۰۷
آبان
یک یادداشت شفاهی، منتشرشده در روزنامه جام جم/دوشنبه هفتم آبان/صفحه فرهنگ:
جادههای تماشا
جادههای تماشا
اربعین سال گذشته را با دو کاروان متفاوت همراه بودم. یکی «هیات هنر» و دیگری «کاروان شاعران و نویسندگان ایرانی» که به همت موسسه شهرستان ادب، راهی کربلا بود. امسال هم شاعران و نویسندگان راهی این اتفاق فرهنگی و معنوی شدند، هرچند موسسه نتوانست به اندازه سال گذشته، از نظر مالی همراهیشان کند، اما آنها که باید، هممسیرهایشان را پیدا کرده بودند و راهی شدند.
حضور در این رویداد زیباییهایی دارد که همه دربارهاش حرف زدهاند. اما من بهعنوان یک شاعر میدانم این سفر جمعی شاعران، چه اتفاقات خوبی را برای خود ادبیات رقم میزند. در شعر نسبت به هنرهای دیگر جمعگرایی تاثیر زیادی دارد. هر گاه شاعران دور هم جمع شدهاند، از هم انرژی گرفتند و در سرایش به هم کمک کردهاند. مثال بارزش انجمنهای ادبی است که از دیرباز تاکنون به شعر رونق دادهاند.
حالا وقتی این اتفاق در فضایی معنوی رخ میدهد و مشاهدات خاصی را ایجاد میکند، طبعا نتیجه بهتری هم دارد. وقتی در مسیر، شاعری محو دختربچه سهسالهای میشود که به زائران آب تعارف میکند، نگاه همراهانش را هم به همان سمت میکشاند و حالشان را عوض میکند. یا دیگری، نوحهخوانی خاص عزاداران سرزمینهای دیگر را میبیند و محوش میشود، فرصت تماشا را برای همراهانش هم فراهم میکند. چشم هر شاعر یک «دوربین» است. حالا اگر 50 شاعر با هم همراه باشند، طبیعتا 50 دوربین و 50 زاویهدید متفاوت دارند عکس و فیلم برمیدارند و نتیجه چه محشری خواهد شد. این دوربینها تصاویر و لحظههایی را در خود ثبت میکنند که حتی اگر همانزمان هم وارد سرودههای شاعرش نشود، در «حافظه» ذهنش میماند و روزی به ادبیات اضافه میشود.
من امسال از همراهی دوستانم در این دو کاروان بازماندم، اما بیشتر از سال قبل شعر و نوحه مختص اربعین سرودهام و این را نتیجه سفر و تماشای سالهای گذشته میدانم. اصلا هنر در ذات خودش، تجربهای درونی از یک رویداد بیرونی است که با هنرمند میماند و او را به بطن ماجرا میکشاند. اربعین فرصتی است که هنرمندان از اتفاقات روزمره دور شوند و در مواجهه مستقیم با حقیقت و معنویت قرار بگیرند.
وقتی یک هنرمند به ادب و با پای پیاده راه میرود و با تامل و آرامش اطرافش را تماشا میکند، کولهبارش پر میشود از شعر و فکر و تماشا.