در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

به بهانه هفتم شهیدان پرواز اردیبهشت

https://aminus3.s3.amazonaws.com/image/g0022/u00021938/i02360918/11396783c707ecac130a8e07501331c2_large.jpg

 

یک


دوست فرهیخته‌ای در متنی از ارجاع به نمادها و رموز پرهیز داده و به درستی گفته آنچه رئیسی را عزیز و ابدی و شهید کرد رموز نبود، بلکه رفتار، کردار و نیت نیک بود؛ پس چه بهتر در سوگ و ستایشِ رئیس جمهور شهید از واقعیات عینی و عقلی بگوییم.

بنده توضیحی دارم:

بین «حجت» و «نشانه» تفاوتی‌ست و هرکدام را برای انسانِ باورمند فایده‌ای جدا.

حجت -چه عقلی چه نقلی- برای قطعیت و پذیرش است
و نشانه -چه آفاقی چه انفسی- برای تامل و تردید .

قطعا برای اینکه به قضاوت و اعتقاد درستی برسیم باید سلوکی عقلی داشته باشیم، این درست
اما چه کسی است که سلوک عقلی بی‌نقصی داشته باشد؟
و چه کسی است که مدعی تعقل نیست؟

در جهان ما همه مدعی عقل‌اند و اکثریت دور از عقل.

نشانه‌ها برای این‌اند که اگر در تعقل خود راه به اشتباه رفتیم و در عین حال دچار تکبر و خودحق‌مطلق‌پنداری نبودیم و هنوز وجدان و لطافتی در ما بود، به تامل و تردیدی بیدار شویم.

پس نشانه جای حجت را نمی‌گیرد و نمی‌خواهد هم بگیرد. هرکدام برای خود فایده‌ای دارند
حذف نشانه و اتکای صرف به عقل، انسان را به تعصب مستدل، خودفریبی و جهل مرکب می‌برد
و حذف تعقل و اتکای صرف به نشانه نیز انسان را به تعصب کور، جهل بسیط وخرافه‌گرایی.

 

دو


در ماجرای شهادت رئیس‌جمهور چند نشانه است که هرچقدر هم خودمان را به آن راه بزنیم، آنقدر عجیب‌اند که فراموش‌شدنی نیستند. بعضی از این نشانه‌ها آنقدر قدرتمندند که انسانِ کافرِ منصف می‌تواند با آن‌ها به وجود خدا معترف شود، حقانیت رئیسی و راه شهیدان که جای خود
من دو مورد را به ترتیب اهمیت در اینجا روایت می‌کنم:
داستان دو عدد

 

اول: عدد ۸

در شهر امام هشتم، مردی از خانوادهٔ امام به دنیا می‌آید که آغاز شهرت و محبوبیتش نیز در خدمت به آستان امام هشتم است. با انتصاب رهبری به قوه قضائیه از تولیت آستان قدس کنار می‌رود در حالیکه بارها می‌گوید هیچ‌کاری را به اندازه خادمی امام دوست ندارد. چندسال بعد در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کند و از سوی رقیبِ اخلاق‌گریزش با ادبیاتی تهاجمی و تحقیرآمیز به سوءاستفاده از امام هشتم متهم می‌شود. او در آن انتخابات پیروز نمی‌شود. اما در انتخابات بعد پیروز می‌شود، دقیقا روز میلاد امام هشتم حضرت علی‌ابن‌موسی‌الرضا (علیه السلام). عجیب آنکه او «هشتمین» رئیس جمهور ایران می‌شود. ۳سال بعد درست باز در روز میلاد امام هشتم هلیکوپترش مفقود و سپس خبر شهادت غریبانۀ او و یارانش به گوش جهانیان می‌رسد. وقتی تعداد و اسامی شهدا منتشر می‌شود معلوم می‌شود، آنان «هشت‌»نفر بودند!

این چیدمانِ مکررِ غیربشری و غیرعادی عدد ۸ در قصۀ خونین سیدابراهیم رئیسی یک نشانه و یک نشانۀ آشکار است، نشانه‌ای که همۀ مردم ایران به همه یا بخشی از آن فکر کردند، حتما برای بعضی به تامل و تردیدی تازه و در ادامه به دریافتی تازه انجامیده و حتما بعضی افراد هم سعی کردند آن را نادیده و کم‌اهمیت بیانگارند:
«سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند»

من سه برداشت و رمزگشایی به ذهنم می‌رسد از این نشانه که برای خودم تقریباً قطعی است و البته که نمی‌دانم نزد خداوند چگونه است:

۱. امام هشتم علیه السلام، نیت خادمیِ خادم خسته و رنج‌کشیدۀ خود را قبول کرده است و بر غربت مومنانهٔ او مهر تأیید زده.

۲. غیرت حضرت شمس‌الشموس تهمت و بردن آبروی خادم خود را بر نتافته و با چنین صحنه‌آرایی الهی عجیبی بر دهان یاوه‌گوی دروغ‌پراکن و تهمت‌زن سیلی زده است. هیچ رویداد نمادینی نمی‌توانست تا این حد تهمت سوءاستفاده از امام هشتم را به یاد مردم ایران آورد و در عین‌حال آن را رسوا کند.

۳. رئیسی هدیۀ حضرت علی‌ابن‌موسی‌الرضا علیه السلام بود به مردمی که علی‌رغم انقلاب اسلامی و جان‌فشانی‌هایشان نزدیک سی‌سال اسیر والیان ناراست‌گو و سیاست‌باز بودند و پناهی جز امام رضا نداشتند. امام رئوف بی‌پناهی موالیان خود را تاب نیاورد و مردی از جنس خودشان و مردی صاحب مقام «سعی و صفا و صداقت» را به ایشان ارزانی داشت.

اما یک برداشت غیر قطعی هم دارم که این است:

رئیسی هدیۀ امام رضا به ما مردم ایران بود که به ناسپاسی از ما گرفته شد. به همین دلیل در روز میلاد امام رضا اهدا شد و در روز میلاد امام رضا هم بازپس گرفته شد، آن‌هم پیش از پایان دورهٔ خدمت.

 این برداشت قطعی نیست، ممکن است این شهادت برکتش هم شامل حال شهید باشد و هم شامل حال مردم، اما برداشتی است که باید به آن فکر شود و اضطراب مومنانه گریزی از اندیشیدن به آن ندارد. شاید هم هردو برداشت محتمل باشند و نتیجه به عمل ما باز گردد، عملِ از ساعتِ اعلان مفقود شدن رئیس جمهورِ شهید به بعد، تا روز قیامت .

«چندان کنم حکایت؟ شرح اینقدر کفایت
باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران»


دوم: عدد ۶۳

اولین‌بار در مدرسه به این عدد حساس شدم. وقتی داشتم سن شهادت معصومان را نگاه می‌کردم تعجب کردم که در دو چهره اصلی اسلام و شیعه یعنی پیامبر و امام علی ( صلوات الله علیهما) این عدد تکرار شده و هردو در ۶۳سالگی به شهادت رسیده‌اند و بال گشوده‌اند.

بار دیگر وقتی بود که سال ۹۵ داشتیم درمورد دایی حسنم مصاحبه می‌گرفتیم. [قبلا مفصل‌ترنوشتمش]. وقت مصاحبه، آن آزاده محترم از زمانی گفت که داییم در اوج اندوهش بعد از رفتن مرحوم ابوترابی، به محضر عارف و عالم بزرگ و خلوت‌گزیدهٔ ملایر آیت‌الله فاضلیان می‌رود و از او به زبانی کنایی درخواست می‌کند برای راحت‌شدنش از دنیا و مرگش دعا کند و ایشان در جواب داییم اول این روایت را خوانده بودند: «اکثر اعمار امتی بین الستین و السبعین» (بیشتر عمرهای امت من بین ۶۰ تا ۷۰سال است) و بعد گفته بودند: هنوز زود است انشاالله ۶۳سالگی، سن مبارک حضرت رسول و حضرت امیر. مصاحبه‌شونده اینجای صحبت از من پرسید راستی شهید چند سالش بود که درگذشت؟ فکرکردم و حساب کردم دیدم بله دقیقاً ۶۳سال و دیدم اگر چندروز دیرتر از دنیا رفته بود از ۶۳سالگی خارج می‌شد.

آنجا دیگر فهمیدم این عدد عدد خاصی است و معنای خاص و مبارکی دارد برای زمان درگذشت، مخصوصا درمورد شهیدان.

سال ۹۸ که شهادت قهرمان ایران، شد دومین بهت عظیم زندگی‌ام، دوباره یاد این ماجرا افتادم و نگاه کردم دیدم بله، سردار شهید هم درست در ۶۳سالگی به شهادت رسید.

و این روزها پس از به هوش آمدن از خبر جانسوز شهیدان پرواز اردیبهشت، اولین چیزی چک کردم همین تاریخ تولد و شهادت بود، شگفت بود که رئیس جمهورِ شهید هم دقیقا در ۶۳سالگی به شهادت رسید.

در این تکرار اعداد هم قطعا نشانه‌ای است که کمترینش وجود نوعی پیوند و مناسبت است، حال اینکه دقیقا چیست را شاید در وقتی دیگر و در عالمی دیگر ببینیم و بشنویم، وقتی و عالمی که چشم‌هایمان بیناتر و گوش‌هایمان شنواتر باشند.

«تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش»
و
«جان‌پرور است قصهٔ ارباب معرفت
رمزی برو بپرس، حدیثی بیا بگو»

 

نظرات  (۲)

جالب بود

و البته قابل تأمل!
روح شهیدان خدمت و روح دایی حسن شما شاد و یاد باد.

پاسخ:
سپاسگزارم که مطالعه کردید
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • دل لرزان ما با خواندن هر مطلبی لرزان تر می شود. 

    جالب بود. 

    از سروده تان در رثای این واقعه هم بسیار لذت بردم. 

    عاقبت بخیر باشید. 

    پاسخ:
    سلام و سپاسگزارم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">