و قل دیگرش جناب میازاکی) عالمی دیگرگون دارد. این اثر هم به همین نحو. هیچ شباهتی به دیگر آثار استاد و یا دیگران ندارد. یک اثر خاص خاص خاص است. «همین دیروز» ( おもひでぽろぽろ ) یا «فقط دیروز» یا «خاطرات دیروز» محصول ۱۹۹۱ یک اثر واقع‌گرا، دور از جنبل و جادو، دور از تلقی‌های کودکانه و سطحی از انیمه و انیمیشن و یک درام جدی و تاثیرگذار است. طبیعتا مخاطب کار بزرگ‌سال است؛ گرچه از موضوعات و مضامین اصلی اثر موضوع مدرسه است؛ اما این انیمه بیشتر با توجه به مخاطبی که روزگاری مدرسه رفته ساخته شده نه مخاطبی که می‌خواهد مدرسه برود. (با توجه به فرهنگ ما که چندجاییش واقعا ممیزی +۱۸ هم شاید بگیرد(.

اگر بخواهم با اثری از میازاکی مقایسه کنم، کمی یاد «سرویس تحویل کی‌کی» می‌افتم از این جهت که این کار هم متوجه به موضوع خودشناسی است. البته در کار میازاکی معرفت نفس به صورت یک حکمت و با نگاهی کلی و سنتی و مناسب همه سنین طرح شده بود، اما سیر معرفت نفس و سفر خودشناسانۀ انیمهٔ «همین دیروز» بسیار مدرن، جزئی، عمیق و لایه‌لایه اتفاق می‌افتد و اینجا دیگر از حال و هوای کودکانۀ انیمه میازاکی خبری نیست.

هربار انیمه‌ای از تاکاهاتا می‌بینم می‌گویم «پس این بود شاهکارش» و باز در اثری دیگر تجربه‌ای دیگر تکرار می‌شود. قد این پیرمرد ژاپنی خیلی بلند است. الآن که دارم کارهای موفق نسل‌های جوان انیمه ژاپن را می‌بینم بیشتر می‌فهمم و به‌نظرم این آثار موفق هنوز به گرد پای آثار دو پیرمرد ژاپنی نمی‌رسند، گرچه چشم ما و حتی غرب فقط می‌تواند ستایشگر همین‌ها باشد. اگر فرصت و حوصله دارید همین دیروز را ببینید و از قدرت فضاسازی، از خرد و اندیشه و از جهان نوی پیرمرد نجیب لذت ببرید. البته که اگر حوصله دارید و مدرسه و عوالم درون برایتان اهمیت دارد.

جدا از همۀ مولفه‌ها، موسیقی این اثر ساخته جناب کتسو هوشی هم بسیار موسیقی خاصی است. از سویی قابل توجه است چون فرهنگ شنیداری آن روزگار جوانان ژاپنی را به یاد می‌آورد و هم از سویی تناسب موسیقی با فضاسازی کارگردان بسیار شایستهٔ تحسین است. از سکانس‌های روح‌پرور و ماندگار این انیمه وقتی است که شخصیت اصلی به روستایی می‌رسد، هم روایت، هم تکنیک تصویرگری، هم رنگ موسیقی و هم موقعیت داستانی همه و همه با هارمونی کامل رنگی نو به خود می‌گیرند سمفونی زیبایی را برای مخاطب خویش آغاز می‌کنند.

 

در ادامه شما را به شنیدن و دانلود چهار قطعه زیبا از موسیقی متن انیمه همین دیروز دعوت می‌کنم

http://bayanbox.ir/view/5337959980546350225/omohide-poroporo-03-cd.jpg

 

  1. main theme
  2. teremt es
  3. frunzulita lemn adus
  4. c'intec de nunta
  5. ai wa hana - kimi wa sono tane

حسن صنوبری

  • حسن صنوبری
۰۱
اسفند

 


«پیاده‌روی با»، «حرف‌زدن از» و «گوش‌کردن به» بهترین آهنگ‌های محمدرضا علیقلی

بعضی هنرمندان بزرگ در زمان حیاتشان حق‌شان ادا می‌شود و بعضی نه. این بستگی به روحیۀ خودشان و همچنین فهم و شعور و درک و دانش منتقدان و رسانه‌های جامعه دارد. هنرمندی که اهل سروصدا و جاروجنجال است چه بزرگ باشد چه کوچک، خود را می‌شناساند، ارزش کار خود را تبیین می‌کند و حقش ادا می‌شود و هنرمندی که اهل حیا و خلوت‌نشینی است اگر آنچنان برجسته نباشد که حتما دیده نمی‌شود و اگر بزرگ و ارزشمند باشد شاید تنها پس از مرگش حقش ادا شود.

استاد «محمدرضا علیقلی» یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دانان و آهنگسازان ایران امروز است که روحیۀ عجیب خلوت‌گزیدگی و هیاهوگریزی‌اش باعث شده یک‌هزارم شنیده‌شدن نغماتش، دیده نشود. من از نوجوانی همواره تشنۀ این بودم که بتوانم مصاحبه‌ای، گفتگویی چیزی از این مرد بزرگ موسیقی ایران پیدا کنم و دریغا که دریغ! بسیاری از مردم عاشق آهنگ‌های او هستند ولی حتی اسمش را هم نشنیده‌اند. این وضعیت باعث می‌شود در نظر من که حوزه اصلی‌ام شعر است علیقلی با سهراب سپهری قابل مقایسه باشد، البته سهراب سپهری پیش از درگذشت.

محمدرضا علیقلی در موسیقی فیلم به‌نظرم بی‌نظیر است و اگر نظر اهل فن با سلایق متفاوت را بپرسید هم دست‌کم می‌گویند جزو ده چهره درجه یک این حوزه است (در کنار احمد پژمان، فرهاد فخرالدینی، مجید انتظامی، ناصر چشم‌آذر، فریدون شهبازیان، بابک بیات، کامبیز روشن‌روان، حسین علیزاده و...)

جناب علیقلی با ساخت بیش از 200 موسیقی فیلم (که 90% آن‌ها موسیقی سینمایی بودند) از پرکارترین سازندگان موسیقی فیلم در جهان است. او با 16بار نامزدی سیمرغ بلورین موسیقی در جشنواره فیلم فجر و 5بار برگزیده‌شدن آثارش در این جشنواره، رکورددار هردو بخش است. (انتظامی  و علیزاده با چهار سیمرغ مشترکا در رتبۀ دوم قرار دارند).

نکتۀ دیگر این است که استادی مثل علیقلی محدود به یک فضای محتوایی نیست و این امتیاز او نسبت به سپهری شاعر است. علیقلی همانقدر در موسیقی فیلم کودک و نوجوان درخشان است که در موسیقی فیلم‌های عرفانی. همانقدر در موسیقی فیلم‌های اجتماعی قدرت‌مند است که در موسیقی فیلم‌های ژانر جنگ و دفاع مقدس. از موسیقی «کلاه‌قرمزی»ها یا «مدرسه موش‌ها» که شاهکارهای موسیقی کودک و نوجوان‌اند تا موسیقی «افق»، «پناهنده»، «روبان قرمز»، «سیمرغ»، «خاک سرخ» که بهترین‌های موسیقی جنگ هستند تا «اینجا چراغی روشن است»، «زیر نور ماه»، «قدمگاه» و «خیلی دور خیلی نزدیک» که از آثار درخشان موسیقی اجتماعی و عرفانی مدرن امروزند. از «من غریب خلوت تنهایی‌ام» تا «تولد عید شما مبارک». و البته جدا از موسیقی فیلم، در موسیقی‌های مستقل یا نماهنگ‌ها، ما چقدر نماهنگ‌های آموزشی و نوجوانانه عالی از او در خاطراتمان داریم، از کاری مثل نسخۀ موزیکال شعر روباه و کلاغ کتاب درسی تا آن مجموعه فوق‌العادۀ «روزهای هفته».

موسیقی علیقلی جایی ایستاده که به نظرم پیوند تمام شادی‌ها، غربت‌ها، عشق‌ها و زیبایی‌های زمینی و آسمانی و این جهانی و آن جهانی است. موسیقی او هم نغمۀ سکر است و هم نفحۀ صحو. با موسیقی او هم می‌توانی فکر کنی، هم می‌توانی به خلسه خیال بروی، هم می‌توانی عاشق شوی، هم می‌توانی کودک شوی، هم می‌توانی مسافر ابدیت باشی، هم می‌توانی خوب بخندی، هم می‌توانی سیر گریه کنی، هم می‌توانی مستانه برقصی، هم می‌توانی مردانه بجنگی. و شگفت‌انگیز اینکه موسیقی او علی‌رغم سنتی‌نبودن و چندصدایی‌بودن، کاملا، کاملا، کاملا و کاملا ایرانی است. اینجا همان جایی است که زیبایی‌شناسی حافظ، عرفان مولوی، لطافت سعدی، خیال نظامی و حماسه فردوسی در کنار هم تبدیل به نغمه شده‌اند. آن‌هم کاملا امروزی و اینجایی.

 

به‌عنوان یک فعال حوزۀ رسانه و آشنای فرهنگ و هنر به نظرم مهم‌ترین نقطه ضعف استاد علیقلی همین عدم اعتنا به رسانه، نداشتن حتی یک سایت درست‌درمان و نیز عدم اهتمام به انتشار آثار است (از نظر رسانه‌ای فقط اخیرا یک صفحه اینستاگرام توسط دوست‌داران ایشان راه‌اندازی شده در اینجا). اینکه طی اینهمه سال کار و از آن‌همه آثار فقط چهار پنج آلبوم منتشر شده، یعنی هیچی منتشر نشده!  سال‌های سال کارم شده بود گوش دادن به «آوای زمین»، «ماه کولی»، «سیمرغ»، «خیلی دور خیلی نزدیک» و «خاک سرخ» و انتظارکشیدن برای آلبومی جدید. دردا که دو آلبوم «پرنده خیال» (موسیقی کودک و نوجوان) و «با نوای کاروان» (موسیقی دفاع مقدس) هم آنقدر بی‌سروصدا منتشر شدند که مخاطبانی مثل من هم از آن‌ها بی‌خبر بودند. و البته اندوه اصلی انبوه آلبوم‌های منتشرنشده است. جدا از سمفونی‌ها و تک‌آهنگ‌های فراوانی که فقط خبرشان را شنیده‌ایم، موسیقی فیلم‌های بسیار خاطره‌انگیز و حتی بیشتر موسیقی فیلم‌های سیمرغ گرفته (مثل نرگس، قدمگاه، دختر و امکان مینا) هم تا جایی که می‌دانم منتشر نشده‌اند. عجیب که این وضعیت مظلومیت جدا از کارهای جناب علیقلی شامل حال آثار برادر مرحومشان هم هست. زنده‌یاد محمود (سیامک) علیقلی از متمایزترین و قدرت‌مندترین صداهای این چهل‌سال ایران بود که دریغا پس از درگذشت هم آلبومی اختصاصی از آوازهایش منتشر نشد. آوازهای مرحوم محمود علیقلی را در بسیاری از سمفونی‌ها و موسیقی فیلم‌ها شنیده‌ایم و دوست‌داشته‌ایم که شاید معروف‌ترینشان «آب زنید راه را» است. و البته همکاری‌های معدود دو برادر لطفی دیگر دارند.

دوستانی که یادداشت‌های اینچنینی‌ام را خوانده‌اند می‌دانند در هر یادداشت یک آرزو می‌کارم. آرزویم برای این یادداشت هم انتشار آبرومندانه، به‌هنگام و پرسروصدای گنجینۀ موسیقایی برادران علیقلی است.

 

آلبوم‌شناسی محمدرضا علیقلی

آثاری که به طور رسمی منتشر شدند: 1. آلبوم «سیمرغ»: موسیقی سریال سیمرغ. ناشر: سروش + 2. آلبوم «آوای زمین». ناشر: هرمس. 3. آلبوم «ماه کولی»: ناشر: هرمس: این آلبوم هم ظاهرا مثل آوای زمین آلبومی مستقل است اما چندقطعه‌اش را در فیلم روبان قرمز شنیده‌ایم. 4.آلبوم «خاک سرخ»: موسیقی سریال خاک سرخ. ناشر: سروش 5. آلبوم «خیلی دور خیلی نزدیک» (موسیقی فیلم‌های خیلی دور خیلی نزدیک، زیر نور ماه و اینجا چراغی روشن است) ناشر: هرمس. 6.«پرنده خیال»: ترانه‌های کودکانه. ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. این آلبوم با دکلمه خانم فاطمه معتمدآریا همراه است 7.آلبوم «نوای کاروان»: موسیقی دفاع مقدس. ناشر:  بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس. 8. آهنگ «زار» در آلبوم گروهی «جزیره قشم» منتشرشده توسط نشر هرمس. این آلبوم هشت قطعه از هشت آهنگساز است. یکی از خیلی خوب‌هایش آهنگ خورشید علی بوستان است اما بهترینش همین آهنگ زار استاد علیقلی است.

 

از بهترین‌های محمدرضا علیقلی

و اما گزیده‌ای با 20آهنگ از بهترین آهنگ‍‌های منتشرشده محمدرضا علیقلی به انتخاب بنده. اول از اینترنت‌یافته‌ها و منتشرنشده‌ها می‌گذارم بعد از آلبوم‌های رسمی

 

 پناهنده

فیلم پناهنده از ساخته‌های زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور است. دو قطعۀ بسیار زیبا دارد به آهنگ‌سازی محمدرضا علیقلی و با آواز محمود علیقلی. دومی که با شعر مولوی است معروف‌تر است اما به نظرم اولی که با شعر حافظ است شاهکارتر است، از آن‌هاست که باید با صدای بلند و در تنهایی گوش کرد.

1. پناهنده / با آواز محمود علیقلی / شعر حافظ (فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم)

2. پناهنده / با آواز محمود علیقلی / شعر مولوی (عشق است به آسمان پریدن)

 

کلاه‌قرمزی‌ها

آهنگسازی تمام کلاه‌قرمزی‌ها (با کارگردانی جناب ایرج طهماسب) با استاد علیقلی بود. کلاه قرمزی و پسرخاله، کلاه قرمزی و سروناز، کلاه قرمزی و بچه ننه و کلاه قرمزی نوروز. ترانه‌های خوب در این مجموعه‌ها کم نیستند و امیدوارم به زودی آلبوم همه‌شان منتشر شوند. این دوتا به‌نظرم از ماندگارترین‌هایشان هستند:

3. آقای راننده _ با آواز حمید جبلی (از کلاه قرمزی و پسرخاله)

4. تولد عید شما مبارک با آواز ایرج طهماسب، حمید جبلی و...  (تیتراژ کلاه قرمزی نوروز)

 

مدرسه موش‌ها

آهنگسازی سریال مدرسه موش‌ها و سینمایی شهر موش‌های اولی و مشهور (با کارگردانی خانم مرضیه برومند) با جناب علیقلی است و شهر موش‌های دو که در سال‌های اخیر ساخته شده با بهرام دهقان‌یار. 

5. ک مثل کپل (تیتراژ مدرسه موش‌ها)

 

گل پامچال

سال‌ها پیش از ساخت موسیقی سریال‌هایی مثل «شوق پرواز» و «گذر از رنج‌ها» علیقلی با آهنگ‌سازی سریال گل پامچال (ساختۀ محمدعلی طالبی) در ذهن دوست‌داران موسیقی خاطره‌انگیز شده بود

6. موسیقی تیتراژ سریال گل پامچال

 

افق

افق شاید مهمترین فیلم زنده‌یاد رسول ملاقلی‌پور و از بهترین‌های سینمای جنگ است. در میانۀ فیلم نماهنگی با موضوع شهادت وجود دارد که جزو زیباترین سماع‌های سینمای ایران است. علیقلی برای این آهنگ از شعر مولوی و آواز مسعود کرامتی استفاده کرده است. قبلا فیلمش را اینجا منتشر کرده‌ام. 

7. بمیرید بمیرید / آواز مسعود کرامتی / شعر مولوی (موسیقی متن فیلم افق)

 

روزهای هفته

گمانم در اوائل دهه هشتاد بود که هفت نماهنگ با موسیقی علیقلی، کارگردانی سیدرضا میرکریمی و شعر شکوه قاسم‌نیا در صداوسیما پخش می‌شد. وقتی به یک آهنگساز بگویی برای چنین پروژه‌ای موسیقی می‌خواهیم واقعا چه تصوری در ذهنش می‌آید؟ در ذهن خود شما چه تصوری می‌آید؟ یک موسیقی معمولی که بشود طی یک ماه نهایتا جمع شود و هنگام پخش نماهنگ، مخل تصاویر نباشد. همین. اما علیقلی آهنگ عظیمی برای این پروژۀ ساده ساخت که احدی از موزیسین‌های ایرانی توانش را ندارند بسازند. شاید بگویید مقایسۀ عجیبی است، ولی من با موسیقی هفت روز علیقلی، فقط یاد چهار فصل «ویوالدی» افتادم. انتخاب از بینشان واقعا دشوار است:

8. آهنگ روز یکشنبه (یک‌شنبه مثل ماهیه... )

9. آهنگ روز دوشنبه (دوشنبه داد بیداد... )

 

9 قطعه‌ای که تا الآن گوش کردیم در هیچ آلبومی منتشر نشده‌اند اما در اینترنت هستند. به همین خاطر عموما کیفیت بالایی ندارند. آرزومندم روزی انتشار درست و به قاعده این قطعات و قطعات همراهشان را ببینم. اما در ادامه از آلبوم‌های منتشرشده قطعاتی برگزیدم که امیدوارم باعث شوند شما دوست‌داشته‌هایتان را بخرید و باقی آلبوم را هم گوش کنید. (فقط از آلبوم جزیره قشم چیزی نگذاشتم، چون فقط یک قطعه است!)

 

 سیمرغ

سریال سیمرغ (ساختۀ حسین قاسمی جامی) از محبوب‌ترین سریال‌های جنگی دهه هفتاد بود که به زندگی دو خلبان قهرمان ایرانی، یعنی شهیدان احمد کشوری و علی‌اکبر شیرودی می‌پرداخت. موسیقی این سریال از برترین اتفاقات موسیقی جنگی و شاهکاری است که همواره برای این سرزمین ماندگار خواهد بود. گاهی که به این آلبوم گوش می‌دادم دلم می‌خواست علیقلی با «النی کارایندرو» مقایسه کنم؛ ولی بعد دیدم باز هم ظلم است به علیقلی، چه اینکه کارایندرو هرگز این‌مقدار تنوع محتوایی را در موسیقی فیلم‌هایش ندارد.
انتخاب از این آلبوم بسیار دشوار بود برایم. به قول صائب: «هلاک حسن خداداد او شوم که سراپا / چو شعر حافظ شیراز انتخاب ندارد». اما طبیعتا آن قطعۀ اول معروف را انتخاب نکردم

10. قطعۀ سیزدهم موسیقی سریال سیمرغ

11. قطعۀ چهاردهم موسیقی سریال سیمرغ

 

 

ماه کولی

این قطعه شاید زیباترین و مشهورترین قطعۀ آلبوم ماه کولی باشد. قطعه‌ای که زخمیِ پخش‌های مکرر تلویزیونی و استفاده‌های بیش از حد در مستندها و تیزرهاست. شاهکاربودنش را وقتی متوجه می‌شویم که بتوانیم بی این حجاب‌ها گوش را به تماشایش ببریم

12. دانلود قطعه دوم از آلبوم ماه کولی

 

آوای زمین

این دو قطعه را باید با هم گوش داد. چه اینکه قطعه یازدهم مقدمه قطعه دوازدهم است. در حقیقت این آلبوم یک کل به هم‌پیوسته است و شخصیت و انسجام بسیاری دارد. و البته که قطعۀ دوازدهم یک شاهکار است. در بخشی از توضیح این آلبوم نوشته شده: «آوای زمین داستان سفر پرنده‌ای نمادین بر فراز کشور ایران است. او با فرود در هر منطقه، برداشت‌هایی از موسیقی آیینی و بومی آنجا به شنونده می‌دهد و سپس به نقطه‌ای دیگر پر می‌کشد.»

13. قطعۀ یازدهم آوای زمین

14. قطعۀ دوازدهم آوای زمین (با آوای استاد رحیم موذن‌زادۀ اردبیلی)

 

خیلی دور خیلی نزدیک

این آلبوم هم از آثار درخشان علیقلی و نشان دهندۀ دست برتر او در فضاسازی موسیقی فیلم است. به سختی از موسیقی «اینجا چراغی روشن است» می‌گذرم و فقط از دو فیلم دیگر آهنگ برمی‌گزینم. به‌ویژه قطعۀ زیر نور ماه هم به نظرم از آثار برتر موسیقی فیلم ایران است

15. قطعۀ آغاز سفر از موسیقی فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

16. موسیقی فیلم زیر نور ماه

 

 

خاک سرخ

خاک سرخ سریال خاص ابراهیم حاتمی‌کیاست که حتی اگر تصاویرش از ذهن بینندگانش برود، موسیقی خاصش از گوش شنوندگانش نخواهد رفت

17. دانلود قطعه دوازدهم موسیقی سریال خاک سرخ

 

پرنده خیال

جدا از خانم معتمدآریا که گفتیم هنرمند دوم این آلبوم است و دکلمه‌اش با بسیاری از آهنگ‌ها همراه است، جمعی از خوانندگان مثل مرحوم محمود علیقلی، نسرین اخوان، سودابه شمس، مهدی نیکنام و امید عسگرنیا هم در آن همکاری داشته‌اند. چگونگی انتشار این آلبوم حکایت غم‌انگیزی دارد که از نوشتنش درمی‌گذرم.

18. دانلود آهنگ تنگ بلور آسمان 

19. دانلود آهنگ سفر (با دکلمه فاطمه معتمد آریا)

 

با نوای کاروان

ابراهیم حاتمی‌کیا در پشت کاور این آلبوم نوشته است: «آقای علیقلی آشناترین و محرم‌ترین موزیسین فیلم‌های جنگی این کشور است». یک قطعۀ آلبوم ممد نبودی با صدای مسعود کرامتی است با موسیقی و تنظیم استاد علیقلی. چند قطعه بازسازی و توسعه نغمات نوحه‌های قدیمی دفاع مقدس است و یک قطعه هم «سبک‌بالان» با تنظیمی تازه و گسترده‌تر با صدای «علی تفرشی» است. این سبک‌بالان کار عجیبی است. نسخۀ قدیمی و قبلی‌اش یکی از مهم‌ترین گمشده‌های من در موسیقی بود. آن نسخه با صدای «بیژن کامکار» و با تنظیمی جمع‌وجورتر و به‌نظرم قدرتمندتر را سال‌ها پیش وقتی نوجوان بودم در تیتراژ نمی‌دانم کدام سریال تلویزیونی گوش کرده بودم و دیوانه‌اش شده بودم. سریال برایم ارزش خاصی نداشت، آخرهایش که می‌شد می‌دویدم پای تلویزیون تا به موسیقی پایانی گوش بدهم. قسمت‌های آخر سریال که پخش می‌شد ناگهان متوجه شدم نمی‌توانم بدون این آهنگ زندگی کنم. چند قسمت آخر را هربار ضبط صوت سونیِ بزرگ پدرم را با یک کاست خالی می‌آوردم که تا سریال تمام شد بچسبانمش به تلویزیون و بتوانم آهنگ را ضبط کنم؛ هربار هم مشکلی پیش می‌آمد. مثلا اولش به موقع دکمه رکورد را نمی‌زدم. یا اینکه مثلا هنوز تیتراژ تمام نشده صداوسیما برنامه بعدی را شروع می‌کرد. بالاخره هنگام پخش آخرین قسمت موفق شدم. یادم هست در آن قسمت علی دهکردی هنگام رانندگی در یک شورلت، از رادیو خبر اعلام قطعنامه جنگ را شنید و آنقدر ناراحت شد که زد کنار، یا شاید هم تصادف کرد. شاید هم خبر درگذشت امام خمینی. از قضا در تیتراژ آن قسمت نمی‌دانم چرا صوت وصیت‌نامه‌خوانی آیت‌الله خامنه‌ای برای امام خمینی هم قرارداده شد. لذا کاست من این موسیقی را همراه آن صوت داشت. آن نوار را تا مدت‌ها داشتم و به عنوان کاست محبوبم همه‌جا همراهم بود و گوشش می‌کردم تا گمش کردم یا یک‌جا جا گذاشتم. دیگر گم شد. بزرگتر که شدم هرچه از دیگران سراغ چنین آهنگی را گرفتم یادشان نیامد. بعضی فکرمی‌کردند منظورم همان شعرخوانی آهنگران است. در اینترنت هم نیافتمش. گاهی در تشییع شهدا زمزمه‌اش میکردم ... حالا باقی این قصه بماند برای بعد.

یکی از قطعات بی‌کلام و بازآفرینی این آلبوم:

20. قطعۀ ای لشگر حسینی آلبوم با نوای کاروان

 

  • حسن صنوبری
۱۹
آبان


یونان باشکوه‌ترین تمدن غربی است و این شکوه را مدیون فلسفه و فرهنگی است که از دوران باستان خویش به ارث برده. در کنار تفکر، هنر هم در یونان باستان جایگاه والایی داشته است و بسیاری از دیگر سرزمین‌ها، اقوام و تمدن‌های غربی فلسفه هنر و علم و دانش‌های مربوط به هنر را از یونان دارند. از جمله علم موسیقی.

امروز نمی‌دانم در یونان هنوز خبری از فلسفه هست یا نه، ولی موسیقی یونان امروز هم شکوهمند و ارزشمند است. بسیاری از چهره‌های برجستۀ موسیقی امروز غرب، به ویژه در عالم «موسیقی فیلم»، یونانی یا یونانی‌تبارند. مردانی چون «اوانگلوس اودیسئاس پاپاتاناسی» (معروف به «ونجلیس»)، «میکیس تئودوراکیس»، «مانوس هاجیداکیس»، «یانیس مارکوپولوس» و همچنین یگانه زنی چون «النی کاریندرو» از این جمله‌اند (البته اگر نخواهیم از چهره‌های سطحی‌تری چون «یانی» نام ببریم).

در این میان از همه شگفت‌انگیزتر برای من النی کاریندرو (Elenhs Karaindrou) هست. موسیقی فیلم‌های او از جمله موسیقی فیلم‌هایی هستند که نه‌تنها در عین اینکه حق فیلم را ادا می‌کنند، ارزش مستقلی از فیلم خود دارند، بلکه به سختی باورپذیر است که اصلا موسیقی فیلم باشند. خیلی موسیقی‌فیلم‌ها هستند که هنرمندی والایشان باعث می‌شود مستقل از فیلمشان ارزشمند باشند، اما عموما باورپذیرند که یک موسیقی فیلم هستند. حتی اگر زیباتر از خود فیلم باشند. یک مثال بزنم: یکی از قطعات خانم کاریندرو را برای یکی از دوستانم که با موسیقی کلاسیک غرب مانوس است پخش کردم و از او خواستم حدس بزند از آن چه کسی است. دوست من یک‌لحظه هم شک نکرد این موسیقی نکند یک موسیقی امروزی و مربوط به یک موسیقی فیلم باشد، بلکه حافظۀ موسیقایی خود را مدام در جستجوی نام‌های بزرگ‌مردان موسیقی کلاسیک و رومانتیک غرب جستجو می‌کرد: باخ، ویوالدی، بتهوون، موتزارت، هایدن، شوپن، واگنر، مندلسون و... نه دوست عزیز! این آهنگ را یک خانم، آن‌هم یک خانمی که هنوز در قید حیات است ساخته است، تازه فقط برای یک فیلم!

بی‌تعارف، خوب یا بد، حقیقت این است که خانم‌های زیادی را می‌شناسیم که پیانو، سه‌تار، گیتار یا دف را به زیبایی بنوازند، ولی کمتر خانمی را می‌شناسیم که یک آهنگساز بزرگ و جدی و موفق باشد. در عرصه‌های دیگر هم همینطور است:چقدر خانم منشی صحنه می‌شناسیم و چندتا خانم کارگردان موفق؟ . در کشور خودمان، چند خانم آهنگساز موفق مثل «ملیحه سعیدی» داریم؟ (که امیدوارم بعدا درباره‌اش بنویسم). به همین خاطر بسیاری از خانم‌هایی که در هنر یا عرصه‌ای به شهرت رسیده‌اند نه به خاطر هنرمندی خودشان، بلکه بیشتر به خاطر حواشی به شهرت رسیده‌اند. بهترین حالتش خانم‌های خواننده‌ای هستند که شانس آورده‌اند که مورد توجه یک سرمایه‌گذار قرارگرفته‌اند تا صدایشان با آهنگی (که هرکس اولین بار آن را بخواند مشهور و محبوب می‌شود) همراه شود که همۀ مردم فکرکنند این اوست که مبدأ و آفرینندۀ این زیبایی‌ست.

باری، النی کاریندرو، بانوی هنرمند یونانی جزو معدود کسانی است که با هنر شگفتش این روایتِ کلیشه‌ای را باطل کرد. هرچند جامعه، همین جامعۀ غربی مثلا متمدن و جلوتر از ما، قدر او را ندانست. یک آهنگساز فیلم متوسط آمریکایی پروژه‌های هالیوودی بعد از فقط یکی دو دهه فعالیت اگر اسکار موسیقی فیلم را نگیرد لااقل نامزد اسکار می‌شود. در حالیکه هیچ‌کدام از شاهکارهای کاریندرو حتی نامزد این جایزه و خیلی از جایزه‌های مهم غربی نشده‌اند. صفحۀ افتخارات النی کاریندرو در سایت آی.ام.دی.بی صفحۀ بسیار خلوتی است. فقط سه جایزه، که همه مربوط به یونان هستند و سه نامزدی، که یکی اروپایی است و دوتای دیگر آسیایی! که آنهم مربوط به فیلم تازه‌ای است که این بانوی بزرگ افتخار همکاری با یک کارگردان جوان ایرانی داده است!

وقتی مصاحبه‌های کاریندرو را می‌خوانیم می‌بینیم در سرنوشت او معجزه‌ای برای رسیدن به این جایگاه وجود نداشته، به جز معجزه تلاش! او هم قرار بوده فقط یک نوازنده پیانوی خوب باشد. ولی تشویق دوستانش، علاقه‌اش به تجربه موسیقی فیلم و پژوهش و دقتش در موسیقی بومی یونان کم‌کم مسیر زندگی او را به اینجایی که اکنون قرار دارد تغییر می‌دهد.

اگر خدا یک هدیه آسمانی به تئو آنجلوپولوس  داده باشد، آن هدیه چیزی نیست جز اینکه او توانسته بود رئیس هیئت داورانی باشد که یکی از آن جایزه‌های یونانی را به النی کاریندروی جوان می‌دهند تا از آنجا به بعد کاریندرو بشود آهنگساز ثابت فیلم‌های آنجلوپولوس.

 

و اما ده آهنگ از بهترین آهنگ‌های النی کاریندرو به انتخاب من:

  1.  آلبوم «مرثیه ویرانی» (Elegy of the Uprooting)
     
  2.  آلبوم موسیقی فیلم «چمن‌زار گریان» (The Weeping Meadow)
     
  3.  آلبوم موسیقی فیلم «ابدیت و یک روز» (Eternity And A Day)
     
  4.  آلبوم موسیقی فیلم «نگاه خیره اولیس» (Ulysses' Gaze)
     
  5.  آلبوم موسیقی فیلم «گام معلق لک لک» (The Suspended Step of the Stork)
     
  6.  آلبوم موسیقی فیلم «غبار زمان» (Dust of Time)
     
  7.  آلبوم موسیقی فیلم «چشم اندازی در مه» (Landscape in the Mist)
     
  8. آلبوم موسیقی فیلم رفیق به خونه خوش اومدی (Happy Homecoming, Comrade)
     
  9. آلبوم موسیقی تئاتر «زنان تروا» (Trojan Women)
     
  10. آلبوم موسیقی تئاتر «مده‌آ» (Medea)
 

و چند اجرای تصویری به ضمیمه:

  1. اجرای آهنگ در کنار دریا با پیانو توسط النی کاریندرو
  2. اجرای آهنگ «عزم» النی کاریندرو در کنسرت آتن
  3. اجرای بخشی از موسیقی چمنزار گریان النی کاریندرو در کنسرت آتن
  4. نمایی موسیقایی و دیدنی از فیلم چمنزار گریان آنجلوپولوس با موسیقی النی کاریندرو

 
  • حسن صنوبری
۰۲
ارديبهشت
 

1. ده آهنگ زیبای ایرانی برای امام علی

2. آهنگ‎های نصرت فاتح‎علی‎خان برای امام علی

 
  • حسن صنوبری
۰۹
اسفند


http://bayanbox.ir/view/1122631895334826806/Men-of-Anjolos.png
نمایی از فیلم مردان آنجلس ساختۀ فرج‎الله سلحشور

خدا رحمت کند فرج‎الله سلحشور را. در حدیث از حضرت ختمی مرتبت آمده: «اذکروا موتاکم بالخیر». اما اول یک نقد کوچک می‎کنم و بعد ذکر خیر. و آن اینکه کاش جناب سلحشور، در کنار مواضع انتقاداتی، -به همان اندازه- مواضع حمایتی هم نسبت به هم‎صنف‎های خود داشت. البته تا حدی چنین بود، سلحشور از مختارنامۀ میرباقری دفاع کرد اما به سریال امام علی (ع) او انتقاد کرد. همچنین انتقادات جنجالی او دربارۀ وضعیت سینمای ایران تماماً بیگانه با واقعیت نبود. واقعاً چنین نیست که سینمای ایران محل آمد و شد پیغمبران و ملائکه باشد، سینما مشکلات اخلاقی زیادی دارد. اما در انتخاب لحن و نیز مدیریت رسانه‎ای یک انتقاد درست هم باید درست و اخلاقی عمل کرد. بگذریم... آقا فرج‎الله که زحماتش را برای هنر و اسلام کشیده و امروز دستش از دنیا کوتاه است. این نقد را گفتم برای آنانکه دستشان از دنیا کوتاه نشده، آن‎ها که مثل سلحشور انتقاداتشان به هم‎صنف‎هایشان زیاد است اما مثل سلحشور خود پروندۀ درخشانی در زمینۀ تولید اثر هنری ندارند. باز هم بگذریم.

امروز در جهان اسلام سلحشور را با «حضرت یوسف»ش می‎شناسند. من «مردان آنجلس» و «حضرت ایوب»ش را بیشتر دوست می‎دارم و حضرت یوسف را نه خیلی دیدم نه خیلی پسندیدم. مهم این است که او در کنار انتقاداتش، واقعاً کار هم می‎کرد، آن‎هم کارهای اثرگذار. تلاش او بر تولید آثار و اندیشۀ سینمای قرآنی خاص خود، واقعا در جامعۀ اسلامی، عموم مردم ایران و سینمای ایران مؤثر و مقبول افتاد. هم مردم ایران با روایت او پای قصه‎های قرآنی نشستند و هم بیرون از مرزها چشم ملل مسلمان به سینمای اسلامی ایران، و قرائت ایرانی از اسلام، روشن و امیدوار شد. و البته در کنار کارگردانی، بازیگری او هم -چه بازی حماسی‎اش در «پرواز در شب» ملاقلی‎پور، چه بازی طنزآمیزش در «دنیای وارونه» بحرانی- قابل توجه بود.

جدا از کارگردانی و بازیگری، هنر دیگر او که باعث می‎شود هرگز فراموشش نکنم، حضور کوتاه او در هنر موسیقی و خدمتش به هنر شعر است. سیدحسام الدین سراج، خواننده و آهنگساز در ابتدای انقلاب با خوانندگی و آهنگسازی دو آلبومِ نینوای 1 و نینوای 2 (پیش از نینوای استاد حسین علیزاده) چراغ موسیقی مسلمانان انقلابی را روشن کرد. قبلاً در سطری از یادداشت «تصنیف‌های خاطره‌انگیز سراج» به این نکته اشاره کرده‎ام. یکی از نقاط قوت آن دو آلبوم، حضور صدای گرم و دکلمۀ هنرمندانۀ فرج‎الله سلحشور در آن‎ها بود که در کنار تصنیف‎های سراج، آوازهای اندک او را جبران می‎کرد. آن دکلمه‎ها -چه وقتی محزون بودند چه وقتی حماسی- واقعا زیبا و به‎هنجار بودند. اولاً صدای سلحشور زیبا و طبیعی بود. امروز ذائقه‎ها صدای زیبا برای دکلمه و اجرا را بیشتر صداهای دودآلود، گرفته، خشن، و گاه مقلد و مصنوعی می‎دانند. ولی بعضی صداها از جمله صدای سلحشور چنین نبودند و نیستند. از طرفی لحن هم لحن دراماتیک و هنرمندانه بود و با عاطفۀ متن و موسیقی خود را هماهنگ می‎کرد. از طرفی شعرها هم درست خوانده می‎شدند هم درست ادا می‎شدند. چه شعر آسان سپیده کاشانی، چه شعر متوسط حمید سبزواری و چه شعر دشوار علی معلم دامغانی. امروز بسیاری از اهالی خوانندگی و دکلمه، شعرهای بسیار آسان را هم غلط می‎خوانند، چه رسد به اینکه واقعا معنایش را درست القا کنند. اما سلحشور حق آن شعرها را و حتی شعرهای دشوار علی معلم را تا حد زیادی درست ادا کرد. او شعر اندوه و مرثیه را واقعا غمگین و اندوهگین می‎خواند و شعر حماسی را حقیقتاً پرشور و سلحشور.

آلبوم‎های نینوای سراج دیگر منتشر نمی‎شوند. من شعرهایی را که سلحشور دکلمه کرده جدا کردم و برای این مطلب کنار گذاشتم. از این میان، دکلمه و آهنگِ سه شعر «هم‎پای جلودار» (از حمید سبزواری)، «گل‎های سنگر» و «نصر من الله» (هردو از سپیده کاشانی) و نیز دکلمۀ شعر «جام شفق» (از علی معلم دامغانی) همه مربوط به آلبوم نینوای یک هستند. آهنگ «جام شفق» (با عنوان «ترانۀ فیلم دو چشم بی‎سو» ساختۀ مخملباف) و دکلمه و آهنگِ «فتح‎نامه» (از علی معلم دامغانی) مربوط به آلبوم نینوای 2 سراج. از این میان به نظرم بهترین دکلمه‎های سلحشور، «هم‎پای جلودار»، «گل‎های سنگر» و «فتح‎نامه»اند و بهترین تصنیف سراج در این بین هم‎پای جلودار (هرچند فتح‎نامه هم خیلی خوب است).

دانلود دکلمه‎های ماندگار فرج‎الله سلحشور در آلبوم نینوا

  1. دکلمۀ گل‎های سنگر با صدای فرج‎الله سلحشور
  2. دکلمۀ جام شفق با صدای فرج‎الله سلحشور
  3. دکلمۀ هم‎پای جلودار (سلحشور) + آهنگ هم‎پای جلودار (سراج)
  4. دکلمۀ نصر من الله (سلحشور) + آهنگ نصر من الله (سراج)
  5. دکلمۀ فتح‎نامه (سلحشور) + آهنگ فتح‎نامه (سراج)
  6. آهنگ جام شفق (دو چشم بی‎سو) با صدای سراج
  • حسن صنوبری
۲۲
بهمن

آهنگساز و تنظیم‎کنندۀ اثر: فریدون خشنود | خواننده: رضا رویگری | شاعر: حسین سرافراز | دانلود با کیفیت اصلی

عجب زندگی کردیم با این آهنگ و حتی اذان پایانیش. یازده سال پیش یک گفتگوی جالب با رویگری دربارۀ این آهنگ انجام دادند: «به دنبال جادوی یک سرود»

*حس ویژه مالکیت یا چنین چیزی؟ = مال من نیست.
*حس اینکه اثری خلق کردید؟ = به هر حال وقتی آدم چیزی را خلق می‌کند، لذت می‎برد که ماندگار شده و باقی مانده است. 25 سال است که درباره آن با من مصاحبه می‎شود. آهنگ‎ساز، تهیه‎کننده، تمام زحمت‎های‎ مونتاژ، پخش، پیدا کردن شاعر و ... با آقای خشنود بوده است. باید با ایشان صحبت کرد.
*شاعرش چه کسی بوده است؟ = آقای حسین سرفراز. من فقط آهنگ را خواندم و برگشتم خانه، کار اصلی را آقای خشنود انجام داده.

به این می‎گویند خوانندۀ باشعور. هم صدای گرم، هم مردمی‎بودن، هم ناتمامیت‎خواهی در کسب افتخارات.

 

یک مصاحبۀ دیگر هم پیدا کردم، مربوط به نه سال پیش با آهنگساز اثر «خود مردم این سرود را ساختند». آنجا آهنگساز نکتۀ جالبی را درمورد خواننده میگوید:

 برای این کار نیاز به صدایی ناآشنا و غیرحرفه‌ای داشتیم که تا حالا شنیده نشده باشد، به همین خاطر سراغ رضا رویگری رفتیم که هم صدای خوبی داشت و هم این که یک جوان مبارز انقلابی بود که بعضی وقت‌ها تفنگ به دوش حرکت می‌کرد، ایشان را دعوت کردیم و کار را شروع کردیم.

 

پ ن: عکس‎های 22بهمنی که سال‎های قبل گرفتم. بعضی‎هاش خوب شده بودند.

  • حسن صنوبری
۰۷
دی
  • حسن صنوبری
۲۶
تیر

Hor Kewser _ گروه سرود کوثر بوسنی

این مطلب یک عیدی فرهنگی هنری برای عید است. البته یک پیشگفتار هم دارد.

قبل از پیشگفتار، رادیو را با آهنگ امام علی باز کنیم:

 

 

پیشگفتار

به قول یک بنده‎خدایی در بوسنی هرزگوین همه مسلمان‎اند، نه شیعه و سنی. شیعه نیستند و سنی هم نیستند خیلی، مسلمانند. مسلمانند و دوستدار اهل بیت (ع)، ولو حنفی نماز بخوانند. شبیه همین عقیده را قبلاً از خانم لارن بوث هم درمورد خودش نقل کرده بودم «همه‎چیز درباره لارن بوث» . البته این برای قدیم و اصل ماجراست، پس از جنگ و با کمرنگ شدن حضور ما و پررنگ شدن حضور فرهنگی اقتصادی کشورهایی چون عربستان سعودی و ترکیه و هجومِ وهابی‎ها و سلفی‎ها به آن دیار برای تبلیغ، کم‎کم داستان دارد عوض می‎شود. تا جایی که دیدیم رئیس العلمای جدید بوسنی که خودش قبلاً رابطۀ خوبی با ایران و شیعیان داشت اخیراً از چیزی به عنوان «خطر گسترش تشیّع در بوسنی» سخن گفت یا اینکه علمای آن دیار در امور دیگری مثل سوریه هم با عربستان و ترکیه همراه شدند.

یک نمونه از این کمرنگ‎شدن حضورر ایران را در کامنت‎های پست قبل با دوستان بحث کردیم. سالروز قتل عالم سربرنیتسا یک روز مهم برای همۀ دنیا و به خصوص جهان اسلام است. به خصوص برای ما ایرانی‎ها که تنها کشوری بودیم که در دوران جنگ بوسنی همراهشان بودیم. حال در چنین روزی دیدیم آقای بیل کلینتون به نمایندگی از آمریکا به این مراسم آمد. کسی که در دوران جنگ ناظر قتل عام بود و سرانجام هم باعث صلح تحمیلی به مسلمان بوسنی شد. اما با اعتماد به نفس تمام و تبلیغات فوق العادۀ قبل و بعد مراسم در این سالگرد شرکت کرد و حتی مردم مسلمان بوسنی را نصیحت کرد که صرب‎ها را ببخشند (بی که مجازاتی شده باشند) و حتی نخست وزیر صربستان را در آغوش بگیرند و ... خب از ایران چه کسی رفت؟

اول بگوییم از طرفِ دولت جمهوری اسلامی ایران و به نمایندگی از انقلاب اسلامی چه کسانی می‎توانستند بروند؟

1. شخصیت‎های سیاسی مشهور: اگر احمدی‎نژاد را به خاطر تفاوت نگاه سیاسی‎اش فاکتور بگیریم، دولت می‎توانست آقایان خاتمی (که قبلاً هم به بوسنی رفته) یا هاشمی رفسجانی را بفرستد. (قبل از دولت آقای روحانی هی می‎گفتند چرا احمدی‎نژاد از ظرفیت جهانی رئیس جمهورهای سابق استفاده نمی‎کند، حالا هم همان روال است، انگار حضرات واقعاً ظرفیتی ندارند!). 2. شخصیت‎های هنری: مثلاً مجید مجیدی که هم یک چهرۀ اسلامی و هم یک چهرۀ هنری بین‎المللی ماست و اخبار فیلم اخیرش هم در جهان اسلام پیچیده. یا ابراهیم حاتمی‎کیا که اولین فیلم سینمایی راجع به جنگ بوسنی را در همان زمان ساخته است. یا دست کم رضا برجی که اخیراً مستندی با همین موضوع ساخته. 3. شخصیت‎های علمی، مذهبی و فرهنگی: اگر آیت‎الله مصباح (که قبلاً هم به بوسنی رفته) را با به همان دلیل قبلی فاکتور بگیریم،  افراد دیگری هم هستند، مثل آیت‎الله جنتی که بین مسلمانان بوسنی چهرۀ محبوبی است. ایشان قبلاً هم به عنوان نمایندۀ ویژۀ رهبری به بوسنی رفته. یا آیت‎الله تسخیری، که چهرۀ تقریبی ایران است و بین فرهیخته‎های مسلمان محبوب است، همانطور که دیدیم حضور اخیر ایشان در کویت هم حضوری مؤثر بود. یا حتی آیت‎الله جوادی‎آملی که از چهره‎های برجستۀ علمی و معنوی جهانی ماست. یا دست کم دکتر داوری اردکانی یا حسن رحیم‎پور ازغدی که حرفی برای گفتن دارند. خب حالا ببینیم دولت آقای روحانی برای چنین رویداد مهمی کدام چهرۀ برجستۀ سیاسی یا هنری یا فرهنگی را فرستاده است که دست کم هم قد کلینتون باشد؟! ---> آقای ترکان . دقت بفرمایید من هیچ انتقادی به آقای ترکان ندارم، ایشان زحمت کشید و خدا هم خیرش بدهد که رفت. سخن من انتقادی است به گزینش دولت و نگاه فرهنگی و دیپلماسی عمومی‎اش. و نه فقط دولت، که انتقادی است به همۀ حکومت که می‎توانست خیلی بهتر در زمینۀ بوسنی وارد شود.

 

Hor Kewser _ گروه سرود کوثر بوسنی

 

گروه سرود کوثر (Hor Kewser)

با وجود جوّ سنگینی که پس از جنگ، غربی‎ها و سلفی‎ها ضد ایران و ضد شیعه در بوسنی ایجاد کردند، هنوز تا حدی اقدامات مؤثر فرهنگی مردمِ بوسنی که نشانگر علاقۀ ایشان به اهل بیت (علیهم السلام) است را می‎توانیم ببینیم. گروه سرود کوثر (Hor Kewser) یکی از بهترین این اقدامات است. ما کلاً موسیقیِ بوسنی هرزگوین را بیشتر با گروه‎های سرودِ مسلمانشان می‎شناسیم. مثل همان گروه سرودی که نادر طالب‎زاده در تیتراژ پایانی خنجر و شقایق ازشان استفاده کرد.

تا آنجایی که بنده تحقیق کردم موسسه‎ای در بوسنی و در شهر ساریوو فعال است به همین نام کوثر (Kewser) که تمرکز و تخصصش زنان، کودکان و خانواده با محوریت فرهنگ اسلامی است و با تأسی و الگوگیری از شخصیت بانوی مکرّم اسلام حضرت فاطمه (سلام الله علیها). از این موسسات در ایران هم زیاد داریم، مثلاً قسمتِ «درباره ما»ی سایت مهرخانه را اگر ببینید، خیلی شبیه دربارۀ مای این موسسه است. ولی خب فرق زیاد است. این موسسۀ کوثر یک مجله، یک شبکۀ تلویزیونی و یک شبکۀ رادیویی دارد همه به نام زهرا (Zehra) و نیز یک گروه سرود و موسیقی خانم‎ها به نام کوثر (Hor Kewser). همچنین سالانه در روز میلاد حضرت زهرا یک جشنواره (فستیوال) فرهنگی و هنری دارد به نام «عطر پیامبر» یا «مشک پیامبر» (Mošus Pejgamberov) که باز اشاره به حضرت زهراست (طبق حدیثی که من جایی ندیدم). در این فستیوال اتفاقات زیادی می‎افتد، مثل نمایش مدهای پوشش و حجاب اسلامی یا کنسرت‎های موسیقی اسلامی. در این کنسرت‎ها موزیسین‎ها و خواننده‎های بین‎المللی و معروف مسلمان مثل مسعود کرتیس یا ماهر زین هم شرکت کرده‎اند، افرادی که عموماً نزدیک به ترکیه هستند و مقابل با جریان مقاومت اسلامی و جریانات شیعی. داشتم فکر می‎کردم در میان این خوانندگان مسلمان بین‎المللی از همه بهترشان انصافاً همین سامی یوسف است. از طرفی ما یک نماینده هم در این جمع نداریم. یعنی یک ایرانی شیعه که بیاید عربی یا انگلیسی بخواند و برای جهان اسلام. حال آنکه ظرفیتش را داریم. موسیقی و حنجرۀ محمد اصفهانی ما از جناب سامی یوسف هم صد پله بالاتر است، چه رسد به کج و کوله‎هایی مثل ماهر زین. نمی‎دانم چرا مثلاً محمد اصفهانی و آریا عظیمی‎نژاد نمی‎آیند یک آلبوم عربی (یا عربی‎فارسی یا چند زبانه) با محوریت جهان اسلام کار کنند. هیچ کاری برایشان ندارد و به سرعت هم و با قدرت هم جهانی می‎شوند. چون واقعاً هنرش را دارند، هرچند فعلاً جهت‎گیریش را ندارند. مخصوصاً که اصفهانی در موسیقی عربی هم بسیار تواناست. بگذریم.

 دختران مسلمان بوسنی _ گروه کوثر Hor Kewser

داشتم می‎گفتم: تأسیس گروه سرود کوثر برای سال 2004 است اما گمانم نخستین‎بار در این جشنوارۀ فرهنگیِ عطر پیامبر در سال 2005 گروه سرود «کوثر» با تعدادی از دختران بوسنیایی مسلمان اولین کنسرتشان را می‎دهند و آهنگی برای حضرت زهرا (س) اجرا می‎کنند. این آهنگ و این اجرا و این نوع حضور (دختران مسلمان محجبه) با استقبال فوق العاده‎ای مواجه می‎شود و باعث می‎شود ایشان هرسال بیایند و چندبار همین آهنگ را بخوانند. به نظر من آن آهنگ اتفاقا آهنگ قشنگی هم نبود، بلکه خلأ حضور چنین رویکردهایی (مخصوصاً با گرایش به محبت اهل بیت) چنان واکنش‎هایی را در پی داشت. علی‎ای‎حال این گروه کارش را با قدرت ادامه داد و با همکاری آهنگسازهای مطرح بوسنیایی (مثل خانم lejla jusic و آقای Ibrahim Alibegović و ... ) سرودها و آهنگ‎های زیبای زیادی را با موضوعات اسلامی تولید کرد. از میان شخصیت‎های اسلامی، این گروه برای پیامبر اسلام، حضرت زهرا، امام علی و حضرت خدیجه (علیهم السلام) سرود اجرا کرده است. دیگر سرودها هم عموماً موضوعاتی اخلاقی و مذهبی دارند یا درمورد پیامبران دیگرند.

آخرین اجرای گروه کوثر در جشنوارۀ عطر پیامبر، مربوط به سال 2012 است. از آن به بعد فکر می‎کنم اصلاً این فستیوال برگزار نشد و من هیچ اثر دیگری از این گروه نیافتم. احتمالش کم نیست که با قدرت‎گیری گروه‎های وهابی و سلفی فعایت‎هایشان محدود شده باشد. در همین راستا نظر شما را به کامنتِ خبیثانۀ یک وهابی و پاسخ صریح یک بوسنیایی باصفا ذیل یکی از ویدئوهای این گروه جلب می‎کنم (پیشاپیش از ادبیات نامحترمانه‎ای که خواهید دید عذر می‎خواهم ) ---> «اینجا» 

ببینید چه مردم خوب و باصفایی دارند. پس از آنهمه کشتار و جنایتی که در حقشان شد و اینهمه هجمۀ فرهنگی امروز، باز هم آدم مانده‎اند و بی‎وفا نشده‎اند.

بگذریم. برگردیم به موسیقی:

 

آهنگی برای حضرت زهرا

و اما این کنسرت آخر یک فرق اساسی با دیگر کنسرت‎های گروه کوثر داشت _همین فرق عیدی ویژۀ من به شماست_ و آن اینکه یکی از سرودهای اصلی کنسرت را نه دختران جوان، که گروهی از دختران کودک و نوجوان برای حضرت زهرا اجرا می‎کنند. این موسیقی و این فیلم واقعاً زیبا و تأثیرگذار است. جدا از اینکه موسیقی‎اش از آهنگ قدیمی‎شان برای حضرت زهرا خیلی زیباتر است (و حتی از آهنگ تازه‎ترشان)، اجرای اثر توسط این دختربچه‎ها کار را شگفت‎انگیز کرده است.  ما زبان بوسنیایی را بلد نیستیم، اما در این آهنگ‎ها بعضی از اسامی و اصطلاحات اسلامی را می‎شنویم و آشنا می‎یابیم. مثلاً در این آهنگ با لهجۀ بوسنیایی نام‎های «فاطمه»، «زهرا» و «طاهره» (اسامی حضرت صدیقه) را می‎شنویم.

به قول شاعر: «نام تو به هر زبان که گویند، خوش است»!

نظر من این است که این یک آهنگ را حتماً با نسخۀ تصویری ببینید. تازه یک‎بار هم نه.

 

 

می‎توانم بگویم اکثریت کارهای قابل دسترس این گروه را گوش کردم و به نظرم به جز سرود فاطمه الزهرای سال 2012،  بهترین سرودها و آهنگ‎های گروه کوثر همین‎ها هستند که برای دانلود گذاشته‎ام:

  1. دانلود آهنگ Imam ALi (امام علی)
  2. دانلود آهنگ Čežnja (اشتیاق)
  3. دانلود آهنگ Ti me rani (تو به من صدمه زدی)
  4. دانلود آهنگ Ceznja (شکر؟)
  5. دانلود آهنگ Fatima voda čista (چشمۀ زلال فاطمه؟)

 یاعلی‌مدد

حسن صنوبری

  • حسن صنوبری
۲۳
تیر

تیتر دو: بوسنی را فراموش مکن

و روسیه را، و آمریکا را

 

سربرینتسا

 

چندروز پیش در اخبار خواندم روسیه قطعنامۀ «به رسمیت شناختن نسل‎کشیِ سربرنیتسا» را وتو کرد. خبری که در ایران خیلی واکنشی را در پی نداشت. این وتو دو سه روز قبل از سالگرد این نسل‎کشی بزرگ روزگار انجام شد. داستان داستان غم‎انگیز و وحشتناکی است. تازه بعد از بیست سال سازمان ملل تصمیم گرفت جنایت بزرگی را که خودش هم در آن آشکارا مقصر بود را فقط به رسمیت بشناسد. همین. اما حتی همین ...

 

ابعاد فاجعۀ جنگ بوسنی و قتل عام سربرنیتسا

محض یادآوری چند سطر از ابعاد جنایت بوسنی به ویژه موضوع نسل‎کشی سربرنیتسا را می‎نویسم (به نقل از رسانه‎ها و اخبار رسمی)

 

در این جنگ برای اولین بار تجاوز به زنان و حتی دختران خردسال و کشتار کودکان، به عنوان یک تاکتیک نظامی برای پیروزی قلمداد شد.

بنا بر گزارشات مستند در سازمان ملل: در جنگ صرب ها علیه بوسنی، بیش از ۳۰۰ هزار غیرنظامی کشته و هزاران زن مورد تجاوز قرار گرفتند .

بنا بر همین مستندات، در کشتار جولای ۱۹۹۵، بیش از ۸۰۰۰ غیر نظامی بوسنیایی (مسلمان) که اغلب آنان را پیرمردان و جوانان تشکیل می دادند، در داخل و اطراف شهر سربرنیتسا توسط یگان نظامی «Srpska (VRS) » به فرماندهی ژنرال راتکو ملادیچ (Ratko Mladić ) قتل عام شدند. و دبیر کل سازمان آن را بدترین و وحشتناک ترین قتل عام در دنیا، پس از جنگ جهانی دوم خواند.
...

به گزارش انجمن حمایت از زنان صدمه دیده در جنگ بوسنی، تا کنون پرونده ۲۵۰۰۰ زن آسیب دیده به سازمان ملل ارائه شده است.
...

در سال ۲۰۰۴ و در طی برگزاری دادگاه جنایات جنگی، قاضی (Prosecutor v. Krstić ) تصریح کرد: ۲۵۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰ زن و کودک بوسنایی (مسلمان) را به انتقال اجباری واداشته اند و تعداد کثیری از آنان در طی انتقال مورد تجاوز و قتل عام قرار داده اند و شواهد دال بر کشتار هدفمند و سازماندهی شده است

 

جنگ بوسنی

 

در پی اعلام استقلال بوسنی و هرزگوین صرب‌ها هزاران نیروی نظامی را روانه سارایوو کردند و این شهر را به محاصره درآوردند. محاصره‌ای که بیش از ۱۱۵۴۱ هزار نفر کشته به جا گذاشت. محاصره سارایوو که حدود چهار سال طول کشید، طولانی‌ترین محاصره یک پایتخت در تاریخ مدرن به شمار می‌رود

 

طبق آمار رسمی تعداد کشته های نظامی و غیرنظامی در این جنگ از ۱۵۰ هزار تا ۲۶۰ هزار نفر تخمین زده می شود. شمار مفقودان نیز ۱۷ هزار و ۶۸۹ نفر اعلام شده است. شمار کودکان به قتل رسیده اعم از صرب، مسلمان و کروات ۱۷ هزار نفر ذکر می شود

 

با حمله صرب ها به روستاهای بوسنی که با ویرانی و قتل و تجاوز همراه بود تا فوریه 1994 حداقل دویست هزار بوسنیایی قتل عام شدند که هشتاد و پنج درصد آن ها افراد غیرنظامی بودند. به جای ماندن چهار میلیون آواره , ابعاد گسترده این جنگ را نشان می داد.

 

جنگ بوسنی

 

- در سربنیتسا، در ژوئیه 1995 ، 8372 مرد مسلمان غیرنظامی به طرز فجیعی به قتل رسیده اند.

- کشته شدگان جنگ بوسنی به طور کل 66 درصد مسلمان، 25 درصد صرب، و 8 درصد کروات بوده اند.

- کشته شدگان غیر نظامی 83 درصد مسلمان (30 درصد این رقم زن و کودک بوده اند.)، 10 درصد صرب، و 5 درصد کروات بوده اند.

 

جنگ بوسنی

 

 


 

چند نکته

یک: اعداد وقتی از صد بیشتر می‎شوند مخصوصاً درمورد کشته‎ها، برای ما خیلی واضح نیستند. چون کم پیش می‎آید کسی شاهد مرگ صد نفر باشد. یعنی ما تصوری از عظمت و حقیقتِ صد نفر کشته هم نداریم. مخصوصاً وقتی در زمانه‎ای زندگی می‎کنیم که روزی نیست که خبر قتل و کشتار مسلمانان را نشنویم. زین‎رو وقتی می‎خواهیم به این اعداد نگاه کنیم و بفهمیمشان باید اول اعداد کمتر را مورد توجه قرار دهیم. کمترین عددی که اینجا می‎بینیم «۸۰۰۰»نفر است که موضوع یادداشت ما هم هست. اما ما از ۸۰۰۰ نفر کشته هم تصوری نداریم، بگذارید با یک عدد دیگر مقایسه‎اش کنیم: اسرائیل در جنگ آخرش که خودش را کشت تا تمام مردم غزه را بکشد و تمام کند و با حمایت غرب هرروز بمباران هوایی داشت می‎دانید چند نفر را کشت؟ دوهزار نفر. این تعدادِ شهدای غزه در جنگ ۲۰۱۴ بود که فلسطین و امت اسلامی را سوگوار و تمام جهان را بهت‎زده کرد. حالا ۸۰۰۰ را مدنظر بگیرید و حالا به این فکر کنید که این هشت هزار فقط در یک روز کشته شدند. و کاری نداریم که بیش از هشت هزار نفر بوده‎اند.

دو: هر بار که سیلی چیزی در بوسنی هرزگوین راه می‎افتد، باز یک گور دسته جمعی دیگر کشف می‎شود. «و اخرجت الارض اثقالها».

در همین سالگرد اخیر هم حدود صد و سی جنازۀ تازه‎یافته تشییع و دفن شد.

 

سربرینتسا

 

سه: آقای یوسف اسلام (کت استیونس سابق) هم هم‎زمان با این سالگرد اخیر، یک قطعۀ موسیقیِ بی‎کلام و کوتاه را به یاد سربرنیتسا منتشر کرده است، که می‎توانید از اینجا گوش کنید و دانلود:

 


دانلود آهنگ یوسف اسلام برای سربرنیتسا

 

چهار: چرا غرب در سربرنیتسا هم مقصر است؟

غرب (یعنی قدرت‎های اروپایی + آمریکا + سازمان ملل متحد) به بهانۀ صلح و مذاکره با صرب‎ها، مسلمانانِ سربرنیتسا را خلع سلاح کردند. از طرفی غربی‎ها از قصد صرب‎ها برای حمله به سربرنیتسا خبر داشتند. از طرفی موقع وقوع جنایت در محل حاضر بودند. می‎گویند سربازان هلندیِ سازمان ملل در پنج متری صرب‎هایی که در حال قتل عام بودند ایستاده بودند اما مداخله نمی‎کردند. در حالیکه اصلاً ناتو و آمریکا برای مقابله با نسل‎کشی و مبارزه با صرب‎ها رفته بودند آنجا. اما خب همه می‎دانیم جان مسلمان خیلی ارزشی ندارد، مخصوصاً مسلمانانی که در قلب اروپا با تکیه به رفراندوم و اکثریتِ جمعیتی‎شان می‎خواستند کشور خودشان را داشته باشند. یک کشور اسلامی در قلب اروپا که قطعاً چیز خوشایندی نیست.

 

 

سربرینتسا

 

 

پنج: با این وجود، مخالفت غربی‎ها با صرب‎ها سر چی بود؟ الآن چرا استثنائا این یک جنایت را آمریکا و اروپا در رسانه‎هایشان پوشش می‎دهند؟

اولاً حجم جنایت‎ها خیلی بیشتر از آنی بود که بتوانند بوی مردار و رنگ خون را از دیوارهای اروپا جمع کنند. به گفتۀ خودشان بزرگترین جنایت پس از جنگ جهانی. ثانیاً یوگسلاوی (و پس از فروپاشی‎اش، صربستان) از همپیمانان شوروی و روسیه بود (و هست). به همین خاطر الآن هم که بعد از بیست سال که فقط می‎خواهند نسل‎کشی را به رسمیت بشناسند، روسیه _این آمریکای جوان_ قطعنامه را وتو می‎کند. غربی‎ها به خاطر خدا یا انسانیت نمی‎خواستند این جنایت را به رسمیت بشناسند، چون اگر چنین بود به وقتش جلویش را می‎گرفتند و مشابهش را در جاهای دیگر انجام نمی‎دانند، بلکه آن‎ها برای گرفتن حال روسیه و تقابل با روس‎ها این قطعنامه را نوشتند و روسیه هم از آنجایی که مثل آن‎ها بیگانه با اخلاق و اسلام است وتویش کرد.

شش: ایران چه موضعی داشت؟

ایران مخصوصاً در دورۀ پایانیِ جنگ بوسنی وارد حمایت جدی از مسلمانان شد. به همین خاطر نیمۀ دوم جنگ وضعیت عوض شد و مسلمان‎ها کم کم قدرت گرفتند. و البته که غرب همانطور که خوش نداشت صرب‎ها پیروز باشند، خوش نداشت پیروزی‎های مسلمان‎ها آن‎هم با حمایت ایران را ببیند. به همین خاطر یکهو یادشان افتاد موضوع صلح را جدی بگیرند. لذا صلح با وسط بازی کردن آمریکا انجام شد و به شرط اخراج همۀ نیروهای ایرانی از بوسنی.

البته به جز سلاح و دارو و پول و آموزش، ایران آن زمان اقدامات فرهنگی‎هنری هم انجام داد که شاخص‎ترین‎هایش «خنجر و شقایق» نادر طالب‎زاده و شهید آوینی و همچنین «خاکستر سبز» حاتمی‎کیا بود. مهم این است که ما اولین بودیم و همان موقع که بوسنی به کمک احتیاج داشت به کمکش رفتیم و اولین آثار هنری و تبلیغات فرهنگی را برایش ساختیم. آنهم بی هیچ چشم‌داشت. و اِلّا الآن بعد بیست سال، دایناسورهای عالم هم برای بوسنیایی‎ها اشک تمساح (اشک دایناسور) می‎ریزند تا لج طرف مقابل را درآورند. گفتنی‎ست ما همان موقع هم مجبور بودیم یک اتحادکی با روسیه داشته باشیم، اما آن اتحاد استراتژیک ما را برای دفاع سیاسی و حتی نظامی از بوسنی در رودروایسی نینداخت. یعنی آن زمان ما هم یکجورهایی با روسیه دوست بودیم هم یکجورهایی داشتیم با روسیه می‎جنگیدیم. برخلاف غرب که در ظاهر دشمن بود اما در عمل نمی‎خواست رودرروی روسیه قرار بگیرد.

 

دیدار آیت الله خامنه‎ای با علی عزت بگویچ

 

علی‌عزت بگویچ‌: جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که در جنگ به صورت واقعی مردم مسلمان بوسنی را مورد حمایت قرار داد و در امور داخلی ما نیز به هیچ وجه دخالت نکرد و این حقیقت روشن به عنوان یک صفحه درخشان در تاریخ ثبت خواهد شد.

 

 

هفت: در مراسم بیستمین سالگرد سربرنیتسا که پریروز با تشییع جنازه‎های تازه‎یافتۀ شهدا برگزار شد، حاج آقای کلینتون به عنوان نماد صلح و از طرف کشور صلح‎افکنشان شرکت جستند و سخنرانی هم کردند. گویا ایشان از نخست وزیر صربستان هم دعوت می‎کنند و از مردم مسلمان هم می‎خواهند از او به گرمی استقبال کنند و خلاصه همه با هم دست بدهند و آشتی کنند. یک دهن کجی هم به روسیه. اما شکر خدا مردم داغدار این مورد آخری را برنتافتند و با سنگ و کلوخ نخست وزیر صربستان _که حاضر نشده هنوز نسل‎کشی را هم بپذیرد و یک کلمه عذرخواهی کند_ را از مراسم بیرون انداختند.

 

هشت: «یک داغ دل بس است برای قبیله‎ای»

اگر اخبار کشتار مسلمانان در فراوانی و استمرار، تنه به اخبار گزارش‎های آب و هوا نمی‎زد؛ سزاوار بود هرروز سوگوار مسلمانان شهید و  مظلومِ بوسنی و هرزگوین باشیم. اما دشمنان ما دوست ندارند ما بر یک داغ سوگوار باشیم. و البته کلاً دوست ندارند متوجه باشیم چه بلایی دارند سرمان می‎آورند.

 

تشییع شهدای قتل عام سربرنیتسا

 

نه: این خیلی وحشتناک است که روسیه هم یک آمریکای بالقوه است. یک آمریکا که همۀ آمریکا بودن‎هایش را به فعلیت نرسانده. چه نتوانسته چه نخواسته. اما آمریکا بودن بهتر از بندۀ آمریکا بودن است. وقتی همه نوکر خان‎اند، به سرعت دخل آدم آزاده را می‎آورند. ولی وقتی یک نفر دیگر هم ادعای خانی کند، برای مردم آزاده وسط دعوای این‎ها یک راه نفسی باز می‎شود. این تفاوت شاهان نخستین قاجار با شاهان فرجامین قاجار و پهلوی‎هاست. نادرشاه و آقامحمدخان، خون‎ریز و مستبد بودند اما برای شاه بودن خودشان و آمریکای درونشان هم احترامی قائل بودند. لذا دست کم در دوران آن‎ها یکپارچگی و تمامیت ارضی حفظ می‎شد و چیزی برای آیندگان باقی می‎ماند. اماپس از آن‎ها با شاهانی مواجه شدیم که خون‎ریز و مستبد بودند اما حقیر هم بودند. اقتدار خودشان را خیلی باور نداشتند و بیش از اینکه به فتح و شکست دشمن علاقه داشته باشند علاقه‎مند سفرهای خارجی برای «مداوا» و دیدار از نزدیک با پدیدۀ خارق‎العادۀ «خانم‎های موطلایی» بودند. این فرق پوتین با حکام فاسد عرب است.

و البته خدا همه‎شان را لعنت کند.

و از خدا می‎‏خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبۀ مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم

...

اگر در روز قدس همه بیرون بیایند از خانه، فریاد کنند مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر شوروی، همین قول مرگ بر شوروی برای آنها مرگ می آورد.

(امام خمینی)

  • حسن صنوبری
۰۸
تیر

با مروری بر آثار این چهرۀ جهانی هنر فرانسه

یک

یان تیرسن Yann Tiersen

چند روزی بود که خیلی به یاد آقای یان تیرسن بودم . عموماً پاییز یاد کارهای ایشان می‎افتم. البته خیلی‎ها با تابستان و شادمانی‎هایش هم یاد ایشان می‎افتند. خلاصه تصمیم گرفتم این یادداشت را بنویسم و حالا که فیش‎هایم را برداشته‎ام و فایل‎های پیوست را هم تقریبا انتخاب کرده‎ام، گفتم بگذار نگاهی به طالع و تولدش هم بیندازم که دیدم بله! همین چندروز پیش تولد او بوده. آری، دوم تیرماه، روزی بود که این نابغۀ موسیقی فرانسوی وارد ۴۵سالگی شد و چهره‎اش نسبت به تصور جوانی که همه از او دارند، کمی پیرتر و آرام‎تر.

 

قبل از اینکه ادامۀ بحث را بخوانید، بگذارید پیچ رادیو را بپیچانیم و برویم روی موج استاد تیرسن، که مراسم خیلی هم خالی برگزار نشود. به قول شاعر:

فصلِ تحصیلیِ ما بی می و موسیقی نیست
مشربی خوشتر از این مشربِ تلفیقی نیست ... (اخلاقی، زکریا)

 

 

 

 

 

دو

امروز ما خیلی موسیقی گوش می‎دهیم. خیلی بیشتر از یک تجربۀ هنری. امروز خیلی موسیقی مصرف می‎کنیم. درست مثل دستمال کاغذی. «مصرف کردن»؛ نه «مواجه شدن». «مصرف کردن و تمام کردن»؛ نه «مواجه شدن و لذت بردن». به خاطر همین، آهنگِ تازه بازارآمده را در یک محدودۀ زمانی خیلی گوش می‌کنیم ولی بعد تاریخش منقضی می‌شود و دیگر همان را گوش نمی‌کنیم. تا نو است خوب است و بعد کهنه و غیرقابل استفاده می‌شود. درست مثل دستمال. درست مثل بنزین مصرفش می‎کنیم. وقتی می‎خواهیم از اینجا تا آنجا مسیری را طی کنیم. «_آیا می‎شود در یک مسیر پیاده‎روی یا سواری موسیقی گوش کرد و این گوش کردن از جنس تجربۀ هنری باشد؟» آری. می‎شود با موسیقی «همراه شد». اما ما عموماً در این مسیرها موسیقی را می‎خواهیم برای «مصرف کردن» نه «همراه شدن». چون دوست داریم راه خودمان را برویم. هنر حقیقی و نگاه زیبایی‎شناسی، سرانجام آدمی را به وادی حیرت، درک، تأمّل و تفکّر می‎کشاند. در این وادی، موسیقی یعنی فکر. اما در وادی عمومی ما، که موسیقی موسیقیِ مصرفی است و مواجهه هم مواجهۀ مصرفی، اتفاقاً موسیقی گوش می‎کنیم که فکر نکنیم. پس عده‎ای با موسیقی فکر می‎کنند و عده‎ای موسیقی گوش می‎کنند که فکر نکنند. پس یک موسیقی ما را می‎برد «به حقیقت» و یک موسیقی ما را دور می‎کند «از حقیقت». فلذا من به مرجع تقلید حق می‎دهم که بگوید بعضی موسیقی‎ها موسیقیِ غفلت‎اند و نباید بهشان گوش کرد. (البته به شرطی که مرجع تقلید به چنین تمایز و ظرافتی آگاه باشد و ملاک حرمت یا حلیت موسیقی را مثلا در عناصری مثل ساز نبیند).

 

سه

«شما چه آهنگی گوش می‎دهید؟»

این پرسش را می‎توان از خیلی‎ها پرسید و پاسخ‎های خیلی متفاوتی گرفت. من هم زیاد پرسیدمش. هم از خودم هم از دیگران. عذر می‎خواهم که اینجا کمی صریح حرف می‎زنم؛ به نظرم احمقانه‎ترین پاسخی که برای این سؤال شنیده‎ام این است: «من موسیقی خارجی گوش می‎کنم» یا «من آهنگ خارجی دوست دارم».

یعنی چی؟! مگه میشه؟! مگه داریم؟! تو می‎توانی برای تعیین محدودۀ علاقه‎ات نام موزیسین را یا گروه موسیقی را ببری «من افتخاری گوش می‎دهم»، «من پینک فلوید گوش می‎کنم». تو می‎توانی از تقسیم‎بندی‎های ساختاری بهره ببری «من پاپ گوش می‎کنم»، «من سنتی گوش می‎دهم». یا می‎توانی از تقسیم‎بندی‎های محتوایی و معنایی استفاده کنی «من مذهبی گوش می‎دهم»، «من آرام‎بخش...»، «من شاد...». یا حتی می‎توانی از  توصیفات مبهم و کلّی _ولی بامعنا_ استفاده کنی «من فاخر گوش می‎کنم»، «من مدرن...». اما نمی‎توانی چیزی را بگویی که هیچ‎معنایی ندارد: «من موسیقی خارجی گوش می‎کنم». یعنی چی؟! خارج کجاست؟ خارجی چیست؟ چه اشتراک زیبایی‎شناسانه‎ای را می‎توان بین همۀ موسیقی‎های خارجی یافت که در موسیقی‎های داخلی نیست؟ مگر میشود؟ مگر داریم؟ تو می‎توانی بگویی «من موسیقی لهستان را پیگیری می‎کنم» ایرادی هم ندارد، اما «موسیقی خارجی» اصلا یک محدودۀ سلیقه نیست.

و امروز این پاسخ _با همه حماقت و طنز ناخواسته‎اش_ پاسخ خیلی‎هاست. چه به من، چه به خودشان. چه فقط در مقام اظهار، چه در عمل.  دلائل هم متفاوت‎اند. گاهی فقط بحث پز و پرستیژ است _که کاش همیشه این باشد_. گاهی هم به خاطر احساس انزجار از سفرۀ پدر و مادر و فرهنگ وطنی است. که هر دو دلیل غیر هنری و غیرزیبایی‎شناسانه و جاهلانه‎اند. ولی اولی یک جهالت و سادگی صرف است و با آگاهی و فرهیختگی حل می‎شود. اما دومی با نفرت همراه است که هیچ درمانی ندارد.

 

 

چهار

یان تیرسن Yann Tiersen

و نزد آنانکه مرغ همسایه غازپندار و حقارتِ درونی‎دار نیستند، نزد آنانکه ارزشی ذاتی برای موسیقی خارجی و غربی و اروپایی قائل نیستند و سعی می‎کنند هر آهنگی را فارغ از برچسب و عنوانش با هوش و گوش بررسی کنند،  «یان پیر تیرسن» (Yann Pierre Tiersen) در سراسر جهان نامی آشناست. آهنگسازی که فاخر بودن کارهایش به معنای ملال‎انگیز بودنشان نیست.

نوشته‎اند او با موسیقیِ خوبش برای فیلم «امیلی» (سرنوشت شگفت‎آور آمیلی پولن) به شهرت جهانی رسیده است.  موسیقی‎ای که بیشتر قطعاتش قبلا در آلبوم‎هایی چون «والس غول‎ها» و «خیابان آبشار» منتشر شده بودند و وقتی به گوش آقای کارگردان می‎رسند به فیلم امیلی راه پیدا می‎کنند. «امیلی» محصول 2001 فرانسه، معروف‎ترین فیلم کارگردان شهیر اروپا آقای «ژان پیر ژونه» (Jean-Pierre Jeunet)، بی‎شک از بهترین ساخته‎های سینمایی جهان در دهه‎های اخیر است. در همۀ نظرسنجی‎ها و همۀ اقشار و همۀ سرزمین‏‎ها این فیلم رتبۀ خوبی را کسب کرده است. اما من می‎خواهم اینجا بگویم این موسیقی از فیلمش جلو زده است. به چه صورت؟ به این صورت که خیلی‎ها در جهان هستند که این فیلم را _با همۀ شهرت و زیبایی‎اش_ هنوز ندیده‎اند (یا حتی دیده‎اند اما نپسندیده‎اند) اما این موسیقی را شنیده‎اند (و حتی پسندیده‎اند). این است که شاهکار «یان پیر»  به نظر من از شاهکار «ژان پیر» جلو زده است و این پیشی گرفتن شگفتی‎آفرین است؛ چه اینکه بیشتر وقت‎ها که موسیقی متن از فیلم پیشی می‎گیرد، موسیقی شاهکار است و فیلم متوسط یا ضعیف. مثل بسیاری از کارهای برادر «زبیگنف پرایزنر» (Zbigniew Preisner) یا جناب «ونجلیس» (Vangelis) یا سرکار علیه «النی کاریندرو» (Eleni Karaindrou)، که مردم حتی اسم فیلم‎ها را نشنیده‎اند و حتی باور نمی‎کنند این‎ها موسیقی فیلم باشند اما باهاشان زندگی کرده‎اند. بیشتر وقت‎ها که هم فیلم شاهکار است هم موسیقی، شهرت و اعتبارشان برابر است. مثل «محمد رسول الله» «مصطفی عقاد» و موسیقی «موریس ژار» (Maurice Jarre) که تقریباً  درشهرت و مخاطب هم‎پوشانی دارند. اما موسیقیِ خوبی که بتواند از فیلمی شاهکار جلو بزند، یعنی دیگه خیلی موسیقیِ خوبی است. مثل کاری که آقای «کلینت منسل» (Clint Mansell) برای فیلم شاهکار «مرثیه‎ای برای یک رؤیا»ی آقای «دارن آرنوفسکی» (Darren Aronofsky) نوشته، و البته که بیش‎تر و زیباتر موسیقی امیلیِ آقای یان تیرسن است.

بعضی از قطعات زیبای این آلبوم را آنقدر شنیده‎ایم و آنقدر تکرار کرده‎ایم و آنقدر بد ازشان استفاده کرده‎ایم که شاید حالا که تازه می‎خواهیم با شناسنامه بهشان گوش کنیم کمی مکرر و کلیشه به نظرمان بیاید. استفادۀ بد یعنی چی؟ یعنی اولاً استفادۀ زیاد، ثانیاً استفادۀ نامناسب. یعنی چی؟ یعنی نه‎تنها بازاستفادۀ مکررش در تیتراژ برنامه‎های تلویزیون و موسیقی متن مستندهای داخلی و خارجی ... که حتی در تبلیغاتِ سخیف و سطحی تجاری و ... . بگذریم.

باری، شگفت‎انگیزی جناب یان تیرسن با موسیقی فیلم امیلی به پایان نمی‎رسد و در خیلی از کارهای دیگر ادامه پیدا می‎کند. از جمله مهم‎ترین و شاخص‎ترین آثار ایشان که نسبت به دیگر آثارشان هم بیشترین تمایز را دارد و باز به نظر من از بهترین موسیقی‎های این روزگار است، قطعاتی است که دوسال پس از امیلی برای موسیقی فیلم «خداحافظ لنین» (2003) ساخته‎اند. این فیلم هم فیلم زیبایی‎ست اما موسیقی‎اش چند سر و گردن بالاتر است. من هروقت می‎خواهم ثابت کنم با ذات پیانو مشکلی ندارم و با پیانو در موسیقی ایرانی مشکل دارم، قطعات پیانوی زیبای این فیلم را مثال می‎زنم. (البته درمورد ویالون و سازهای مشابهش هم کارهای تیرسن مثال خوبی برای ابراز چرایی حس منفی من نسبت به استفاده از بعضی سازهای غربی در آوازها و دستگاه‎های ایرانی‎ست. آدم پیش خودش می‎گوید اگر پیانو و ویالون این‎اند چه خوب‎اند، اما اگر آن است که به زورافتاده زیر آواز استاد فلانی ما، چه ملال‎آور).
 

http://bayanbox.ir/view/6054988943056990699/Yann-Tiersen.jpg

 

پنج

توجه شما را به این نکته جلب می‎کنم که جناب یان تیرسن یک موسیقی‌فیلم‎ساز نیست، با اینکه او را در زمرۀ بهترین موسیقی‎فیلم‎سازان می‎شناسیم. او یک آهنگساز است که موسیقی فیلم هم می‎سازد. حتی ناراحت می‎شود اگر غیر از این درباره‎اش بیاندیشیم. و حتی بارها فروتنانه یا شاید رندانه گفته «من اصلاٌ تخصص و پیشینۀ نظری لازم برای موسیقی‎فیلم‎ساز بودن را ندارم!». و اتفاقاً نقطۀ قوت و علت موفقیت کار او هم همین است.

اینجا همان داستان شاعر و ترانه‎سرا تکرار می‎شود. آنجا هم می‎بینیم کسانی که می‎گویند کار اصلی ما ترانه‎سرایی‎است، کسانی که در مقام شاعری استخوان خورد نکرده‎اند و فقط ترانه‎سرا هستند، عموماً ترانه‎هایشان هم ضعیف است. اما وقتی شاعری در کنار جهان شاعری خودش ترانه هم می‎سراید، آن ترانه‎ها ماندگار می‎شوند. اگر این حرفم را ادعای بزرگی محسوب می‎کنید، دیگر کمترین چیزی که می‎توان گفت این است که خیلی اتفاق افتاده که یک شاعر به جز گفتن شعر خوب ترانۀ خوبی بگوید ولی خیلی کم اتفاق افتاده یک ترانه‎سرا فراتر از ترانه‎سرایی بتواند شعر خوب هم بگوید. همین نسبت درمورد یک آهنگساز و یک سازندۀ موسیقی فیلم هم وجود دارد.

 

یان تیرسن آهنگساز

 

شش

کلیدواژه‎های تصورات معنایی محتواییِ آهنگ‎های یان تیرسن، البته کاملاً بنا بر سلیقه و ذوق و حس شخصیِ من (و شاید بعضی از دوستانم) :

«دو چرخه» + «پاییز» + «مسیر مدرسه» + «عشق» + «دویدن» + «از مدرسه تا خانه دویدن!» {اشاره به یکی از شعرهای خود استاد صنوبری!} + «خیابان» + «تابستان» + «شادی» + «تعطیلات» + «خانه‎تکانی» + «نوجوانی» + «زندگی» + «سرپایینی» + «سربالایی» + «یک دشت سرسبز وسیع» + «کوچۀ پوشیده از برگ‎های پاییزی» + «شکست عشقی» + «پیروزی عشقی» + «انتظار» + «بی‎قراری» + «امید» + «شادی متین» + «گریۀ خویشتندارانه» + «گریۀ شاد» +  «ارادۀ معطوف به قدرت» + «ارادۀ معطوف به آزادی» ...

بس است دیگر! دارم حس منفی سانتال  به خودم پیدا می‎کنم! موسیقی احساس است. اگر به زبان آورده شود لوس می‎شود. موسیقی را باید شنید. احساس را باید احساس کرد، نباید بیان کرد. برویم اپیزود بعد--->

 

هفت


یان تیرسن

 

«_یان تیرسن؟ فلسطین؟ غزه؟ مگه داریم؟

آن هم قبل از جنگ اخیر (که حقانیت فلسطین و بطلان اسرائیل بسیار آشکارتر از همیشه بود) ؟»

بله.

همانطور که خودتان می‎دانید در اروپا همه مثل ما فکر نمی‎کنند! مخصوصا در چنین اموری. مخصوصاً با نفوذِ بالای رسانه‎های صهیونیستی در آن بلاد و رواج فساد و فحشاء بین هنرمندان آن دیار. باری، گویا در سال 2009 و از پی سفری به غزه، این موزیسین جهانی جناب یان تیرسن، نامه‎ای کوتاه در فیسبوکش منتشر می‎کند:

Children of Gaza, there is no days without remembering the smiles and the warmth you gave me when i played in Gaza city two years ago, Palestinian citizens there is no days without praying the end of the nightmare you leave in for 60 years now.

But to every nightmare there's an awakening, and i'm sure i will land in your country one day and will see on the airport's wall those big letters "WELCOME TO PALESTINE"

Yann Tiersen

Sunday, 11 January 2009

بدین مضمون:

بچه‎های غزه! اینجا روزی نیست بدون یادآوری لبخندهای شما و گرمایی که وقتی دو سال پیش در غزه می‎نواختم بهم دادید. شهروندان فلسطینی! اینجا هیچ روزی وجود ندارد بدون دعا برای پایان کابوسی که شصت سال است برای شما باقی مانده.

اما از پس هر کابوسی یک بیداری است؛ و من مطمئنم یک روز به کشور شما می‎آیم و  بر دیوار فرودگاه با عباراتی درشت می‎بینم «به فلسطین خوش آمدید!»

یان تیرسن

یکشنبه، ۲۲ دی ۱۳۸۷

 

«دی ۸۷» یعنی حدوداً پایان حملۀ قبلی اسرائیل به غزه. جنگ اخیر سال 2014 بود و جنگ قبلی در حدود 2008 و 2009. حملۀ قبلی همان جنگی است که اگر یادتان باشد خیلی سنت‎شکنی بود، که واکنش‎ها در ایران هم خیلی پررنگ بود و آقای خامنه‎ای حکم جهاد دادند و گفتند: کسانی که در راه کمک به مردم غزه شهید شوند حکم شهدای بدر و اُحد درمحضر رسول‎الله را دارند. همان جنگی که تلاش‎های رسانه‎ای و  فرهنگی ایران بیش از هر زمان دیگر توانست اجماع جهانی علیه اسرائیل پدید بیاورد. مخصوصاً در میان دولت‎ها (اجماع بین ملت‎ها و هنرمندها در جنگ اخیر بیشتر بود)... . به عبارت دیگر، «دی ۸۷» یعنی تقریباٌ یک سال قبل از اینکه در تهران شعار «نه غزه نه لبنان» سرداده شود.

بازگشت به یان تیرسن: و البته دست‎ها و رسانه‎های صهیونیستی تلاش وافری کردند که این نامه را از روی زمین محو کنند و قطعاً خیلی بهش القا کرده‎اند که تو دیگر یک هنرمند بی‎طرف نیستی. چون بالاخره بیانیۀ هنرمندی در این سطح که آدمی سیاسی هم نیست و اروپایی هم هست چیز خوشایند و معمولی نبود. اما نکتۀ اصلی ماجرا این است که یک‎سال بعد که آلبوم تازۀ استاد یان تیرسن یعنی «جادۀ غبارآلود» (Dust Lane)  با سروصدای زیادی در سطح جهان منتشر شد، ایشان در مصاحبه‎ای نام آلبوم را برگرفته از حس و حالی که نسبت به جادۀ خاکی‌ای که منتهی به شهر «غزه» می‌شده، داشته‎اند عنوان کردند. اما مهمتر این است که به جز آهنگی که نام آلبوم برگرفته از آن بود، این آلبوم آهنگ عجیبی داشت که اسمش «ف ل س ط ی ن» بود و یان تیرسن در آن نام فلسطین را با صدای خودش هجی کرده بود. و در این، پیامی بود که ما را بسیار به یاد آن نامه می‎انداخت.

به قسمتی از حرف‎های او در یک مصاحبه گوش کنید:

On the former, he simply spells out theword P-A-L-E-S-T-I-N-E. The track was prompted by a trip to Gaza, “somewhere I had wanted to go for a long time. It was the first time I was in front of the reality, and I could feel the gap between the news and what was really happening. Not that the news lies, but even if you shoot an image, there is a distance there. The name Dust Lane partly came from the image of the dirt road going into Gaza. I wanted to deal with it in the most neutral way, just by naming it: Palestine...

 

به این مضمون:

درگذشته او به سادگی کلمۀ «ف ل س ط ی ن» را هجی می‎کرد. آهنگی که در پی سفری به «غزه» برانگیخته شده است: «جایی که من برای مدت زمانی طولانی می‎خواستم به آنجا بروم. این نخستین‎باری بود که من با واقعیت مواجه می‎شدم و شکافی که بین حقیقت و اخبار (رسانه‎ها) بود را حس می‎کردم. نه اینکه اخبار دروغ باشند، اما حتی اگر شما از چیزی عکس بگیرید هم باز اینجا (بین آن چیز و حقیقت) فاصله‎ای وجود دارد. نامِ «جادۀ غبارآلود» تقریبا از تصویر جادۀ خاکی ای که به غزه می‎رود برگرفته شده. من می‎خواستم با اتخاذ بی‎طرفانه‎ترین راه به آن واکنش نشان بدهم، یعنی فقط با نام بردن از آن: فلسطین...»

 

اینم از پیشواز روز قدس!

 

هشت

من از همینجا دو شاخه گل برای آقای یان تیرسن می‎فرستم. یک شاخه گل سفید برای هنرمندیش و یک شاخه گل سرخ برای شرافتش.

باشد که روزی این گل‎ها به دستش برسند.

 

نه

شما فکر می‎کنید کسی در ایران این داستان «آهنگِ یان تیرسن برای فلسطین» را می‎داند؟! نمی‎دانم والله. شاید هم بعضی می‎دانستند. ولی من نشنیده بودم و نخوانده بودم. با اینکه از قدیم پیگیر ایشان بودم. چی شد فهمیدم؟ همان موقع که این آلبوم «جادۀ غبارآلود» به دستم رسید، بی هیچ تحقیقی درموردش و حتی بی‎خواندن نام قطعه‎ها و حتی بی‏‎دانستنِ معنای آلبوم ریختم در گوشیم تا بهش گوش بدهم (یعنی ما تا این حد می‎خواهیم مواجهۀ بی پیش‎فرض با اثر هنری داشته باشیم! :). خلاصه در مسیرها گوش می‎کردم. اولین آهنگی را که خیلی پسندیدم خیلی هم دلم می‎خواست معنایش را بدانم و نمی‎دانستم خود آهنگ  Dust Lane(همنام با اسم آلبوم) بود. دقیقاً یادم است که داشتم با حال خوبی به دیدن دوست خوبی می‎رفتم و این آهنگ را بسیار مناسب حال یافته بودم. معنای Lane را بلد بودم ولی معنای Dust را نه. خیلی فکر کردم. آخر گفتم «داست» که فی نفسه معنی ندارد، لکن «شبیه «دوست» است! بنابراین اسم آهنگ را برای خودم گذاشتم «مسیر دوست»! و خیلی هم باورش کردم.

اما آهنگ فلسطین را تا مدت‎ها نمی‎فهمیدم. چون یکبار هم کلمه را کامل نمی‎گوید. خیلی طول کشید و خیلی گوش دادم که فهمیدم منظورش هجی‎کردن حروف است. وقتی هم برای اولین‎بار هجیش کردم باورم نمی‎شد منظورش همین فلسطین خودمان باشد. فکر می‎کردم حتماً یک واژۀ مشابه است. چون مگه می‎شود آدم به این معروفی و مهمی یک آهنگ برای فلسطین بخواند؟ و تازه اگه بخواند،مگه می‎شود ما در ایران باخبر نشویم؟!

 

{ روضه: غرض یادآوری یک ضعف وحشتناک فرهنگی ماست که قبلاً در مسائل مختلف بهش پرداخته‎ام. اینکه اینجا سرزمین اسلام است، سرزمین مقاومت است، سرزمین شیعه است اما انگار نیست. ما اینجا اول همه باید آدم‎های خوب جهان را شناسایی کنیم، فقط شناسایی؟ خیر! باید باهاشان رفیق شویم و حامیشان باشیم. که بدانند تنها نیستند. منظورم به افراد نیست، منظورم دولت‎ها و نهادهاست (هرچند که هنرمندانمان، مخصوصاً چهره‎های شناخته‎شده هم چنین وظیفه‎ای دارند). ما رفقای خودمان را ول کرده‎ایم در غربت به امان خدا، تا وقتی منفعل شوند یا یکی‎یکی از بین بروند. داستان، داستانِ شنزبه نندبه است  (خدا بابای نصرالله منشی را بیامرزد هنوز که هنوز است قصه‎هاش خواندنی و عبرت گرفتنی‎ست). حالا این گسسته بودن و بسته بودن حلقه‎های فرهنگی و عدم گفتگوی بین‎المللی در عرصۀ فرهنگ و هنر به جای خود، صدور انقلاب به کشورها جای خود؛ ما داریم خودمان را هم از فرهنگ خودمان محروم می‎کنیم. مثالش همان داستان نیمه‎کاره قطع‎شدنِ پخش زندۀ سید حسن نصرالله است. دفعۀ قبلی زدم از الکوثر ادامه‎اش را دیدم. ایندفعه که قطع شد، زدم الکوثر دیدم یکی از سریال‎های ایرانی خودمان را دارد با دوبلۀ عربی پخش می‎کند! زدم افق، دیدم از این برنامه‎های بچه‎مثبتی گذاشته که دیدنش صرفاً برای تقویتِ حس بچه‎مثبت بودن به کار می‎آید. آخه بی‎انصاف‌ها! اینهمه شبکه درست کردید با اونهمه ادا و ادّعا، بعد یک شبکه هم نباید سید حسن نصرالله را کامل پخش کند؟ یعنی واقعاً خیالات خودتان را از حرف‎های نصرالله مهم‎تر می‎دانید؟!

امام خمینی‎جان قربان روح بزرگ و فکر سترگت، که وقتی آمدی نه‎تنها مسلمان‏‎ها را با هم متحد کردی، بلکه آدم خوب‎ها را هم. با یک تقسیم‎بندی جدید همۀ تقسیم‎بندی‎های جهان را بهم زدی. تقسیماتِ قومی، ملی، مذهبی، طبقاتی، دنیایی، قشری، نسلی ... در چشم ما رنگ باخت. تو یادمان دادی که در قرآن این تقسیم‎بندی «مستکبر» و مستضعف» را بخوانیم و باور کنیم. چه حسی داشتیم آن موقع، می‎خواستیم شال و کلا کنیم با همۀ آدم خوب‎های جهان متحد شویم، با همۀ آدم بدهای جهان بجنگیم. می‎خواستیم پاشیم برویم فلسطین و لبنان را آزاد کنیم. با اسرائیل بجنگیم، اسیرهای سالخورده‎اش را آزاد کنیم. بریم آفریقا با بوکوحرام بجنگیم دخترمدرسه‎ای‌ها را آزاد کنیم. بریم با آمریکا بجنگیم، پول فقیرها و یتیم‎های جهان را پس بگیریم، بریم مردانه کلک داعش و القاعده و طالبان و سعودی را بکنیم، بریم ... . ولی حیف. الآن با پیژامه نشستیم پای مخدّرات و مخدّرات تلویزیونی
و فقط سعی می‎کنیم از جُک‎ها و تکنولوژی‎های روز عقب نیفتیم. آقای خمینی! ما بی تو، تو همین اول کار خودمان هم مانده‎ایم.

 

ای سحر! شادی شب، روز وداع است امروز

بی‌تو بازار جهان هیچ‎متاع است امروز
 

بار می‌بندی و داغ از سفر اینک ماییم

بی‌تو از بار فرو بسته‌تر اینک ماییم

*

ای کبودِ شبِ وادی یله در خون بی‌تو

خفته در آغل گرگان، گله در خون بی‌تو
 

ای دلت جوشن ایمان یلان در ناورد

وی دعایت سپر زنده‌دلان در ناورد
 

بی‌تو صعب است که سیمرغ بپرّد تا قاف

بی‌تو صعب است که هموار شود استضعاف
 

بی‌تو صعب است که سودای نخستین گیرند

پی آزادی لبنان و فلسطین گیرند ... (معلم دامغانی، علی)

 

پایان روضه}

 

ده

یان تیرسن Yann Tiersen

 

«آلبوم‎شناسی یان تیرسن»

  1. La Valse Des Monstres  1995 | والسِ غول‎ها
  2. Rue Des Cascades 1996 | خیابان آبشار
  3. Le Phare 1997 | فانوس دریایی
  4. Black Session 1999 | فصل سیاه
  5. Tout Est Calme 1999 | همه‎چیز آرام است
  6. L'Absente 2000 | غائب
  7. Amelie 2001 | موسیقی فیلم امیلی             
  8. C'était Ici 2002 | اینجا بود 
  9. Good Bye Lenin! 2003 | موسیقی فیلم خداحافظ لنین!
  10. Yann Tiersen & Shannon Wright 2004
  11. Les Retrouvailles 2005 | بازگشت به خانه
  12. On Tour 2006
  13. Tabarly 2008 | موسیقی مستند تابارلی
  14. Dust Lane 2010 | جادۀ غبارآلود
  15. Skyline 2011 | افق
  16. 2014 ∞ | بی‎نهایت
  17. Live In London 2014

پ ن: این همۀ کارهای یان تیرسن نیست. فقط آلبوم‌هایی است که به طور مجزا منتشر شده‌اند. چه اینکه یان تیرسن برای فیلم‌های زیادی موسیقی ساخته است و در فیلم‌های زیادی از موسیقی‌های او استفاده شده. لیست آن فیلم‌ها در صفحۀ imdb او هست: «اینجا».

 

 

یازده

یان تیرسن Yann Tiersen

 

«دانلود و گزینش آهنگ‎های یان تیرسن»

پ ن1: و البته قول می‎دهیم اگر روزی رفتیم خارج (هر سرزمینی که قانون کپی رایت جهانی را داشت) حداقل آلبوم افراد اینچنینی را بخریم.

پ ن2: طبعاً بعضی از این قطعات بی کلام‎اند و بعضاً با کلام. بعضی با صدای خود آهنگساز و بعضی با صدای یک خوانندۀ حرفه‎ای. همچنین، یکی از آهنگ‎ها با دو تنظیم از دو آلبوم انتخاب شده‎اند چون هر دو زیبا بودند. همچنین بعضی از آهنگ‎ها با دو نسخۀ با کلام و بی‎کلام حضور دارند.

پ ن3: به نظر خودم گزیدۀ خوبی شده و بعید است جای دیگری گیرتان بیاید!

 

 

  • از آلبوم والس غول‎ها
    1995
    1. Frida
       
    2. Comptine D'été n°17
       
    3. Hanako

 

  • از آلبوم خیابان آبشار
    1996
    1. Déjà Loin

 

  • از آلبوم فانوس دریایی
    1997
    1. Le Quartier

 

  • از موسیقی فیلم امیلی (و تا قبل از امیلی)
    2001 و قبلش
    1. J'Y Suis Jamais Allé
       
    2. Les Jours Tristes _ Instrumental
       
    3. La Valse D'Amélie
       
    4. Le Moulin
       
    5. La Valse D'Amélie _ Orchestra Version
       
    6. Le Banquet

 

 

  • از آلبوم او اینجا بود
    2002
    1. Déjà Loin
       
    2. Le Fromveur
       
    3. L'homme aux Bras Ballants

 

  • از موسیقی فیلم خداحافظ لنین
    2003
    1. Summer 78
                                                                                                                                                
    2. First Rendez-Vous
       
    3. Lara's Castle
       
    4. I Saw Daddy Today
                                                                                                                                                
    5. Birthday Preparations
                                                                                                    
    6. Good Bye Lenin
                                                                                                               
    7. Childhood 2
       
    8. Mother's Journey
                                                                                                            
    9. Summer 78 _ mit Claire Pichet

 

  • از موسیقی متن مستند تابارلی
    2008
    1. Tabarly
       
    2. Ii
       
    3. Au Dessous Du Volcan

 

  • از آلبوم جادۀ غبارآلود
    2010
    1. Amy
       
    2. Dust Lane
       
    3. Palestine

       

 

  • حسن صنوبری
۱۲
ارديبهشت

به لطف فرمایش یکی از بزرگ‎واران، گشتی زدم و این آهنگ‎ها را از آرشیوم پیدا کردم.

دوسال پیش در یادداشتی قوّالی‎های نصرت فاتح‎علی‎خان برای حضرت علی (و...) را آورده بودم. اما این‎ها فقط از میان آهنگ‎های ایرانی هستند. ان‎شاالله که گوش بدهید و صفا کنید. و ان‎شاالله این اتفاق‎های خوب  و نادر، در موسیقی ایران (یعنی سرزمین عاشقانِ امیرِ مؤمنان) تکرار شوند و بسیار شوند.

البته آهنگ‎های دیگری را هم پیدا کردم، ولی سعی کردم گزیده‎شان را برای شما بگذارم.

____________________________
از درویشِ شهید، سیدخلیلِ عالی‎نژاد

در پیوندِ «موسیقی» و «مولا علی (ع)» هیچ اسمی مشهورتر و موثرتر از زنده‎یاد «سیدخلیل عالی‎نژاد» نیست. فردی که از مشاهیر موسیقی مقامی تنبور و پیوندهای درخشان بین موسیقی و عرفانِ اهل حق بود. از آلبوم‎های با کلام او می‎توان به دو اثر موفق «ثنای علی» و «آیین مستان» اشاره کرد. آلبوم بی‎کلام «شکرانه» نیز از کارهای مورد توجه اوست.

1. دانلود «ثنای علی» سیدخلیل

گونۀ موسیقی: موسیقیِ خراباتی و قلندری، ملهم از موسیقی مقامی اهل حق در غرب کشور |  آلبوم: «ثنای علی» | ساز: تنبور و دف | آهنگساز و خواننده: سیدخلیل عالی‎نژاد | شاعر: مولوی

تا صورت و پیوندِ جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود...

2. دانلودِ «مولاجانم» سیدخلیل

مو آن رندم که پا از سر ندونم
سروپایی به‎جز دلبر ندونم
دل‎آرامی کز او دل گیرد آرام
به‎غیر از ساقی کوثر ندونم

گونۀ موسیقی: همان | آلبوم: همان، این قطعه در آلبوم «آیین مستان» نیز وجود دارد | ساز: همان | آهنگساز و خواننده: همان | شاعر: باباطاهر و عراقی

 

____________________________
از همایون کاظمی

همایون کاظمی است و همین قطعه. آخرین آلبومی که با صدای او گوش دادم «حلاج‎وشان» بود که الحق اثر مزخرف و شوخی‏‎مسلکی بود، هرچند همین آهنگساز هم آن را کار کرده. آلبوم معروفش «به یاد آن گذشته» است که خیلی بد نیست ولی چیز خاصی هم نیست. من فقط یک قطعه‎اش را پسندیدم. شاید همکاریش با «مامک خادم» در آلبوم «واقعه» (واقعۀ اولی فقط) آلبوم شاخص او باشد. اما این قطعه از بهترین قطعات با موضوع مولا علی است و قطعاً کاظمی و مرآتی را جاودان کرده. گفتنی‎ست این قطعه به هیئت‎ها هم راه پیدا کرده و بعضی مداحان (مثل حسن خلج) آن را در حد تیزر ثابت هیئت می‎خوانند.

3. دانلود «یا علی» همایون کاظمی

گونۀ موسیقی: تصنیف، ردیف‎دستگاهی | آهنگساز: _احتمالاً_ محمدعلی مرآتی | خواننده: همایون کاظمی | شاعر: علی معلم دامغانی

یاعلی، یاعلی
لا فتی الاّ علی
سیّد و مولا علی

سِرّ اکبر علی، ساقی کوثر علی
ای به سر افسر علی، صاحب و سرور علی

جان علی، سَر علی
جان پیغمبر علی، فاتح خیبر علی
صاحب و سرور علی

شهریارم مولا، غم‎گسارم مولا
بی‎قرارم مولا، دل‎فگارم مولا
جز تو ای شیر خدا، کس ندارم مولا

ای قیامت از قامتت رازی
ای سرافراز از تو سرافرازی
چون تو دریایی، غرق امّیدم
رشک خورشیدم، گر تو بنوازی

ای فخر عالم
دل را تو مرهم
ما بیدلانیم
ای نوح غرقاب
ما را تو دریاب

 

____________________________
از علی‎رضا افتخاری

اینجا یک آواز داریم و یک تصنیف. هر دو هم بسیار زیبا. آواز که خیلی خاص است، اما اصل کاری دومی (تصنیف) است و ظاهراً آواز ارتباطی با مولاعلی (ع) ندارد. اما از آنجا که آواز مقدمۀ آن تصنیف است هر دو را آوردم. این دو قطعه، دو قطعۀ پایانیِ آلبوم نسیما هستند. قطعات قبلی را دوست ندارم. پاپ سنتی‎اند و زیبا نیستند. اصلاً این آلبوم در زمان خودش به خاطر قطعات نخستینش وفعالیت‎های پاپِ افتخاری ساخته شده بودند. اما حضور این دو قطعه با ساختار و محتوای متفاوت باعث تعجب مخاطبان عمومی افتخاری و التذاذِ مخاطبانِ مشتیِ افتخاری در ابتدای دهه هشتاد شده بود. به‎جز شباهت ساختاری، نکتۀ دیگری هم که در آواز وجود داشت و باعث شد آن را نقل کنم «یاعلی» گفتنِ افتخاری در پایانِ آواز است. یاعلی‎اش هم حالتِ یکجور امضای صوتی پیدا کرده! ... من مدت‎ها از این امضا حیران بودم تا یک‎روز خوانندۀ اثر را دیدم و او نیز اتفاقاً این خاطره بامزه را تعریف کرد: "یک‎روز در خانه را زدند، خانمم گفت ببین کیه، رفتم دیدم یک درویشِ آشفتۀ عجیب و غریب است. گفتم: سلام، بفرمایید؟ . با لحن خاصی گفت: «یاعلی». بی که من دعوتش کنم آمد داخل یک گوشۀ ساختمان دراز کشید. هیچی دیگه، الکی الکی یک‎هفته‎ای پیشِ ما بود. هیچی هم نمی‎گفت. هر کاری داشت فقط یک‎بار با همان لحن می‎گفت: «یاعلی» و من می‎فهمیدم که مثلاً این‎بار منظورش ناهار است. بعد از یک هفته، پا شد یک «یاعلی» دیگر گفت و رفت. همان ایام من آن آواز را ضبط کردم و پایانش با لحن همان درویش گفتم «یاعلی»" یادم هست که این خاطره را جناب افتخاری همراه با کلّی شوخی و خنده و حیرت و فانتزی تعریف کرد. خدا خیرش دهاد. ولی چقدر این آلبوم آخرش (پادشاه فصل‎ها) مزخرف بود.

4. دانلود آواز آلبوم نسیما

گونۀ موسیقی: آواز، ردیف‎دستگاهی |  آلبوم: «نسیما» | ساز: سه‎تار | خواننده: علیرضا افتخاری | نوازندۀ همراه: تهمورس پورناظری | شاعر: سعدی

هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم...

5. دانلود آهنگ «مولا» افتخاری

گونۀ موسیقی: تصنیف، ردیف‎دستگاهی |  همان | خواننده: همان | آهنگساز: فضل‎الله توکل | تنظیم: تهمورس پورناظری | شاعر: حسین منزوی

علی مولا، علی یار و علی یاور
علی والا، علی سرّ و علی سرور
در خیبر ز تو چون کنده شد مولا
ز تو لات و هبل افکنده شد مولا
زهر سویی صدای یا علی آمد
ندای لا فتی الّا علی آمد

که هستی تو؟ همان جان‎آگهِ لشگر-شکاری تو
که هستی تو؟ همان شاهنشه طوفان‎سواری تو
که هستی تو؟ همان سردار روز خندق و خیبر
که هستی تو؟ همان سالار تیغ ذوالفقاری تو

شب است و خفته‎ای با جان خود در جای پیغمبر
شب است  و گفته‎ای با چاه خود راز غمی دیگر
تو که هم دشمن بت‎هایی و هم دشمن بت‎گر
تو که هم جام دریاهایی و هم ساقی کوثر

 

____________________________
از درویش امیر حیاتی

درویش امیر حیاتی، از پیرمردهای موسیقی مقامی و تنبور کرمانشاه و از اساتید سید خلیل بود. همان پیرمردی که در تشییع جنازۀ سیدخلیل سخنرانی می‎کند، هر دو هم در همایش «موسیقی حماسی ایران» حوزه هنری در ابتدای انقلاب اجرا دارند (وقتی هم که درویش حیاتی روی سن می‎آید، سید خلیل سازش را برایش می‎آورد و دستش را گرفته). می‎گویند درویش حیاتی اولین کسی است که در قطعه‎ای با زبان فارسی موسیقی عرفانی (و همراه با ستایش حضرت علیِ) فرهنگ خود را از طریق رادیو به گوش مردم سراسر ایران می‎رساند و آن قطعه، همین قطعۀ معروف است. از این قطعه دو اجرا با فاصلۀ چهل سال وجود دارد. من همان اجرای قدیمیش را می‎گذارم. دیگری را خواستید از بیپ تونز بخرید. یکی از مقام‎های نواخته شده در آلبوم را هم اینجا نقل می‎کنم، چون درویش حیاتی در ابتدایش با خواندن بیت‎واره‎ای، فلسفۀ این مقام موسیقایِ تنبور را با حضرت علی (ع) مرتبط نشان می‎دهد.

6. دانلودِ علی گویم علی جویم (1339)

گونۀ موسیقی: موسیقیِ خراباتی و قلندری، ملهم از موسیقی مقامی اهل حق در غرب کشور |  آلبوم: «علی گویم علی جویم» | ساز: تنبور | آهنگساز: _احتمالاً_ امیر حیاتی | خواننده: امیر حیاتی

علی جان است و جانانم، علی درد است و درمانم
علی دین است و ایمانم، علی اوراد قرآنم...

7. دانلود مقام جلوشاهی، به روایتِ درویش امیر حیاتی

گونۀ موسیقی: موسیقیِ مقامی تنبور |  آلبوم: «علی گویم علی جویم» | ساز: تنبور | نوازنده و راوی: امیر حیاتی

این هم از رسمِ رهنوردان است
ذکر استقبالِ شاهِ مردان است

____________________________
از هژیر مهرافروز

من به‎طور اتفاقی آهنگی از هژیر مهرافروز گوش کرده بودم و پسندیده بودم. اما بقیه کارهایش را نمی‎شناختم. یک‎بار در مجلس ذکری نزد شاعر و عرفان‎شناس و غزل‎سرای عرفانی معاصر دکتر قربان ولیئی بودیم، ایشان فرمودند: «حسن جان تا حالا از هژیر مهرافروز چیزی شنیدی؟» عرض کردم: «بله قربان. یک قطعۀ قشنگ با شعر "آمده‎ام که سر نهم" مولوی. لکن شما را چه به موسیقی پاپ حضرت استاد؟ شما که باید فقط موسیقی اصیل عرفانی و تنبور را گوش بدهید». حضرت ولیئی فرمودند: «بقیه کارهایش را نشنیدی؟» عرض کردم «خیر قربان». فرمودند: «پس برو گوش کن، ایشان خواهرزادۀ سید خلیل است». گفتم عجب! و رفتم آلبوم "دل قلندر"ش را گوش کردم. دیدم طبق قاعدۀ «هو الاول و الآخر» قطعۀ اول و آخرِ آلبوم در حال و هوای مولا علی (ع) است. بهترین قطعه‎اش همان «آمده‎ام» بود که خودم گوش داده بودم. اما چند قطعۀ قشنگ دیگر هم داشت. این آلبوم اولش بود که به یاد دایی‎اش هم بود. واقعاً آلبوم خوبی بود. حتی انتخاب شعرها هم عالی بود. حداقل چهار قطعۀ آلبوم عالی‎ست. بعد رفتم آلبوم‎های بعدیش را هم گوش کردم که دیدم عجیب سانتال و ضعیف شده. از شهرت به بعدش، نه تنها در آثار و ساختار و محتوایشان، حتی دیدم در پوشش هم سانتال شده است و به درد نمی‎خورد. اما دل قلندر هنوز خوب است. (البته در همین قطعۀ زیبای دل قلندر، دوبیتیِ شاهکارِ باباطاهر را در یکی از سطرها با اشتباه وزنی می‎خواند: "اگر دوران به نا اهلان بماند")

8. دانلود آهنگ «دل قلندر» مهرافروز

گونۀ موسیقی: پاپ | آهنگساز و خواننده: هژیر مهرافروز | آلبوم: «دل قلندر» | شاعر: باباطاهر و عراقی

دل قلندر است مولا جان
مستِ حیدر است مولا جان

9. دانلود آهنگ «یا من هو»

گونۀ موسیقی: پاپ، مبتنی بر موسیقی خراباتی و قلندری | آهنگساز و خواننده: همان | آلبوم: همان | شاعر: ابوسعید ابوالخیر، میرزا حبیب خراسانی

ما کشتۀ عشقیم و جهان مسلخ ماست
ما بی‎خور و خوابیم و جهان مطبخ ماست
ما را نبود هوای فردوس از آنک
صدمرتبه بالاتر از آن دوزخ ماست

 

____________________________
از فرمان فتحعلیان

اگر بحث از موسیقی پاپ و حضرت علی (ع) شود و اسمی از فرمان فتحعلیان نیاید شاید کار درستی نباشد. ایشان کارهای متعددی برای مولا علی (ع) خوانده‎اند. اما من بیشترشان را نمی‎پسندم. مگر همان معروف‎ترین و قدیمی‎ترینش که به‎نظرم زیباست.

10. دانلود «بابا حیدر مدد» فتحعلیان

گونۀ موسیقی: پاپ | آهنگساز و خواننده: فرمان فتحعلیان | آلبوم: «راه عشق» | شاعر: _احتمالاً_ سیدعلی عمرانی

من مست مستم بابا حیدر مدد
من حق پرستم بابا حیدر مدد

مطربا چنگ بزن و دف بزن و تار بزن
بر جهان تار از آن یار وفادار بزن
دمی از مدح علی حیدر کرار بزن

یعنی آن روز که حق بود و دگر هیچ نبود
در پس پرده ی معبود علی بود به سجود

مطربا چنگ و می و ضربت و نی ساز کنید
دمی از مدح علی را همه آغاز کنید
مدح شه را به لب لعل گوهر باز کنید

 

 

____________________________
از سیدعلیرضا عصّار

این بخش مکمل است. چون هیچ‎کدام از دو آهنگ آقا سیدعلیرضا عصّار برای حضرت علی (ع) نیستند. ولی حال و هوای قلندری و عرفانِ علوی دارند. اولی بین همۀ مردم معروف است که برای حضرت علی است، شعرش هم معروف است که برای مولوی است، اما هیچکدام نیست. شعر برای جناب سید شاه فضل‌الله حروفی نعیمی استرآبادی است و در آهنگ هم هیچ تصریحی نسبت به مولاعلی (ع) وجود ندارد. اما لحن حماسی و قلندری، آن دف‎های همراه با عصار، آن گیس و ریش و سبیل و چشم و ابروی ایرانی و قلندری و آن سیادت و آن چندسال پیاپی در شب عید غدیر میهمان تلویزیون بودن و دیگر زمینه‎ها باعث شده این آهنگ غیرمستقیم انحصاری مولا باشد. ارتباط آهنگ دوم با مولاعلی (ع) از این هم بعیدتر است. چه‎بسا به آقا صاحب‎العصر بیشتر بیاید! و بیشتر از همه به‎نظر می‎آید مخاطب «انسان» باشد. حالا چه انسان کامل، چه انسان سالک... البته وقتی برداریم سه تا غزل مولوی را با هم قاطی کنیم همین ابهامات پیش می‎آید! ...  اما خب بالاخره کار فضای قلندری دارد و یکجا هم تصریح به نام مولا. هرچه هست اینقدر هست که این‎ها موسیقیِ قلندریِ امروزِ شیعه است.

11. دانلود «ای کاروان» عصار واصفهانی

گونۀ موسیقی: پاپ | تنظیم: فؤاد حجازی | خواننده: سیدعلیرضا عصار و محمد اصفهانی | آلبوم: «کوچ عاشقانه» | شاعر: نعیمی استرآبادی

بر قدسیان آسمان ، من هر شبی «یاهو» زنم
گر صوفی از «لا» دم  زند، من دم ز «الّا هو» زنم...

12. دانلود «هله عاشقان» عصار

گونۀ موسیقی: پاپ | آهنگساز و خواننده: سیدعلیرضا عصار | تنظیم: فؤاد حجازی | آلبوم: «حال من بی تو» | شاعر: مولوی

به صف اندرآی تنها که سفندیار وقتی
در خیبر است برکن که علی مرتضایی...

 

 

____________________________
از خشایار اعتمادی

13. دانلود «خاک آستان علی» اعتمادی و اصفهانی

گونۀ موسیقی: پاپ | آهنگساز: فؤاد حجازی | خوانندگان: خشایار اعتمادی و محمد اصفهانی  | آلبوم: «فصل آشنایی» | شاعر: مظاهر مصفا

 

من آمده‌ام به کوی علی، که سر فکنم به پای علی
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی...

 

____________________________
از شهید ناصر عبداللهی

14. دانلود «احمد ثانی» عبدالهی

گونۀ موسیقی: پاپ | آهنگساز، خواننده و شاعر: ناصر عبداللهی

 

علی ای احمد ثانی به رجعت بالها وا کن
علی ای مرد دین باز آی و فتح کل دنیا کن ...

 

  حسن صنوبری

  • حسن صنوبری