در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۱ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

۱۶
آذر

https://bayanbox.ir/view/1001983481983165531/%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B5%D9%86%D9%88%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D8%B1%D9%81%D8%AA.jpg

 

چندنفر از بزرگواران فرمودند فیلم لایو «ارائۀ مبحث پیشرفت در آینۀ سینمای ملل، با تمرکز بر انیمه و انیمیشن» در نشست «سینما و پیشرفت» را در صفحه بگذارم، گفتم خب به جای انتشار یک فیلم قطع و وصلی از یک قامت ناساز، چکیدۀ مباحث را فارغ از بحث‌های اختلافی در یک متن تقدیم کنم:

 

اولا عرض شد: اندیشیدن به «سینما و پیشرفت» را در سه شکل می‌فهمم:

۱. سینمای روایت‌گر پیشرفت امروز

۲. سینمای هدایت‌گر پیشرفت فردا

۳. سینمای پیشرفته (یعنی فهم پیشرفت در خود سینما)

 

و گفته شد، هر سه برای یک تمدن و یک سرزمین ضروری‌اند و دریغا که تا حدی جای هر سه در این مملکت خالی است، هم آن سینمایی که خود واقعا پیش رفته باشد -به عنوان یک فرم بیانی هنری- هم سینمایی که راوی پیشرفت‌های امروز کشور باشد و هم مهم‌تر: سینمایی که به پشتوانۀ خیال و خلاقیت ترسیم‌کنندۀ آفاق پیشرفت برای فردای تمدن ما باشد.

 

دوم: گفتیم چند نکته برای اندیشین به مفهوم پیشرفت مخصوصا در هنر، ضروری است، اولیش توجه به قوه و مسئلۀ «خیال» است. آتش پیشرفت در خیال روشن می‌شود نه خرد. خرد در این آتش می‌دمد، گسترشش می‌دهد. اول خیال پرواز بوده بعد علم پرواز.

زین‌رو تأکید کردیم در نظام آموزشی‌ای که انسان‌های خیال‌انگیز و خیال‌ورز مطرود و محکوم‌اند و در جامعه‌ای که «خیالاتی‌بودن» دشنام است؛ رویای پیشرفت به دشواری شکل می‌گیرد. چون موتور پیشرفت انسان خلاق است و انسان خلاق با خیال خود خلاق است. عرض کردیم عقلانیت‌محوری صرف در بهترین حالتش فقط مناسب حفظ وضع موجود است (و همین البته از جهالت بهتر است) اما به کار پیشرفت نمی‌آید. و گفتیم مراد ما از خیال خیال عمل‌محور است، نه خیال وهمی و عمل‌گریز که اتفاقا خودش از مهم‌ترین علل پسرفت جوامع و تخدیر انسان‌هاست.

 

نیز گفتیم در جامعه‌ای که خود عقلانیت هم مطرود باشد خیال که جای خود دارد. مثالش وضع بسیاری از حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌هاست که نه‌تنها خیال و خلاقیت در آن‌ها به چیزی گرفته نمی‌شود بلکه رویکردهای عقلی هم در آن‌ها حرام است و صرفا به رویکردهای «نقلی» اعتماد وجود دارد. در حوزه علمیه که مثالش حوزه‌های فلسفه‌تیز، عرفان‌ستیز و کلام ستیزِ اخباری است و در دانشگاه هم بیشتر دانشگاه‌های ایران که دانشجو و استاد جز نقل اندیشه‌های غربی اجازۀ کنش دیگری ندارند. مقاله و پایان‌نامه بدون «ارجاع» ارزشی ندارد، ولو آن را ابن سینا نوشته باشد. ارجاع هم که عموما به متون غربی است.

 

سوم: گفتیم نکتۀ مهم بعدی در اندیشیدن به مفهوم پیشرفت، مفهوم «گذشته» است. بدون توجه به گذشته و سنت، پیشرفت معنایی ندارد. تو برای رفتن به نقطۀ ب باید نقطۀ الفی داشته باشی. باید از جایی شروع کنی که بتوانی پیش بروی. این همان گذشته است. از طرفی نقطۀ الف آمریکا یا چین، نقطۀ الف ایران نیست. هرکس گذشته و مبدأ خودش را دارد برای حرکت. پس باید گذشتۀ خودت را بشناسی و از همۀ ظرفیت‌هایش استفاده کنی تا بتوانی پیش بروی و این الگوی پیشرفت در همۀ ممالک ظاهرا پیشرفته است. نیز عرض کردیم بعضی تمدن‌ها اساسا گذشته‌ای ندارند، بی‌گذشته‌اند، اما بعضی گذشته دارند اما انقطاعی بین آن‌ها و تجربیات موفق گذشتۀ‌شان ایجاد شده، این‌ها گذشته‌ناشناس‌اند، ما از گروه دومیم. منظور ما هم این نیست که به گذشته برگردیم یا تمام تجربیات گذشته را ارزشمند بدانیم، نه! عقل و شعور داریم! باید گذشته‌مان را کامل با چشم خودمان (نه با روایت مستشرقان مثلا) ببینیم و بشناسیم و بخش افتخارآمیزش را مادۀ خام پیشرفت خود کنیم.

چهارم: در ادامۀ بحث وارد ضرورت پرداختن به نوع ایرانیِ پویانمایی، انیمه و انیمیشن شدیم. گفتیم سینمای پیشرفت که مبتنی بر خیال و رویاست، طبعا با سینمای واقع‌گرایانه و اجتماعی فرق دارد. احتمال کمی دارد در یک سینمای آپارتمانی رئال بتواند خودش را نشان دهد. از طرفی وقتی در عالم سینما بخواهی سراغ یک سینمای پیشرفته و یک سینمای راوی پیشرفت بروی، طبیعتا با نمونه‌های مشابه خارجی مقایسه می‌شوی، نمونه‌هایی که در این فرم از سینمایشان متکی به کمپانی‌های قدرتمند و ثروت‌های شگفت هستند که همین اول کار رقابت با آن‌ها محال می‌نماید.

 

مثال هم زدیم گفتیم کریستوفر نولان که در اندیشۀ آمریکایی، به نوعی راوی سینمای پیشرفت است را در نظر بگیرید. کسی که در سراسر جهان و همین مملکت- مخاطب و هوادار جدی دارد؛ سینمای او بیش از همه متکی بر «صنعت» است نه «هنر» و هزینه‌ای که برای هر فیلم او می‌شود می‌تواند خرج یک سال چند کشور کوچک در حال توسعه را بدهد! گفتیم همین امکانات حتی در آمریکا هم در اختیار هر کارگردانی نیست (نگاه کنیم به هزینۀ تولید آثار سینمای مستقل) و البته که مخاطب عمومی متوجه میزان اهمیت مدخلیت صنعت در پسند خودش نیست به قول حافظ: «فیض روح القدس ار باز مدد فرماید | دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد»! و به قول خاقانی: «بلی شاعری بود صاحب‌قران | ز ممدوح صاحب‌قران عنصری»! و این واقعیت امروز هنر-صنعتِ سینماست. در چنین شرایطی البته رفتن سراغ گزینۀ پویانمایی (که خب آن هم کم هزینه نیست) بسیار معقول‌تر است. آنجا سفینۀ خیال با هزینه‌های بسیار کمتری می‌تواند به پرواز درآید.

 

پنجم: مثال زدیم ژاپن را. گفتیم ژاپن پنجاه سال پیش از مهم‌ترین و موفق‌ترین سینماهای جهان بود. با میزوگوچی و اوزو و کوروساوا و... . اما آن زمان مسئله‌اش چه بود؟ بازطراحی و بازسانی تمدن و انسان ژاپنی پس از جنگ، اندیشیدن به چرایی شکست و... خلاصه بیشتر مسائلش آسیب‌شناسی و ناظر به گذشته بود. اما وقتی می‌خواست از آینده و پیشرفت سخن بگوید دستش خالی بود. چون جنگ‌زده بود و اقتصادش نمی‌توانست پا‌به‌پای رویای پیشرفتش در هنر بیاید. این بود که بعد از چند دهه انیمه در ژاپن قدرت گرفت و با میازاکی و تاکاهاتا جهان را گرفت. انیمه‌ای که هم نوعی سینمای پیشرفته بود هم راوی و هادیِ پیشرفت و کمال امروز و فردا، البته در اندیشۀ ژاپنی (که مثلا یکی از فرق‌هایش با اندیشۀ آمریکایی این است که بیش از این دنبال تصرف در طبیعت باشد، دنبال نجات طبیعت است). انیمه‌ای که حتی کارگردان غربی حتی همان نولانش- بسیاری از ایده‌های خود را از روی آن کپی می‌کند.

پس این یک تجربۀ موفق جهانی است در سینمای پیشرفت.

 

ششم: در بخش آخر هم از آسیب‌شناسی و فرصت‌شناسی انیمیشن ایرانی سخن گفتیم. از آن‌همه استعداد بصری و روایی جذاب که در متون بومی خودمان وجود دارد، از فردوسی و عطار تا دیگران. گفتیم ما دریای ایده و معناییم. نیز به سنت غنی نگارگری و تصویرگری ایرانی اشاره کردیم . آن‌همه میراثی که در خود ایران مهجورند اما دارند ماده خام ساخت اثار غربی می‌شوند.

همچنین از انیمیشن‌هایی سخن گفتیم که نماد پیشرفت پلاستیکی‌اند، چون همه‌چیز خود را از یک داستان یا انیمیشن یا فیلم غربی سرقت می‌کنند و صرفا آخر کار جای پرچم آمریکا را با ایران عوض. گفتیم این آثار پیشرفت و رویای ایرانی نیستند و با یک برچسب نمی‌شود چیزی را از آن خود کرد. نیز توضیح دادیم این آثار جهانی نمی‌شوند چون نمونۀ اصیلشان در خارج هست، در ایران هم ماندگار نمی‌شوند چون مخاطب ایرانی هم به آثار جهانی دسترسی دارد؛ بلکه صرفا ممکن است به خاطر حمایت‌های سیاسی یا حکومتی یا ضدحکومتی مدت کوتاهی جلب توجه کنند.

 

همچنین از آثاری حرف زدیم که جاه‌طلبی این آثار پلاستیکی را ندارند ولی در نوع خودشان خوبند، اما فقط برای شروع و قدم اول، مثل «شاهزادۀ روم» (که البته همین اسمش هم یک عقب‌نشینی فرهنگی است).

نیز از انیمیشن‌هایی حرف زدیم که می‌توانستند یک شروع عالی و بسیار بسیار کم‌نقص برای صنعت-هنر پویانمایی ِ ایرانی باشند اما به خاطر بی‌همتی و بی‌تدبیری و بی‌خیالی مدیران و ناشران دولتی، سال‌ها پس از ساخت و حتی دروکردن جوایز داخلی و خارجی، همچنان در آرشیو ناشر خاک می‌خورند و احتمالا وقتی منتشر می‌شوند که تازگی، بداعت و اثربخشی خود را کاملا از دست داده‌اند، مثل انیمیشن قابل احترامِ «رهایی از بهشت».

 

  • حسن صنوبری