در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرتضی امیری اسفندقه» ثبت شده است

۲۴
دی

از کتاب‎های خوب محمدرضا شفیعی‎کدکنی در نیمۀ دوم شاعری‎اش که از سایۀ اخوان ثالث بیرون آمده و بیشتر به زبان و جهان شخصی خودش نزدیک شده.

در همین دورۀ شاعری است که تأثیر زبان و بیان و نگاه شفیعی بر شعر شاگردانش از جمله امین‎پور و امیری‎اسفندقه را می‎توان دید.

تعدادی از نیمایی‎های درخشان شفیعی از جمله «خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید»1، «فنج ها» 2، خود شعر عنوان کتاب «غزل برای گل آفتابگردان»3، «شعر بی‎واژه»، نیمایی‎های کوتاه «کویری»، «گل آفتابگردان»، «آواز پرنده»، «آرایش خورشید» و... در این کتاب آمده‎اند؛ هرچند این کتاب محدود به نیمایی‎ها نیست.

یک کتاب با صفا و بهاری که باید صبح‎ها بخوانیمش.

از شعرهای عالی کتاب:


شعر بی‎واژه


هیچ‎کس
          هیچ‎گاه
                  این نداند

من هم این لحظه را
                        خود ندانم:

کز لب سبز این برگ نارنج
تا کجا
        تا کجا
               تا کجاها
بال گسترده، این دم، جهانم؟

حالتی می رود نغز و
                          آید
شعرِ بی واژه‎ای بر زبانم


10/3/1372



1 و 2 این دو شعر را قبلا در به رنگ آسمان آورده‎ام که اولی را بلاگفا پاک کرده. به همان ترتیب در اینجا و اینجا. 3: این شعر را هم در وبلاگ عکسم نوشته‎ام «اینجا».

* این چندسطر معرفی کتاب، برگرفته از یک ریویو (نظر بر کتاب!) است که در گودریدز نوشتم: اینجا. برای اینکه فعالیت گودریدزی منافات با وبلاگ‎نویسی نداشته باشد، هرچه آنجا بنویسم را ویرایش می‎کنم و با فاصلۀ زمانی اینجا بازمی‎نویسم. که مبادارهزن وبلاگ‎نویسی شوند.

  • حسن صنوبری
۰۵
دی

https://aminus3.s3.amazonaws.com/image/g0022/u00021938/i01784458/0e8dc8400d3876e3917e1bec5c889096_large.jpg


فردا بعدالظهر قرار است مراسم نکوداشت مرتضی امیری اسفندقه برگزار شود. گویا این بیستمین برنامه‎شان است. تا حالا در برنامه‎هایشان شرکت نکرده‎ام. شاید این یکی توفیقی شود و بروم. بالاخره امیری‎اسفندقه یکی از معدود افرادی است که بی‎تعارف شاعر است. اکثر شاعران کشور هم بی‎تعارف شاعر نیستند و فقط با تعارف و بفرما و هندوانه و نوشابه و دورهمی شاعرند. این تعارف واقعا چیز بدی است. راست می‎گویند که ما ایرانی‎ها در این زمینه افراطی عمل می‎کنیم. طرف همینطوری شوخی‎شوخی با همین تعارف تکه پاره کردن‎ها یک‎شبه می‎شود «استاد»، «شاعر سرشناس»، «منتقد»، «داستان‎نویس»، «کارگردان سینما»، «کارگردان خفن سریال‎های تلویزیونی»، «روشنفکر»، «آیت‎الله»، «رجل سیاسی»، «رجل مذهبی»، «رجل شاخص»، «رجل فرهنگی» ... به قول همین شاعر:
«مولایی و مردی کن و مگذار پس از این
در بین رجال این‎همه اشباه بیفتد!»


دربارۀ امیری اسفندقه پراکنده زیاد نوشته‎ام. چندتایش را که یادم می‎آید:

  1.  دربارۀ قصیده ---> این اولین‎بار بود به گمانم، خیلی جوان بودم. شش سال پیش در وبلاگم (به رنگ آسمان) نوشتم. دربارۀ کلیت قصیده، قصیدۀ امروز و قصیده‎های اسفندقه.

  2. پیش از این پنج کتاب ---> فکر کنم اول در وبلاگم منتشر کردم و بعد شهرستان ادب هم منتشرش کرد. مروری است بر همۀ کتاب‎های امیری اسفندقه (اعم از شعر و پژوهش) تا پیش از کتاب‎های سال 92 (که 5 مجموعه شعر تازه با هم منتشر شدند).

  3. نه سعی حق‎طلبی ---> ابتدا در مجلۀ فقیدِ «اقلیم نقد» منتشر شد. بعد در وبلاگم (البته نسخۀ بلاگفایش پرید و اینجا در پشتیبانی بارش گذاشتم). دکتر مهدی طباطبایی یادداشت بی ادبانه و پرت و پلایی در نقد چهار کتاب بیدل‎پژوهی امیری اسفندقه (سوانح اوقات، مکتوب شوق، انجمن صبح و نسخۀ دل ) نوشته بود در همان مجله، من اینجا مقاله‎اش را حلاجی و اشتباهاتش را برایش گوشزد کردم. هنوز هم سر این یادداشت از بی‎انصافی و بی‎اخلاقی جناب محمدرضا سرشار (داستان‎نویس مشهور و سردبیر مجلۀ مزبور) گله‎مندم. ایشان بی که به من خبر بدهند، مقدمه‎ای را در نکوهش مقالۀ من و در حمایت از همکار و رفیقشان (جناب طباطبایی) به ابتدای یادداشتم افزودند. و البته این یک روش قدیمی است که وقتی کم می‎آورند و منطق ندارند دشنام و اتهام را برای طرف مقابل حواله می‎کنند.

  4. از غزل‎ها و عاشقانه‎ها ---> ابتدا در خبرگزاری فارس منتشر شد. بعد در موسسه کتاب متن و شهرستان ادب و وبلاگم. دربارۀ کتاب «ورمشور» آقای اسفندقه است.

یادداشت‎های جمع و جورتر هم هست و البته این‎ها به‎جز شعرهای ایشان و مقدمه و موخره‎هایی است که بر آن‎ها نوشته‎ام و طی این شش‎هفت سال در وبلاگم و جاهای مختلف منتشر کرده‎ام. مثلا این: «تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟» (قصیدۀ اسفندقه با صدای رضا یزدانی)

علی‎ای‎حال هرچند «هیچیم و چیزی کم» ولی همیشه به نظرم امیری اسفندقه شاعر مهمی بوده است، هم با توجه به حقیقت مفهوم «شعر» و تصوری فطری که از «شاعر» داریم، هم با توجه به دو ساختِ شعریِ دشوارِ «قصیده» و «نیمایی».

  • حسن صنوبری