ده نکته درباره عارف بیهمتا علامه حسن حسن زاده آملی
وقتی بیقدری مثل بنده قرار باشد درباره آن بزرگ بینظیر بنویسد، یعنی قرار است دریا در کوزه ریخته شود، خاصه در این مجال اندک: «گر بریزی بحر را در کوزهای | چند گنجد؟ قسمت یکروزهای».
ده سکانس و نکته از زندگی عارفِ کامل، دانشمندِ ابوالفضائل، علامۀ ذوالفنون، آیتالله حسن حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه:
۱. در دهه سی، به کار استخراج تقویم مشغول بود، در آستانۀ یکی از پیشبینیهایش دربارۀ یک کسوف، یک استاد ریاضی مهم دانشگاه تهران در روزنامه اطلاعات کار طلبۀ جوان را غیرعلمی خواند و عدم تحقق کسوف را پیشبینی کرد. روز موعود فرارسید؛ کسوف واقع شد. روزنامه صرفا در مطلبی از اشتباه درج شده عذرخواست.
بار دیگر این مباهله علمی درگرفت؛ در تقویم حسنزاده رمضان ۲۹روزه بود ولی در محاسبه همه افراد ۳۰روزه. این استثنایی بودن و اختلاف محاسباتی حتی موجب نگرانی استاد فقه و اخلاقش (آیتالله محمدتقی آملی) شد. با این حال شب موعود فرا رسید و خنجر هلال شوال، سر سلخ رمضان را برید.
روز بعد برای تبریک عید تعدادی از استادان دانشگاه از جمله همان استاد ریاضی به منزل آیتالله کاشانی (رئیس وقت مجلس شورا) میروند؛ آیتالله طعنه میزند چطور شما و همه اساتید دیگر زمان عید را اشتباه دریافتید و یک طلبه ساده ما درست؟ استاد ریاضی متکبرانه میگوید «گاه باشد که کودک نادان | به غلط بر هدف زند تیرى».
حسنزاده جوان این حکایت میشنود و اینبار برخلاف دفعه قبل که حیا کرده بود از به رخ کشیدن اشتباه و اتهام طرف مقابل، تمام مستندات محاسباتی خود از زیج بهادری و الغبیگی و... را برای روزنامه و دانشگاه تهران میفرستد؛ هیچکدام اعتنایی نمیکنند؛ حتی حاضر به انتشار نمیشوند.
همین دانشگاه تهرانِ متکبر؛ ۴۰سال بعد جشننامه بزرگداشت آیتالله علامه حسنزاده آملی (کتاب «آیت حُسن») را با برترین استادان فلسفه در میآورد: رضا داوری اردکانی، کریم مجتهدی، غلامحسین دینانی، غلامرضا اعوانی، محسن جهانگیری، احمد احمدی، مهدی گلشنی و... . برترین استادان برترین رشته برترین دانشگاه کشور، سر فرومیآورند نزد همان طلبه: تعز من تشاء و تذل.
۲. در دوران غربت سنت تدریس و تحصیلِ علومی چون ریاضی و هیئت و فلسفه و عرفان در حوزه علمیه، کرسیشان را برپا میداشت و برترین آثار این رشتهها را نوشت.
۳. پیش از عصر جی پی اس، با اسطرلاب قبلۀ مردم آمل را با دقت و درستی برای همیشه محاسبه کرد.
۴. جزو معدود دانشمندانی بود که بی شاگردی امام خمینی از ستارگان دانش عرفان نظری بود. و جالب که در بسیاری از امور و علوم شبیه امام بود.
۵. شاید تنها کسی بود در روزگار ما که تاج «علامه»بودن را مسامحتا و احتراما بر سر نداشت. تعصب شاگردان یا تعارف سیاسیون او را علامه نکرد.
نه مطالعه فهرست طویل آثار علمیاش که تنها بررسی کتاب «ده رساله فارسی» او که در ۱۰رشته علمی متفاوت نوشته شده گواه همهچیزدانی اوست.
۶. به خودیِ خود آیتِ فقرِ دانشگاه و حقارت یکشاخهگرایی بود.
۷. با اینهمه فضل علمی و معنوی؛ با اینهمه دلائل و حتی کرامات، تا دلتان بخواهد لعن و تکفیر شد؛ حتی در دوران کهولت
{و در این فقرههای اخیر جدا از علمای قشری و جهلای عربدهکش، شاید بعضی شاگردان نادان یا شهرتطلب یا شیاد یا هرچی... بیتقصیر نبودند}.
۸. پیشتازیاش در دانش حتی مخالفانش را هم پیش میبرد. گمان من است که بسیاری از آثار حجیم و جنجالی استاد حکیمی یعنی مکتب تفکیک (نوشته شده در سالهای ۷۱ تا ۷۵) و الهیات الهی و الهیات بشری (دهه ۸۰) و... همه در پی و در پاسخ به یک جزوۀ کوچک او نوشته شدند: «قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند» (۱۳۶۹) با همین اسم موزون و طولانیاش، که با حدیثی از امام جعفر صادق (علیه السلام) در ستایش ارسطو شروع میشود.
۹. عجیب بود
عجیب بود که تمحضش در علوم و کسوت علامگی مانع فتوحات روحی و معنوی و سلوکیاش نبود؛
که احوالات عرفانیاش مانع زیست اجتماعی و انقلابیاش نبود؛
که دفاعش از انقلاب اسلامی او را به مسابقۀ کسب جاه و مقام و مدرسه و منبر و زمین و ثروت از کیسۀ انقلاب نینداخت؛
که زهد و مراقبه و خلوتش او را از زیست شادانه و مهربانانه با عموم مردم بازنداشت؛
که وقت گذاشتن برای مردم و دوستداران علم و عرفان او را از کتابها و کتابخانۀ نامتناهیاش بازنداشت،
عجیب بود اینهمه ذوفنونی و ذووجهی ... آن دانش، آن عرفان، آن فروتنی، آن لحن شیرین و دلنشین و آن خط خوش ... خط خوشی که خود رسالهای میطلبد تفسیر و تبیینش.
۱۰. ما با تماشای او فهمیدیم «شیخ بهایی» یعنی چه، «خواجه نصیر» یعنی چه، «علامه حلی» یعنی چه ... و شگفت که تصویر اسطورههای عرفان و علم را یکجا در خود جمع کرده بود.
خدا او را -که قطعا ولیئی از اولیایش بود- با محمد و آل محمد محشور کند و ما را شامل حال دعایش در این اربعین قرار دهد.
پن: اگر زنده بودم حتما در روزهای آینده مطالبی درباره مآثر و آثار علامه خواهم نوشت؛ برای ادای دین؛ چه اینکه فارغ از همهچیز از قهرمانان روزهای نوجوانیام بود.
نوشتههای مرتبط:
1. معرفی کتاب: فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه | علامه حسنزاده آملی
درود بر استاد صنوبر گل و اکثر گام های قلم روان و دونده اش. خدا قوت.