این مطلب یک عیدی فرهنگی هنری برای عید است. البته یک پیشگفتار هم دارد.
قبل از پیشگفتار، رادیو را با آهنگ امام علی باز کنیم:
پیشگفتار
به قول یک بندهخدایی در بوسنی هرزگوین همه مسلماناند، نه شیعه و سنی. شیعه نیستند و سنی هم نیستند خیلی، مسلمانند. مسلمانند و دوستدار اهل بیت (ع)، ولو حنفی نماز بخوانند. شبیه همین عقیده را قبلاً از خانم لارن بوث هم درمورد خودش نقل کرده بودم «همهچیز درباره لارن بوث» . البته این برای قدیم و اصل ماجراست، پس از جنگ و با کمرنگ شدن حضور ما و پررنگ شدن حضور فرهنگی اقتصادی کشورهایی چون عربستان سعودی و ترکیه و هجومِ وهابیها و سلفیها به آن دیار برای تبلیغ، کمکم داستان دارد عوض میشود. تا جایی که دیدیم رئیس العلمای جدید بوسنی که خودش قبلاً رابطۀ خوبی با ایران و شیعیان داشت اخیراً از چیزی به عنوان «خطر گسترش تشیّع در بوسنی» سخن گفت یا اینکه علمای آن دیار در امور دیگری مثل سوریه هم با عربستان و ترکیه همراه شدند.
یک نمونه از این کمرنگشدن حضورر ایران را در کامنتهای پست قبل با دوستان بحث کردیم. سالروز قتل عالم سربرنیتسا یک روز مهم برای همۀ دنیا و به خصوص جهان اسلام است. به خصوص برای ما ایرانیها که تنها کشوری بودیم که در دوران جنگ بوسنی همراهشان بودیم. حال در چنین روزی دیدیم آقای بیل کلینتون به نمایندگی از آمریکا به این مراسم آمد. کسی که در دوران جنگ ناظر قتل عام بود و سرانجام هم باعث صلح تحمیلی به مسلمان بوسنی شد. اما با اعتماد به نفس تمام و تبلیغات فوق العادۀ قبل و بعد مراسم در این سالگرد شرکت کرد و حتی مردم مسلمان بوسنی را نصیحت کرد که صربها را ببخشند (بی که مجازاتی شده باشند) و حتی نخست وزیر صربستان را در آغوش بگیرند و ... خب از ایران چه کسی رفت؟
اول بگوییم از طرفِ دولت جمهوری اسلامی ایران و به نمایندگی از انقلاب اسلامی چه کسانی میتوانستند بروند؟
1. شخصیتهای سیاسی مشهور: اگر احمدینژاد را به خاطر تفاوت نگاه سیاسیاش فاکتور بگیریم، دولت میتوانست آقایان خاتمی (که قبلاً هم به بوسنی رفته) یا هاشمی رفسجانی را بفرستد. (قبل از دولت آقای روحانی هی میگفتند چرا احمدینژاد از ظرفیت جهانی رئیس جمهورهای سابق استفاده نمیکند، حالا هم همان روال است، انگار حضرات واقعاً ظرفیتی ندارند!). 2. شخصیتهای هنری: مثلاً مجید مجیدی که هم یک چهرۀ اسلامی و هم یک چهرۀ هنری بینالمللی ماست و اخبار فیلم اخیرش هم در جهان اسلام پیچیده. یا ابراهیم حاتمیکیا که اولین فیلم سینمایی راجع به جنگ بوسنی را در همان زمان ساخته است. یا دست کم رضا برجی که اخیراً مستندی با همین موضوع ساخته. 3. شخصیتهای علمی، مذهبی و فرهنگی: اگر آیتالله مصباح (که قبلاً هم به بوسنی رفته) را با به همان دلیل قبلی فاکتور بگیریم، افراد دیگری هم هستند، مثل آیتالله جنتی که بین مسلمانان بوسنی چهرۀ محبوبی است. ایشان قبلاً هم به عنوان نمایندۀ ویژۀ رهبری به بوسنی رفته. یا آیتالله تسخیری، که چهرۀ تقریبی ایران است و بین فرهیختههای مسلمان محبوب است، همانطور که دیدیم حضور اخیر ایشان در کویت هم حضوری مؤثر بود. یا حتی آیتالله جوادیآملی که از چهرههای برجستۀ علمی و معنوی جهانی ماست. یا دست کم دکتر داوری اردکانی یا حسن رحیمپور ازغدی که حرفی برای گفتن دارند. خب حالا ببینیم دولت آقای روحانی برای چنین رویداد مهمی کدام چهرۀ برجستۀ سیاسی یا هنری یا فرهنگی را فرستاده است که دست کم هم قد کلینتون باشد؟! ---> آقای ترکان . دقت بفرمایید من هیچ انتقادی به آقای ترکان ندارم، ایشان زحمت کشید و خدا هم خیرش بدهد که رفت. سخن من انتقادی است به گزینش دولت و نگاه فرهنگی و دیپلماسی عمومیاش. و نه فقط دولت، که انتقادی است به همۀ حکومت که میتوانست خیلی بهتر در زمینۀ بوسنی وارد شود.
گروه سرود کوثر (Hor Kewser)
با وجود جوّ سنگینی که پس از جنگ، غربیها و سلفیها ضد ایران و ضد شیعه در بوسنی ایجاد کردند، هنوز تا حدی اقدامات مؤثر فرهنگی مردمِ بوسنی که نشانگر علاقۀ ایشان به اهل بیت (علیهم السلام) است را میتوانیم ببینیم. گروه سرود کوثر (Hor Kewser) یکی از بهترین این اقدامات است. ما کلاً موسیقیِ بوسنی هرزگوین را بیشتر با گروههای سرودِ مسلمانشان میشناسیم. مثل همان گروه سرودی که نادر طالبزاده در تیتراژ پایانی خنجر و شقایق ازشان استفاده کرد.
تا آنجایی که بنده تحقیق کردم موسسهای در بوسنی و در شهر ساریوو فعال است به همین نام کوثر (Kewser) که تمرکز و تخصصش زنان، کودکان و خانواده با محوریت فرهنگ اسلامی است و با تأسی و الگوگیری از شخصیت بانوی مکرّم اسلام حضرت فاطمه (سلام الله علیها). از این موسسات در ایران هم زیاد داریم، مثلاً قسمتِ «درباره ما»ی سایت مهرخانه را اگر ببینید، خیلی شبیه دربارۀ مای این موسسه است. ولی خب فرق زیاد است. این موسسۀ کوثر یک مجله، یک شبکۀ تلویزیونی و یک شبکۀ رادیویی دارد همه به نام زهرا (Zehra) و نیز یک گروه سرود و موسیقی خانمها به نام کوثر (Hor Kewser). همچنین سالانه در روز میلاد حضرت زهرا یک جشنواره (فستیوال) فرهنگی و هنری دارد به نام «عطر پیامبر» یا «مشک پیامبر» (Mošus Pejgamberov) که باز اشاره به حضرت زهراست (طبق حدیثی که من جایی ندیدم). در این فستیوال اتفاقات زیادی میافتد، مثل نمایش مدهای پوشش و حجاب اسلامی یا کنسرتهای موسیقی اسلامی. در این کنسرتها موزیسینها و خوانندههای بینالمللی و معروف مسلمان مثل مسعود کرتیس یا ماهر زین هم شرکت کردهاند، افرادی که عموماً نزدیک به ترکیه هستند و مقابل با جریان مقاومت اسلامی و جریانات شیعی. داشتم فکر میکردم در میان این خوانندگان مسلمان بینالمللی از همه بهترشان انصافاً همین سامی یوسف است. از طرفی ما یک نماینده هم در این جمع نداریم. یعنی یک ایرانی شیعه که بیاید عربی یا انگلیسی بخواند و برای جهان اسلام. حال آنکه ظرفیتش را داریم. موسیقی و حنجرۀ محمد اصفهانی ما از جناب سامی یوسف هم صد پله بالاتر است، چه رسد به کج و کولههایی مثل ماهر زین. نمیدانم چرا مثلاً محمد اصفهانی و آریا عظیمینژاد نمیآیند یک آلبوم عربی (یا عربیفارسی یا چند زبانه) با محوریت جهان اسلام کار کنند. هیچ کاری برایشان ندارد و به سرعت هم و با قدرت هم جهانی میشوند. چون واقعاً هنرش را دارند، هرچند فعلاً جهتگیریش را ندارند. مخصوصاً که اصفهانی در موسیقی عربی هم بسیار تواناست. بگذریم.
داشتم میگفتم: تأسیس گروه سرود کوثر برای سال 2004 است اما گمانم نخستینبار در این جشنوارۀ فرهنگیِ عطر پیامبر در سال 2005 گروه سرود «کوثر» با تعدادی از دختران بوسنیایی مسلمان اولین کنسرتشان را میدهند و آهنگی برای حضرت زهرا (س) اجرا میکنند. این آهنگ و این اجرا و این نوع حضور (دختران مسلمان محجبه) با استقبال فوق العادهای مواجه میشود و باعث میشود ایشان هرسال بیایند و چندبار همین آهنگ را بخوانند. به نظر من آن آهنگ اتفاقا آهنگ قشنگی هم نبود، بلکه خلأ حضور چنین رویکردهایی (مخصوصاً با گرایش به محبت اهل بیت) چنان واکنشهایی را در پی داشت. علیایحال این گروه کارش را با قدرت ادامه داد و با همکاری آهنگسازهای مطرح بوسنیایی (مثل خانم lejla jusic و آقای Ibrahim Alibegović و ... ) سرودها و آهنگهای زیبای زیادی را با موضوعات اسلامی تولید کرد. از میان شخصیتهای اسلامی، این گروه برای پیامبر اسلام، حضرت زهرا، امام علی و حضرت خدیجه (علیهم السلام) سرود اجرا کرده است. دیگر سرودها هم عموماً موضوعاتی اخلاقی و مذهبی دارند یا درمورد پیامبران دیگرند.
آخرین اجرای گروه کوثر در جشنوارۀ عطر پیامبر، مربوط به سال 2012 است. از آن به بعد فکر میکنم اصلاً این فستیوال برگزار نشد و من هیچ اثر دیگری از این گروه نیافتم. احتمالش کم نیست که با قدرتگیری گروههای وهابی و سلفی فعایتهایشان محدود شده باشد. در همین راستا نظر شما را به کامنتِ خبیثانۀ یک وهابی و پاسخ صریح یک بوسنیایی باصفا ذیل یکی از ویدئوهای این گروه جلب میکنم (پیشاپیش از ادبیات نامحترمانهای که خواهید دید عذر میخواهم ) ---> «اینجا»
ببینید چه مردم خوب و باصفایی دارند. پس از آنهمه کشتار و جنایتی که در حقشان شد و اینهمه هجمۀ فرهنگی امروز، باز هم آدم ماندهاند و بیوفا نشدهاند.
بگذریم. برگردیم به موسیقی:
آهنگی برای حضرت زهرا
و اما این کنسرت آخر یک فرق اساسی با دیگر کنسرتهای گروه کوثر داشت _همین فرق عیدی ویژۀ من به شماست_ و آن اینکه یکی از سرودهای اصلی کنسرت را نه دختران جوان، که گروهی از دختران کودک و نوجوان برای حضرت زهرا اجرا میکنند. این موسیقی و این فیلم واقعاً زیبا و تأثیرگذار است. جدا از اینکه موسیقیاش از آهنگ قدیمیشان برای حضرت زهرا خیلی زیباتر است (و حتی از آهنگ تازهترشان)، اجرای اثر توسط این دختربچهها کار را شگفتانگیز کرده است. ما زبان بوسنیایی را بلد نیستیم، اما در این آهنگها بعضی از اسامی و اصطلاحات اسلامی را میشنویم و آشنا مییابیم. مثلاً در این آهنگ با لهجۀ بوسنیایی نامهای «فاطمه»، «زهرا» و «طاهره» (اسامی حضرت صدیقه) را میشنویم.
به قول شاعر: «نام تو به هر زبان که گویند، خوش است»!
نظر من این است که این یک آهنگ را حتماً با نسخۀ تصویری ببینید. تازه یکبار هم نه.
میتوانم بگویم اکثریت کارهای قابل دسترس این گروه را گوش کردم و به نظرم به جز سرود فاطمه الزهرای سال 2012، بهترین سرودها و آهنگهای گروه کوثر همینها هستند که برای دانلود گذاشتهام:
حالا سوای محمداصفهانی و هر مردی، چرا زنهای مسلمون از این کارا نمیکنند؟ ممنوعیتی هست به نظرتون؟
پاسخ:
برای امام علی؟ بله خیلی خوبه این کار. و کلاً جمعخوانی یک حس ویژه و بهتری دارد.
*
به سوال خیلی خوبی اشاره کردید (البته اینها هم مسلمانند! اما منظور شما مسلمانان ایرانیست) دقیقا میخواستم به همین مسئله هم در متن بپردازم ولی گفتم الکی طولانی میشود. برفرض که ممنوعیتی هم باشد. اما واقعاً فکر میکنید مشکل ممنوعیت است؟ نه خیر. مشکل جهتگیریهای غلط و سیطرۀ فکرهای خمود، کسل و گاه سیاستزده بر فکر و فرهنگ زن ایرانی است. چند مثال عرض کنم: 1. یعنی واقعاً ما به اینهمه تحلیلگر مسائل هستهای نیاز داریم در کشور؟! (چه زن چه مرد) و آیا اینهمه تحلیلهای اینترنتی و شبکهای و گعدهای و خانوادگی آیا موثر، متمایز و خلاق هم هست؟ 2. مثلا همین سایت مهرخانه را در نظر بگیرید. سر داستان ژولیا پطرس، من گفتم الآن این سایت یک پرونده کار میکند درمورد این خواننده و حتی شاید رفت باهاش یک مصاحبه هم از طرف زنان ایرانی و ضد اسرائیلی گرفت. بالاخره مهرخانه یعنی پیوند موضوع زنان با فرهنگ انقلاب. اما میدانید چندتا مطلب در این موضوع کار کرد؟ = فقط یکی. میدانید آن یک مطلب چی بود؟ = ممنوعیت استماع آواز بانوان، ولو ژولیا پطرس! ئه ئه ئه بابات خوب نهنهت خوب اینهمه سال هرکی هرچی خواست گوش کرد الآن تازه یادتان افتد صدای زن حرام است، بعد هیچکس هم نگه مهرخانه باید بیاد بگه؟! ... این بود که گفتیم فرق زیاد است. 3. بسیاری از اوقات زنان در ایران کلاً با اجتماع بیگانهاند. اما میدانید وقتی که ارادۀ حضور اجتماعیمیکنند چی میشه؟ یک عده میروند همان تحلیلگرهای درجه هفت سیاسی میشوند تا وقتی آقایان حرف تندی داشتند و خودشان جرات بیانش را نداشتند اینها بیاندازند جلو. در باقی موارد هم به تکرار مکررات مشغولند. یک عده میروند زیر شاخۀ فمینیسم و فمینیسم اسلامی (فمینیسم یعنی: آی زنا! مردا بهتون ظلم کردن! بیاید حقتونو بگیرید | فمیسنیسم اسلامی: آی زنای مسلمون! مردا بهتون ظلم کردن بیاید حقتونو بگیرید!) یک وقت عمدهایشان را صرف نفی مرد میکنند که در باطن بیش از پیش اثبات مرد را متضمن است. این گروه دوم عموماً وقتش را طی فرایند اثبات استقلال جنسی هدر میدهد، آن گروه اول و گروههای مشابهش هم نقشی تزئینی در مراسمات و آیینهای مردانه دارند. لذا ما اصلاً فردیتی نمیبینیم که بخواهد ازش خلاقیت و تمایز و تأثیری بجوشد. 4. کلاً ما علاقه به تفلسف و تخیل و شیرجه در استخرهای انتزاعی داریم. بیش از اینکه دوست داشته باشیم یک گروه کوچک سرود درست کنیم و برایش تمرین کنیم، دوست داریم سخنران یا ارائه دهنده مقالۀ «یکصدمین همایش بزرگداشت و بررسی و تطبیق و تحلیل انتقادی آراء و افکار و اندیشهها و نظریاتِ بزرگترین و مهمترین و اندیشمندترین متفکران و اندیشمندان و متفکران و بزرگانِ فلان و...» باشیم. این تنبلیِ عملی به بهانۀ تعمق علمی فکری از خصیصههای ماست که زن و مرد بردار هم نیست.
اینا خوبه به عنوان سفیر فرهنگی بیان ایران از شر اون بختک هایی که که گفتید هم خلاص میشن
از سامی یوسف که با این کنسرت پرمهر و محبت اخرش تاحدودی منزجر شدم
چرا این رییس جمهور سابقو رهاش نمیکنید اخه.کم موثر نبوده تو این شرایط مذاکرهای
کلا ممنون ممنون و ممنون به خاطر این دو پست
پاسخ:
سلام. سپاس که وقت گذاشتید و دیدید.
فکر مهم و خیلی خوبی است که تا هزار سال دیگر به ذهن مسئولان فرهنگی و سیاست خارجه ما نمیرسد. ما عالم اسلامی را رها کردیم. دوستانمان را رها کردهایم جلوی دهان گرگ.
کدام کنسرت؟ چرا؟ من هیچ وقت طرفدار ایشان نبودم ولی وقتی بخواهم با همطرازهایش مقایسه کنم (ماهر زین و...) نمیتوانم بگویم خیلی خیلی بهتر نیست.
و اما کارهای این گروه همه رو دانلود کردم دست مریزاد واقعا روحنوازند من با نظر خانم فاطمه موافقم: ادم رو به سالهای دوری میفرسته که نبوده و ندیده بخصوص کار دخترهای کوچولو فوق العاده است و آدمو میخکوب میکنه چرا من نباید بتونم سی دی با کیفیت کارای این گروه رو قانونی بخرم و بهشون اینجوری کمک کنم؟ اونوقت خیلی سال پیش کاست کریس دی برگ رو قانونی خریدم بی اینکه بدونم چه جونوریه!! کاملا قانونی و معتبر!
پاسخ:
لطف کردید وقت گذاشتید البته که هیچکس از دانلود کردن این فایلها پشیمان نمیشود :) «چرا من نباید بتونم سی دی با کیفیت کارای این گروه رو قانونی بخرم و بهشون اینجوری کمک کنم؟ » به سوال دقیقی اشاره کردید!
آدمهای خوب غریبند در این جهان. لذا حتی نمیتوانند به هم کمک کنند.
و یک چیز دیگه:اینکه میگن نیمایی با عینیت آمیخته ست نه ذهنیت
درسته یا چرته؟یا تاریخ مصرف این حرف مثل موضوعاتی که برای رباعی و دوبیتی و غیره تو کتاب درسیا اومده منسوخ شده؟
پاسخ:
سلام اینکه برام نوشتی، بدک نبود. اما مشکل هم زیاد داشت. روان نبود. لذا شما از غزل کوتاه نیا. * حرف مهمی نیست. البته باید دید گویندۀ اصلی (نه تکرارکنندهها) چه کسی بوده و در چه مقامی گفته. این ظاهری که من میبینم از منظری درست است و از منظری غلط. یکی از مناظر غلط: پس سمبولیسم شعر نیمایی چیست؟ سمبل که امر ذهنی است. از طرفی شعر کلاً امری ذهنی است و از عین به ذهن میرود. اما کلاً برای اینکه بدانیم یک قالب شعری دقیقاً چه مختصاتی دارد، بهتر است به شعر شاعران برجستۀ همان قالب توجه کنیم. نه کتاب درسی یا نظر نظردهندگان.
چیزی که دربارۀ مهرخانه گفتید رو بهشون انتقال میدم.
در مورد فمینیسم اسلامی و ... باید عرض کنم که ما وقتی یک سری اولیات رو اینجا نداریم، مجبوریم به اون اولیات بپردازیم.
یه مثال بزنم.
چند روز پیش جبهه فرهنگی انقلاب افطاری میداد به هنرمندان، فرهنگیان، فیلمسازان، نویسندگان و ... . خب جمع فقط مردونه بود.
خیلی بامزهستها. کلا حضرات زنها رو به حساب نیورده بودند.
سوال اینه که آیا زنها هنرمند و فرهنگی و فیلمساز و نویسنده نیستند؟
خب وقتی پای ما توی این گرفتاریهای اولیه گیره، چطوری میتونیم یه قدم جلوتر بریم؟
و البته این یه مثال خیلی ساده و دم دستی بود که چون این آخریها باهاش بخورد کردم ذکرش کردم. وگرنه که این قصهی پرغصه بسی دراز دامنه.
پاسخ:
هرطور صلاح میدانید. البته من با اصل مهرخانه موافقم، اما بنا به توقع بالایی که ازش میرود از بعضی جهتگیریها (چه روشنفکری چه سنتی)ش تعجب میکنم.
جسارتاً خیلی دلم میخواهد بدانم کدام کشور اولیات را به طور کامل دارد :)
آخه این چه حرفی است؟ اولاً جبهۀ فرهنگی انقلاب (به مدیریت آقای جلیلی) همینکه مردها را هم دعوت کرده، دارد جذب حداکثری میکند! اینها همانهاییاند که یک زمانی روی همۀ مجلهها و رسانههایشان همواره هفت هشت نفر نفر به طور ثابت میچرخیدند: طالبزاده، فیاض، دهنمکی، نصیری، کوشکی، سعید قاسمی، حسن عباسی؛ بعد برای اینکه تنوعی بشود کچویان و سعید زیباکلام هم اضافه شدند! توجه داشته باشید اینگونه نهادها که صبغۀ سیاسی دارند، چه زنان را دعوت کنند چه دعوت نکنند قصد سیاسی دارند و کاری با زنان ندارند. تازه وقتی دعوت نمیکنند صادقترند؛ چون دعوت یعنی استفادۀ تزئینی از زنان. من فکر نمیکنم ما به دنبال این باشیم. پاسخ سوال شما این است که قطعاً به نظر حضرات (چه این حضرات چه آن حضرات) زنها هنرمند و فرهنگی و فیلمساز و نویسندۀ «واقعی» نیستند و نخواهند بود. زنها اصلا وجود اولی و ارزش ذاتی ندارند. زن یک شیء ثانوی و تزئینی است. اما این نکته دیگر باید برای ما بدیهی باشد.. چیزی که الآن دارم میگویم نکتۀ دقیقتر و کاربردتری است. انتقاد ما این است که زنها خودشان را با همین نگاه میبینند. چه وقتی همراه شوند. چه وقتی موضع دفاعی بگیرند. خواهر من! (خواهر نوعی) تو چه کار داری دیگر حضرات چه میگویند، تو چه کار داری دعوت میکنند یا دعوت نمیکنند (چون در هردوتایش اخلاص و صداقت نیست) تو باید افطاری خودت را داشته باشی، جبهۀ فرهنگ انقلاب خودت را داشته باشی. اگر تو (توی نوعی) به فردیت رسیدی و هویت خودت را به وجود آوردی و اعلام کردی؛ آنموقع جمع به دنبال تو میآید؛ نه که دعوتت کند، دوست دارد دعوتش کنی. خیلی زنهای دیگر بودند که جامعۀ مردانه آنها را به رسمیت نمیشناخت؛ اما آنها کار خودشان را کردند. همین پروین اعتصامی، از بهترین شاعران روزگار خود _و شاید روزگار ما_ شعر میگفت و هیچکس باور نمیکرد شاعر شعرها زن باشد. کلاً تهمت زدند همان موقع بهش. و حتی الآن هم از بعضی آقایان شاعر شنیدم. اما او کار خودش را کرد و ر تاریخ هم ماند؛ در حالیکه خیلی از انکارکنندگان نماندند.
و واقعا باعث شرمندگی است این کمکاریهای ما. البته اتفاقات خوبی هم دارد می افتد مثلا با شعرهای ترکیبی محسن رضوانی و حنجره میثم مطیعی که حداقل در بخشی این دغدغه را پوشش میدهد. یا مثلا این کار
(اولش آواز بخش فارسیش به نظرم خیلی جالب نبود ولی الان هیچ مشکلی باهاش ندارم. خیلی هم خوبه)
{در همان صفحه آهنگ دیگری هم از جولیا پطرس هست: «شریفترین انسانها»}
پاسخ:
دست شما درد نکند که مطالعه کردید مطیعی یک نفر است و واقعا دارد به تنهایی بار جمعیتی را میکشد. بار کل فعالیتهای هنری انقلاب اسلامی با موضوع جهان اسلام! اتفاقا من هم به همین چیزی که شما فکر میکنید فکر میکنم. یک ماه است میخواهم یادداشتی بنویسم با عنوان «شاعران شعرهای عربی میثم مطیعی» و دقیقاً با تمرکز بر همین موضوع.
(اول و آخرش آواز بخش فارسیش یکی از هزاران صدای دخترانۀ عین هم و کپی هم: یگانه و پاشایی و...حداقل من که نمیتونم تحمل کنم.) {نبود در آن صفحه. البته آهنگ «أشرف انسان» پطرس را قبلاً در آلبوم آخرش شنیدهام. از همان اول ملت با فیلم نصرالله میکسش کردند ولی شک دارم برای نصرالله باشد. چندتا خبر هم تکذیب کرد این را که البته برای رسانههای سعودی (مثل العربیه) بود. لذا نه به صدقش اعتمادی هست و نه به کذبش :) }
بله. درست میفرمایید. ولی
انصافا فکر نکنم اندازه یگانه و پاشایی. من البته هیچ کدام از اینها را نمی توانستم
تحمل کنم بنابراین حتی یک آهنگ کامل هم ازشون گوش نکردم. ولی این به نظرم از
آهنگهای تلویزیونی بهتر است. من خودم را مجبور کردم چند بار گوش بدهم. و یک
بخشهاییش به نظرم آنقدر دخترانه بود. شاید هم به خاطر این است که آنها ابتذال
شعری هم دارند آدم راحتتر پس میزند.
از توضیح بخش دوم ممنون. من هم شک کرده بودم. خیلی
جستجو کردم با عنوان «اشرفالناس»، ولی فیلتر بود؛ ولی خب تکذیبیه و اینها هم ندیدم.
من فقط فارسیها را می خوانم. :)
پاسخ:
به خاطر شعرش بوده! همهشان سر و ته یک کرباساند! و شایعت و بایعت و تابعت ... اللهم العنهم جمیعا! :-)
سلام آقای متذکر به ضرورت عدم تداخل امور کاری و خانوادگی! عید ماضیت مبارک. از 7 تیر تا الان (یعنی همون کامنت قبلی) با موبایلت در تماسم و ناموفق در برقراری ارتباط.
لطفا یک تماس بگیر باهات کار دارم.
پاسخ:
حاجی چرا انقدر غر میزنی؟ یه روز پاشو دست پسرتو بگیر بیا خونه حاجسن افطاری. دلم براش تنگ شده جان خودم. مرد باید با طرفش روبرو شه. دختر که نیستیم هی زنگ بزنیم.
2- متأسفانه چه بخواهیم چه نه ! انتظار مسلمونهای دنیا از ما ایرانی ها خیلی بیشتر از اونیه که فکر می کنیم و خیلی خیلی بیشتر از چیزی که عمل می کنیم! نمیدونم این توقع خوبه یا نه؟ ولی بدون پاسخ گذاشتن اون ، کم مایه ی شرمساری نیست!
3- تو تاریخ چند هزار ساله ی هنر این سرزمین در مقابل بیشمار مردان هنرمند (شاعر ، نویسنده ، خطاط ، نقاش ،طراح ومعمار، موسیقدان و ...) اسم چند تا خانم رو می تونیم بشماریم ؟ (به دلایل فرهنگی و بومی و نژادی کاری نداریم!) به هر دلیل شاید این لیست به زحمت به تعداد انگشتان یک دست برسه! قله های تنها و پراکنده در تاریخ که در کنار سلسله جبال مردان هنرمند این سرزمین حتی مجال دیده شدن هم پیدا نکردند!
اما نکته در اینجاست که در میان مردان هنرمند امروز ما - که پشتوانه ای از چند هزار سال تاریخ واقعا باشکوه و افتخارآمیزاز هنر و ادب دارند - امروزه چند نفر رو میتونیم نام ببریم که جهانی فکر و عمل می کنند؟ کار چند نفرشون قابل ارائه به مردمی هست که تشنه ی شنیدن و دیدن این حرفها هستند؟ بیرون از مرزها که هیچ ! چند نفر برای مردم عادی داخل مرزهامون کار ارزشمند و قابل دفاع فرهنگی و انقلابی می کنند؟ بالاخره تو دنیایی که خوندن متن های کوتاه صفحات مجازی، دیدن فیلم و شنیدن موسیقی های چیپ جایی برای کتاب خوندن و حتی فکر کردن نگذاشته ، چند نفر هنرمند داریم که علاوه بر داشتن دغدغه ی فرهنگی ، کاربلد هم باشند؟
بنا بر فرمایش به حق خودتون تنها آقای مطیعی هستند که یک تنه بار هنر انقلاب اسلامی رو تو جهان اسلام (و به نظرم در داخل ایران هم!) به دوش میکشن ؛ تو گذشته نمونده اند و جهان امروز رو هم می بینند ( و متأسفانه همچنان بدون رقیب یا با فاصله ی خیلی زیاد از بقیه ، قرار دارند!!)
نمیگم اولیات و ضروریات کار فرهنگی تو اشل جهان اسلام برای زنان ایرانی فراهم نیست که به نظرم بزرگترین مشکل اینه که اصلا دغدغه این کار ، در مرد و زن هنرمندمون هم وجود نداره! بیشتر اونایی هم که دغدغه دارند گویا فکر و هنرش رو ندارند (-:
با این اوصاف ، توقع کار فوق العاده و خرق عادت از خانومها (که تازه کارند و بدون پشتوانه و الگو! ) کمی دور از ذهن به نظر میرسه ! (هر چند غیرممکن هم نیست! )
من که خیلی تو وادی هنر نیستم ولی از دور میتونم ببینم که خانومهای هنرمند کشورم (از هر صنف!) اگه لطف کرده و از رو دست همصنف های غربی شون (غرب فکری و اعتقادی البته!) مشق نکنند ، مشغول رونویسی از حرفها و کارهای مردان هم صنف و هم عقیده شون هستند ! فقط امیدوارم هر چه زودتر مشق نوشتنشون تموم بشه و خودشون سرمشق بدن ! (-:
...
ببخشید بابت اطاله کلام!
پاسخ:
سلام علیکم. 1. خیلی ممنون که مطالعه کردید و خیلی ممنون از این بحث مستوفی. 2. و ما داریم تمام تلاشمان را میکنیم که این انتظار غلط و بیجا را از بین ببریم :) باباجان! مسلمانهای عالم! انقدر سخت نگیرید! ما هم میخواهیم زندگیمان را بکنیم، شما هم انقدر خودتونو درگیر نکنید! 3. یک دلیل این است که خیلی وقتها موقعیت مناسب نبوده و آقایان اجازه ندادهاند. یک دلیل این است که گاهی هم که موقعیت مناسب بوده خود خانمها تنبلی کردهاند یا اشتباه. دلیل سوم این است که خیلی وقتها حماسههایی که زنها آفریندهاند از حماسههای آقایان همدورۀ خودشان بیشتر و مهمتر بوده، اما جنس آن کار جنس به نمایشگذاشتنی و ویترینپسند نبوده. چه اینکه جنس زن جنس دیگری است و عالمش عالم دیگری است. حماقت است که تصورمان از موفقیت یک زن یا تاثیرگذاریش، مرد شدن او باشد. بله، مطیعی صدای ما را به بحرین و یمن و عراق و سوریه و ... رساند. سر یمن فقط یک کار درست حسابی از صداوسیما پخش شد. آنهم نوحه عربی فارسی مطیعی بود. درحالیکه این مسئولیت خود صداوسینما و ارشاد و هزار نهاد فرهنگی است. مطیعی اصلا نهاد نیست. فرد است. هیئت است. بله! «کرمدارانِ عالم را درم نیست | درمدارانِ عالم را کرم نیست»! :) خیلی وقتها اینطوری بوده که اول یک مذهبی بی هنرو یک کافر هنرمند داشتیم. بعد مذهبی بی هنر گفته من بروم هنر را از کافرها یاد بگیرم (چه هنور چه دانش چه فلسفه...) بعد رفته عمر گذاشته وقت گذاشته، غرق شده در جهان کارفان سرانجام دیدیم که حالا دو تا کافر هنرمند (یا دانشمند یا فیلسوف) داریم و صفرتا مذهبی! :) :) خیلی به این مسئله فکر کردهام. یکبار فکرم را کاملتر مینویسم. ما دنبال خرق عات نیستیم. دنبال آغازیم. اینکه هرکسی با هر توانی فقط شروع کند و سعی کند خوب شروع کند. متاسفانه با نکته آخرتان هم موافقم. البته گاهی افرادی همت میکنند و طرحی نو میزنند اما به خاطر کمهمتی ما دیده نمیشوند. دیروز داشتم با پدرم درمورد همین مسئله صحبت میکردم و شاعری را به ایشان معرفی کردم به نام خانم «مریم کرباسی نجفآبادی». من از ایشان فقط دوتا شعر مذهبی خواندهام، اما همین دوتا شعر باعث میشود حیرت کنم چرا در دیدار رهبری دعوت نشده و شعر نخوانده؟ چرا در جشنوارهها اسمش را به عنوان برگزیده نگفتند؟ چرا هنوز کتاب منتشر نکرده؟ چرا باهاش مصاحبه نکردند؟ چرا اینور آنور ازش چیزی ننوشتند؟ چرا مردم تو وبلاگهایشان ازش یادی نمیکنند؟ آن دو تا شعر را «اینجا» میشود خواند. علت این است که ما همه رسانهزدهایم. و در هیاهوی رسانهها چشمههای زلال و حرکتهای اصیل را نمیبینیم.
سلام حاجسن من هم به نوبه خود اعلام میکنم از این مطلب فوق العاده ممنونم. البته من این مطلبو نخوندم فقط عکساشو دیدم و انتخاب عکستم عالی بود. من مطلب قبلی راجب بوسنی رو خوندم که خیلی خوب و عالی بود به خصوص که خاطرات دوره دبستانمونو زنده کرد که از مدرسه برمیگشتیمو اخبار ساعت دو بوسنیایی ها رو نشون میداد.راستش من از همون بچگی دلم برای هیشکی به اندازه بوسنیایی ها نسوخت نه برای فلسطینیا نه عراقیا نه لبنانیا نه سوریا نه افغانیا نه یمنیا همش حس میکردم بوسنیاییا خیلی گناه دارن شاید چون مو طلایی بودن خوشگل تر و ظریفتر بودن. آخه اونا اروپایی بودن و خودشونو انداخته بودن تو بلایی که به گروه خونشون نمیخورد. منظورم بلای مسلمون بودنه. زیادی ظریف و طفلکی بودن برای این همه جنایتی که در حقشون شد. میفهمی؟ خیلی دلم میسوخت. آهان منظورم اینه که همیشه میگفتم با اونا نباید مث ما رفتار کنن یعنی دیگه لااقل سر اونا رو نباید ببرن چون اونا تحملشو ندارن عادت ندارن خلاصه. داشمید تو یادته بوسنی رو؟
پاسخ:
سلام. خیلی ممنون که خواندی. بله. عجیب اینکه وحشتناکترین شکنجهها و جنایتها مربوط به صربهاست. ظاهر امر اینه که باید داعش از همه بدتر باشه، اما انگار داعش خیلی کارهارو از اونجا یاد گرفته. مثل همین سر بریدن. یا شکنجههایی که حواسم بود تو متنم ننویسم کسی حالش بد نشه (و چه بسا نقلش به داعشیای فارسی زبان ایده بده!). فکر کنم بهت گفته بودم تو دبیرستان معلمی داشتیم که بعضی از این شکنجههارو دیده بود. فیلمشو. بعد برای ما هم تعریف میکرد. همه کلاس در هم فرومیریخت. بعد منم برای هرکی گفتم چارستون بدنش لرزیده. با اینکه با چهار فیلتر داره تعریف میشه (خود شکنجه--فیلمش---معلم من---- من) یکیش روحی بود که روح آدمو میخورد یکیش جسمی بود که من هروقت بخوام گناه نکنم یا هر وقت بخوام به دوستی با آمریکا فکر کنم فقط برای چند ثانیه به اون جسمیه فکر میکنم و دوباره ری استارت میشم به یک مسلمان واقعی و محکم.
خیلی رو داری به حضرت عباس! البته از زاویهای هم اصلا نداری. تو روت کجا بود که من به روت بشم؟! چند بار زنگ زدم شهرستانببینم کی اونجایی بیام یقه ات کنم هر بار به ریشم خندیده اند که حاج حسن؟!! حاج حسن و اینجا؟؟!!! دست از پا درازتر حرف رو پس گرفته ام. حتی عید فطر رو هم به هوای تو از خواب پاشدم زدم به مصلا که شاید یک موجودی در قد و قواره های تو در حال عکاسی تو راه ببینم. مگه ما دختریم که زنگ بزنیم؟ په نه په خاله خان باجیایم که چادرچاقچو کنیم همدیگرو تو پستوی همدیگه ببینیم... بیام دم حجرهات، یا سر زمین سراغت رو بگیرم؟
جهنم خوتنتونم میآم... ولی بیانصاف کی؟ چطور؟ خب کی خونه ای که بیام؟ نباس تلفنی زمانش رو هماهنگ کنیم؟
پاسخ:
باز غر زدنو ادامه داد آقاجان هروقت بیای قدمت رو چشم، چاییم رو چراغه امروز هم برای سرکشی به همان موسسه مورد نظر میرویم پ ن: به جان تو منم تو نماز عید هی سر میگردوندم که پس آقارضا کو؟! حاجی یادته پیاپی در همۀ اجتماعات انقلابی میدیدمت؟ عید فطر: آقا رضا | روز قدس: آقا رضا | سیزده آبان: آقا رضا | تشییع شهدای غواص: آقا رضا | تجمع استقبال از ظریف: آقا رضا | تجمع ترور احمدرضا درویش: آقا رضا... آخه آقا رضا تو کی بودی که اینهمه در صحنه حضور را به هم میرساندی؟! کاش حضور را به من میرساندی!
این گروه همان گروهی است که کلیپش خیلی مشهور شد؟ در موردِ پیامبر؟ همان که جیغ و جار در بابِ پوششان چیزی نوشته بود که چقدر زیباست و...؟ کلّی بحث شده بود بر سرش... این را میگویم: + لباسشان که به عکسِ اوّل خیلی شبیه است.
آن بچّهها را که دیدم، یادِ مستندِ «فاطیما» در پرتقال افتادم. البتّه که آنها کجا و اینها کجا... نکاتِ دیگر هم هست که بمانَد...
پاسخ:
جیغ و جار!؟ پس چرا خودشان به این مطلب اشاره نکردند؟ من ندیدم آن مطلبشان را. الآن هم رفتم در آرشیو طولانیشان چیزی نبود! پوششان را کاری ندارم درمورد خود آهنگ مردم چی گفتند؟ ایشان که قطعاً گروه کوثر نیستند. در آنجا از این گروهها خیلی زیاد شده. دختران مسلمان محجبه. کلا در حوزۀ کشورهای بالکان زیاد شده. اینها فکر کنم اصلا بوسنیایی نیستند و آلبانیاییاند.
اما درمورد این اثر بنده خودم به عنوان کسی که خیلی هم فکرم روشن است در اینگونه امور باید بگویم به نظرم جزو مصادیق غنا و موسیقی لهوی است. مخصوصاً با قر و فر خوانندهاش و اون یارو قرمزه که آن وسط کاشتهاند. یعنی راست کار فیسبوک شاهزادهها و شیوخ عرب! حتی میتوانم از دور حدس بزنم یا در ترکیه اجرا شده یا با حمایت ترکیه. یعنی بوی اسلام آمریکایی است که همینطور دارد میوزد! من که امروزم را با گناه شروع کردم! تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز :) یارو زیرش نوشته «خالصانه»! یعنی عمراً اگه بارگزارندۀ فیلم یک خانم بود بهشان در اخلاص هم نمره میداد! و این واقعاً یک خطر است که آدم به مراجع حق میدهد کمی حساس باشند در موضوع آوازخوانی زنان (البته فقط کمی!) چون یک هو به بهانۀ اسلام و پیامبر طرف میآید شیش و هشت میخواند. کلاً قر و فر و ابتذال آسانترین کار برای جذاب شدن یک اثر موسیقایی آن هم برای عوام است. آنچه دشوار است این است که در عین سلامت و فاخر بودن و تناسب با موضوع (که مثلاً حضرت ختمی مرتبت است) کار زیبایی بسازی که همه تحسین کنند. نه اینکه قر و فرت را برداری بیایی پشت اسلام قایم کنی که هم قر و فر داشته باشی هم مسلمان باشی. مثال عرض کنم: یکی از تکخوانهای گروه کوثر، اساسا خواننده است. یعنی من اولین بار که در یکی از فیلمها ایشان را دیدم از اعمالی که بر چهرهاش رفته بود! (بینی و گونه و...) فهمیدم این یک فرقی با بقیه دخترهای بی شیله پیله دارد. بعد فهمیدم بیرون از گروه سرود، بیحجاب با لباس بد اجرا میکند، اما اینجا که میآید دیگر قر و فرش را کلاً کنار میگذارد. نیم سانت حرکت نمیکند، هرچند تکخوان است و گاه خواننده (البته من کنسرتهای مستقل و بد حجابش را ندیدم، شاید آنجا هم قر و فر چندانی نداشته باشد) و البته که آهنگهای این گروه هم در شادترین اوقات از ابتذال به دورند.
* بله، اینجا هم هی فاطیما میشنویم. در مورد فاطیما حرف زیاد است. مخصوصا در این زمینه که حضرت زهرا خودش رسما به جای ما رفته یک سرزمین را در جهان مدرن فتح کرده، بعد ما مسلمانها نمیرویم حتی به اراضیمان سر بزنیم! اما یک چیز مرتبط تشییع جنازه یک فاطیمای کودک در سالروز قتل عام سربرنیتسای پارسال بود، که روضۀ مفصل و عجیبی داشت و بنده قصد ندارم تعریف کنم!
هعییی! یک موسسه ی فرهنگی، اسلامی که تمرکزش بر مسأله ی زنان و کودکان و خانواده باشد و اثر تولید کند... واینجا، ما همچنان داریم با برادران مسلمان مبنی بر منع شرعی نداشتن حضور اجتماعی زنان می جنگیم! می دانید؟! این فمینیست های دسته چندم سیاسی و آنتی فمینیست های متحجر، ما را بدبخت کردند...
پاسخ:
کاملا موافقم. مخصوصا با بخش پایانی. ولی آخه نباید جنگید. وقتی بجنگی طرف مقابل هی فکر میکند چطور باز گیر بدهد، هی مینشیند استفتائات جدید و عجیب طرح کند از مراجع بپرسد برای ادامۀ محدودیتها و پیشبینیِ گناهانِ احتمالی آینده!
در موردِ آهنگ سخنی نرفته بود. از لباس و حجابشان تعریف کرده بود. من البتّه خاموش میخواندم. بله؛ تشکّر بابتِ توضیح.
خب الحمدلله؛ فکر کردم الان کلّی تعریف میکنید از آهنگ و خواننده! نه؛ بعید میدانم! ملکوتِ شما با این دست موارد ناسوت شود! از اوّل تا آخرش را دیدید؟ من که به رسول اللهِ اوّل رسیدم، زدم آخرش ببینم معرّفیِ اثر دارد یا نه. اِ؛ خالصانه را هم ندیدم، اصلاً.
آهنگهای این گروه را هم همینطور جویده دیدم و شنیدم... نمیتوانم نظری بدهم. ولی با دیدنِ بخشی از فیلم، یادِ همان مستند افتادم. نه به خاطرِ بچّهها و آهنگ، به خاطرِ نحوۀ اداکردنِ نام حضرت سلام الله علیها.
بله؛ درست میفرمایید. عجب؛ ممنون که تعریف نمیکنید و اجرکم عندلله.
پاسخ:
البته ما کلاس کارمان بالاتر از این حرفهاست. ولی خب کار بد بد است ولو بر استاد صنوبری تأثیر نگذارد. یک نفر که همین ویدئو را در یوتوب به اشتراک گذاشته بود، زیر ننوشته بود آهنگ برای پیامبر. فقط نوشته بود: یک دختر خوشگل! اتفاقا برادرمان هم ترکیهای بودند. باید خیلی دقیق بهشان گوش کرد! خواهش میکنم.
با سلام وقبولی طاعات و عبادات جناب حسن عزیز ضمن عرض خسته نباشید از اینکه وقت می گذارید و به مسائل فرهنگی اسلامی توجه می نماید تقدیر وتشکر نمایم اینگونه موارد که در دنیای غرب و حتی جهان اسلام و کشور جمهوری اسلامی ایران غریب است بسیار ارزشمند است می بایست بگونه ای به این مسائل پرداخته شود تا کسانی که داعیه فرهنگی اسلامی دارند از خواب خرگوشی بیدار و هوشیار شوند بطور یقین این امر می تواند برای شروع یک باقیات و صالحات یاد نمود. امیدوارم شما بعنوان یک سرباز فرهنگی اسلامی بتوانید این بار سنگین و پر ارزش را به جهات اسلامی و ارزشی به گوش مدیران فرهنگی نما برسانید. تا بتوانیم با تهاجم فرهنگی سنگین غربی و ضد اسلامی مقابله و ایستادگی نماییم. وظیفه یک سرباز فرهنگی خنثی سازی مدلیت های غربی وصهیونستی در کشور های اسلامی میباشد که اینگونه کار ها همین اثرات را دارد امیدوارم شما هما نند یک بسیجی که در زمان دفاع مقدس از کیان اسلام دفاع نموداند و به لقاء الله پیوستن شما نیز چنین کنید و با طراحی ها و مدل های اسلامی که در قران و نهج البلاغه و صحفه سجادیه و احادیث ائمه اطهار ع بسیار پر مغز و ارزشمند وجود دارد بتوانید از کیان فرهنگ اسلامی دفاع نمایید. اللهم وفقنا لما تحب و ترضی مجیر
پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله خیلی ممنونم برادر مجیر از نظر شما و نظر لطف شما انشاالله که همینطور باشد و همینطور شود. یعنی همهمان بتوانیم به وظائف فرهنگی و اجتماعیمان آگاه شویم و عمل کنیم. چه اینکه اینگونه امور فقط در پس ارادههای جمعی و همتهای همراه و همافزاست؛ مخصوصاً که در طی این سی و چند سال فهمیدیم از افراد و مسئولان خائن یا جاهل در امان نیستیم و نمیتوانیم فرهنگ را با خیال راحت به این جماعت عجول و مستعجل بسپاریم. فرهنگ را مردم میسازند و مردم باید حفظ کنند. والله المستعان.
بهم برمیخوره در مورد زنها اینطوری صحبت میکنی داداش. یعنی چی که زنها فلاناند و بیسار؟ اتفاقا ما مردا خیلی بیسارتر از زنهاییم. به تو نمیاومد اسیر جو حاکم بر رسانههای داخلی و خارجی اونم از نوع استکباریش بشی و اینطور قضاوت کنی زنها رو. ای بابا :-{
پاسخ:
حاجی درسته ما نباید با مردای ظالم و جاهل همراه باشیم اما با مردای فاسد و ریاکار هم نباید همراه باشیم لذا همیشه باید اتحاد صادقانه و صمیمانۀ خودمون ضد زنها رو حفظ کنیم (ممنون از معرفی آیکن مرد خستۀ سیبیلو) :-{
آقا من هرچی می خوام بیخیال شم نمی شه! شوما تو قسمت درباره منت نوشتی:
الآن از خیلی از نوشتهها و نوشتنهایم پشیمانم. فرق اینترنتنویسی با نوشتن کتاب یا نوشتن در نشریات و امثال ذلک این است که هیچکس قبل از انتشار متن آدم را نمیبیند و نظر نمیدهد. یعنی اگر آدم یکوقت خدایناکرده پرت هم بنویسد، هیچ مانعی جلویش نیست...
خب پدرآمریزده یک فرق مهم دیگه هم داره. تو اگه قبل از اینترنت این رو برای یه نفر مثل من یا هر نفر دیگه ای بفرستی به ازای هر مطلب چندرقاز هم دستت رو می گیره و بعد می تونی همون رو ببری بچپونی تو وبلاگت. اما اگه اول در اینترنت منتشر کنی ...
پنجاه تا موضوع رو که می دونم تو همش چیزی برای نوشتن داری بهت معرفی کردم اما انگار نه انگار. سامی یوسف و سیدحسین نصر، بازی های یارانه ای ایرانی و ماهیت غربی آنها، سینمای ایران و مخاطب جهانی، نقاشی های روح الامین، ماهیت محصولات رسانه ای داعش، پاتوق و تولید اثر خلاقه، ترانه، معماری مصلی، سینمای قصه گو، رسانه ای به نام منبر در قاب رسانه ای به نام تلویزیون، آرای هنری علامه جعفری... فعلا هم که تنها راه ارتباطی ما شده کامنتدونی همین وبلاگ! خدایی دیگه دارم بیخیال می شم.
پاسخ:
چرا بعضی از پدرومادرها حرفهای خصوصیو تو جمع میزنن؟! |:
*
پ ن: بنده در اقدامی مثبت همینک به داش احسان پیامک زدم.
کنسرتش در فلسطین البته بخش اشغالی و تازه به دعوت شهردار اونجا!
سامی یوسف فرقش به نظرم با ماهر زین اینه که لااقل چیزی که میخونه فقط در دهانش نیست،ماهر زین جذاب نما و بیشتر اداست که تلویزیون هم از یکی از شبکههای دیجیتالش به یک مناسبتی کلیپ تصویری نبی رو ازش پخش کرد! نمیدونم از آقای محمد عرب شنیدید یا نه؛یک ایرانیالاصل سابقا ساکن امریکا که حالا به ایران برگشته ان و اگر برنامه ماهعسل رو ندیده بودم احتمالا نمیشناختم. وقتی کارش رو دیدم فکر کردم کاش ادامه بده و معروف بشه،البته همین چندتایی که دیدم هم به نظرم خوب و ساده و حتی مظلومانه بود
این یک نمونه
http://www.aparat.com/v/lcSF9/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%BE_%D9%81%D9%88%D9%82_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AF%D9%87_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B9%D8%B1%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D9%88%D8%B5%D9%81_%D8%A7%D9%87%D9%84_%D8%A8%DB%8C%D8%AA
پاسخ:
رفتم دیدم! قشنگ ماجرا فتنه است! یعنی هیچی معلوم نیست. درسته تو ناصره رفته، ولی خب چفیه انداخته. اگر کوتاه آمدی چرا چفیه انداختی؟! اگر کوتاه نیامدی آن شهردار مسخره چیه میاد کنارت میرقصه؟! بعد اصلاً کی گفته صداوسیما ممنوع التصویرش کرده سر این موضوع که واکنش نشان داده؟! همهچیز بوی اسرائیل میدهد این وسط! خاک بر سر تلویزیون ما (در اینگونه موارد) که هیچی نمیفهمد.
حداقل چار پنج نفر آدم مهم و ارزشمند نشستهاند یک دور کامل داستان این محمد عرب در ماه عسل را برایم تعریف کردهاند! به عنوان بهترین برنامه امسالش. هنوز دانلود نکردم و ندیدمش، ولی فریم به فریمش را حفظم بس که همه برایم گفتند!
این فیلم و موسیقی را دیدم. اول بدم آمد از همه چیش، موسیقیش، صداش، رو بودن شعرش ... ولی بعد دقت کردم دیدم شعرش با همه سادگی چقدر منظر نو و حرف تازهای دارد. همین که گفتید است، ساده و خوب و مظلومانه. رفته سر اصل موضوع.
خیلی ممنون از همۀ این اطلاعات خوبتان. در ضمن اگر وبلاگ دارید خودتان دربارۀ این داستان اخیر سامی یوسف بنویسید.
کار خوبی کردید که به ما کم حافظه ها هم یادآوری کردید....
راستی کلیپی که آبگینه براتون گذاشته بودن لباس های مشابهی با عکس اولتون دارن...
پاسخ:
سلام خیلی ممنون که به اینجا هم سر زدید و مطالعه کردید. بله، حق با شماست، الآن دقت کردم. شاید چون همگی از مسلمانان حوزۀ بالکاناند و در زمین هاین گروههای سرود محجبه و مذهبی از هم متأثرند. پ ن: دیگر نمینویسید در وبلاگتان یا وبلاگ شما هم مثل وبلاگ من خراب است؟
پاسخ:
سلام بر آقای شیخ الاسلامی. خیلی ممنون که آمدی و خواندی. در ضمن اینجا باز تأکید میکنم کتابت کتاب خوبی است. هم اسمش. هم طرح جلدش. هم روح کلی حاکم بر سرایش شعرها. هم حتی تعدادی از شعرهایش! :)
خدا گواه است که همین محبت و تعریف چندکلمه ای شما و بعضی بچه های دیگه مثل امین اکبری عزیز و دیگر دوستانی که به شعرشناس بودن و ریزبین بودنشان ایمان دارم کلی - یعنی کلی هاا- به من امید داده و نیازی به تعریف و تمجید و مهر تایید خیلیها ندارم. نه که جوگیر بشوم ها! نه. منظور اینکه بالاخره لطف چندتا دوست عزیز به این شاگرد کوچک شعر دلم را برای ادامه روشن تر و پرامیدتر و محکمتر میکند.
مخلص. امروز دیدیمت کلی حال کردیم ها
:)
پاسخ:
بزرگوارید خوندن وبلاگ من که وظیفه است. خواهش میکنم. البته اسم بنده را نباید کنار هیچ اسمی بنویسید!
واکنش رو نشنیده بودم.یکجور دست پیش گرفتنه لابد.خدا سرانجام ما رو بخیر کنه
بله انگار خیلی اون برنامه بازخورد داشته و البته اصلا حرفی از خوندن نشد اونجا.شاید اصلا قصد کار حرفه ای ساختن نداشته ایشون و چون حرفهای خودشون رو هم شنیدم نظرم اینه که احساس دین داشتن و کمبود وقت.ولی ما عموما انگار نداریم این حسها رو.
البته...یه چیز مهم که ملاک خود منه کارش داشت و اون چیزی نیست جز درد و خودنما نبودن که همین اصلا باعث میشه معروف نشه،شاید
تازه تنها هم که هستن احتمالا نه تو یه گروه همدل.
دفاعیاتم کامل شد تقریبا
اطلاعات که حساب نمیشد ولی خواهش میکنم من هم ممنونم.
پاسخ:
تو فیسبوک و توئیتر و سایت رسمی و...
خیلی! همۀ آدمای مهم زندگی من یکبار بهم گفتند ببینم. بعضاً هم تعریف کردند. حق با شماست. کار ماندگار هم از دل همین حسها درمیاد. خیلی وقتها آتش اینگونه افراد در حرفهای ترهای خاموش میگیرد و چراغهایی در آسمان روشن میشود. بله، اصل داستان همین است. من خودم هیچوقت دلم با بعضی از هنرمندان مذهبی معروف صاف نمیشه. چون خودش دلش با موضوع صاف نشده. دفاعیات و اطلاعاتتون محکمهپسند و عالی بود. بازم ممنون.
اینجا میخواستم این را بنویسم. ما کلا خیلی ماه عسل نگاه نمی کردیم.
(اصلا میشود گفت ماه عسل در خانه ما واقعا تحریم بود! ولی یکی دو سال اخیر نظر من
بهش مثبتتر شده بود، بنابراین امسال بیشتر برنامههایش را رصد کردم که اگر خوب
است ببینم. یک برنامه خوبش هم قسمت عباس لاجوردی بود. مستندسازی
که با آن کشیش دیوانه و کاریکاتوریست هتاک دانمارکی و اینها مصاحبه کرده بود. نکتهای
هم داشت که من همش میخواستم بیایم اینجا بگویم، که حالا بحث ماه عسل مطرح شد، می
گویم. وقت کردید کل برنامه را ببینید اینجاست ولی نکته من دقیقه 33 است، مترجم در تعریض به
آن کاریکاتوریست در مورد آزادی بیان، به فعالیتهای ضد اسرائیلی فون تریه هم اشاره
می کند. (شاهدی بومی بر تایید برداشت و تحلیل شما)
پاسخ:
خیلی خیلی ممنون از این اطلاعات خوب. چیزی از این قسمتها نشنیده بودم. من هنوز هم نگاه نمیکنم. ولی یکی از خواهرهایم همه را دیده. حتماً این برنامه را سر فرصت میبینم. * دیدم! بسیار جالب بود!
نمیدونم شما کجا ساکنید ولی به خاطر این وبلاگ ازتون ممنونم به عنوان بک انسان ازتون تشکر میکنم.قطعا عاشق مردم مظلوم بوسنی هستید و عاشق آرمان های امام راحل.بنده هم عاشق انسان هایی مثل شمام.
سلام.من به شدت دنبال فستیوال بزرگی می گردم که بعد از اتمام جنگ برای کودکان جنگ بوسنی اتفاق افتاد,فکر می کنم دقیقا سال بعد از اتمام جنگ بود.شما می تونید راهنماییم کنید؟
پاسخ:
سلام نه امیرجان به یوتوب سر بزن یافتی مرا هم خبر کن
رابطه ام با موسیقی و سرود-مجاز و نا مجازش-خیلی خیلی سرد است و توفیق بهره وری از این غذای روح!! را ندارم حسن آقا. ولی زحمات شما قابل تحسین است. خداوند شر وهابی ها و اقوامشان را از سر بشریت کم کند با ظهور مولای جهانیان مهدی موعود موجود....
پاسخ:
کفر و دین هر دور در رهش پویان وحده لا شریک له گویان غذای روح زیاد است. بالاخره باید یک چیزی خورد. و البته سالم و مفید. و حتما شما غذاهای بهتر میخورید.
این گروه همون گروهی هستند که شعر السلام علیک یا رسول الله ماهر زین رو هم بازخوانی کرده بودند ؟ با توجه به موضوع تک خوانی و خوانندگی بانوان به نظرتون به لحاظ فقهی ایراد نداره ؟
قبلا یک کامنت در قسمت رمان های فانتزی داده بودم که متاسفانه ثبت نشد
پاسخ:
سلام و ادب
والا یادم نیست کاری از ماهر زین هم خواندهاند یا نه
موضوع فقهی را هم باید از فقیه پرسید نه بنده
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.