در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینمای مستند» ثبت شده است

۱۶
تیر

 

مرگ کیارستمی و کیارستمی‎ها یعنی، پایان عصر «روشنفکران شیک».

 برای آنانکه روشنفکران، روشنفکری و روشنفکربازی را دوست ندارند، برای اهالی مبارزه، برای مردمی‎ها، برای سنت‌گرایان و... امثال کیارستمی همواره در جبهۀ رقیب بودند. اما ایشان با از میدان به در شدن این رقبا هرگز شادکام نخواهند بود، چه اینکه پس از پایان «عصر روشنفکران شیک»،  عصر جدیدی به نام «عصر روشنفکران مبتذل» آغاز شد. گروهی که صرفا با اهل مذهب تفاوت دیدگاه و رویکرد ندارند، بلکه با نفس انسانیت و اخلاق و شعور بیگانه‎اند. اگر فلان روشنفکر شیک از کفر هم دم می‎زد واقعا از کفر دم می‎زد، اما روشنفکر مبتذل کنونی حتی وقتی از کفر هم دم می‎زند از کفر دم نمی‎زند. حتی کفر هم در جهان او اصالت و صداقت ندارد. کیارستمی واقعا -و نه فقط به خاطر فقر و فلاکت‎نمایی- در عالم سینمای غرب خریدار و احترام داشت. پیش از مرگش بزرگانی چون هانکه و برادران داردن او را ستوده بودند. برای من فیلمی مثل «شیرین» واقعا جذابیت فوق‎العاده‎ای نداشت، اما «قضیه شکل اول، شکل دوم» در همان بادی امر نشان می‎داد این آدم واقعا دید هنری خاصی نسبت به جهان دارد. من هیچگاه عشق پیگیری آثار کیارستمی را در خود ندیدم، ولی هیچوقت هم از دیدن کارهایش احساس انزجار نمی‎کردم... عینک آفتابی را دوست نداشتم، اما می‎دانستم پشت این عینک آفتابی دوتا چشم هست. خلأ نیست. دوتا چشمی که می‎تواند ببیند و حتی گاهی از پشت همان شیشه تاریک دیده شود.

انقلابی‎های شعاری و پوک را نمی‎گویم، انقلابی‎های اصیل خیلی زود دلشان برای روشنفکران شیک (حریفان حقیقی و شایسته‎شان) تنگ خواهد شد.

فاتحه مع الصلوات.

  • حسن صنوبری
۲۸
ارديبهشت

بنا به آنچه دوستان و آشنایان و خانواده و همچنین دوستان دایی مدام دربارۀ این مستند سه قسمتی  از بنده می‎پرسند ...

  • حسن صنوبری
۱۰
اسفند

http://bayanbox.ir/view/3120840710422035726/VahidAmirkhani.png
وحید امیرخانی

در مدت معلوم و وحید امیرخانی

فیلم «در مدت معلوم» نزدیک یک ماه است که در صدر فیلم‎های پرفروش روی پرده است و زود است که فروشش سه میلیاردی شود. در اولین سطر یادداشتم از اقشار فرهیخته می‎‎خواهم شنیده‎هایشان را کنار بگذارند و هرچه‎زودتر خود به تماشای این فیلم بروند. من مطمئنم این فیلم مخاطب عمومی خود را پیدا کرده، اما مخاطب فرهیخته عموماً از این‎چنین فیلم‎ها و ژانرها می‎ترسد. چه‎اینکه بسیاری از فیلم‎های ژانر کمدی، فیلم‎های مبتذل و ضعیف هستند، و این فیلم به جز کمدی‎بودن، به خاطر موضوع و نامش بیشتر در معرض اتهام است.

در مدت معلوم (با زیرتیتر «فی‎المدت المعلوم») نخستین ساختۀ سینمایی وحید امیرخانی است که با نقش‎آفرینی بازیگرانی چون جواد عزتی، ویشکا آسایش، هومن سیدی، علی اوسیوند و اکبر عبدی همراه است. فیلمی که بی‎هیچ توضیحی از حضور در جشنوارۀ فجر پیشین کنار گذاشته و حذف شد، اما اکنون در فروش به توفیق کم‎نظیری دست‎یافته است. همچنین توانسته بحث‎ها، نقدها و سخنان بسیاری را بین موافقان و مخالفان خود به راه اندازد.

در مدت معلوم در نوع خود فیلم متوسط و خوبی است، اما آنچه باعث می‎شود این فیلم را تبلیغ کنم و کارگردانش را قدر بدانم، هوشمندی وحید امیرخانی در انتخاب ایده، و شجاعت او در طرح موضوع فیلم است. آن‎هم در جامعه‎ای که چنین موضوعی -در سطح- بایکوت و ممنوع است اما در لایه‎های زیرین مشکل و دغدغۀ دائم.

فیلم صراحتاً و برای نخستین‎بار در سینمای ایران به «بحرانِ جنسی» جامعۀ ما می‎پردازد و به‎ویژه سراغ از مسئلۀ ممنوعۀ «ازدواج موقت» می‎گیرد. خیلی‎ها می‎گویند این فیلم تبلیغ ازدواج موقت است، ولی من با سخن آن‎هایی موافقم که می‎گویند این فیلم در مقام طرح مسئله و تابوشکنی است و  موضوع ازدواج موقت در آن امری ثانوی است.

بحران جنسی در جوامع دینی

بحران جنسی یکی از بحران‎هایی است که در دوران قرون وسطی در دل جامعۀ مسیحی وجود داشت و سرانجام همراه با بحران‎های نادیده‎انگاشته‎شدۀ دیگر جامعۀ بستۀ مسیحی، در رنسانس به‎صورت انفجاری بروز پیدا کرد و به نتایج متعددی از جمله: تبعیدِ کلیسا به روز یکشنبه و شهر واتیکان، بی‎بندوباری جنسی در غرب و فسادهای درونی کلیساها انجامید. حتی در دوران مدرنیته هم روزی نیست که اخبار سرّی رسوایی‎ها و فسادهای کلیسایی منتشر نشود. این فسادها در حیوانی‎ترین و بدترین شکل‎های خود یعنی با کودک‎آزاری، همجنس‎گرایی و رفتارهای خشن جنسی در میان رهبران مذهبی کلیسا (که در مذهب خود با ممنوعیت ازدواج مواجهند) همراه بوده است. یک مورد معمولی و رسمی‎اش: «بر اساس مدارکی که در تاریخ ۱۶ ژانویه ۲۰۱۴ میلادی، از سوی واتیکان به کمیته صیانت از حقوق کودکان سازمان ملل متحد ارایه شد، مشخص شد که پاپ بندیکت شانزدهم، پیش از آن‌که از مقام خود کناره‌گیری کند ۳۸۴ کشیش را در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ در ارتباط با رسوایی‌های جنسی کلیسای کاتولیک، خلع‌لباس کرده بود». آخرین خبر هم خبر رابطۀ عاطفی و جنسی خود همین پاپ بندیکت شانزدهم (که از بهترین و سالم‎ترین پاپ‎های معاصر بود و پس از او واتیکان واقعا وضع بدی پیدا کرد) با یک خانم متأهل بود که از سوی خود غربی‎ها (بی بی سی) منتشر شد (البته مطمئن باشید این انتشار هم بی‎اجازۀ کلیسا نبوده و در اصل با اندیشۀ نجات مسیحیت و کلیسا بوده است).

اما اینکه ما امروز در جهان اسلام هم بحران جنسی داشته باشیم، آن‎هم در مترقی‎ترین کشور اسلامی -یعنی ایران-؛ واقعا چیز شگفت و ناراحت‎کننده‎ای‎ست. موضوعی که در دهه‎های اخیر، با دشوار شدن فرایند ازدواج، شکل ناگوارتری را به خود گرفته است. در دهه‎هایی که با پدیده‎هایی چون بالارفتن سن ازدواج، کاهش اقدام به ازدواج و افزایش اقدام به طلاق همراه بوده است.

اسلام (با قرائت صحیح و منحرف‎نشده) دینی است که برای نیازهای جنسی انسان پاسخ‎هایی را ارائه کرده است؛ اما ما در کشور اسلامی‎مان به‎خاطر تأثیر گرفتن از ادیان و مذاهب دیگر این پاسخ‎ها را مسکوت گذاشته‎ایم و محدود کرده‎ایم. بی‎شک ازدواج موقت (متعه) یکی از راه‎های ارائه‎شده از سوی اسلام برای جلوگیری از ایجاد بحران جنسی است. راهی که ناخودآگاه جمعی و سنتی ایرانی بدون داشتن دلیل عاقلانه و موجّه با آن سر ستیز دارد. اولین مانع فکری و فرهنگی بر سر راه ازدواج موقت «تقدّس بکارت» است. امروز خیلی از مردان جامعۀ ایرانی -حتی اگر خودشان مذهبی نباشند- حاضر نیستند با زنی که باکره نباشد پیمان عقد دائم ببندند. این یک فرهنگ غلط و غیرالهی است. در اسلام بکارت مقدس نیست، پاکی مقدس است. باکره باشی اما گناه‎کار و ناپاک، مردودی؛ باکره نباشی اما پاک و بی‎گناه باشی مقبولی. چنانچه می‎دانیم می‎توان باکره بود و فاسد و گناه‎کار بود و بالعکس. اما در فرهنگ منحط کنونی، فساد و گناه پسندیده‎تر از باکره نبودن برای زنان است (البته برای مردان هم! هر زنی امروز تماشای فیلم مستهجن یا... در دوران تجرد شوهرش را بیشتر می‎بخشد تا ازدواج موقتش!).

پس بکارت در کجا مقدس است که اینقدر در فرهنگ ایرانی موثر افتاده است؟

اولاً در دوران طاغوت‎زدگی و بت‎پرستی که نزد بسیاری از ملل کافر، دختر باکره مقدس بوده است برای مسئلۀ جالبِ «قربانی کردن انسان برای خدایان»! در بسیاری از این باورهای اسطوره‎ای ایشان براین باور بودند که خدایان طالب هم‎بستری با دختران باکره هستند، لذا برای آمرزش گناهان و رفع خشکسالی و... دختران باکره را قربانی می‎کردند. این اندیشه کفرآلود و سیاه در ادیان و دیگر نحله‎های جدیدتر بت‎پرستی، به این صورت رسوخ کرد که برای آمرزش و فلان و بهمان، دختران باکره باید به کاهنان تقدیم شوند؛ یا اینکه برای برکت و شرعی‎شدن ازدواج، پیش از همخوابی با داماد، بکارت عروس باید توسط کاهنان از بین برود (این مسائل هرچند به نظر طنز و مسخره و هولناک بیایند، ولی همه واقعی هستند).

ثانیاً در دین زرتشتی (مزدیسنا) که دین پیشین ایرانیان بوده است، چه اینکه حضرت «آناهیتا» باکره است (البته کفارۀ دختران باکره از آیین‎های کافرانه و بت‎پرست، در شریعت این دین هم متأسفانه وارد شده است).

ثالثاً -و شدیدتر- تقدس بکارت در مسیحیت، که بیش از ادیان دیگر تبلیغ می‎شود، وجود دارد، چه اینکه حضرت مریم (سلام‎الله علیها) باکره بوده است. البته ما مسلمان‎ها هم معتقدیم حضرت مریم باکره بوده است، ولی برخلاف سنت غلط و غیرانسانی مسیحی نتیجه نمی‎گیریم پس بکارت به ایمان نزدیک‎تر است! بحث بحث معجزۀ میلاد حضرت مسیح (علیه السلام) و مسائلی از این دست است برای ما. اما در مسیحیت این مسئله به ممنوعیت ازدواج در میان مقدسین انجامید و کسانی هم که باکره می‎ماندند (مثل ملکه الیزابت که به ملکۀ باکره معروف بود) ستایش می‎شدند و عده‎ای برای رسیدن به این ستایش تا آخر عمر بکارت اختیار می‎کردند! (بی‎شک اسلام به چنین منطق‎هایی می‎خندد!)

از تقدس بکارت گذشته، مانع دیگر بر سر راه ازدواج موقت، حرمت این ازدواج در فرهنگ اهل تسنن است، چه اینکه می‎دانیم خلیفۀ دوم این امر را در عالم اسلامی حرام اعلام کرده است و همه نظر حضرت امیر (علیه السلام) درمورد این اقدام خلیفه دوم را شنیده‎ایم. و باید توجه کرد طی قرون متمادی، حاکمان ایران و فرهنگ ایرانی متعصبین از اهل تسنن بودند و از این طریق خرده‎فرهنگ‎های بسیاری را برای ما به ارث گذاشته‎اند.

پس برادران و خواهران مسلمان و شیعۀ علی ابن ابیطالب و مکتب امام جعفر صادق (علیه السلام) بدانند مخالفت‎های قاطعشان در رسانه‎ها و تریبون‎های سیاسی و اجتماعی و مذهبی با اصل ازدواج موقت، کاملاً بیگانه با شریعت و حقیقت اسلام و به‎طور ناخودآگاه برگرفته از فرهنگ و شریعت آیین‎های منسوخ بت‎پرستی، فرهنگ و شریعت دین زرتشت، فرهنگ و شریعیت دین مسیحیت و شریعت اهل تسنن است؛ امری که برای همۀ این آیین‎ها، ادیان و مذاهب بحران جنسی و سپس بحران‎های متعدد فقهی، اخلاقی و اجتماعی پدیدآورد که شرحشان خارج از حوصلۀ این نوشتار است.


بحث «بحران جنسی» و موضوع «ازدواج موقت» را با همۀ جذابیت‎هایشان همینجا رها می‎کنیم و دوباره به فیلم برمی‎گردیم:

وحید امیرخانی در مدت معلوم

این فیلم، فیلم خوبی است و خیلی می‎توانست خوب‎تر شود اگر اینقدر سانسور نمی‎شد. می‎شد پدیدۀ این سال‎های سینمای اجتماعی باشد. بعد از دیدن فیلم نسبت به ابهام بعضی جاها (کوچۀ رخصت + خانم صابون‎فروش + مسائل امنیتی +...) انتقاد داشتم، اما قبل از نگارش این متن با خواندن مصاحبه‎های کارگردان (با روزنامه اعتماد + مهر + فرارو + سوره سینما +...) فهمیدم همه تقصیر سانسور و دست‎بردن ممیزان است. اگر این دست‎بردن نمی‎بود، آن بالا نمی‎نوشتم فیلم خوب و متوسط. می‎نوشتم مهم‎ترین فیلم اجتماعی سال‎های اخیر. همچنین حذف تیتراژ زیبای نخستین فیلم  توسط ممیزان هم کار ناجوانمردانه‎ای بوده است. ( گفتنی‎ست: دیدم کارگردان در مصاحبه‎ای گفته اسم اصلی فیلم «سگ‎چرخ» بود و با حذفش توسط ممیزان بالاجبار نام موقت فیلم یعنی همین «در مدت معلوم» برای فیلم مانده. اینجا باید تأکید کنم استثنائاً این تصمیم ممیزان از امدادهای خفیّۀ الهی بوده است و نام سگ‎چرخ واقعاً نامی بی‎خود. بی‎شک نام جدید نامی جذاب‎تر و مناسب برای ارتباط با مخاطب عمومی است.)

و البته که موضوع بحران جنسی و ازدواج موقت با ظرائف بسیار و دقت بر پیشینه‎هایش در این فیلم مطرح شده است. در دیالوگ‎های آغازین فیلم اشارۀ کنایی به حکم خلیفۀ دوم و سخن حضرت امیر (ع) کاملاً مشهود است. همچنین من اگر کارگردان را نمی‎شناختم -مثل خیلی‎های دیگر، با دیدن اسم فیلم و دانستن ژانر کمدی‎اش- انتظار فیلمی سخیف، رکیک، مبتذل و حتی فاسد را داشتم. اما این اتفاق نیفتاد. فیلم واقعا فیلم با حیایی است و البته حیا داشتن به احتیاط بیش از حد و نابودی عنصر جذابیت نیانجامیده است. قطعاً ایدۀ این فیلم باب میلِ تجاری‎سازها بود و خداراشکر که به دستشان نرسید و بی‎شک کارگردانی این فیلم‎نامه را کار کرده است که بالاتر از ارتباط‎گیری با مخاطب، به دنبال تعهد اجتماعی و وظیفۀ شرعی بوده است.

وحید امیرخانی و سابقه‎اش

وحید امیرخانی سال‎ها پیش وقتی پای درس «فاطمه معتمد آریا» و «فرزاد مؤتمن» و... در دانشگاه هنر سینما می‎آموخت، شاید فکر می‎کرد دارد به سرعت به سمت سینمای داستانی می‎رود. اما ورود و حضور جدی او تا سال‎های سال در سینمای مستند بود. امیرخانی پیش از ساختن در مدت معلوم، به عنوان یکی از چهره‎های جوان درخشان و تحسین‎شدۀ سینمای مستند شناخته می‎شد و عمدۀ کارهایش با موضوعات ملتهب سیاسی و فرامرزی همراه بود. مثل اولین مستندی که دربارۀ انقلاب بحرین توسط او ساخته شده («سرزمین مروارید») یا مستند بی‎کلامش دربارۀ پیاده‎روی اربعین کربلا («لبیک») که سر و صدای زیادی هم کرد در سال‎های اخیر (تیزرش را اینجا ببینید) یا مستندش دربارۀ جنگ سی و سه روزه، یا مستندی که دربارۀ انقلاب یمن ساخت  («سرزمین عقیق») یا سری مستندش برای پاکستان، یا مستند سه قسمتی‎اش دربارۀ مرحوم آقا سیدعلی اکبر ابوترابی، یا کاری که برای شهید چمران ساخته بود یا مستند بسیار مهم «پیرمرد و اسلحه» که قصد دارم به خاطر اهمیت موضوعش در خطبۀ دومم چند سطری درباره‎اش بنویسم:


پیرمرد و اسلحۀ وحید امیرخانی


http://bayanbox.ir/view/8533085053465342156/AbooHeydar.png
نمایی از مستند «پیرمرد و اسلحه» ساختۀ وحید امیرخانی

من سال‎ها دنبال «ابوحیدر» می‎گشتم. اوصافش را ابتدا از استادم یوسفعلی میرشکاک شنیده بودم. برایم از جنگ‎آوری‏‎هایش، ماجراهایش، شجاعت‎هایش، هیبت ظاهری‎اش و حتی صدای دورگه و پرهیبتش گفته بود. حتی ازسبیل مردانه و حجیمش! یا مثلا اینکه وقتی ازش پرسیده «درویش! چرا پس سبیل را کوتاه کردی؟» ابوحیدر گفته: «چه‎کار کنم، "سید" از من خواسته!» یا در توصیف صدای ابوحیدر... خب کسانی که صدای خود جناب میرشکاک را شنیده باشند می‎دانند به اندازۀ کافی دورگه و قدرت‎مند هست! حال فردی با چنین سبیل و صدا داشت برای من از شدت هیبت آن صدا می‎گفت و حتی سعی کرد با غلیظ کردن صدایش یک‎بار ادای «سلام علیکم» گفتن او در یک خاطره را دربیاورد اما وسطش پشیمان شد، گفت اصلا نمی‎توانم آن حال را تداعی کنم! باری، نیازی به این تعاریف و توصیف‎ها نبود، من آن زمان همینکه می‎دیدم میرشکاک در میان «زندگان» و «زمینیان» شیفتۀ هیبت و عظمت و مردانگی کسی شده و خود را دربرابر او حقیر می‎داند بسیار شگفت‎زده شده بودم. کسی که عکسش را چون عکس نیچه و شوق‎علیشاه مدتی بر دیوار کارگاه نقاشی‎اش زده بود (و شاید بالاتر از آن‎ها) اما هنوز زنده بود و خیلی‎ها (از جمله مامورین امنیتی نظامی صهیونیست) دنبالش بودند و خیلی‎ها (از جمله همان‎ها!) از او وحشت داشتند و خیلی‎ها هم (در عالم تشیع) به او دلگرم بودند. مشکل مستند «پیرمرد و اسلحه» وحید امیرخانی این است که خیلی سراغ ماجراها و حماسه‎های «ابوحیدر» نرفته است و به یک زندگینامۀ ساده اکتفا کرده؛ از طرفی پای صحبت دیگران (چه در لبنان، چه ایران و عراق و...) درمورد شخصیت اصلی فیلم ننشسته، و الا فیلم بسیار جذاب‎تر می‎شد (مخصوصاً برای کسانی که ابوحیدر را نشناسند، ولی برای آشنایان با او این مستند بی‎نظیر است). و قوت اصلی و شگفتیِ بزرگ فیلم این است که وحید امیرخانی توانسته این آدم نایافتنی (که دوستان و دشمنان زیادش در جستجویش هستند) را پیدا کند، به خانه‎اش برود و صحبت‎ها و نظرات شنیدنی‎اش را ضبط کند! این خیلی برای من شگفت‎انگیز و قابل ستایش بود. از همینجا دومین آفرینم را به خاطر ساخت و پژوهش این اثر مستند نثار کارگردان، و دومین تبلیغم را برای تماشای این مستند انجام می‎دهم. به‎نظرم هر شیعه‎ای باید این فیلم را ببیند. ابوحیدر یک شیعۀ واقعی از آن قدیمی‎ها، اصیل‎ها و بی‎ادعاهاست. یک مدافع از جان گذشتۀ شیعیان مظلوم و یک منتظر واقعی ظهور حضرت ولی عصر (عج). آدم وقتی صحبت‎های او را در این‎باب می‎شنود از یدک‎کشیدن عناوین گرانی چون «شیعه» و «منتظر» توسط خودش خجالت می‎کشد. این فیلم را هر انسان حماسی باید ببیند. ما از دیدن افرادی چون جناب مالک اشتر محروم بودیم، در این سیما می‎توان سراغ از آن حقایق گرفت.

کل زمان فیلم 25 دقیقه است و نسخه‎های تقریباً کاملش در اینترنت هست

{می‎شود فیلم را دانلود کنیم از راسخون، ولی پنج دقیقه اول را در سایت روشنگری ببینیم :)) عجب اوضاعی داریم با این انتشارهای بد آثار خوب در این مملکت :) }

  • حسن صنوبری