پس چرا رهبر مستضعفان از «آنها» حمایت کرد؟!
الآن بهترین وقت بود برای ژستِ قهرمانگرفتن، برای خودنمایی، برای «دیدید گفتم!»گفتن، حتی برای سکوت، با هدف تنبیه روحانیِ بیلیاقت و آن نادانهایی که برای سرکار آمدنش در خیابان با تیشرت آی لاو آمریکا و دلار میرقصیدند، یعنی دقیقا همانجور که بعضی عدالتشعاران و جوجهچپهای پوچ دوست دارند و توقع از رهبری.
اما سیدعلی خامنهای میان اینهمه گزینۀ جذاب بار دیگر نجات کشور را انتخاب کرد. این فرق یک آدم مسئولیتپذیر با یک آدم جاهطلب است.
همه میدانیم روحانی گند زده. همه میدانیم اگر نه همه مسئولیتها، ولی قطعا بیشتر مسئولیتهای ویرانیها و گرانیهای اخیر، مستقیماً متوجه دولت فشل روحانی است. ولی همه باید یادمان بیاید این روحانی با رای اکثریت ملت و با حمایت و پروپاگاندای بخش قابل توجهی از نخبگان در دو دوره رأی آورده و بر سر کار آمده. همچنین است مجلس شورای متبوع و پرستشگرش. در چنین شرایطی کسی که باید دولت را محکوم کند قطعا رهبری نیست. مخصوصا اگر او را پدر جامعه بدانیم نه یک سیاستمدار جزء و عقدهای که دنبال عقدهگشایی است. چون رهبری حرفهایش را زده. همان سال 91 که میگفت رئیس جمهور باید جهادی و جوان باشد حرف امروزش را زده. تمام این سالها (از 92 تاکنون) که میگفت اقتصاد کشور را معطل خارجیها نکنید، که همهچیز را به برجام گره نزنید، که به آمریکا اعتماد نکنید حرفهایش را زده بود. وقتی در خطبه عید فطر 97 قبل از ماجرای ارز و طلا توطئه جدید اقتصادی دشمن را به دولت هشدار داد حرفش را زده بود. امروز اگر بخواهد حرفی علیه روحانی و مدیریت افتضاحش بزند حرف جدیدی نزده، حرف اضافی زده. چون الآن وقت حرف و انتقاد نیست.
خیلی از کسانی که دیروز توقع داشتند رهبری علیه دولت حرف بزند و خود به صف معترضان بپیوندد حتی از آمار غیررسمی شهدا و کشتهها و خسارات اخیر خبر نداشتند و ندارند. شاید با این فیلترینگ وسیع تاحدودی هم حق داشتند.
اما با توجه به شرایط منطقه و تجربه کنونی همسایهمان نه! حق نداشتند. اگر میخواهید بدانید نتیجه مخالفخوانی رهبری در این شرایط چیست نگاهی به عراق و مخالفخوانی آن سیدعلی دیگر بیاندازید. آیتالله سیستانی عزیز و باتقوا، آیتالله سیستانیای که در برهههای گوناگون به داد عراق رسیده بود، اینبار در برابر مفاسد و ناکارآمدی دولت، صددرصد طرف معترضان را گرفت، بهجایش چه اتفاقی افتاد؟ آیا نتیجه خوب بود؟
در عراق هم مثل ایران دو انرژی در خیابان بود، یکی انرژی مردم معترض و یکی انرژی اشرار و مزدوران سعودی و اسرائیل و باقیماندههای صدام و داعش. با حمایت آقای سیستانی انرژی پاسداران امنیت عراق و نیروهای عمیقا مذهبی و متدین هم به این دو انرژی افزوده شد و نتیجه کشتارها و توحشهای بیسابقه شد. بسیاری از اعضا و خانوادههای حشدالشعبی و خانوادههای شهدای عراقی هم همراه با دیگر معترضان به خیابان ریختند و از آنجا که رهبری و جهتدهی اعتراضات به دست اشرار و رسانههای سعودی افتاده بود، دو گروه مردم عادی و این مردم مذهبی و انقلابی، فقط تبدیل شدند به سیاهلشکر گروه نخست، امری که منجر به تشدید جنایات و ویرانیها در عراق شد.
حال تفاوتی که عراق با ایران دارد این است که ایران دشمنان بهمراتب بیشتری نسبت به عراق دارد و وسعت پهناورتر و اقوام و مذاهب رنگآمیزتر. امری که در شرایط بحران تهدیدهای بیشتری را با خود دارد. در چنین سرزمینی و در چنین شرایطی اگر قرار باشد معترضان و ناراضیانی که تاکنون به حکم مصلحت کشور از خانه بیرون نرفتند هم به جان خیابان بیفتند چیزی از ایران باقی نمیماند. چه آنان که میخواهند مشعل و چماق به دست بگیرند و رأسا ویرانگر باشند، چه آنان که حضورشان ظاهرا مسالمتآمیز باشد و باطنا تقویتکننده و سیاهلشکر اشرار ویرانیطلب.
قطعا در این ماجرا اگر رهبری هم به دولت اعتراض میکرد، من و دوستانم هم الآن وسط خیابان بودیم، به جای اینکه بنشینیم و کمی فکرکنیم.
رهبری با سخنان دیروز خود خود را سپر بلای دولت ناتوان و مجلس بیمایه (اگر نگوییم فاسد و خائن)ی کرد که مردم انتخابشان کردند؛ دقیقا برای حفظ امنیت همین مردم و کشورشان. فهم این نکته به گذشت زمان و فروکشکردن هیجانات نیاز دارد.
پ ن: در این جمله «من در این امور سررشتهای ندارم» هم البته نکات و اشارات و کنایاتی هست که بعدا میشود بازشان کرد
پ ن 2: چرا هیچکس نمیپرسد در این روزهای دشوار سید محمد خاتمی در کدام پمپ بنزین دارد بنزین میزند؟!
یادداشت دوم درباره وقایع آبان 1398 : چرا روحانی مسئول اصلی اتفاقات اخیر است؟
به نظرتون اگه ما آقای خامنهایی رو دوست نداشتیم و حتی توی فقر زندگی میکردیم بازم اینقدر لطیف برداشت میکردیم عملکرد رهبری رو؟
نمیخوام غر بزنم؛ ولی واقعاً دلم میخواست آقای خامنهای چهار تا انگشتش رو محکم میزد تو دهن روحانی :|