در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نکاتی درباره فضائل علمی و اخلاقی علامه آیت الله حسن حسن زاده آملی» ثبت شده است

۰۵
آبان

چندی پیش به سفارش صفحه «نوجوان» دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، یادداشتی پیرامون مرحوم آیت‌الله علامه حسن حسن‌زاده آملی نوشتم، (دوخاطره‌اش با یادداشت اولی‌ام برای علامه مشترک است و اینجا به تناسب مخاطب نثری ساده‌تر و روایتی کلی‌تر دارد)
اینک در آستانۀ چهلم علامه اینجا بازنشر می‌شود:

https://bayanbox.ir/view/7054533502950627394/hasansenobari-hasanzadeamoli.jpg

سفر به آن سوی تسلکوپ

بسم الله الرحمان الرحیم

حقیقت وحشتناک این است که وقتی سی سالگی را رد می‌کنیم و رسما در سرازیری زندگی می‌افتیم، عموما به همان چیزی که هستیم قانع می‌شویم. دیگر نه می‌خواهیم سیارۀ جدیدی را کشف کنیم، نه می‌خواهیم آدم آهنی عجیبی را اختراع کنیم، نه می‌خواهیم مدال طلای المپیکی را گردنمان بیاندازیم، نه می‌خواهیم پی به اسرار یا قدرت‌هایی ماورایی ببریم، و نه می‌خواهیم در جنگی حماسی دشمنی بدجنس و قدرتمند را شکست بدهیم. فقط دلمان می‌خواهد یک کارمند یا یک کاسب یا یک خانه‌دار معمولی باشیم و با یک زندگی خیلی معمولی، خیلی ساده و خیلی کم خطر، و شبانه‌روز پای تصاویر بی نهایت تلویزیون یا اینستاگرام صبر کنیم تا این چند صباح باقی مانده هم با کمترین دردسر طی بشود و برود پی کارش.

 

هروقت صفحات زندگینامه آدم‌های بزرگ و تاثیرگذار جهان را می‌خوانیم می‌بینیم هیچکدامشان وقتی سی سالگی را رد کردند تازه تصمیم نگرفتند آدم بزرگی شوند و رویای بزرگی داشته باشند؛ بلکه بیشترشان بین ده الی بیست سالگی تصمیم اصلی زندگی‌شان را گرفتند. یعنی دقیقا همان وقتی که جامعه خیلی جدی‌شان نمی‌گرفت.

من هم وقتی نوجوان بودم چندتا قهرمان ذهنی داشتم در زمینه‌های گوناگون، علم، ورزش، شعر، سیاست، عرفان، مبارزه و... ؛ بعضی از قهرمان‌هایم یکی از این امور را به خوبی پوشش می‌دادند، اما چندتا قهرمان عجیب هم داشتم که به تنهایی چند رشته و آرزو و رویای مختلف را پوشش می‌دادند، یک‌جورهایی می‌شود به آن‌ها بگوییم «قهرمان‌های چندمنظوره»! و همین ویژگی آن‌ها را برایم جذاب‌تر و قهرمان‌تر می‌کردند. مثلا شهید چمران یکی از این قهرمان‌های چندمنظورۀ من بود، هم قهرمان در جنگ بود، هم علم، هم ورزش، هم عرفان، هم نقاشی...

این را هم بگویم: بیشتر قهرمان‌هایم متاسفانه جان باخته بودند! و همین آزارم می‌داد. اگر همۀ قهرمان‌ها و ایدآل‌هایمان مرده باشند، آدم حس می‌کند روزگار قهرمانان گذشته؛ آدم فکر می‌کند در زمانه‌ای زندگی می‌کند که دیگر امکان رسیدن به یک رویا یا تاثیرگذاری بزرگ وجود ندارد. تازه شهید چمران که خوب بود، خیلی از قهرمان‌های نوجوانیم برای قرن‌های گذشته بودند و حتی یک عکس سیاه‌سفید هم ازشان وجود نداشت؛ مثلا شیخ بهایی جزو همین قهرمان‌های چندمنظوره‌ام بود، اما آنقدر قدیمی بود که شک می‌کردم نکند خیلی از چیزهای خارق‌العاده‌ای که درباره‌اش می‌گویند بافته‌های آدم‌های خیالاتی باشد؟

با این‌حال خوشبختیِ من اینجا بود که چندتا از قهرمان‌هایم نه‌تنها برای همین روزگار بودند، بلکه زنده بودند و هم‌وطنم، یعنی زیر همین آسمان و روی همین خاک که من نفس می‌کشیدم نفس می‌کشیدند. این حس خیلی خوبی به من می‌داد؛ یکی از آن‌ها، یکی از چندمنظوره‌هایشان، آیت‌الله علامه حسن حسن‌زاده آملی عارف دانشمند و نابغۀ روزگارمان بود که همین چندروز پیش سفر کهکشانی‌اش را آغاز کرد. از این‌سوی تلسکوپ رفت به آن‌سوی تلسکوپ؛ چون هم منجم بود، هم ریاضی‌دان، هم فیلسوف، هم عارف، هم ادیب، هم فقیه، هم پزشک، هم مفسر، هم شاعر، هم محدث، هم متکلم، هم استاد اخلاق، هم استاد زبان هم...

https://bayanbox.ir/view/6882917164532614426/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C.jpg

شاید باورتان نشود علامه حسن‌زاده در دهه سی، در حالیکه یک طلبۀ بیست و چندساله بود، با دانش ریاضی و نجومی خودش تقویم هرسال را استخراج می‌کرد. همان سال‌ها یکی از استادان مهم ریاضی دانشگاه تهران با شنیدن این خبر خیلی تعجب می‌کنئ. وقتی تقویم علامه را بررسی می‌کند می‌بیند با محاسبات خودش جور در نمی‌آید. برای اینکه درس خوبی به حسن‌زادۀ جوان بدهد در روزنامه اطلاعات مقاله‌ای علیه آن تقویم می‌نویسد و می‌گوید کسوف پیشبینی شده در تقویم حسن‌زاده اتفاق نخواهد افتاد. مدتی می‌گذرد و همه می‌بینند در همان زمان پیشبینی شده کسوف اتفاق افتاد؛ روزنامه اطلاعات مجبور می‌شود در مطلبی از خوانندگانش عذرخواهی کند

اما این دوئل علمی باز هم تکرار شد. مدتی بعد طبق محاسبه آن استاد ریاضی و هم طبق محاسبۀ تمام استادان دیگر ماه رمضان باید 30روزه می‌بود اما در تقویم قمری حسن‌زاده 29روزه. برای جبران رسوایی قبلی اینبار تبلیغ بسیاری می‌کنند که بالاخره اشکال‌داشتن تقویم حسن‌زاده ثابت خواهد شد؛ اما آن‌سال هلال زیبای عیدفطر در شب 29 رمضان خودش را نشان داد و بار دیگر نبوغ علمی حسن‌زادۀ جوان اثبات شد. الآن که موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران همه‌ساله تقویم را استخراج می‌کند شاید به نظرمان استخراج تقویم خیلی کار عجیبی نباشد؛ باید دقت کنیم این استخراج دقیق سی‌سال پیش از تاسیس موسسه ژئوفیزیک اتفاق‌افتاده، آن‌هم نه توسط یک موسسه، بلکه توسط یک آدم!

و البته از این اتفاقات درمورد ایشان زیاد است، اتفاقاتی که نشان می‌داد علامه خیلی از زمانش جلوتر بود. مثلا ما الآن برای تعیین قبله از جی‌پی‌اس استفاده می‌کنیم؛ اما علامه حسن‌زاده خیلی خیلی قبل از اینکه جی‌پی‌اس یا حتی قبله‌نماهای امروزی اختراع شوند، با اسطرلاب[1] قبلۀ دقیق مردم آمل را محاسبه کرده بود.

 

علامه حسن‌زاده آملی یک بدن داشت، اما چندین دانشگاه و حوزۀ علمیه را به راحتی در ساختمان‌های مغزش جا داده بود
یک دل داشت، اما چندین آبشار و و رودخانه از قله‌های قلبش جاری بود

یعنی همان شخصیتی که حتی تصورش برای یک آدم بزرگِ مثبتِ سی سالِ خوکرده به زندگی بی دردسر محال است
یعنی همان شخصیتی که می‌تواند تجسم عینی رویاها و اراده‌های یک نوجوان خیال‌پرداز و جان‌دار و هیجان‌دار باشد

 

یکی از نکات مهم درمورد علامه برای من این بود که این آدم با این همه علم و توانایی و قدرت معنوی‌اش بسیار متواضع و بی‌ادعا بود، بسیار از دیده‌شدن و خودنمایی پرهیز می‌کرد، بسیار مهربان و خودمانی و باادب بود. می‌گویند درخت‌ها هرچه پر برگ‌وبارتر می‌شوند، سربه‌زیرتر می‌شوند. درحالیکه بیشتر ما اینطوری هستیم که وقتی چهارتا کتاب می‌خوانیم، یا در یک موضوعی کمی متخصص می‌شویم فقط یک موضوع- دیگر خدا رحم کند به اطرافیانمان یا خوانندگان صفحه‌مان!

این عظمت اخلاقی و تربیت معنوی کم‌نظیر، در کنار تمام آن ویژگی‌های دیگر علامه بود که او را در چشم من و خیلی‌های دیگر اینقدر بزرگ کرده بود. وقتی زندگینامه علامه را مرور می‌کنیم علت را متوجه می‌شویم: او همه‌چیز را از سال‌های اول نوجوانی شروع کرده‌بود. علامه این دو عملیات را با هم آغاز کرده بود:

یکم: ارادۀ تحقق رویاهای بزرگ علمی

دوم: تمرین خودسازی و خودشناسی

 

جدا از دیدن و شنیدن سخنرانی‌های اخلاقی و عرفانی‌شان که فوق‌العاده و بی‌نظیرند، سه کتاب جمع‌وجور برای شروع مطالعه آثار علامه حسن‌زاده به شما معرفی می‌کنم:

1. صدکلمه در معرفت نفس[2] (صد نکتۀ کوتاه درباره موضوع مهم «خودشناسی»)

2. الهی‌نامه علامه حسن‌زاده (مجموعه مناجات‌های کوتاه و خواندنی علامه حسن‌زاده)

3. تازیانۀ سلوک (مجموعه مختصری از نامه‌های علامه حسن‌زاده که شامل دستورالعمل‌های اخلاقی و عرفانی است)

 

[1] یک ابزار نجومی کهن که ظاهرا قدیمی‌ترین انواعش در سرزمین ایران باستانی کشف شده

[2] معرفت نفس یعنی: خودشناسی

  • حسن صنوبری
۰۶
مهر

وقتی بی‌قدری مثل بنده قرار باشد درباره آن بزرگ بی‌نظیر بنویسد، یعنی قرار است دریا در کوزه ریخته شود، خاصه در این مجال اندک: «گر بریزی بحر را در کوزه‌ای | چند گنجد؟ قسمت یک‌روزه‌ای».

ده سکانس و نکته از زندگی عارفِ کامل، دانشمندِ ابوالفضائل، علامۀ ذوالفنون، آیت‌الله حسن حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه:

https://bayanbox.ir/view/7255241804680096913/hasan-hasan-zade-amoli.jpg

 

۱. در دهه سی، به کار استخراج تقویم مشغول بود، در آستانۀ یکی از پیش‌بینی‌هایش دربارۀ یک کسوف، یک استاد ریاضی مهم دانشگاه تهران در روزنامه اطلاعات کار طلبۀ جوان را غیرعلمی خواند و عدم تحقق کسوف را پیش‌بینی کرد. روز موعود فرارسید؛ کسوف واقع شد. روزنامه صرفا در مطلبی از اشتباه درج شده عذرخواست.

بار دیگر این مباهله علمی درگرفت؛ در تقویم حسن‌زاده رمضان ۲۹روزه بود ولی در محاسبه همه افراد ۳۰روزه. این استثنایی بودن و اختلاف محاسباتی حتی موجب نگرانی استاد فقه و اخلاقش (آیت‌الله محمدتقی آملی) شد. با این حال شب موعود فرا رسید و خنجر هلال شوال، سر سلخ رمضان را برید.

روز بعد برای تبریک عید تعدادی از استادان دانشگاه از جمله همان استاد ریاضی به منزل آیت‌الله کاشانی (رئیس وقت مجلس شورا) می‌روند؛ آیت‌الله طعنه می‌زند چطور شما و همه اساتید دیگر زمان عید را اشتباه دریافتید و یک طلبه ساده ما درست؟ استاد ریاضی متکبرانه می‌گوید «گاه باشد که کودک نادان‏ | به غلط بر هدف زند تیرى‏».

حسن‌زاده جوان این حکایت می‌شنود و این‌بار برخلاف دفعه قبل که حیا کرده بود از به رخ کشیدن اشتباه و اتهام طرف مقابل، تمام مستندات محاسباتی خود از زیج بهادری و الغ‌بیگی و... را برای روزنامه و دانشگاه تهران می‌فرستد؛ هیچکدام اعتنایی نمی‌کنند؛ حتی حاضر به انتشار نمی‌شوند.

همین دانشگاه تهرانِ متکبر؛ ۴۰سال بعد جشن‌نامه بزرگداشت آیت‌الله علامه حسن‌زاده آملی (کتاب «آیت حُسن») را با برترین استادان فلسفه در می‌آورد: رضا داوری اردکانی، کریم مجتهدی، غلامحسین دینانی، غلامرضا اعوانی، محسن جهانگیری، احمد احمدی، مهدی گلشنی و... . برترین استادان برترین رشته برترین دانشگاه کشور، سر فرومی‌آورند نزد همان طلبه: تعز من تشاء و تذل.

 

https://bayanbox.ir/view/7437925726306024042/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C-3.jpg

 

۲. در دوران غربت سنت تدریس و تحصیلِ علومی چون ریاضی و هیئت و فلسفه و عرفان در حوزه علمیه، کرسی‌شان را برپا می‌داشت و برترین آثار این رشته‌ها را نوشت.

 

۳. پیش از عصر جی پی اس، با اسطرلاب قبلۀ مردم آمل را با دقت و درستی برای همیشه محاسبه کرد.

 

۴. جزو معدود دانشمندانی بود که بی شاگردی امام خمینی از ستارگان دانش عرفان نظری بود. و جالب که در بسیاری از امور و علوم شبیه امام بود.

 

۵. شاید تنها کسی بود در روزگار ما که تاج «علامه»بودن را مسامحتا و احتراما بر سر نداشت. تعصب شاگردان یا تعارف سیاسیون او را علامه نکرد.

نه مطالعه فهرست طویل آثار علمی‌اش که تنها بررسی کتاب «ده رساله فارسی» او که در ۱۰رشته علمی متفاوت نوشته شده گواه همه‌چیزدانی اوست.

 

۶. به خودیِ خود آیتِ فقرِ دانشگاه و حقارت یک‌شاخه‌گرایی بود.

 

https://bayanbox.ir/view/4790224437989519877/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D8%B2%DB%8C%DA%A9-%D9%88-%D9%86%D8%AC%D9%88%D9%85.jpg

 

۷. با اینهمه فضل علمی و معنوی؛ با اینهمه دلائل و حتی کرامات، تا دلتان بخواهد لعن و تکفیر شد؛ حتی در دوران کهولت

{و در این فقره‌های اخیر جدا از علمای قشری و جهلای عربده‌کش، شاید بعضی شاگردان نادان یا شهرت‌طلب یا شیاد یا هرچی... بی‌تقصیر نبودند}.

 

۸. پیشتازی‌اش در دانش حتی مخالفانش را هم پیش می‌برد. گمان من است که بسیاری از آثار حجیم و جنجالی استاد حکیمی یعنی مکتب تفکیک (نوشته شده در سال‌های ۷۱ تا ۷۵) و الهیات الهی و الهیات بشری (دهه ۸۰) و... همه در پی و در پاسخ به یک جزوۀ کوچک او نوشته شدند: «قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند» (۱۳۶۹) با همین اسم موزون و طولانی‌اش، که با حدیثی از امام جعفر صادق (علیه السلام) در ستایش ارسطو شروع می‌شود.

 

۹. عجیب بود

عجیب بود که تمحضش در علوم و کسوت علامگی مانع فتوحات روحی و معنوی و سلوکی‌اش نبود؛

که احوالات عرفانی‌اش مانع زیست اجتماعی و انقلابی‌اش نبود؛

که دفاعش از انقلاب اسلامی او را به مسابقۀ کسب جاه و مقام و مدرسه و منبر و زمین و ثروت از کیسۀ انقلاب نینداخت؛

که زهد و مراقبه و خلوتش او را از زیست شادانه و مهربانانه با عموم مردم بازنداشت؛

که وقت گذاشتن برای مردم و دوستداران علم و عرفان او را از کتاب‌ها و کتابخانۀ نامتناهی‌اش بازنداشت،

عجیب بود اینهمه ذوفنونی و ذووجهی ... آن دانش، آن عرفان، آن فروتنی، آن لحن شیرین و دلنشین و آن خط خوش ... خط خوشی که خود رساله‌ای می‌طلبد تفسیر و تبیینش.

 

۱۰. ما با تماشای او فهمیدیم «شیخ بهایی» یعنی چه، «خواجه نصیر» یعنی چه، «علامه حلی» یعنی چه ... و شگفت که تصویر اسطوره‌های عرفان و علم را یک‌جا در خود جمع کرده بود.

خدا او را -که قطعا ولیئی از اولیایش بود- با محمد و آل محمد محشور کند و ما را شامل حال دعایش در این اربعین قرار دهد.

 

https://bayanbox.ir/view/5754372738635671278/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C.jpg

 

پ‌ن: اگر زنده بودم حتما در روزهای آینده مطالبی درباره مآثر و آثار علامه خواهم نوشت؛ برای ادای دین؛ چه اینکه فارغ از همه‌چیز از قهرمانان روزهای نوجوانی‌ام بود.

 


نوشته‌های مرتبط:

1. معرفی کتاب: فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه | علامه حسن‌زاده آملی

2. سفر به آن سوی تسلکوپ (برای دوستان نوجوانم)

  • حسن صنوبری