موسیقی: سلامی به شهرام ناظری و بهترین آهنگهای کردی او
یک
درباب جنایاتی که اخیرا بر کردهای سوریه رفت (کاری به گروههای تروریستی کرد ندارم چه اینکه هر قومیتی یک ژانر تروریستی هم دارد، سازمان مجاهدین خلقِ فارس و برآمده از تهران فعلا از بسیاری از تروریستها و جنایتکارها سر است مهم این است که دولت ترکیه در رفتاری جاهلانه و داعشانه به نیروهای مستقیم و غیرمستقیمش اجازه داد تا غیرنظامیان و زنان و کودکان کرد را قربانی کنند) خیلی حرفهای ناتمام در گلو بود و رسوب شد و زمانش گذشت. اما یکی از حرفها هنوز تازه است، آنهم حرف محبت است. محبت پدرومادر با فرزندش. محبت برادر به برادش. کردها از دیرینهترین و اصیلترین اقوام ایرانیاند. چه دوست داشته باشند در این مرز زندگی کنند و تعریف شوند و چه نه. کردها شریف بودهاند و غیور و جنگجو. به قول بزرگشاعر روزگارمان علی معلم دامغانی: «اور و اربیل مپندار که بیآیین است / کُرد سالار امین است، صلاحالدین است». بهخاطر همین روحیۀ سلحشورانه این قوم، بیگانگان همواره دوست داشتند آنان جدا از ایران و کلا بیوطن باشند تا مدافع هیچ مرز و اصالت و شرافتی نباشند، بلکه چون انبوه گروههای تروریستی کور و بیمنطق مزدورانی در دست استعمار و امپریالیسم باشند. هرگاه به این تن بدهند تمام بیگانگان با آنان دوستند و هرگاه نه، دوستان بیگانه رهایشان میکنند و به تروریستهای اقوام دیگر میسپارندشان.
در ایران ولی کرد و ترک و لر و فارس و عرب برادرند و فراتر از نژادهای زمینی، نگاهی انسانی، آسمانی و عاشقانه به هم دارند. البته شاید گاهی این محبتها در دل مانده و به زبان درنیامده و حسودان و دشمنان هم از همین سواستفاده کردند. شاید از یکسو بعضی مسئولان ما صلاحیت و فهم لازم را نداشتهاند؛ قبلا هم بودند شبیه این جناب که اخیرا گفت اگر دولت نبود تبریز نبود! این از این طرف ماجرا _که تازه به قول معروف: ظلم علی السویه عدل است!_، از آن طرف هم کسانی که با کردها رفتوآمد کرده باشند میدانند خیلیهایشان (مخصوصا ساکنان بعضی شهرها) اصلا طبیعتشان بر اظهار و نمایش نیست. یعنی در دوستیهای عمیق و عشقهای آشتین هم گاهی چیزی به زبان درنمیآید. یا حتی در انتقادات جدی و دشمنیهای کینهای. خیلی اوقات فقط سعی میکنند با رفتارشان به طرف مقابل مطلب را بفهمانند. و اما چه رفتاری، چه دوستداشتنی زیباتر و با شکوهتر از حماسهآفرینی کردها در روزهای سخت جنگ هشتساله در برابر دشمن بعثی و دفاع مقدسشان از ایران، یعنی از آب و خاک خودشان. با آنهمه شهید، به ویژه در استانهایی چون کرمانشاه مظلوم و سرافراز. از اینطرف در کنار بعضی مسئولان بیصلاحیت مسئولان زیادی هم بودند که اهتمام بسیاری به آبادانی آن دیار و احترام به این قومیت داشتهاند که آنها را باید برشمرد. یکی از آخرین اتفاقات خوب در این زمینه پخش سریالی بود با موضوع مردم کُرد در شبکه ملی یعنی شبکه یک سیما و در پربازدیدترین زمان که ایام نوروز است و در یک ژانر دوستداشتنی و عامهپسند.
دو
چندوقت پیش یکی از دوستانم ازم خواست تا کارهای کردیِ خوبِ شهرام ناظری را برایش بفرستم. من خواسته دوستم را تبدیل کردم به این یادداشت تا محبتم به دوستم ادامه پیدا کند و تبدیل شود به یک محبت بزرگتر
سه
موسیقی کردی یکی از اصیلترین و باستانیترین گونههای موسیقی ایرانی از گذشته تاکنون است و موسیقیدانان کردنژاد از مهمترین بازیگران صحنه امروز موسیقی ایراناند. هوشنگ کامکار، بیژن کامکار و کلا خانوادۀ کامکارها، سیدخلیل عالینژاد، سیدجلال محمدیان، کیهان کلهر، کیخسرو پورناظری، شهرام ناظری و کلا خانوادههای پورناظریها و ناظریها، صدیق تعریف، علیاکبر مرادی و... از جمله اسامی سرشناس موسیقی اصیل و هنری ایران امروزند که همگی کردنژاد هستند؛ اما طبیعتا در این میان شهرام ناظری مشهورترین و محبوبترین چهره است و بیشترین تاثیرگذاری را در موسیقی ایرانی چه فارسیزبانش و چه کردزبانش دارد.
موفقیت و محبوبیت ناظری دلائل گوناگی دارد. اولین نکته همراهی و همکاری با چهرههای مهم و متنوع آهنگساز و گروههای حرفهای موسیقی است مثل استاد محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، سیدجلال ذوالفنون، پرویز مشکاتیان، کامبیز روشنروان، فریدون شهبازیان، هوشنگ کامکار، کیخسرو ناظری، فرامرز پایور، جلیل عندلیبی و... . دلیل دوم اهتمام به نوع خاص و متمایزی از آوازخوانی و تسلیمنشدن به جو عمومی و تقلیدی آواز دیگر همعصران است که برای او نوعی امضای هنری را به ارمغان آورده است. سومین نکته هم تلاش برای رسیدن به تمایز موسیقایی و معنایی است که با انتخاب بعضی گونههای خاص موسیقایی (مثلا موسیقی مبتنی بر موسیقی مقامی تنبور)، فضاهای خاص محتوایی (مثلا فضای عرفانی و حماسی) و اشعار خاص (مثلا تاکید بر شعر مولوی) است.
چهار
به بحث اصلی برگردیم. ما نمیخواهیم همه کارنامه ناظری را بررسی کنیم، بلکه فقط میخواهیم به بهترین آثار کردی او بپردازیم: در میان آثار کردی ناظری دو شاخه اصلی را میبینیم. یک شاخه بازخوانیهای او از ترانهها و آهنگهای قدیمی و بومی کردی است که عموما فضاهای شادی هم دارند و شاید کارهای محبوبتر او در میان عموم مخاطبان کردزبانش باشند. از این شاخه من دو اثر «لرزان لرزان» و «حریرهحریره» از آلبوم نوروز و سه آهنگ «شیرین شیرین»، «واران واران» و «هی داد هی بیداد» از آلبوم کنسرت 77 او را برمیگزینم و بحث را همینجا جمع میکنم!:
اما شاخه دوم که برای خود من همواره جذابتر بوده است و البته که تمایز اصلی او با دیگر خوانندگان کردزبان است و ارزش هنری بسیار بالاتری دارد، کارهایی هستند که مبتنی بر موسیقی مقامی تنبور کردها (کرمانشاه و کردستان) است. اشعار، محتوا و فضای کلی این آثار عرفانی هستند و بسیاریشان مناجاتی و توحیدیاند.
صدای سخن عشق
از نخستینباری که شهرام ناظری بهطور رسمی سراغ خواندن اینگونه موسیقایی رفت حدود چهلسال میگذرد. آلبوم «صدای سخن عشق» سال ۱۳۵۸ به همت «گروه تنبور شمس» با سرپرستی «کیخسرو پورناظری» (همان علی ناظری) و با نوازندگی و همراهی چهرههای مهم تنبورنوازی کرد یعنی علیاکبر مرادی و سیدخلیل عالینژاد راهی بازار موسیقی شد. میشود گفت مهمترین و موثرترین فرد در شکلگیری این آلبوم و مخصوصا همین بخش عرفانی کردیاش مرحوم عالینژاد و روایت و تکنوازی تنبورش بود. در این آلبوم آوازها و تصنیفهای فارسی معروفی وجود دارد که معروفترینشان «مردان خدا»ست (که البته نسخه خواندهشده توسط سیدجلال محمدیانش محبوبتر و فراگیرتر است) و دو تصنیف کردیاش یکی «تجلی طور» (معروف به «همسران») است با تنظیم سیدخلیل عالینژاد و دیگری «یارب شو زندهداران» با تنظیم «سیاوش نورپور». هردو تصنیف عرفانی، مناجاتی و به تعبیر بنده از گروه «یاربخوانی»ها هستند و شاعر هردو «سید صالح ماهیدشتی» (معروف به «حیرانعلیشاه») است و گمانم نیاز به تاکید نباشد تجلی طور بسیار زیبا و زیباتر است. (بنابراین اول یا رب شو زندهداران را گوش کنید!)
-
«تجلی طور»
ههمسهران شوورهن ههمسهران شوورهن / کهلهم هات وه / جووش ههم یه چ شوورهن / له سینای سینهم تهجهلی طوورهن / باب قهلب مهفتووح پر له سروورهن / یارهب وه رندان کوی خهراباتت / وه و ذات بی عهیب پر له صفاتت ...
-
«یارب شو زندهداران»
یارب وَ رندان مست مِیخانت / وَ حقپرستان دِیْری دیوانت / وَ یارب یارب شُو زندهداران /کزه ی سُز دل دوعای بیماران/ وَ آو دیده ی دل سُختََگانت / عشاق صادق دایم گریانت ...
مهتابرو
دومین آلبوم مهم ناظری که در آن تصنیف کردی زیبایی از همین جنس عرفانی و یاربخوانی وجود دارد نیز توسط همین گروه تنبور شمس (البته با تغییراتی: مثلا عالینژاد دیگر نیست و چهرههای جوانتری مثل افشین رامین و بیژن کامکار با گروه همراهند) رقم خورد. آلبوم «مهتابرو» سال ۱۳۷۱ راهی بازار شد و مطلع درخشانی برای کارهای درخشان عرفانی و مبتنی بر تنبور شهرام ناظری و کیخسرو پورناظری شد. دو تصنیف فارسی مهم «مطرب مهابرو» و «گندم» دو اثر جذاب و نفسگیر این آلبوم بودند هردو با شعر مولوی. اما تصنیف کردی عرفانی آلبوم نیز «گل و خار» نام دارد و شاعرش احتمال دارد «درویش ذوالفقار» باشد. (در اطلاعات داخل جلد آلبوم برای این آهنگ فقط نوشته شده «آهنگ قدیمی»)
-
«گل و خار»
یارب گریانم دیدم وینه ی اور / دیدم وینه ی اور، آزیز، وهار گریانه / جرگم کواوه و دیدم، سُختو بریانه / له سر تا و پا سیا برگمه / بی دوس قرچه قرچ، آزیز، ریشه ی جرگمه...
حیرانی
«حیرانی» محصول سال ۱۳۷۵ نام سومین آلبومی است که در آن شهرام ناظری سراغ موسیقی عرفانی کردی میرود و با این آلبوم سهگانهی تنبوری عرفانی کیخسرو پورناظری و گروه شمس (باز با تغییراتی) هم کامل میشود هم به کمال میرسد. با اینگونه آثار است که کیخسرو پورناظری برای خودش کسی است در عالم موسیقی، انکارناشدنی و ماندنی. در این آلبوم هم تصنیفهای عرفانی فارسی زیبایی حضور دارد اما برخلاف آلبوم قبلی وزنه تصنیفهای عرفانی کردیاش به فارسیاش میچربد. در این آلبوم دو تصنیف قدرتمند کردی وجود دارد هردو با شعر سید صالح ماهیدشتی (حیرانعلیشاه) و چهبسا یکی از دلایل انتخاب نام حیرانی برای این آلبوم همین حضور پررنگ حیرانعلیشاه در متن آن است! این دو تصنیف یکی «یاوران مهسم» است و دیگری «سر مگو» است که این دومی از جنس همان یاربخوانیهاست و با اینحساب میشود چهارمین یاربخوانی شهرام ناظری و شاید لطیفترین و زیباترینشان. این آخرین همکاری ناظری با پسرعموی خود کیخسرو پورناظری است و شاید بهترینش. قطعا تاریخ موسیقی ایرانی و عرفانی قدر این همکاری خانوادگی موفق را خواهد دانست. اگر شهرام ناظری صدای رسایی شد برای نمایش ذهنیت هنری و قدرت اهنگسازی کیخسرو پورناظری، پورناظری هم یکی از اصلیترین سازندگان شخصیت و چهره ناظری به عنوان یک بند و امضای موسیقی عرفانی است، در کنار آهنگساز زبردست دیگری چون سیدجلال ذوالفنون.
-
«یاوران مهسم»
یاوهران مهسم / من مهس مهخموور بادهێ ئهلهسم / لوتف دووس ئاما مۆحکهم گرت دهسم / فهرما وه ساقی باوهر مینای مهٔ / سهرشار کهر ساغهر بدهر پهیاپهٔ ...
-
«سر مگو»
یا رب و حرمت ذات بی عیبت / و سر مگو کارخانه ی غیبت / قلبی عطا که له هجران خوت / سوزیا و برشیا کوت و کوت و لت لت / قلبی عطا که رو و ایمه بو / له سودای عشق قیمه قیمه بو...
آواز اساطیر
آلبوم «آواز اساطیر» ساخته «علیرضا فیض بشیپور» محصول سال ۱۳۷۹ چهارمین آلبوم موفق ناظری با محتوای اشعار کردی است و البته متفاوتترین. از چند جهت. یکم: این آلبوم دیگر مثل سه آلبوم پورناظری عرفانی نیست، حماسی است (هرچند حالوهوا و گرایش عرفانی در بعضی قطعاتش حضور دارد). دوم: تمام قطعات به زبان کردی هستند. سوم: موسیقی هم کاملا بر مبنای موسیقی مقامی تنبور و بسیار دور از موسیقی ردیفدستگاهی است (چه اینکه میدانیم کیخسرو پورناظری علیرغم کردبودن و تنبورنوازبودن، ابتدا تارنواز بوده و ذهنیت اولیهاش موسیقی ردیفدستگاهی است). چهارم: این آلبوم بیش از دیگر آثار ناظری در آنها به فضای فکری دراویش کرد و یارستان نزدیک است، چه اینکه آهنگسازش نیز اگر نه جزئی از آنان به تحقیق شاگرد بزرگان موسیقی این گروه بوده است. پنجم: اشعار بیشتر قطعات آواز اساطیر از شاهنامه کردی انتخاب شدهاند. کتابی که نوعی بازسرایی شاهنامه فردوسی تقریبا با همان قهرمانها و قصهها به زبان کردی است. به استثنای قطعه نخست که شعری است از «درویش ذوالفقار» و آنهم بیگانه با سنت و اساطیر و عرفان ایرانی نیست. در حقیقت این آلبوم سیری روایی است در اساطیر، فرهنگ و عواطف دیرین ایرانی و کردی. از مجموع این عوامل «آواز اساطیر» را میتوان یکی از مهمترین و اصیلترین آلبومهای موسیقی ایرانی دانست، همچنین مهمترین و بهترین آلبوم برای معرفی موسیقی مقامی تنبور و موسیقی بومی کردستان و کرمانشاهان. تقریبا جایگاهی که میشود برای آلبوم «خونپاش و نغمهریز» در تراز موسیقی مقامی دوتار جنوب خراسان و تربتجام قائل بود (با این تفاوت که خواننده و نوازنده آن اثر یعنی غلامحسین سمندری و ابراهیم شریفزاده خود از نسل اساطیر بودند! و البته که تکنیک نوازندگی سمندری در میان تمام نوازندگان مقامی و غیرمقامی ایران و جهان نظیر ندارد) و یا آلبوم موسیقی شمال خراسانِ «حاج قربان سلیمانی» در معرفی موسیقی مقامی دوتار قوچان و شمال خراسان. علیایحال قطعا اگر کسی دنبال تنبور و موسیقی مقامیاش و موسیقی باستانی کردها باشد از این آلبوم جامعتر و حرفهایتر پیدا نمیکند.
آنچه گفتهشد بخشی از اهمیت این آلبوم رازآمیز و باشکوه است، اما دقیقا به همین دلایل که شاید این فنیترین آلبوم موسیقایی شهرام ناظری است، از آنطرف هم نتوانسته و نتواند در میان مخاطبان عمومی (مخصوصا غیرکردزبان) چون آلبومهای قبلی تنبورمحور اقبال فراوانی کسب کند.
طبیعتا اگر بخواهم از میان قطعات این آلبوم انتخاب کنم باید همهشان را برگزینم! اما بهخاطر حمایت از اثر، فقط دو اثر زیبای «خورآوا» و «روسم» را بر میگزینم. اولی با شعری از درویش ذوالفقار و دومی از شاهنامه کردی. خورآوا که برای خود بهتنهایی یک آلبوم کامل است و روسم بهتنهایی روایتی از قهرمانیها و عواطف رستم، پهلوان ایرانزمین.
-
«خورآوا»
کاووسکی بی / ریژانه کرم / بخشانه هی بی / دنگ داوای دا / حاتم تی بی / دنگ داوای دا / باش بگلران / روسم زال بی / یار بی یار بی یار....
-
«روسم»
وَ یاد ا و روﮊَه تا ج وَ زال سَنیْ / گِلیمْ پوشْ کِردی، پوسِ بورْ کَنی / فِدایْ نامِتْ بامْ صاحِبْ زورُ و رَخْشْ / بورِ بیَنْدیش شیرِ دِلْ نَلَخْشْ / روسم! ...
پ ن یک: قبلا یادداشتی کوتاه درباب یکی از آلبومهای فارسی آقای ناظری اینجا نوشته بودم: «یادگار دوست»
پ ن دو: قطعا میدانیم در موسیقی سنتی فاخر، شنیدن هر قطعه در آلبوم و در ادامه قطعات پیشین خود لذت حقیقی شنیدای و معنای اصلی خود را دارد
پ ن سه: شاید نیاز به یادآوری نباشد یا باشد که ما وقتی داریم از موسیقی عرفانی سخن میگوییم داریم از «هستها» سخن میگوییم نه «بایدها». یعنی نه آنچه حقیقتا موسیقی عرفانی است و ارتباطی کامل با عرفان و معنویت و الوهیت دارد، بلکه سخن از بهترین آثاری است که هماکنون در بازار موسیقی با این نام و حال و هوا موجود است. یک مثال بارزش هم توجه به اسامی و ولایت حضرت رسولالله و حضرت امیرالمومنین است که در میان تمام فرق عرفانی این دیار در هر مذهب و مکتبی از دیرباز جزو بدیهیات و واضحات است اما در بخش عمدهای از موسیقی عرفانی شهریشدهی ما غایب است. حالآنکه همین موزیسینها که نام بردیم پدرانشان اکثرا از ارادتمندان ویژه امیرالمومنین بودند و هرگاه ساز دست میگرفتند نام ایشان را میبردند، اما فرزندان بهخاطر زیست در فضای روشنفکری الفتهای دیرین را از دست دادهاند و یا شاید ترس از اکابر این فضا جرات ابراز این اسامی مقدس را ندارند. قبلا در بخشی از یادداشتم برای نصرت فاتح علی خان نوشته بودم:
«خیلیهای دیگر هم میخواستند با نصرت همکاری داشته باشند اما نتوانستند. از بزرگانی چون «لوچیانو پاواروتی» معروف ایتالیایی گرفته است تا همین آقای «شهرام ناظری» خودمان ( که در قیاس با دیگر نمونه های خوانندگان وطنی واقعا کم نظیرند). و البته از این بابت خیلی ناراحت نیستم. [چه اینکه همراه شدن با کسی که شجاعانه نام امام علی بن ابی طالب را بر زبان می آورد کار هرکسی نیست. یا اینکه تو باید هیچ این نام را نشنیده باشی و در هنر آنقدر اوج گرفته باشی که به جانمایه اش نزدیک شده باشی. یا اینکه اگر در سرزمین شیعه آن هم در شهر صوفیان متولد شده ای و اطرافت پر از نام و یاد علی بوده و حتی به صورت خانوادگی نشانه ای از نشانه های بخشی از دوستداران علی را در چهره به ارث برده ای، باید دیگر حتما تو هم شرف و شجاعت بیان نام علی و عشق ورزیدن به او را داشته باشی. اگر نه، همان بهتر که با هم قد خودت بازی کنی و نخواهی با باز و شاهین هم آواز و هم بال شوی.] بگذریم.»
سلام خسته نباشید!
چه خوب که با این موضوع نوشتید.
بعد از جملات اثرگذار کلهر در اخرین کنسرتش و از طرفی اعلام سنندج بعنوان شهر خلاق موسیقی از سوی یونسکو، به این فکر میکردم که ای کاش قلمی قوی داشتم و میشد حرف هایم را در مورد موسیقی کرد بنویسم. آنطور که باید و شاید.
البته احتمالا به موضوعات دیگری میپرداختم اگر مینوشتم!
اما همین که نام این قوم را با توصیفی رسا به رشته ی تحریر در آورده اید، زیباست.
و البته مضمون این یادداشت.
ممنون از شما.