شعری برای سالگرد دایی حسن
سه شنبه, ۱ فروردين ق.ظ
برای اولین سالگرد رفتن دایی حسن (شهید حاج حسن حسین زاده موحد) :
بعد یکسال، رنج پابرجاست
خاطرات نبودنت اینجاست
قابعکسی که همچنان خالی
شب، شبی که هنوز بیفرداست
چشمهایی که همچنان خیره
دستهایی که همچنان تنهاست
لحظههایی که کند میگذرد
روزهایی که سخت جانفرساست
حزن، حزنی که همچنان حاکم
مرگ، مرگی که باز نامیراست
گرچه حرفی نمیزنی با من
گرچه دنیای بیتو بیمعناست
دل به شطرنج غم نمیبازم
که سرانجام این جهان گذراست
شادمانم که این قطار شگرف
ایستگاه موقتش، دنیاست
زندگی، واقعیت تلخ است
عشق تسکین واقعیتهاست
واگر جاودانه باشد، عشق
نردبانی به عالم بالاست
زندهام با امید مرگی که
جوی خون از شقیقهاش پیداست
خونی آنسان که غسل روح دهد
مرگی آنسان که غرق خون خداست
بر مزار تو آمدم اما
اینکه عیدی بگیرم از تو رواست:
سالروز عروج تو، امسال
روز میلاد حضرت زهراست