شاهنامه و شاهکار سریالسازی ایرانی: «امام علی» اثر داود میرباقری
قدرتنماییِ ابدیِ نمایشِ ایرانی
در ادوار و تواریخ و اکناف و اطراف و ازمنه و امکنهی گوناگون، شعرها و نثرها، خطاطیها و تذهیبها، نقاشیها و شمایلها، نمایشها و تندیسها، نغمهها و آهنگها و نوحهها و آوازهای بسیاری با موضوع آن انسانِ فراانسانِ و آن خداپرستِ خدایگون -علی فرزند ابوطالب- آفریده شدهاند و تاریخ و جغرافیای ایران و جهان را تزئین کردهاند؛ اما در میان تمام این هنرها کدامشان به قدر و جایگاه و فراگیری و تاثیرگذاریِ سریال امام علی رسیده است؟ نادعلی چشمنواز میرعماد، مثنوی سوزناک شهریار و قوالی سحرانگیز نصرتفاتحعلیخان با موضوع امیرمومنان همه زیبا و شگفتانگیزند، اما هیچکدام نتوانستند تا حد سریال تلویزیونی داود میرباقری به شخصیت و تاریخ امام علی (علیه السلام) نزدیک شوند و نیز تا این حد مخاطب را هم به امام نزدیک کنند.
مرداد گرم سال 1375، پس از چهارسال فیلمبرداری دشوار، پخش نفسگیر سریال امام علی آغاز شد. تا پیش از این سریال، صداوسیمای ایران چنین پروداکشن عظیمی را تجربه نکرده بود و تمدن ایران هم دست روی چنین موضوع مهم و حساسی -برای جهان اسلام- نگذاشته بود. ما –ایرانیان مسلمان- بالاخره –بعد از هزارواندیسال- تصمیم گرفته بودیم حرف بزنیم؛ آنهم در یک میدان جدی و همهفهم، در عالم هنر.
تصور و تخیلِ تمدّن
در سیر تاریخ هنر و فرهنگ، اسلام دین خط و کتابت است و مسیحیت دین نقش و صورت؛ مسیحیان از گذشته تصویرها و تصورات بسیاری از اعتقادات و مقدسات خود داشتند و مسلمانان تحلیلها و اندیشههای بسیاری. ما مسلمانان همواره وقتی میخواستیم دربارهی مقدسات خود سوال و تفکر کنیم مکتوبات و پاسخهای بسیاری داشتیم، اما اگر میخواستیم این مقدسات را تصور و تخیل کنیم چیز زیادی جز چند شمایل (که آنهم از دورهای و با تاثیر از مسیحیت پدید آمد) در دست نداشتیم. این مسئله تا پیش از ساختهشدن دو اثر مهم بود، یکی سینمایی «پیام» («الرساله» یا همان «محمد رسول الله») به کارگردانی هنرمند بزرگ سوری «مصطفی عقاد» که در سال 1355 منتشر شد و دیگری اثری که بیست سال بعدش با کارگردانی هنرمند بزرگ ایرانی سید داود میرباقری در سال 1375 منتشر شد: سریال امام علی .
این دو اثر با قدرت هنری فوقالعادهشان و با محبوبیت بینظیرشان اولین آثاری بودند که بعد از هزار و چندصدسال تصوری از جهان اسلامی و از قهرمانان و مقدساتش به جامعه بزرگ مسلمانان بخشیدند. دین اسلام دومین دین بزرگ جهان از نظر تعداد پیروان تازه 1355 سال پس از هجرت پیامبر تصویری از روزگار پیدایش اسلام و بزرگانش را ارائه کرد، و مذهب تشیع، این اقلیتِ همواره مطرود و مظلوم و معترض که در قرون و جغرافیاهای بسیاری برخلاف دیگر مذاهب اسلامی حتی اجازهی روایت خود را نداشت، 1375 سال پس از ظهور اسلام در قالب این سریال بلند از خود و پیشوای خود سخن گفت. پس از این دو اثر بود که کودکان و نوجوانان مسلمان و شیعه توانستند تصوری از شنیدهها و اندیشیدههای خود داشته باشند و خیال خود را در گذشتهی تمدنی خود به پرواز درآرند؛ و کیست که نداند پرواز خیال است که اندیشه را با زندگی و باور انسانی میآمیزد. هردو اثر از نظر سینمای تمدنی در جهان اسلام بینظیر و بیتکرار و بیمانندند؛ اولی به دلیل تقدم تاریخیاش خطشکنتر و الگوسازتر (چنانکه امام علی در بخشی از رویکردها متاثر محمد رسول الله است) و دومی به دلیل همان محدودیتهایی که شیعیان در روایت خود داشتند و دارند، مغتنمتر و شجاعانهتر؛ (جالب است که بدانید پس از انتشار سریال و شهرتش در عالم اسلامی «بنباز» مفتی اعظم عربستان سازندگان این سریال را تکفیر و مهدورالدم اعلام کرد).
از سال 1375 هرکس درباره امام علی و روزگارش سخن میگوید ... نه حتی قبل از اینکه سخنی بگوید یا بنویسد، حتی قبل از اینکه فکر کند، تنها وقتی قایق خیال را به سوی ساحل فکر به جریان میاندازد، از روی امواج دریای تصورات برآمده از سکانسهای سریال امام علی گذر میکند؛ مالک اشتر را مالک اشترِ داریوش ارجمند، منوچهر اسماعیلی و میرباقری میبیند، عمروعاص را عمروعاصِ مهدی فتحی و میرباقری، ابوذر را ابوذر جواد خدادادی و ناصراحمدی، ابن ملجم را ابن ملجم کریم اکبری مبارکه و... . هنوز و همچنان میتوان ردپای تصوربخشیِ سریال امام علی را در شعرها، رمانها، فیلمها، سریالها، نماهنگها، سخنرانیها، جستارها، مقالهها، شعارها و حتی سیاستورزیها و اندیشهورزیهای بسیاری که پس از شاهکار میرباقری خلق شدند مشاهده کرد؛ ولو مولفان جدید ارجاعی به اثر اصلی ندهند.
آرمان عدالت
میگویند «داد» آرمان دیرین ایرانیان بوده است و تجلی این صفت در امیرمومنان علی علیه السلام، شد دلیل اصلی پیوستن ایرانیان به روایتِ شیعی اسلام و به محبت به خاندان پیامبر (مثلا در ماجرای قتل هرمزان و دختر ابولولو یا ماجرای شکایت اعراب از تقسیم عادلانه بیت المال و بسیار ماجرای دیگر که در تاریخ آمده). این محبت خاصه درمورد خود امام علی (علیه السلام) به مراتب بیشتر و پر حرارتتر است و عشقورزی به علیبنابیطالب و فرزندانش در بین عموم ایرانیان، سنی و شیعه و کافر و مسلمان و چپ و راست نمیشناسد. از «بر این زادم و هم بر این بگذرم ؛ چنین دان که خاک پی حیدرم» تا «از علی آموز اخلاص عمل ؛ شیر حق را دان منزه از دغل» از فردوسی عاشق ایران که در مقدمه شاهکارش بیست و چند بیت مدح امام علی را آورد و مغضوب پادشاه شد، تا مولویِ سنی که تعدادی از درخشانترین سطرهای تمام مثنویاش در ستایش حضرت امیر است، از حافظ تا سعدی و دیگران همهی شاعران بزرگ تاریخ ایران و ادبیات فارسی با هر مذهب و اندیشه و تفکری ستایشگر امام علیابنابیطالب بودهاند؛ در روزگار ما جدا از شاعران شیعه، از اخوانِ ثالثِ مزدشتیمسلک تا خسرو گلسرخیِ مارکسیست همگی در ستایش امام علی و فرزندانش (درود خدا بر ایشان) سروده یا نوشتهاند. بنابراین، سخن دیگری که در کنار مقام تصوربخشی سریال امام علی به ایرانیان و شیعیان پس از خود باید گفت این است که این سریال همچنین بزرگترین و باشکوهترین ادای دین هنری تاریخ ایران و تاریخ تشیع به عشق خویش به امیرمومنان و مولای عارفان است.
اما اگر نگاهی به سیر محتوایی آثار سید محمدداود میرباقری از ابتدا تا کنون داشته باشیم میبینیم دو موضوع در پیرنگ همه یا بیشتر آثار او جدیاند: یکی همین آرمانِ «عدالت» که گمشدهی مشترک شیعیان و ایرانیان است و دیگری موضوعِ «هویت» که مسئلهی جهان شرقی در قرون اخیر است. در آثار اولیه مثل «ایوان مدائن»، «حکایت مسافر گمنام»، «رعنا» و «گرگها» مهمترین مضمون عدالت است و به مرور هویت و معناجویی نیز افزوده میشود و در آثاری مثل «آدم برفی»، «ساحره»، «مسافر ری» و «معصومیت از دست رفته» این مضمون دوم به اوج میرسد. هنرمندی که عدالت و هویت دو رنگ اصلی و دو گمشدهی قطعی اندیشهی او هستند بیگمان میتواند از بهترین گزینهها برای نوشتن و به تصویر کشیدن داستان امام عدل و معنا، امیرالمومنین باشد. در آثاری مثل «امام علی» و «مختارنامه»، عدالت و هویت در یک تراز و در کنار هم به اوج میرسند، به خصوص در امام علی که نقطهی ثقل آثار میرباقری است.
ولی افتاد مشکلها
با همهی آنچه در اهمیت و شکوه این اثر گفتیم، سریال امام علی به آسانی سریال امام علی نشد. در زمان تصدی محمد هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) میرباقریِ جوان که سالها در تلویزیون و در همین فن سریالسازی فعالیت جدی داشت، فیلمنامهاش را با عنوان «خاری در گلو» با محوریت خطبهی «شقشقیه» به صداوسیما داد، اما این فیلمنامه پذیرفته نشد؛ میرباقری مجبور شد بارها و بارها فیلمنامهاش را بازنویسی کند تا سرانجام به «امام علی» برسد؛ این بین جدا از سختگیریهای معمول آن دوران، تغییر مدیریت صداوسیما و واگذاری فرمان ریاست به علی لاریجانی و گروهش و به تبع آن تغییرات مدیریتی و تفاوت سلیقهها بر دشواری فرایند تصویب و تاسیس سریال افزود، به این اضافه کنید سختگیریها و اضطرابهای افراد قشری یا مسئولان محتاط در برابر سریالی که قرار است مستقیما راوی امام اول شیعیان و اختلافیترین شخصیت عالم اسلام باشد؛ اضافه کنید مقاومت مسئولان امور مالی و بودجه در برابر هزینههای ساخت یک سریال با این وسعت؛ اضافه کنید دخالتهای سلیقهای مسئولان و محافظهکاران در برابر بدایع مضمونی سریال و یا حتی سخنان اعتراضی شخصیتها و... . سریال امام علی-چونان زندگی واقعی شخصیت اصلیاش- بیخون دل پیش نرفت، هرچند سرانجام پیش رفت و ساخته شد. میرباقری کار خود را تمام کرد هرچند هزینههایی را هم متحمل شد. مثلا قسمتهای پایانی و بخشهای مربوط به دوران ضربت و شهادت امام علی به خاطر عدم تخصیص بودجه حذف و خلاصه شدند؛ یا بخش مهم و عمدهای از فیلمنامه مربوط به ابوذر به علت مجروحیت بازیگر ضبط نشد و از همین بخش ضبط شده هم بخش عمدهای به علت سخنان تند اعتراضی و عدالتخواهانهی ابوذر حذف و سانسور شد تا این سخنان علیه فضای مدیریتی و سوگیریهای اشرافیت و سرمایهداری موجود در دوران ریاست جمهوری مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی تفسیر نشود. و همهی اینها تازه مصائب پیش از پخش اثر بود؛ با پخش اثر املاننوشتههای ناتوان از املا، در این روزنامه و آن مجله و این حوزه و آن دانشگاه، ذرهبین به دست به جان سریال افتادند و بیفهم معنای اثر هنری مدام به دنبال اثبات این نکته بودند که فلان سکانس این سریال صددرصد با واقعیت تاریخی منطبق نیست؛ یا چرا فلان بخشش خیالی است؛ یا چرا چهرهی امام علی (ع) را نشان نداد، یا چرا پیکر امام علی (ع) را نشان داد؛ یا چرا اشکال فلان یار امام علی (ع) را هم نشان داد؛ یا چرا ابوذر موفق نشد؛ یا چرا قطام وسوسهبرانگیز است یا ... و بسیار نقد دیگر که عموما به علت بیاطلاعی بودند، بیاطلاعی از سینما و هنر، یا بیاطلاعی از دین و تاریخ، یا بیاطلاعی از فرایند ساخت آثار دشوار و این نکته که املای نوشته اصلا حق دارد که غلط هم داشته باشد!. برای مثال یکی از اعتراضات از سوی بخشی از علمای تندروی سنیمذهب بود که این سریال را مغایر وحدت دانسته بودند؛ تا وقتی گروه سازنده مستندات تاریخی سریال را که عموما مستند به متون معتبر خود اهل تسنن بود به ایشان عرضه کردند و آن اعتراض دیگر ادامه پیدا نکرد.
تناسب شکوه سوژه و شکوه روایت در سریال امام علی
باشکوهترین انسان را باید با باشکوهترین بیان روایت کرد. این همان راز موفقیت و ماندگاری سریال امام علی است. چند عامل مهم این شکوه و علو را در ادامه بر میشمارم:
یک: درخشش شخصیتپردازی : درونِ بیرون
قصهها و آدمها هردو در ساخت یکدیگر موثرند؛ ولی اول آدمها هستند که قصهها را میسازند؛ این به نظرم اصلیترین فرمول قصهگویی و اصلا دلیل موفقیت قصهپردازی و دراماتورژی کارگردانانی مثل داود میرباقری و حمید نعمتالله است؛ اینان ابتدا شخصیتهایشان را میسازند و بعد حوادث و فراز و فرود قصه را مینویسند؛ یعنی میگذارند تا شخصیتها خودشان خالق رویدادهای قصه باشند. این باعث میشود شخصیتهای آثار ایشان بسیار قدرتمند و جذاب و متنفذ باشند و حوادث و رخدادهای منبعث از ایشان بسیار باورپذیر و طبیعی و منطقی. این مسئله در داستان تاریخی کمی پیچیدهتر میشود؛ اینجا مولف هم باید شخصیتها را خوب بسازد هم باید خوب بشناسد؛ خلق یک کاراکتر تاریخی مستلزم یک شناسایی درست توامان با یک آفرینش درست است و شاید بهتر است بگوییم: یک بازآفرینی؛ این بازآفرینی هنر میرباقری و رمز موفقیت او در باورپذیری و تبیین قصههای سریال امام علی است. شخصیتهای ساختهشده (یا: بازسازی شده) توسط میرباقری، عمیقا انساناند، چون با روانشناسی و انسانشناسی و توجه به فلسفه و ظرائف علم اخلاق ساخته شدهاند؛ بیرون آنها مبتنی بر درون آنهاست؛ ما در شخصیتهای منفی سریال امام علی یک آدمک بد را نمیبینیم، بلکه مجموعهای از خصائص فردی و شرایط اجتماعی منجر به بدی را میبینیم، و همچنین در شخصیتهای خوب و یا خاکستری او هم به همچنین. ما در همهی این شخصیتها جدالی درونی و دائم را برای رسیدن به کنش نهایی میبینیم؛ این است که پس از هر قسمت سریال میتوانیم رد پاهایی از درون ولید و معاویه و مروان و طلحه و زبیر و ابوذر و عمار و عایشه و مالک و ابوسفیان و حکیم و اشعث را در خود ببینیم. این است شکوهِ شخصیتپردازی و راز دوام شخصیتها در ذهن بیننده برای ابد.
دوم: والایی نثر و دیالوگها : تقاطع سینما و ادبیات
جدا از قصه و پیرنگ، خود متن و نثر فیلمنامه و دیالوگهای امام علی شاهکاری در دیالوگنویسی و نثر سینمایی ایرانی است. این نثر یک نثر عادی نیست، بلکه فرزند و خلاصه و نتیجهی باشکوهترین نثرهای کهن تمدن ماست. از یکسو وامدار و به نوعی اولین تجلی تصویری نهجالبلاغه و نثر و موسیقی کلام خود امیرمومنان امام علی است و از سویی وامدار درخشانترین متون نثر فارسی مثل تاریخ طبری و تاریخ بیهقی است. این میراثبری و میراثبانی را مخصوصا در بعضی دیالوگهای درخشان و باشکوه سریال امام علی میبینیم و اینجا جایی است که اگر این سریال با دیگر آثار باشکوه تاریخی سراسر جهان مقایسه شود چندین قدم از همگی جلوتر است. زیبایی و عمق معنایی را که در دیالوگهای سریال امام علی میبینیم در هیچ اثر دیگری با این کمیت و کیفیت نمیبینیم؛ اینجا تقاطع باشکوه سینما و ادبیات است. نثر میرباقری در این اثر نثری است که در عین شکوه و والایی ادبی، برای همگان مفهوم است؛ در عین یکدستی و تناسب، متناسب با هر شخصیت و سکانس و موقعیت عاطفی بسیار انعطافپذیر است، گاهی بسیار مطنطن و حماسی است، گاهی بسیار شوخ و نمکین، گاهی بسیار حکیمانه و گاهی بسیار لطیف؛ آنجا که ابوذر در مسجدالنبیِ بازسازیشده و مجللشده به طلحه و زبیرِ شیکپوش و متکبر میرسد، از او با لبخندی طعنآمیز میشنویم: «بالاخره شما خدا را هم کاخنشین کردید!» و آنجا که قاصد خلیفهی سوم، طرفداران علی را متهم میکند به شروع جنگ، مالک اشتر با صدایی دو رگه، رسا و حماسی به یادش میآورد: «در صحرای ربذه مردی در خاک خفته، که تا دنیا دنیاست فریادش خاموش نخواهد شد» و آنجا که عمروعاص پیش از آغاز جنگ صفین در کاخ سبز با اضطراب و لحنی شیطنتبار به معاویه میگوید: «ابا یزید در این جنگ نه روی توان قشونت حساب کن، نه روی خدعههای من، فقط دعا کن، دعا کن که در سپاه علی مردمان جاهل فراوان باشند، آمین!» هرکدام از این دیالوگها به فراخور موقعیت رنگ و ضربآهنگی متفاوت دارند و همگی از جنس نثر درست و زیبای فارسیاند.
سوم: بازیگران و بازیها : فراتر رفتن از متر و معیار بازیگری در ایران
جدا از اینکه بازیگران سریال امام علی جمعی از بهترین بازیگران آن روزگار ایران بودند -و کسانی که عموما خاک صحنهی تئاتر را خورده بودند-، استاندارد بازیگری در این سریال در مقایسه با گذشته و آینده بالاترین حد استاندارد سینما و تلویزیون ایران بود و همچنان هست. نه قبل از این سریال ما اینهمه بازی درخشان را در یک اثر دیده بودیم و نه بعدش دیدیم. سریال امام علی از نظر هنر بازیگری انگار اتصال انبوهی صحنهی تئاتر شاهکار بود، بی که از قاب و قالب سریال تلویزیونی بیرون بزند. بهزاد فراهانی (بازیگر نقش معاویه) تعریف میکند که مهدی فتحی (که توامان سیاهترین و سپیدترین نقش سریال را برعهده داشت: عمروعاص و امام علی!) از آنها خواسته بوده تا سعی کنند در این سریال متر و معیار بازیگری را فراتر از متر و معیار بازیگری ایران ببرند و چیزی از بهترین بازیگران جهان کم نداشته باشند؛ که همین هم شد. سطح بازیهای سریال امام علی آنقدر بالا بود که بازیگرانش تا ابد نتوانستند از زیر سایهی این بازی بیرون بیایند؛ تا ابد داریوش ارجمند مالک اشتر ماند، ویشکا آسایش: قطام، بهزاد فراهانی: معاویه، اصغر همت: مروان و... . برخلاف خیلی از بازیگران که دوست دارند یک صحنه را دوبار تکرار نکنند، نقل میشود استاد مهدی فتحی نهتنها اگر میرباقری نمیپسندید، بلکه بسیاری اوقات اگر خودش هم بازی را نمیپسندید تمام بازی یک صحنه را چندین تکرار میکرد تا به نتیجهی مطلوب برسد. وقتی مصاحبههای بازیگران سریال را مرور میکنیم میبینیم در کنار هنر و همت عجیب خود بازیگران، قدرت بازی گرفتن و کارگردانی میرباقری بسیار موثر بوده است و شاید به همین دلیل است که هرگاه میرباقری قصد ساختن سریالی دارد، بازیگران معروف و بعضا مغرور برای بازی در آثارش –با هر محتوایی- سر و دست میشکنند.
نکتهی دیگر میزان فرهیختگی و همدلی بالای بازیگران در کار است. این سریال سریال دشواری بود که در گرمترین و کمامکاناتترین مناطق ایران فیلمبرداری شد و طبیعتا بازی در آن –طی چهار سال- به نسبت آثار دیگر پر زحمتتر بوده؛ با اینحال طبق آمارها دستمزد بازیگران امام علی نصف دستمزد متعارف آن روزها بوده و این امر نهتنها آنان را از کار باز نمیداشته بلکه وقتی اطلاعات تیتراژ و همچنین خاطرات عوامل را مرور میکنیم میبینیم بسیاری از این بازیگران گوشههای دیگری از کار را نیز دست گرفته بودند؛ زندهیاد حسین پناهی فقط نقش «عبدالله ابن خباب» را بر عهده نداشته، بلکه مشاور فیلمنامه و نویسندهی بخشی از دیالوگها نیز بوده، محمدرضا شریفینیا فقط نقش «ولید» را بر عهده نداشته، بلکه عکاس و طراح لوگوی سریال هم بوده، و داریوش ارجمند و مهدی فتحی فقط بازیگران اصلی پروژه نبودند بلکه هردو حتی در کارهای خدماتی و باربریها هم کمککار گروه بودند. این سریال از آن سریالها بود که بسیاری از بازیگرانش عشق را خریده بودند و خود را به پول نفروخته بودند؛ حکایت این عشق –به هنر، به زیبایی، به حقیقت و به امام علی- را در خاطرات زیادی میبینیم؛ مثلا خاطراتی که از مواجههی بازیگران در یک سکانس با نقش امام علی نقل میشود؛ خاطرهی تاثر شدید داریوش ارجمند (مالک اشتر) هنگام بازی در برابر شخصیت امام علی و یا خاطرهی اضطراب و شرم شدید مرحوم علی آزاد هنگام ورود به خیمهی امام علی (علیه السلام) یا خاطره وقتی که میرباقری برای شوخی به مرحوم کریم اکبری مبارکه میگوید برای اینکه بیشتر در نقش فرو برود صحنهی ضربت را سحر 19 رمضان ضبط کنند و اکبری مبارکه با جدیت تهدید میکند که دیگر سر ضبط نمیآید. همهی اینها نشان میدهد بیشتر بازیگران سریال امام علی -دستکم در آن بازهی زمانی- جدا از هنرمند بودن، انسان بودند نه مزدور، و انسان نقش انسان را بهتر بازی میکند!
چهارم: صداپیشگی : بازی دوم
وقتی به اسامی و کمیت و کیفیت کار صداپیشگان سریال امام علی نگاه میکنیم میبینیم این سریال دوبار بازی جدی و هنری به خود دیده، چیزی که در سریالهای بعدی میرباقری به آن شدت شاهدش نبودیم. البته آن زمان سنت دوبله آثار داخلی هم بسیار پررنگ بود و این را نمیشود ویژگی خاص این سریال قلمداد کرد؛ اما انتخاب هوشمندانه و کیفیت و علو هنری بالای صداپیشگی در این سریال جزو ویژگیهای خاص آن است که آن را ماندگار کرده. منوچهر اسماعیلی که زمانی دوبلور نقش حضرت حمزه (با بازی آنتونی کویین) در محمد رسول الله عقاد بود، اینجا هم نقش عدل او یعنی مالک اشتر (با بازی دارویش ارجمند) را صداپیشگی میکند، به اضافه نقش عبدالله ابن مسعود (با بازی جمشید مشایخی)؛ بهرام زند نقش عمار یاسر (سعید نیکپور) را؛ احمد رسولزاده نقش حکیم بن جبله عبدی (داود رشیدیان) را؛ ایرج دوستدار نقش ابوسفیان (جهانگیر فروهر) را و پرویز بهرام نقش ابوموسی اشعری (عباس امیری مقدم) را .
پنجم: موسیقی: سفر به آوازهای تاریخ
موسیقی سریال امام علی مثل دیگر بخشهایش یک اتفاق خاص و باشکوه است. آهنگسازی اثر را فرهاد فخرالدینی از ستارههای موسیقی سریال پس از انقلاب بر عهده داشت، او آهنگساز چند سریال تاریخی مهم دیگر از جمله «سربداران»، «ابوعلی سینا»، «مسافر ری» و «کیف انگلیسی» نیز بود و در سریال امام علی چند اتفاق هنری خاص را رقم زد. از جمله موسیقی تیتراژ (با صدای صدیق تعریف) که نغمهی اصلیاش مربوط به یک موسیقی کهن برای زمان و جغرافیای پیامبر اسلام است: حجازِ 1400 سال پیش! فخرالدینی آن را از روی نوعی نتنویسی با حروف ابجد به قلم عبدالقادر مراغهای –از نوابغ موسیقی ایران- در دو کتاب «مقاصد الالحان» و «جامع الالحان» کشف و سپس پیادهسازی و بازآفرینی کرده است. این اتفاق هنری ظاهرا صرفا برای نزدیکترکردن حالوهوای فیلم به تاریخ و مبداء اصلی است، اما این ملودی (نغمه) آنقدر دلنشین و زیباست و آنقدر دلنشین و زیبا هم اجرا و تنظیم شده که به خودی خود ارزش زیادی دارد و در آن روزگار توانست به یکی از محبوبترین موسیقی تیتراژهای تلویزیون تبدیل شود: کل صبحٍ و کلِ إشراق أیا تبکی عینی بِدمع مُشتاق ...
سخن آخر
بنا به آنچه گفته شد اگر بگوییم سریال امام علی موفقترین سریال مذهبی ایرانیان یا شیعیان است، به این اثر ستم کردهایم، چهاینکه بهتر است بگوییم این اثر موفقترین اثر هنری بهجایمانده در تاریخ اسلام با موضوع امام علی (علیه السلام) است و چهبسا موفقترین و هنرمندانهترین سریال ایرانی هم. اثری که با جسارتش محدودیتهای دوران پیش از خود را باطل کرد و با تأثیرگذاریاش زمینهساز ساخت دیگر سریالهای موفق مذهبی پس از خود شد. نهفقط سریال، بلکه رمان، شعر، موسیقی، خطاطی و همه هنرهای دیگر پس از شاهکار میرباقری جانی تازه گرفتند برای ابراز عشق و ارادت خویش به مقام آن انسان کامل.
نکتهی دیگر اینکه چنانکه شرح دادیم کارگردانی، نویسندگی، بازیگری، آهنگسازی، گریم، صحنه، تولید و... این سریال در بالاترین سطح سینماوتلویزیون آن زمان بود و تا هنوز هم در بعضی از این مولفهها بهسختی اثری را میتوان با آن مقایسه کرد (بهویژه در متن و بازیها). از این جهت این سریال یک نمایندهی باشکوه از هنر سینمایی ایرانیان نیز هست و تا همیشه میتواند سرمشق و الگوی هنرمندان و مدیران هنری این کشور باشد.
راستی با تمام آنچه گفته شد، و بنا به تمام ارزشهای ساختاری و معنایی این سریال، اگر سید داود میرباقری را، فردوسیِ سینمای ایران بنامیم، مبالغه کردهایم؟
این متن را برای پرونده روزی روزگاری تلویزیونِ مجله میدان آزادی نوشته بودم و ابتدا اینجا منتشر شده بود.
حسن صنوبری
سلام بر استاد صنوبری عزیز. بعد از خوندن این متن تصمیم گرفتم در فرصت مقتضی نسخه کامل سریال رو ببینم. چرا که من خود متولد سال ۷۵ام و جز گزیده اثر و منتخب اون تا الآن ندیدهام. خیلی باحالین. کاش یه مجله تصویری تو تلویزیون داشتین تا راجع به همه اینها از شعر و فیلم و موسیقی صحبت کنین