در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روشنفکران مبتذل» ثبت شده است

۲۲
مرداد
«یادآوری» مهم‌ترین کار پیامبران و مصلحان تاریخ بشر بوده است. اگر بازخوانی تاریخ و یادآوری گذشته به یکدیگر را بر عهده خود بدانیم حال و آینده را بهتر و دقیق‌تر می‌فهمیم. متن پیش رو بخشی از صحبت‎های دکتر صادق زیباکلام علیه روشنفکران به ویژه مدعیان «روشنفکری دینی» در دی ماه سال 1381 و در گفتگو با علیرضا صلواتی است که در کتاب «سیاستمداران جوان» توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده است. (البته من هیچگاه نفهمیدم چرا عنوان سیاستمداران جوان است! چون اکثرا پیرمرد هستند!)
 

 
- زیباکلام: کمتر جامعه‌ای است که 200 سال سابقه اصلاح طلبی داشته باشد و این گونه در جازده باشد. من این سؤالات را مطرح کرده‌ام. اما روشنفکران ما دنبال این بحث‌ها نیستند. دلبال زرق و برق بوده‎اند. اشکال هم از همین جاست. این حرکت با روشنفکرهای غیرمذهبی شروع شد و روشنفکران مذهبی را هم دنبال خود کشاند. از بدبختی‎های بزرگ ما این است که متفکر اصیل نداریم و نداشتیم! 
 
+ پرسشگر: در کدام دوره را می گوید؟ 
 
- چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن.
 
+ یعنی فقدان پشتوانه تئوریک؟ فقدان یک تنوریسین اصیل ؟ 
 
- ماقبل از انقلاب دو جریان سیاسی داشتیم. چپ و مذهبی. هردو به نوعی به سراغ افکار مارکسیستی رفته‎اند، چپ که رسما مبلغ مارکسیست بود و مذهبی‎ها هم امثال مرحوم شریعتی و بازرگان همان حرف‎های شبه مارکسیستی را مطرح می‎کردند. پس از انقلاب هم همینطور. الان سمبل جریان روشنفکری دینی ما کیست؟
 
+ به نظر من امام(ره) !!!
 
- حال اگر روحانیت راہگذاریم کنار، الآن که در دی ۸۱ دارم بحث می‌کنم سمبل جریان روشنفکری دینی در جامعه ما عبدالکریم سروش است. محمد مجتهدی شبستری، کدیور، ملکیان و امثال این‎هایند. شما اگر الفبای فلسفه غرب و فلسفه لیبرال دموکراسی را بدانید وقتی این‌ها دهان باز کنند متوجه خواهید شد هیج حرفی از خودشان ندارند. دقیقا همان افکار و عقاید لیبرالیزم غربی را به فارسی ترجمه می کنند، مننها با این هنر که آیه‌ای ، حدیثی، روایتی، شعری از حافظ یا کلامی از مولانا را چاشنی آن می‎کنند و من و شما فکر می‎کنیم که اینها حرف جدید زده‎اند. من محکم به شما می‎گویم که در روشنفکران مذهبی کسی را نداریم که حرفی اصیل مطرح کرده باشد. 
 
+ منظورتان روشنفکر مؤلف است؟ 
 
- احسنت. این آقایانی که من اسمشان را بردم. اگر لعاب حرف‎هایشان را بردارید همان حرف‎های روسو و ژاندارک است۔ سکولاریزم غربی. برای من آیت‌الله مصباح بیشتر از اینها محترم است. 
 
+ چرا؟ 
 
- برای اینکه به نوعی اینها مقهور و اسیر غرب نیستند. حرفشان مال خودشان است. اشتباه نشود من آن قدر که با حرف‎های آقای کدیور موافقم با حرف‌های آیت‌الله مصباح مخالفم. منتها حرف مصباح مال خودش است. حرف امام(ره) مال خودش بود. حرف مرحوم شیخ فضل الله نوری مال خودش بود. ولی حرف سروش و کدیور مال خودشان نیست.
 
 + مال کیست؟ 
 
 - مال غرب. اگر شما لعاب اسلامیت را بردارید همان آراء و افکار غربی را می‎بینید، باید بدانیم فی‌الواقع زیر کدام پرچم سینه می‌زنیم. من در کل عمرم این پنجاه ساله فقط یک بار قرآن را از ابتدا تا انتها خواندم. آن هم ترجمه‎اش. در توفیقی که دست داد رفتم مکه آنجا خواندم. به نظر شما یک آدم اینطوری صلاحیت دارد که به نام دین صحبت کند؟ من خودم در را به روی خودم میبندم و وارد نمی‌شوم. 
 
 
  • حسن صنوبری
۲۱
دی
  • حسن صنوبری
۱۶
تیر

 

مرگ کیارستمی و کیارستمی‎ها یعنی، پایان عصر «روشنفکران شیک».

 برای آنانکه روشنفکران، روشنفکری و روشنفکربازی را دوست ندارند، برای اهالی مبارزه، برای مردمی‎ها، برای سنت‌گرایان و... امثال کیارستمی همواره در جبهۀ رقیب بودند. اما ایشان با از میدان به در شدن این رقبا هرگز شادکام نخواهند بود، چه اینکه پس از پایان «عصر روشنفکران شیک»،  عصر جدیدی به نام «عصر روشنفکران مبتذل» آغاز شد. گروهی که صرفا با اهل مذهب تفاوت دیدگاه و رویکرد ندارند، بلکه با نفس انسانیت و اخلاق و شعور بیگانه‎اند. اگر فلان روشنفکر شیک از کفر هم دم می‎زد واقعا از کفر دم می‎زد، اما روشنفکر مبتذل کنونی حتی وقتی از کفر هم دم می‎زند از کفر دم نمی‎زند. حتی کفر هم در جهان او اصالت و صداقت ندارد. کیارستمی واقعا -و نه فقط به خاطر فقر و فلاکت‎نمایی- در عالم سینمای غرب خریدار و احترام داشت. پیش از مرگش بزرگانی چون هانکه و برادران داردن او را ستوده بودند. برای من فیلمی مثل «شیرین» واقعا جذابیت فوق‎العاده‎ای نداشت، اما «قضیه شکل اول، شکل دوم» در همان بادی امر نشان می‎داد این آدم واقعا دید هنری خاصی نسبت به جهان دارد. من هیچگاه عشق پیگیری آثار کیارستمی را در خود ندیدم، ولی هیچوقت هم از دیدن کارهایش احساس انزجار نمی‎کردم... عینک آفتابی را دوست نداشتم، اما می‎دانستم پشت این عینک آفتابی دوتا چشم هست. خلأ نیست. دوتا چشمی که می‎تواند ببیند و حتی گاهی از پشت همان شیشه تاریک دیده شود.

انقلابی‎های شعاری و پوک را نمی‎گویم، انقلابی‎های اصیل خیلی زود دلشان برای روشنفکران شیک (حریفان حقیقی و شایسته‎شان) تنگ خواهد شد.

فاتحه مع الصلوات.

  • حسن صنوبری