جستار درباب لباس نامزدها | در حاشیه مناظره اول انتخابات ریاست جمهوری
لباس خیلی مهمتر از آن است که فکرش را میکنیم. مارکس لباس را نمادی از رازوارگی اشیاء میداند. نمادی از روح فراطبیعی هر ماده که توسط جامعه مدرن تقدیس میشود و مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. پس لباس فقط لباس نیست.
از طرفی دیگر میتوان گفت لباس نماد است، زبان است. زبانی که پیش از زبان سخن، و حتی پیش از زبان بدن، دهان باز میکند و سخن میگوید. یک زبان که بینالمللی است، همگانی است. خاصفهم و عامفهم.
به تازگی یکی از هواداران لودهٔ آقای روحانی در اظهار نظری سخیف گفته بود «چرا مسئولان جمهوری اسلامی شلوارک نمیپوشند». حرف بسیار لمپن و سطحی است، اما همه میفهمندش. چون لباس ذیل یک درک عمومی است و فهمش حتی سواد چندانی نمیخواهد. من خودم کسی نیستم که خیلی در بند لباس باشم. اما من، هم کلا کسی نیستم، هم در جایگاه خاصی قرار نیست دیده شوم. باشکوهترینش شاید آینهٔ آسانسور باشد. اما رییس جمهور، یا نامزد ریاست جمهوری یک سرزمین، آنهم در روز مناظره و ابراز خویش چطور؟
لباس، مخصوصاً در چنین جایگاهی، نمادی از فکر و فرهنگ و اندیشه و انگیزهٔ فرد است. چقدر نامزدهای کنونی به این مسئله فکر میکنند؟ لابد میگویید آنقدر اولویت هست که بهشان فکر نمیکنند دیگر کار به لباس نمیرسد. میگویم نه، مسئلهٔ من لباس نیست، مسئله این است که از همین لباس معلوم است میزان تفکر حضرات.
به لباس نامزدها در مناظره اول دقت کردید؟
من خودم فقط یکبار دیدم مناظره را و شاید بهتر میبود دوباره میدیدم برای این مطلب، ولی همان یکبار تقریبا دقیق دیدم. فارغ از رئیسی که طبیعتاً کسوتی دیگر دارد، دقت کردید تمام نامزدها لباسهایی یکشکل و یکرنگ داشتند؟
همه کت و شلوار مشکی داشتند و پیراهنی سپید.
من همچنان از نوع عملکرد شورای نگهبان دلخورم. از شورای نگهبانی که مهرعلیزاده و همتی و هاشمی را تایید میکند و لاریجانی و پزشکیان را نه. از شورای نگهبانی که پس از تشر تند رهبری هم فقط دنبال حفظ موقعیت خود است. اما بعید میدانم اگر افراد دیگری را هم تایید میکرد لباسها تفاوت چندانی پیدا میکردند. بنده این یکسانی پوشش را نشان نوعی بستگی و انسداد فرهنگی در میان سیاستمداران امروز کشور میدانم.
شاید بگویید مگر دیروز فرقی داشت؟ میگویم بله، فرق داشت. ما نه نامزد، که رئیس جمهوری را داشتیم که حتی «کت» این تابوی تشریفاتی و بت فرهنگی بزرگ را حتی در مهمترین و رسمیترین رویدادهای خود (تحلیف و تنفیذ و...) کنار گذاشته بود. آنهم در دورانی که حتی کراوات هنوز در میان سیاستمداران ما رسمیت و ارزش داشت. بله ما محمدعلی رجایی را داشتیم.
کتنپوشیدن رجایی یک معنا بود. یک بیانیه بی که لازم باشد پشت میکروفون ابراز شود. بیانیهای که سالهاست در تصاویر او حتی پس از شهادتش قرائت میشود. منظورم این نیست که هرکس کت نپوشد یا متفاوت بپوشد آدم خوبی است. منظورم به رهایی از این انسداد فرهنگی در سیاست است. منظورم به اصالت است. و منظورم به حرکت است. وگرنه در ادوار جلوتر هم تفاوت لباس بود و شاید معانیش به اندازه پیراهن رجایی متعالی و مقدس نبود، یا نماند. اما بالاخره حاوی معنایی بود. مثل کت بهاره عدالتخواهانه احمد توکلی که بعدها احمدینژاد با همان رئیس جمهور شد. یا کت خاص و متمایز میرسلیم در انتخابات پیش که نمایشگر شخصیت متمایز او -خوب یا بد- بود و...
به مناظره ۱۴۰۰ بازگردیم. لباس نامزدها چه معنایی داشت؟ فارغ از معناهای نادلچسبی که از یکسانیشان میشود دریافت کرد، به خودی خود کت و شلوار و کفش مشکی براق، به همراه پیراهن سپید نماد چیست؟ نه آیا در فرهنگ امروز ایرانیان، بهخصوص شهرنشینان، نماد لباس جشن دامادی است؟! و آیا رئیسجمهور داماد است؟ اگر داماد است این وسط عروس کیست؟ نکند ایران؟! و اگر آری شب زفاف کی است؟!
منظورم این نیست که نامزدها همه آگاهانه به همهٔ این نکات فکرکردهاند و این تصورات سخیف را داشتهاند. اما همین فکرنکردن و همین ناآگاهی نامزدها و مشاورانشان یک عیب بزرگ است.
و باز باید از همهشان پرسید نکند تصورت از نامزدی ریاستجمهوری نامزدبازی قبل عروسی است؟ نکند تصورت از ریاستجمهوری دامادی است؟ نکند برای جشن و شادی و کامیابی نامزد شدهای؟ و باید به یادشان آورد ایران عروس خردسال تو نیست که به رسم خانهای پنجاه سال پیش بخواهی به چنگش بیاوری، ایران مادر دیرسال توست که به خدمتش فراخواندهشدهای.
جدا از اینکه آن ایام اساسا ایام عزا بود. ایام رحلت امام خمینی، روز فاجعه ۱۵خرداد و شب شهادت رئیس مذهب، امام جعفر صادق علیه السلام. و شگفتا از این شیعیانی که خواستگار ریاست بر یگانه حکومت شیعهاند و شب شهادت رئیس مذهب شیعه لباس دامادی پوشیدهاند!
تا جایی که به خاطر دارم کسی جز رئیسی و مجری (حیدری) مشکی نپوشیده بودند. و مشکی پوشیدن مجری و نپوشیدن نامزدها خودش طنز تلخی بود: مردم باور کردهاند اعتقادات نخبگان یک جامعه را، اما خودشان هنوز نه!
غرض سخن از فکر بود و فرهنگ و تمایز و تسلیم نشدن در برابر مدها و انگارههای رایج، و بیفکریهای رایج، و بیمعناییهای امروزی، آنهم در نامزدی حکومت بر یکی از فرهنگیترین تمدنهای تاریخ و معنامندترین انقلابهای جهان. و البته توجه بر این نکته: همانطور که لباس فقط لباس نیست، که پرچم فکر و عقیده و فرهنگ است، رییسجمهور هم فقط رییسجمهور نیست، بلکه او لباسی است بر تن ما و بر تن سرزمینمان. و دریغ که در مقابل چشم جهانیان نه بیلباس میتوان بود، نه بدلباس.