در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۴
مرداد

 

 

اگر قرار باشد در ده سال اخیر، دست کم از آغاز دهه نود تاکنون، یک آلبوم موسیقی را به عنوان بهترین آلبوم این سال‎ها برگزینم آن اثر، آلبوم موسیقی «یادباد» ساختۀ جناب «سیامک آقایی» از نوابغ موسیقی امروز است که همراه با آواز «سالار عقیلی» و تمبک «پدرام خاورزمینی» است. شاید بیشترین آلبوم موسیقی که در این ده سال به آن‎ها که خیلی خاطرشان برایم عزیز بوده، هدیه داده‎ام همین آلبوم یاد باد بوده است و شاید برای هیچ آلبومی به اندازۀ این آلبوم عذاب وجدان ننوشتن و معرفی کردن را طی سالیان متمادی نداشتم.

 سیامک آقایی، شیوۀ سنتورنوازی و آهنگسازی‎اش به نظرم یک اتفاق عجیب و غریب در فضای راکد، مقلد، بی‌خلاقیت و بیمار موسیقی سنتی و ردیف دستگاهی این سال‎ها، به ویژه بعد از دهه هشتاد است. من سیامک آقایی را با کنسرت و آلبوم قدیمی‎اش «ز بعد ما» شناختم که مربوط به نیمه دهه هشتاد بود. نخستین‎بار که فیلم کنسرت ز بعد ما را تماشا کردم و قطعاتش را گوش، انگار سطل آب یخی رویم ریختند. واقعا نفسم بند آمده بود و در پوست نمی‌گنجیدم. شگفتی این موضوع از این جهت بود که من پیش از این آلبوم با آثار اکثر هنرمندان برتر موسیقی سنتی آشنا بودم ولی نه نامی از این فرد شنیده بودم نه چنین جنس آهنگسازی و موسیقی در حوزه موسیقی سنتی را می‌توانستم تصور کنم. علت این‎هم که آن آلبوم را در بدو انتشارش خریدم توصیۀ این آدم و آن رسانه نبود، بلکه صرفا نام آلبوم و برگرفته بودنش از غزلی از «بیدل دهلوی» برایم جلب توجه کرده بود:

ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‎ماند

ز خامه‎ها دو سه اشک چکیده می‎ماند

چه اینکه بیدل شاعر پاپ و عامه‎پسندی نیست که هرکسی، آن‎هم از عوالم غیرادبی مشتاقش باشد و در موسیقی ایران همواره حضوری کمرنگ و اندک داشته است. (انشاالله در یادداشتی جداگانه همۀ بیدل‎خوانده‎های موسیقی ایران را جمع و تقدیم می‎کنم)

البته که آلبوم ز بعد ما نسبت به آلبوم یادباد فضای خلاقانه‎تر، هنری‎تر و عجیب‎تری دارد؛ اما دو نکته هست، یکی اینکه قطعات آن آلبوم همه ساختۀ آقای آقایی نیست، آن کار یک کار گروهی است و در ساخت قطعاتش سنتورنوازان دیگری چون «علی بهرامی» هم نقش جدی داشته‎اند؛ نکتۀ بعدی اینکه آن کار بالاخره بیشتر جنبۀ نخبگانی دارد و واقعا نمی‎شود به همه هدیه داد و انتظار داشت همه هم گوش کنند (ولو حیف است گوش ندادنش)؛ اما یادباد آلبومی است کاملا کلام‌محور، آن‎هم با خوانندگی پاپ‌ترین خوانندۀ موسیقی سنتی آقای سلار عقیلی. ایشان _علی‌رغم توانایی بالایشان در تصنیف‌خوانی_ هیچگاه خواننده محبوب من نبودند و به ویژه وقتی به جای تصنیف مجبور شوم به آوازهایشان هم گوش کنم واقعا لذت نمی‎برم، اما در این آلبوم حتی آوازهای سالار عقیلی هم به نظرم بسیار زیبا هستند و این تجربه از سنخ تجربۀ بازی خوب گرفتن از بازیگران (ولو بازیگران ضعیف) توسط کارگردانان قوی (امثال جناب حمید نعمت‌الله) است. آهنگساز خوب خواننده را بالا می‌کشد و آهنگساز بد همان کاری با یک خوانندۀ خوب می‎کند که کارگردان بد با بازیگر خوب. در این آلبوم واقعا هنر آهنگسازی چشم‌گیر است. به جز سنتور آهنگساز و تمبک نوازندۀ همراه، پای هیچ ساز و نوازندۀ دیگری در میان نیست؛ اما شما از حجم موسیقی و رنگ‎آمیزی‎اش در این آلبوم واقعا لذت می‎برید. از طرفی این آلبوم واقعا یک آلبوم است، یک ساختار کلی است نه مجموعه‌ای از قطعات پراکنده. خیلی کم‌اند و کم‌شده‌اند موزیسین‎هایی که ذهن‎های ساختارمند و قدرت‎مند برای خلق آثار اینچنینی داشته باشند. من فقط با امثال سیامک آقایی است که می‎توانم به بازتولید و نامیرایی هنرمندان بزرگی چون زنده‎یادان «محمدرضا لطفی»، «پرویز مشکاتیان»، «سید جلال ذوالفنون» و استادانی چون «حسین علیزاده»، «محمدعلی کیانی‌نژاد» باور داشته باشم.


نکات پایانی:


 * اگر خیلی اهل موسیقی و به ویژه سنتورنوازی هستید که آلبوم «ز بعد ما» را از دست ندهید، اما اگر می‎خواهید یک هدیه خوب با یک مناسبت مهم به یک دوست خیلی مهم بدهید حتما «یاد باد» را یادتان باشد. از آنجایی که این هردو آلبوم با نسخۀ تصویری کنسرت همراه هستند (در حقیقت نسخۀ صوتی هم استدیویی نیست و نسخۀ صوتی یک کنسرت است)، می‌توانید خیلی بیشتر در حال و هوای موسیقی قرار بگیرید و لذت ببرید.


 * هر دو آلبوم با مضمون سوگ و حسرت و فراق همراه‌اند، در آلبوم ز بعد ما سوگ برای «زلزله زرند» وجود دارد و در آلبوم یادباد سوگ درگذشت «پرویز مشکاتیان» ، با اینحال در هردو آلبوم لحظات شاد و شورانگیز زیبا و فراوانی وجود دارد.


 * در آلبوم یادباد چهار غزل از حافظ و دو غزل از مولوی اجرا شده‎اند و تصنیف‌ها همه مربوط به حافظ‎اند. از این نظر آلبوم خود اهمیت به‌سزایی دارد.


 * بعضی از قطعات ساختۀ سیامک آقایی در این آلبوم پیش از این در کنسرت گرامی‌داشت زنده‌یاد مشکاتیان با آواز «همایون شجریان» هم اجرا شده‎اند.


 * از میان همۀ قطعات زیبا، خود آهنگ «یادباد» را هم با اجرای سالار عقیلی (نسخه آلبوم یادباد) و هم با اجرای همایون شجریان  (نسخۀ کنسرت نخست یادوارۀ پرویز مشکاتیان) برای گوش دادن شما در اینجا قرار می‌دهم؛ اگر پسندیدید آلبوم را تهیه کنید.


یاد باد : سالار عقیلی و سیامک آقایی

یاد باد : همایون شجریان و سیامک آقایی


  • حسن صنوبری
۲۲
مرداد
«یادآوری» مهم‌ترین کار پیامبران و مصلحان تاریخ بشر بوده است. اگر بازخوانی تاریخ و یادآوری گذشته به یکدیگر را بر عهده خود بدانیم حال و آینده را بهتر و دقیق‌تر می‌فهمیم. متن پیش رو بخشی از صحبت‎های دکتر صادق زیباکلام علیه روشنفکران به ویژه مدعیان «روشنفکری دینی» در دی ماه سال 1381 و در گفتگو با علیرضا صلواتی است که در کتاب «سیاستمداران جوان» توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده است. (البته من هیچگاه نفهمیدم چرا عنوان سیاستمداران جوان است! چون اکثرا پیرمرد هستند!)
 

 
- زیباکلام: کمتر جامعه‌ای است که 200 سال سابقه اصلاح طلبی داشته باشد و این گونه در جازده باشد. من این سؤالات را مطرح کرده‌ام. اما روشنفکران ما دنبال این بحث‌ها نیستند. دلبال زرق و برق بوده‎اند. اشکال هم از همین جاست. این حرکت با روشنفکرهای غیرمذهبی شروع شد و روشنفکران مذهبی را هم دنبال خود کشاند. از بدبختی‎های بزرگ ما این است که متفکر اصیل نداریم و نداشتیم! 
 
+ پرسشگر: در کدام دوره را می گوید؟ 
 
- چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن.
 
+ یعنی فقدان پشتوانه تئوریک؟ فقدان یک تنوریسین اصیل ؟ 
 
- ماقبل از انقلاب دو جریان سیاسی داشتیم. چپ و مذهبی. هردو به نوعی به سراغ افکار مارکسیستی رفته‎اند، چپ که رسما مبلغ مارکسیست بود و مذهبی‎ها هم امثال مرحوم شریعتی و بازرگان همان حرف‎های شبه مارکسیستی را مطرح می‎کردند. پس از انقلاب هم همینطور. الان سمبل جریان روشنفکری دینی ما کیست؟
 
+ به نظر من امام(ره) !!!
 
- حال اگر روحانیت راہگذاریم کنار، الآن که در دی ۸۱ دارم بحث می‌کنم سمبل جریان روشنفکری دینی در جامعه ما عبدالکریم سروش است. محمد مجتهدی شبستری، کدیور، ملکیان و امثال این‎هایند. شما اگر الفبای فلسفه غرب و فلسفه لیبرال دموکراسی را بدانید وقتی این‌ها دهان باز کنند متوجه خواهید شد هیج حرفی از خودشان ندارند. دقیقا همان افکار و عقاید لیبرالیزم غربی را به فارسی ترجمه می کنند، مننها با این هنر که آیه‌ای ، حدیثی، روایتی، شعری از حافظ یا کلامی از مولانا را چاشنی آن می‎کنند و من و شما فکر می‎کنیم که اینها حرف جدید زده‎اند. من محکم به شما می‎گویم که در روشنفکران مذهبی کسی را نداریم که حرفی اصیل مطرح کرده باشد. 
 
+ منظورتان روشنفکر مؤلف است؟ 
 
- احسنت. این آقایانی که من اسمشان را بردم. اگر لعاب حرف‎هایشان را بردارید همان حرف‎های روسو و ژاندارک است۔ سکولاریزم غربی. برای من آیت‌الله مصباح بیشتر از اینها محترم است. 
 
+ چرا؟ 
 
- برای اینکه به نوعی اینها مقهور و اسیر غرب نیستند. حرفشان مال خودشان است. اشتباه نشود من آن قدر که با حرف‎های آقای کدیور موافقم با حرف‌های آیت‌الله مصباح مخالفم. منتها حرف مصباح مال خودش است. حرف امام(ره) مال خودش بود. حرف مرحوم شیخ فضل الله نوری مال خودش بود. ولی حرف سروش و کدیور مال خودشان نیست.
 
 + مال کیست؟ 
 
 - مال غرب. اگر شما لعاب اسلامیت را بردارید همان آراء و افکار غربی را می‎بینید، باید بدانیم فی‌الواقع زیر کدام پرچم سینه می‌زنیم. من در کل عمرم این پنجاه ساله فقط یک بار قرآن را از ابتدا تا انتها خواندم. آن هم ترجمه‎اش. در توفیقی که دست داد رفتم مکه آنجا خواندم. به نظر شما یک آدم اینطوری صلاحیت دارد که به نام دین صحبت کند؟ من خودم در را به روی خودم میبندم و وارد نمی‌شوم. 
 
 
  • حسن صنوبری
۱۵
مرداد

این نسخه اولیه شعری است که آقای دکتر میثم مطیعی در ایام روز دختر اجرا کردند (فایل صوتی). البته فقط دوتا از تغییرهای مورد نظر جناب مطیعی به دلم نبود که در این نسخه به صورت اولیه حضور دارند. و شاید آن تغییرها برای اجرای ایشان واقعا لازم بودند، ولی برای متن و انتشار در صفحه خودم به نظرم نیازی نیست.

 

نکند مومنان حراج کنند عاقبت آبروی ایمان را

نکند در من و تو می‌بینند، دیگران چهره مسلمان را

 

ظاهر ما نه باطنِ دین است، دین رها زین نقاب ننگین است

ای‌بسا ادعای دین‌داری که برانگیخت خشم رحمان را

 

ای بسا بی‌خبر ز عالم روح، که به یک جامه گشت روحانی

ای بسا قاری کتاب الله، که نفهمیده است قرآن را


صدق پیش آر، چون که میدانی «گر تو قرآن بدین نمط خوانی

 ببری رونق مسلمانی»[1]، مبر از یاد پند پیران را


اولین درس مصطفی ما را، نه نماز و جهاد، اخلاق است[2]  

پیش از دکترای دین باید، طی کنیم اول دبستان را

 

دین اگر از ریا نپالاییم، نزد خلق و خدای، رسواییم

گرکه عصیان کنند اهل نفاق، اهل ایمان دهند تاوان را[3]

 

وای اگر پیش از امتحان خدا، نشویم از عیوب خویش جدا

قایقِ موریانه‌خورده ما، چه کند چاره روز طوفان را

 

وای اگر از سر دغل‌کاری، ببریم آبروی دین‌داری

پر ز دکّان کنیم دنیا را، وز ریا و ریال دکّان را

 

جای اینقدر ادعای گزاف؛ شیعه واقعی اگر باشیم

پله‌پله بریم سوی خدا زمره از خدا گریزان را[4]

***

 

ای درختِ بلندِ پاک نظر! دخترِ مومنِ خداباور!

در غرورِ بهار، یادآور، پیش‌رو فصل برگ‌ریزان را

 

دختر پاکزادِ ایرانی! در دل قصه‌های قرآنی

دختران شعیب را یادآر[5]، یاد کن یاد، دخت عمران[6] را

تویی از آن گروه یاریگر؟ یا از آنان که دشمنی کردند؟

موسی و عیسی و محمد را، یونس و یوشع و سلیمان را؟

 

این‌زمان لشگرش زیاد شده، دستک و دفترش زیاد شده

نیست اندک، فرشتۀ معصوم! مکن افزون سپاهِ شیطان را

 

چادرِ فاطمه است این، هش‌دار، پاسدار جلالتش باشی

هان! مبادا که بازی انگاری پرچم غیرت شهیدان را

 

خفته در خون و خاک چشمانی‌ست که به ما خیره‌مانده‌اند هنوز

هان! مبادا بریم از خاطر، همت و باکری و چمران را

 

ای‌بسا چادری که می‌پوشد ننگ‌ها را و رنگ‌ها را نه

ای‌بسا روسری که می‌بندد تهمتی تازه دین و ایمان را

 

آخرین یادگاری زهراست، و لباس فرشته‌های خداست

یا مینداز روی سر چادر، یا نگهدار حرمت آن را

 

نیست در صفحۀ دل عاشق، جز گل روی دوست تصویری

خودنمایی و خودپرستی نیست سالک راه عشق و عرفان را

 

چه حقیقت چه در مجازی تو، پاکی خویش را نبازی تو

این تو هستی تویی که می‌سازی چهرۀ دختران ایران را

 

در مجال مجاز افزون‌تر آبروی حیا و تقوا باش

ای خوشا آنکه پاس می‌دارد حرمت خلوت و خیابان را

 

یادکن در کتاب یوسف را، که به هرخلوتی خدا را دید

اینچنین یاد می‌کنند به حُسن پاکباز دیار کنعان را

 




[1] . تضمین شعر از گلستان سعدی: گر تو قرآن بدین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی

[2] . رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص‏ بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَکَارِمَ‏ الْأَخْلَاقِ. من مبعوث برسالت شدم تا سطح اخلاق را بالا برم. (بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏16، ص: 210)            

[3] . امیرالمومنین علیه السلام: فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ  إِلَّا لِتَرْکِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ  لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی وَ الْحُکَمَاءَ لِتَرْکِ التَّنَاهِی. خداى سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براى ترک امر به معروف، و نهى از منکر. پس خدا، بى‏خردان را براى نافرمانى، و خردمندان را براى ترک باز داشتن دیگران از گناه، لعنت کرد. (بحار الأنوار علامه مجلسی، ج‏97، ص: 90.)

[4] قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ‏ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع‏. ابن ابى یعفور گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: مردم را به غیر از زبانتان دعوت به دین کنید، تا سعى و کوشش و درستى و پرهیزگارى و خویشتن دارى را از شما مشاهده کنند. (بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۶۷، ص ۳۰۹.)

[5] . سوره قصص آیه 25: فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاء. و یکى از آن دو (دختران شعیب) به سراغ او آمد در حالى که با شرم، قدم برمى‏داشت‏.

[6] . سوره مریم آیه 16: وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا. و در این کتاب (آسمانى)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده‏اش جدا شد، و در ناحیه شرقى (بیت المقدس) قرار گرفت‏.
سوره تحریم آیه 12: وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا. و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم‏.

  • حسن صنوبری