در جشنواره امسال دوتا کار را که خیلی دوست داشتم ببینم و نشد یکی بیست و یک روز بعد ساخته سید محمدرضا خردمندان بود و دیگری انیمیشن رهایی از بهشت ساخته علی نوری اسکویی . ده فیلم را در جشنواره دیدم و برای هرکدام چند خط نوشتم. خطر لو دادن قصه دارند خیلیهایشان. به همه فیلمها هم از ده امتیاز رأی دادم. مینویسم که دستکم خودم درایام اکران عمومی یادم نرود. و امیدوارم در آن ایام هوای فلیمهای خوب را داشته باشیم.
فصل نرگس | نگار آذربایجانی
امتیاز: 5 از ده
یک فیلم متوسطِ مایل به خوب اجتماعی. یا یک تله فیلم خوب. سراغ مسئله مهم مرگ رفته بود و خوب هم رفته بود، ولی کامل نبود. خدا در فیلم نبود. درحالیکه درک مرگ بی خدا دستکم برای ماها ساده نیست. مثلا اگر همین فیلم را یک کارگردان یونانی لائیک هم میساخت همینطوری میساخت، هرچند گاهی دیده شده یونانیها هم نمیتوانند خدا را نادیده بگیرند.
بن بست وثوق | حمید کاویانی
امتیاز: 1 از ده
چند نفر وسط فیلم خوابیده بودند. کناردستیهایم در غمگینترین لحظات فیلم داشتند بلند میخندیدند. داشتم فکر میکردم اگر کارگردانش من بودم چقدر افسرده میشدم پس ازا کران. از جمله فیلمهایی که فریاد میزد توروخدا ملاک تماشا و پسند فیلم را روی حضور بازیگران مشهور و محبوب و ستاره نگذارید! ... هرچند بازی جمشید مشایخی با این سن و سال واقعا خوب بود.
کمدی انسانی | محمدهادی کریمی
امتیاز: 2 از ده
یک شروع جذاب و یک پایان احمقانه. میتوانست فیلم خوبی باشد اگر کارگردانش در زندگی حرفی برای گفتن داشت. بازیهایش خوب بودند عموما.
ویلایی ها | منیر قیدی
امتیاز: 5 از ده
فیلم معمولیِ رو به خوب. یکجاهایی یاد وضعیت سفید میافتادم، یکجاهایی یاد شیار143. کلا نرگس آبیار به خیلیها اعتماد به نفس داد. و البته واقعا آنقدرها که فراستی جوشش را زد خوب نبود. از آن فیلمها بود که میتوانست خیلی خوب باشد. چند سکانس بسیار زیبا داشت. و بازی خوب ثریا قاسمی. باز جای خدا خالی بود در فیلم، در حالیکه کارگردان سراغ عوالم مقدس رفته بود. جای نشاط، معنویت و شور اخلاقی دهه شصت آنهم بین خانوادههای شهدا و رزمندگان، آنهم بین خانوادههای فرماندهان در فیلم خالی بود. به ذهن متبادر میشد کارگردان با خانوادههای ایثارگر آشنایی نداشته هیچ وقت. و نیز با عمق معنویت و عشق به اهل بیت (ع) و معنای مسلمان بودن و شیعه بودن. بله شاید در یونان هم چند زن به اضطرار در کنار هم قرار بگیرند پشت سر هم حرف بزنند یا به هم تیکه بیاندازند یا ... اما در یونان هم اگر این زنها غربتی مشابه هم داشته باشند و عزیزی در جبهه، بیشتر هوای هم را دارند. حالا در ایران و در اسلام که جای خود را دارد.
ماجرای نیمروز | محمدحسین مهدویان
امتیاز: 9 از ده
عالی بود. مهمتر از خود فیلم موضوع و جسارت فیلم. اسم فیلم که مزخرف است به نظرم. یادآور «ماجرای نیمرو!». نیز به نظرم ایستاده در غبار فیلم بهتری بود (و اسم بهتری هم داشت!) اما اگر نخواهیم باخودش مقایسهاش کنیم، شاهکار جشنواره بود و ما را باز مطمئن کرد که کارگردان ماجرای نیمروز هم مثل کارگردان ایستاده در غبار و کارگردان آخرین روزهای زمستان، یک نابغه است و بزرگترین پدیده هنری سالهای اخیر سینما. هرچی جایزه که نگرفت و هرچی جایزه که نامزد نشد، بعدا خجالت هیئت داوران را در تنهایی خود در پی خواهد داشت. بازی شگفت هادی حجازی فر و ... بگذریم.
البته که ظاهر شهید بهشتیاش خیلی جالب درنیامده بود و شهید لاجوردی فیلم چه در ظاهر چه در باطن، چه در انتخاب بازیگر و چه در انتخاب دیالوگ باز هم مظلوم واقع شد تا این شخصیت آزادهمرد انقلاب باز هم به صاحب اسمش نزدیکتر شود و نزد جدش محبوبتر.
زیر سقف دودی | پوران درخشنده
امتیاز: 5 از ده
فیلم معمولی رو به خوبی بود. یا همان تله فیلم خوب. مخصوصا اگر بعضی دیالوگها و صحنههای شعاری و نیز بازی بد نوبازیگر جوانش را نداشت. پوران درخشنده جزوز معدود کارگردانهایی است که بی ادا و اطوار و ادعای دروغین، واقعا اجتماعی است و واقعا به موضوع زنان به طور جدی میاندیشد. البته منظر اندیشهاش فراتر از روانشناسی و علوم جدیده نیست.
انزوا | مرتضی علی عباس میرزایی
امتیاز: 4 از ده
معمولی بود. معمولی رو به خوب. واقعا شدت موسیقی و کاتها روی اعصاب بود، هرچند برخلاف نظر منتقدان هفت به نظر نمیآمد بیفکر باشد. یک جورهایی بازآفرینی همان تراژدی «اتللو» و «دزدمونا»ی خودمان بود.
پ ن: من اگر جای کارگردان بودم و هماسمش، قطعا فیلم اولم موضوع دیگری داشت!
بدون تاریخ بدون امضا | وحید جلیلوند
امتیاز: 2 از ده
حیف عمر ...
یک فیلم سیاه، اعصابخوردکن، ادااطواری، مقلد فرهادی و با دعوی دین و وجدان بود! اما زهی و دین و زهی وجدان! زهی خدا و زهی پیغمبر!
مثلا داشت هی جا نماز آب میکشید و فریاد میزد که این فیلم خدا دارد. ولی چه خدایی؟ خدایی که فقط بلد است عذاب کند و مجازات. دینی که فقط قواعد تخلفناپذیر دارد. رهایی ندارد، مهر ندارد، اعجاز ندارد. خدا بچهی فلان آدم فقیر بدبخت را به خاطر خرید مرغ مردار میکشد! آخر کارگردانک نابخرد متوهم! برو یک قبلهنما بخر بیانداز جلویت ببین تا الآن داشتی رو به درگاه خدا نماز میخواندی یا دروازه جهنم؟! خدا مگر مثل من و تو عقدهای است؟ مگر مثل فلان آخوند بیمار انجمن حجتیهای است که میگوید سنی میرود جهنم، مسیحی هم میرود جهنم، درویش هم میرود جهنم، شیعه طرفدار خمینی هم میرود جهنم؛ در مجموع هدف خدا از خلقت، تهیه هیزم مناسب برای جهنمش بوده!
خدای این فیلم و خدای این جماعت فقط جهنم دارد. به همین خاطر هم هست که فیلم دینی هم میسازند اینقدر سیاه و تلخ و کشنده میسازند. برای ایجاد حرکت وجدانی قهرمان فیلم هم نیازی به دین نداریم، آن مقدار وجدان را یک مرد با وجدان در یونان هم دارد.
نمیدانم تاثیرش از «جدایی نادر از سیمین» آگاهانه بوده یا ناآگاهانه، اگر آگاهانه بوده خواسته جواب بدهد و مقابله کند و اگر نه که خیلی مایه تاسف است. در هردو صورت فیلم بدی بود.
این از منظر محتوایی، از منظر کارگردانی و ساختاری: معمولی.
فراری | علیرضا داود نژاد
7 از ده
فیلم خوب و باصفا و سادهای بود. به دیدنش میارزید. ادا اطوار نداشت. جزو خوبهای جشنواره بود به نظرم. البته بازیِ بازیگر فوقالعاده سرزمینمان جناب محسن طنابنده در این فیلم خیلی معمولی بود و کمتر از نقی معمولی. شگفتزده شدم از برگزیدهشدنش
رگ خواب | حمید نعمت الله
امتیاز: 8 از ده
خاک بر سر هیأت داوران
کارگردانی این فیلم و تصویربرداریاش و تدوینش، چند سر و گردن از جشنواره امسال بالاتر بود. کلا حمید نعمتالله یک اشتباه فنی است در سینمای ایران. ندیده مطمئنم شعله ور که به این جشنواره نرسید را بیشتر دوست دارم. ولی این فیلم علیرغم چیزی که فکر میکردم فوقالعاده بود. با اینکه در کارهای نعمتالله همواره متنهای هادی مقدم دوست را به متنهای خانم معصومه بیات ترجیح دادهام ( بی پولی را بهترین فیلم استاد؛ فریدون مهربان است را بهترین تلهفیلم استاد؛ و وضعیت سفید را بهترین سریال ده بیستسال اخیر میدانم) اما رگ خواب را اگر بیشتر نه، دستکم به اندازه آرایش غلیظ دوست داشتم.
سیر کلی داستان و بعضی از صحنههایش مرا یاد داگویل میانداخت واز بعضی لحظات و بازیها یاد سر به مهر میافتادم
در مجموع اشتباه خیلی بینندگان این است که ماجرای اصلی را بین پسر و دختر میبینند، اما برای فهم اصل فیلم باید دقت کرد ماجرای اصلی بین پدر و دختر است. و البته در مجموع میدانم فیلم خاصپسندی است و اصلا نمیشود تماشایش را به همه توصیه کرد. برخلاف ماجرای نیمروز که عام و خاص دوستش خواهند داشت.
اگر این فیلم هم طرفداری جدی در برنامه هفت داشت، اینقدر حقش را نمیخوردند. کاش هفت روی فیلمهای دیگر هم بیشتر مانور میداد.
پینوشت سال 1401 : برای نقد و بررسی جشنواره فیلم فجر چهل و یکم مجله میدان آزادی یک پرونده پروپیمان رفته به نام پرواز بر فراز آشیانه سیمرغ