و قتلوا حتی قلوا
ذکر مردان خدا در نهج البلاغه
«ایها الناس، انا قد اصبحنا فی دهر عنود، و زمن کنود ...»
خطبۀ سیدوم نهجالبلاغه خطبۀ خاصی است که با عبارت بالا آغاز میشود؛ با ترجمۀ گرمارودی: «ای مردم ما در زمانی ستیزهجو و روزگاری سخت بهسر میبریم»
خطبه خطبۀ خاص و زیباییست. در پارۀ دوم خطبه امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «الناس علی اربعه اصناف» : «مردم چهار گروهاند». سپس امام، این چهار گروه را برمیشمارند که شاید یکی از دیگری بدتر باشند. چهار گروه بد. پس از وصف چهار گروه، امام به وصف گروهی دیگر میپردازند. یعنی به جای چهارگروه معهود در ابتدای خطبه، این خطبه به روایت پنج گروه میپردازد. در پینوشت ترجمه نهجالبلاغه زندهیاد علیاصغر فقیهی نوشته است:
«ابن ابیالحدید گوید: چرا امیرالمؤمنین این گروه را به دنبال چهار گروه مذکور به عنوان صنف پنجم نیاورد؟ در جواب این سوال گفته شده است که چهار صنف اول جدا از متقین هستند و متقین برابر آنها قرار دارند»
در نسخهای که جناب گرمارودی استفاده کرده این سطر در مقدمه سید رضی بر خطبه وجود دارد: «یقسم الناس فیه خمسه انصاف» (مردم را به پنج گروه تقسیم میکند). گرمارودی در پی نوشت همان سخن امام (الناس علی اربعه اصناف) نوشته است:
تعجب نفرمایید که در صدر خطبه مردم به پنج گروه تقسیم شدهاند و اینجا امام میفرماید مردم چهار دستهاند.این چهار دسته بزهکارانند و دستۀ پنجم را که نیکوکارند امام چند سطر بعد ذکر میفرمایند»
تقریبا مشابه سخن مرحوم فقیهی. علیایحال سخن ایشان کفایت نمیکند آن پرسش نخست ابن ابی الحدید را.تفاوت در محتوای گروهها باعث نمیشود امام ابتدا بگوید مردم چهار دستهاند. یا باید بگوید مردم پنج دستهاند یا باید بگوید مردم بزهکارم چهار گروهاند. و ما هم با اعتقادی که به دانش الهی و اطلاعی که از بلاغت و فصاحت امام داریم بر این باوریم این بخش سخن امام سهوی نبوده است. چیزی که به جز اعتقاد، توسط سیاق سخن هم مشخص میشود.
بخش مربوط به هرکدام از آن چهار گروه مردم ساختار واحدی مثل دیگری دارد و با «منهم» (از ایشان) آغاز میشود. «منهم» یعنی یک گروه از ایشان چنینند. اما بخش پایانی با سیاقی دیگر آغاز میشود «و بقی رجال» : «آنک مردانی باقی میمانند که...». یعنی چی؟ به نظر بنده یعنی «الناس» و اصل و اساس مردم بر آن چهار گروه استوارند؛ مردم چنینند؛ حال اگر چیز دیگری میماند آنقدر کم است و قلیل است و استثناست که جزو مردم حساب نمیشود. لذا در تعریف مردم اصلا آن گروه حساب نمیشوند و مورد اشاره قرار نمیگیرند. فرض بفرمایید در چندجا یک کلاغ سفید هم دیده شده باشد، باز هم در تعریف کلاغ از سیاهی او سخن گفته میشوند. دوچرخه پرنده ساخته شده، اما کسی نمیگوید دوچرخه پرنده از اقسام دوچرخه است، بس که استثنایی و اندک است. امام (علیه السلام) نیز وقتی گفته است مردم چهار گروهاند و بعد از گروه پنجمی هم سخن گفته، نه سهو و اشتباه است نه علت متفاوت بودن چهار گروه اول یا گروه پنجم است، بلکه علت اصل بودن و اشتمال گروه اول است. مدرم همین چهار گروهند، حالا اگر چیز دیگری هم هست استثناست و نمیشود خیلی امیدوار بود به شمارشان.
و اما آن بخش زیبا و خواندنی و استثنایی خطبه. بخشی امیر مومنان که با زیبایی و شکوه هرچه تمامتر به وصف آن گروه استثنایی مردان خدا میپردازد:
(با توجه به موسیقی متن مینویسمش)
وَ بَقِیَ رِجَالٌ
غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ
وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ
فَهُمْ بَیْنَ شَرِیدٍ نَادٍّ
وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ
وَ سَاکِتٍ مَکْعُومٍ
وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ
وَ ثَکْلَانَ مُوجَعٍ
قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِیَّةُ
وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ
فَهُمْ فِی بَحْرٍ أُجَاجٍ
أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ
وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ
قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا
وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا
وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا .
(در این میان) مردانی باقی ماندهاند
که یاد روز بازگشت چشمانشان را فروبسته
و ترس روز رستاخیز اشکهایشان را جاری ساخته
گروهی از ایشان از جامعه رانده و گوشه گرفتهاند
گروهی ترسان و سرکوبشده
گروهی ساکت و لب فروبسته
گروهی -هنوز- مخلصانه دعوتکننده به خدا
و گروهی گریان و رنجور
«تقیه» آنان را از چشمها انداخته
و ناتوانی آنان را در بر گرفته
گویی در دریای نمک فروشدهاند
دهانهاشان بسته
دلهاشان شکسته
آنقدر پند دادند که خود ملول شدند
آنقدر شکستخوردند که ناتوان و زار شدند
و آنقدر کشتهشدند، که انگشتشمار شدند
ترجمه از من است، اما با توجه به همان ترجمههای عزیز که در یادداشت اخیر با همین موضوع آوردم. (اینجا). بیشتر ترجمه دشتی.
پست هایی که از نهج البلاغه این جاهست دل نشین است زیااااد
مثل آخرین خطبه ی ایستاده ...