در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

مرگ کیارستمی یعنی

چهارشنبه, ۱۶ تیر ق.ظ

 

مرگ کیارستمی و کیارستمی‎ها یعنی، پایان عصر «روشنفکران شیک».

 برای آنانکه روشنفکران، روشنفکری و روشنفکربازی را دوست ندارند، برای اهالی مبارزه، برای مردمی‎ها، برای سنت‌گرایان و... امثال کیارستمی همواره در جبهۀ رقیب بودند. اما ایشان با از میدان به در شدن این رقبا هرگز شادکام نخواهند بود، چه اینکه پس از پایان «عصر روشنفکران شیک»،  عصر جدیدی به نام «عصر روشنفکران مبتذل» آغاز شد. گروهی که صرفا با اهل مذهب تفاوت دیدگاه و رویکرد ندارند، بلکه با نفس انسانیت و اخلاق و شعور بیگانه‎اند. اگر فلان روشنفکر شیک از کفر هم دم می‎زد واقعا از کفر دم می‎زد، اما روشنفکر مبتذل کنونی حتی وقتی از کفر هم دم می‎زند از کفر دم نمی‎زند. حتی کفر هم در جهان او اصالت و صداقت ندارد. کیارستمی واقعا -و نه فقط به خاطر فقر و فلاکت‎نمایی- در عالم سینمای غرب خریدار و احترام داشت. پیش از مرگش بزرگانی چون هانکه و برادران داردن او را ستوده بودند. برای من فیلمی مثل «شیرین» واقعا جذابیت فوق‎العاده‎ای نداشت، اما «قضیه شکل اول، شکل دوم» در همان بادی امر نشان می‎داد این آدم واقعا دید هنری خاصی نسبت به جهان دارد. من هیچگاه عشق پیگیری آثار کیارستمی را در خود ندیدم، ولی هیچوقت هم از دیدن کارهایش احساس انزجار نمی‎کردم... عینک آفتابی را دوست نداشتم، اما می‎دانستم پشت این عینک آفتابی دوتا چشم هست. خلأ نیست. دوتا چشمی که می‎تواند ببیند و حتی گاهی از پشت همان شیشه تاریک دیده شود.

انقلابی‎های شعاری و پوک را نمی‎گویم، انقلابی‎های اصیل خیلی زود دلشان برای روشنفکران شیک (حریفان حقیقی و شایسته‎شان) تنگ خواهد شد.

فاتحه مع الصلوات.

نظرات  (۱۱)

"عصر روشنفکران مبتذل" تعبیر تأمل برانگیزی بود!
انگار چندی هست که "عصر روشنفکران مبتذل" شروع شده! 
پاسخ:
خیلی وقت است
سلام
عیدتان مبارک
خیلی نکته ی مهمی را یادآور شدید : اهمیت اصالت و هنر حتی اگر خلاف عقیده ات باشد¡
پاسخ:
سلام علیکم. عید شما هم مبارک باشد
نظر لطف شماست
بله «اصالت» خیلی مهم است. عقیده بحث ثانوی است
  • سیدعلیرضاشفیعی
  • احسنت
    هم این نوشتار و هم پایینیش خیلی خوب و قابل استفاده
    محظوظ شدیم
    پاسخ:
    بزرگواری
  • فاطمه غلامی
  • تا امروز نمیدانستم شهید آوینی در نقد کیارستمی چنین توصیفی داشته اند:
    تا هنگامی که «بت‌پرستی» میان ما رواج داشته باشد، آدم‎ها بزرگ می‌شوند نه «حقیقت»؛ آنگاه رفته رفته شهرت فلانی و بهمانی حجاب حق خواهد شد و راه را گم خواهیم کرد
    پاسخ:
    استاد خیلی استاد را نمی‎پسندیده :)
    البته باید دید کدام فیلم است و باید دید آن زمان فضای رسانه‎ها و دیگر نوشته‎ها چگونه بوده
  • فاطمه غلامی
  • سلام علیکم
    زین پس ان شاالله به جای وبلاگ خسر با این آدرس جدید مزاحمتان خواهم شد
    چه آسان تشخیص کفر می‌دهید و داوری می‌کنید.. چنین داوری‌هایی را کدام مذهب روا می‌داند که شما خود را اهلش می‌دانید؟
    پاسخ:
    در این متن کجا داوری شد؟ کجا تشخیص کفر داده شد؟!


    پ ن: گاهی فقط می‎خواهیم ابراز موضع کنیم لذا سخن طرف مقابل را درست نمی‎شنویم و نمی‎خوانیم!
  • محمد امین اکبری
  • تا حدود زیادی باهات موافقم. ولی با کلماتی که انتخاب کردی برای توصیف این د گروه موافق نیستم چون دقیق نیست، می شد از لفظ روشنفکر و روشنفکرنما استفاده کرد
    پاسخ:
    سلامت باشید. روشنفکر و روشنفکرنما خیلی تکراری است و در آن روشنفکر یک ارزش است، اما در سخن من روشنفکر یک قشر است
  • محمد خانی
  • تازه دارم می فهمم که چرا آوینی ادامه پیدا نکرد. مشکل سر «اصالت» بود. مشکل آوینی با سینمای کیارستمی و مهرجویی «اصیل» بود، چون هر سه تایشان اصیل بودند. امروز من هم انقلابی گری و اتصالم را با آوینی، روی مخالفتم با «هامون» بنا نهاده ام در حالی که نمی دانم «چرا» باید با هامون مخالف بود، یا موافق بود. در فضای جبهه گیری های سیاسی، که اصالت را به مذبح می برد، هیچ آوینی نمی روید.
    پاسخ:
    درود بر استاد خانی و همسخنی‎ام با او!
    هفت سال پیش یادداشتی دقیقا همسو با این نظر ارزشمند شما نگاشته بودم:
    http://senobari.blogfa.com/post-190.aspx

    یکی از پستهای وبلاگم:

    راستش امروز یاد جواب کوتاه کوثر آوینی - چند سال پیش در مصاحبه‌ای با ایلنا- افتادم. او در مقابل این سوال که «...آیا میتوان گفت آوینی با زندگی‌اش مسیری را آغاز کرده که بعد از مرگش هم می‌تواند ادامه پیدا کند؟»، گفت: «... ما می‌توانیم بگوییم که این آدم تاثیرات و نوع نگاه جدیدی از خود به‌جا گذاشته است؛ ولی اینکه بگوییم راهی بنیان گذاشته که می‌شود ادامه‌اش داد، این را چندان درک نمی‌کنم»
    .
    و این روزها که از «ادامه‌ی راه کیارستمی»! اینطرف و آنطرف میخوانم و میشنوم به نظرم اصطلاحی بس ساده‌انگارانه و شعارزده می‌آید. چرا که من نیز مانند کوثر معتقدم هرکسی نغمه‌ی خودش را میخواند. همانطور که ژاله‌ی اصفهانی سروده:

    هر کسی نغمه‌ی خود خوانَد و از صحنه رود

    و البته:
    خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

    آدرس وبلاگم را قید کردم و نمیدانم چرا حذف شد. به هر حال میخواستم آدرس مطلبم را بدهم که... این هم از آدرس!!
    :)

    من نفهمیدم شما از آقای کیارستمی دفاع کردین ؟ تحسین کردین ؟ نقد کردین ؟ اونو دشمن خطاب کردین ؟ چیکار کردین ؟ واقعا میشه موضع خودتون رو مشخص کنید البته منو ببخشین که با همچنین لحنی با شما صحبت کردم

    پ ن : لطفا بخشی برای سرچ و جستجو موضوعات قرار دهید

    پاسخ:
    لزوما همیشه نباید مثل اهالی سیاست یک نفر را تقدیس کرد یا به لجن کشاند. می‌شود درباره یک نفر با نگاهی منصفانه قضاوت کرد، در عین اینکه هوادارش نباشیم.
    خلاصه عذرخواهم اگر گیجتان کردم.

    پ‌ن: موضوعات را تا جایی که اجازه بدهد می‌افزایم. در ستون کناری «طبقه بندی موضوعی» را نگاه کنید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">