تجاوز به حریم جزیرۀ فارسی | یادداشتی از حسن صنوبری
هفتۀ گذشته در اخبار اعلام کردند که:
«صبح چهارشنبه١٠ نظامی
متجاوز آمریکایی با دو فروند قایق به صورت غیر مجاز وارد آبهای ایران در
خلیج فارس و در حوالی جزیره فارسی شده بودند و حدود ٢ کیلومتر در آبهای
کشورمان گشت زنی کردند.»
این چند سطر خبر، تکِ دشمن بود که در سطرها و روزهای بعدی با پاتکِ ما پاسخ داده شد:
«این
شناورها پس از تمکین اخطار شناورهای رزمی نیروی دریایی سپاه متوقف و
سرنشینان دستگیر شدند... |همزمان ناو گروه هواپیمابر آمریکایی اقدام به
تحرکات احساسی و تحریککنندۀ هوایی و دریایی نمود که با اقتدار نیروی
دریایی سپاه کنترل و آرامش در منطقه تأمین شد... | پس از مشخص شدن سهوی
بودن ورود شناورهای آمریکا به آبهای جمهوری اسلامی ایران و عذر خواهی
آنها، سپاه این ده تفنگدار را در آبهای بینالمللی رها کرد.»
تهدید و
تجاوز و فتنه و دشمنی همواره هست، خطر همیشه مرزها را تهدید میکند، اما ما
با خواندن این خطوط خداراشکر میکنیم و نفس راحتی میکشیم که اگر از آنسو
برای مرزهایمان خطری هست، در اینسو هم مرزبان دلیر و پرجگری هست که هم دشمن
را میشناسد هم او را میراند و میتاراند.
این خبر
مایۀ بشارت و مسرّت بود؛ اما برای اهل نظر، در این خبر چیزی دیگر هم هست از
جنس اشارت و حکمت. بهویژه برای ما اهل ادب و فرهنگ که ساکنان سرزمین زبان
فارسی و میراثبران گنجینۀ شعر پارسی هستیم. مخصوصا از این جهت که چند سال
بیشتر نمیگذرد از زمانی که دشمنان ما سعی داشتند «خلیج فارس» را «خلیج
عربی» نام دهند و یا اینکه تنها چندروز پس از این واقعه وارد مرحلۀ فرجامین
برجام شدیم.
در منظر اهل نظر و ارباب تأویل، جهان، جهانِ نشانههاست
و عالم، عالمِ رموز و اسرار. با نگاه به سیرۀ رسول و خاندان (علیه و علیهم
صلواتالله) و نیز منش عرفا و حکمای ایران و اسلام میبینیم این بزرگان
همه در پی یافتن این نشانهها و معنای آنها بودند، چنانکه حق (جلّ و عَلی)
خود در کتاب گفته است: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتّی یتبین لهم أنّه الحقّ»
پس باز میگردم به متن و با چشم نشانهشناس آن را دوباره میخوانم:
«...١٠ نظامی
«متجاوز آمریکایی» با دو فروند قایق به صورت «غیر مجاز» وارد آبهای ایران
در «خلیج فارس» و در حوالی «جزیره فارسی» شده بودند و حدود ٢ کیلومتر در
آبهای کشورمان گشت زنی کردند.»
این
نخستینبار بود که نام «جزیرۀ فارسی» تا اینحد در رسانهها تکرار شد.
جغرافیدانان دربارۀ جزیرۀ فارسی چنین نوشتهاند « جزیره فارسی از
جزیرههای ایرانی خلیج فارس است. این جزیره حد فاصل مرز بین ایران و
عربستان بوده و از نظر موقعیت بسیار حائز اهمیت است. این جزیره در فاصله
۱۰۰کیلومتری خاک ایران یعنی جنوب غربی جزیره خارک قرارگرفته و بطور تقریبی
طول جزیره ۱۴۰۰ متر و عرض آن ۷۰۰ متر است. نزدیکترین جزیره به این جزیره،
جزیره عربی است که گستردگی آن از فارسی کمتر است... »
باری اگر
به تأویل بنگریم و از جغرافی وارد حکمت و نشانهکاوی شویم: جزیرۀ فارسی،
روزگاری سرزمینی پهناور و گسترده بوده است و قلمروی آن از بلخ و بخارا و
بدخشان و سمرقند آغاز میشده و از یکسو هند و سند را درمینوریده است و از
سوی دیگر مدیترانه و آسیای صغیر را زیر سایۀ خود داشته است. شگفتقلمرو و
بزرگگسترهای که از خراسان پهلوانی چون فردوسی تا
روم عارفانی چون مولوی همه ساکن سرزمین و پیروی آیینش بودهاند. روزگاری
چنین بزرگانی، مرزبان هوشیار و بیدار و دلیر مرزهای این سرزمین بودند و هر
طغیان و تجاوز آگاهانه و ناآگاهانۀ بیگانه را به تیغ سخن و تیر شعر از حریم
مرزهای آن میتاراندند. و میدانیم که زبان فقط زبان نیست. زبان یعنی
اندیشه، تفکر، شعر، هنر، منطق، آداب، رسوم، سنن، تمدن، فرهنگ، اقتدار و حتی
دین. در میان زبانهای جهان زبان فارسی یکی از بهترین و زیباترین قرائتها
را از فرهنگ اسلام و قرآن عرضه کرده است. زبان فارسی فقط زبان فارسی نیست؛
خانۀ تاریخ بیهقی، خانۀ شعر فردوسی، خانۀ تفسیر سورآبادی و خانۀ حکمت شیخ
اشراق است.
امروز اما
آن سرزمین پهناور و گسترده که ولایت از پی ولایت و شهر به شهر در حال
پیشروی بود، با افزایش یورش متجاوزان و کاهش هوش و خروش مرزبانان، اگر
جزیره نشده باشد رو به جزیره شدن، محدودشدن و تنها شدن است. هُشدار! که
تنهایی آغاز ویرانی است.
در روزگار ما قویتر از حملۀ دشمنان خارجی و بیشتر از
نقشۀ آمریکا، تنبلی، انفعال، حماقت و خیانت خود بعضی از ساکنان و
میراثخوران زبان فارسی است که موجب زخمی و محدود شدن این زبان شده است.
اگر تیر زهرآگین را دست دشمنی میسازد، آن تیر را کمان حماقت و خیانت به ما
میاندازد. دو گروه عمدهای که چونان دو شناورِ رزمیِ آمریکا، بیاجازه به
حریمِ جزیرۀ فارسی تجاوز کردهاند و گلولههای بیگانه را به زبان فارسی شلیک میکنند از این قرارند،
یک: تفنگِ اصحاب رسانه و تبلیغ
از
بیشمار رسانۀ بیمجوز اینترنتی که بگذریم، حتی از روزنامهها و رسانههای
مجوزدار ولی مستقل از حکومت بگذریم، از گروهی که نمیتوانیم بگذریم
رسانههای رسمی کشورند. مخصوصاً کارمندان و مجریانِ این رسانهها. هنوز که
هنوز است معادلهای ساده و قابل قبول واژههایی چون «آیتم» و «وُله» (یعنی
«بخش» و «میانبرنامه») در دهانِ تنگِ بسیاری از مجریان جوان و باهیجان
تلویزیونی نمیچرخد و نمیگنجد. آدم شگفتزده میشود که مگر اینها چندسال
از کودکی و جوانی خود را در قلب فرنگ گذراندهاند که با اینهمه سفارش و
خواهش و قانون و آییننامه باز نمیتوانند به زبان فارسی حرف بزنند.
مجریها بهکنار، همۀ ما اکنون دیگر شنیدن فرنگی بلغور کردن کارشناسها و
میهمانان برنامهها را، مخصوصا اگر مستظهر به علم و مفتخر به داشتن عبارت
«دکتر» باشند، برای دفاع از زباندانی و هویت علمی و اصالت پایاننامه
دکتری ایشان بر خود فرض و بایسته میدانیم. گاه میشود که مجری ابتدا واژۀ
بیگانه را میگوید و بعد ناگهان پیشنهاد فرهنگستان زبان فارسی را برای آن
واژه میگوید؛ انگار آن واژۀ بیگانه واژۀ زبان مادری است و این پیشنهاد یک
امر بیرونی و مختص گویشی بیگانه در کشوری (یا جزیرهای!) به نام «ایالات
محدودۀ فرهنگستان زبان فارسی» است!
بیشک دو
مشکل عمده داریم، یکی اینکه دوستان زبان فارسی را بلد نیستند و برای
مسئولان هم مهم نیست که بلد باشند. دوم هم همان مشکل قدیمی بیشخصیتی
فرهنگی و هویتی است.
و توجه
کنیم که اینها همه رنج و دعوای ما سر معنای لفظی واژگان است و دعوا سر
معانی اصطلاحی جای خود دارد و فراتر از این یادداشت است. مثلا اینکه هنوز
هم رسانههای سیاسی (اعم از رسمی و غیررسمی) به دولت ترکیه میگویند
«ترکها» یا به حکام سعودی و همپیمانانش (مثل بحرین و...) میگویند
«عربها»! و بهطرزی لطیف تقابل حقیقی سیاسی را با یک تقابل موهوم قومیتی
گره میزنند (با وجود گسترگی و تنوع اقوام ایرانی اعم از ترکها و عربها
و...).
دو: اصحاب تجارت و بازار
به تازگی
مجموعه تلویزیونی خوب «ثریا» دو برنامۀ خود را به موضوع تبلیغ بِرَندهای
خارجی {بِرَند=نام و نشان تجاری شناختهشده برای بازار} و حمایتِ همهجانبۀ
مردم، مسئولان، صاحبان سرمایه و صداوسیما از تولید خارجی! اختصاص داد.
آنچه در این برنامه مدنظر بود بحث زبان فارسی نبود و بحث تولید ایرانی بود،
اما این دو موضوع هم در فرصتها و هم در تهدیدها اشتراکات فراوانی با هم
دارند، مخصوصاً وقتی به بعد تبلیغاتی آن توجه کنیم. تبلیغ برند خارجی در
مرزهای رسانههای رسمی ما در ظاهر فقط تبلیغ کالاهای وارداتی خارجی است اما
در باطن تبلیغ زبان و فرهنگ بیگانه است و به جز تولید داخلی، زبان فارسی
را نیز تهدید میکند. شاهدی که در این برنامه مورد استناد قرار گرفت در جهت
تضعیف تولید ایرانی، استفاده از واژگان و زبان بیگانه و تبلیغ کالاهای
خارجی در مناظر و معابر شهری بود. تهدید و تجاوزی که پیش از تولید داخلی،
زبان فارسی و فرهنگ بومی را هدف گرفته است.
(داخل
پرانتز: توصیفِ این مظاهر نباید ما را از ریشهها غافل کند. چرا در این
مشکل این اشتراکات را بین «زبان فارسی» و «تولید داخلی» میبینیم؟ چرا یک
دشمن با یک سلاح به هردو شلیک میکند؟ چون هردو یک ریشۀ فرهنگی دارند. یعنی
همان اصطلاحی که نخست توسط یکی از فیلسوفان ایرانی و سپس با اندکی تغییر و
تنزل معنا توسط آزادهاندیش بزرگ روزگارمان جلال آل احمد طرح شد:
«غربزدگی». همان انفعال فکری، فرهنگی و هویتیِ پس از مشروطه.)
باری به
جز برندهای خارجی که با پول تولیدیهای خارجی معابر و مناظر شهر و
رسانههای ما را پوشانده است، گلولههای بیگانه از راههای دیگر هم به ما
شلیک میشوند. مثلا میبینیم یک تولیدی موفق یا ناموفق ایرانی برای تضمین
فروش خود، از یک برند خارجی استفاده میکند (به بهانۀ داشتن لیسانس از آن
برند). یا میبینیم یک تولیدی ایرانی نامی بیگانه یا دستکم نامی شبیه
نامهای فرنگی را برای خود انتخاب میکند. کمترین حد غربزدگی در این بخش
این است که نام ایرانی و مأنوس باشد، اما لوگوی اصلی با حروف لاتین این نام
را نشان بدهند. اینها خطراتی هستند که بهزودی پس از برداشتن تحریمها
بیشتر خواهند شد.
حال
بیایید از مناظر و معابر و برندهای خارجی بگذریم. با هم برویم به پیتزا
فروشی و غذا سفارش بدهیم. منوی رستوران را میگیریم و نگاه میکنیم.
میتوانیم؟ اسم غذاها را بلدیم؟ میشناسیم؟ در گوشی همراه برنامۀ مترجم
داریم؟ اینجا ایران است؟! تازه داشتیم یاد میگرفتیم اگر قارچ دوست داریم
بگوییم «ماشرومبرگر» و اگر با طعم تند سازگار نیستیم «پپرونی» سفارش
ندهیم، که دیدیم هربار که به رستورانها یا کافیشاپها میرویم باید با
انبوهی از لغات تازۀ بیگانه آشنا شویم. نمیشود گفت ورودبه این مغازهها
ورود به «یک» کشور خارجی است؛ چه اینکه این جماعت آنقدر در یافتن و بافتن
نامهای بیگانه و گاه حتی بیمعنا اشتیاق دارند که همیشه در انتخاب واژهها
با هم اشتراک ندارند. لذا تو اگر به واژگان یک رستوران یا کافیشاپ
(مخصوصا در تهران و مخصوصا در مناطق مرکزی و شمالی تهران) هم مسلط شوی ،
دلیل نمیشود به منوی سفارش دیگر رستورانها و کافیشاپها هم مسلط شده
باشی و توگویی ما اینجا کشورها و زبانهای گوناگونی را در دل کافهها و
غذافروشیهای یک شهر ملاقات میکنیم! بهترین، آشناترین و مأنوسترین
واژههایی که در این مغازهها به عوان نام غذا با آنها مواجه میشویم نام
شهرها و کشورهای خارجی است (مثلا «شیکاگو» و «هاوایی») که نشانۀ آشکار
تبلیغ فرهنگی برای کشورهای بیگانه و غربی است؛ چه رسد به دیگر واژهها که
حتی تلفظش برای کسی که تازه به این مغازه آمده (و گاه برای خود فروشنده!)
دشوار است.
از معابر و
مناظر گذشتیم، از پاتوقهای غذایی (که ارتباط مستقیمی با موضوع سبک زندگی
دارند) هم بگذریم؛ این دو حوزه همه مربوط به اسامی خاص و اصطلاحات بودند.
مثل برند یک شرکت خارجی یا اسم یک پیتزا. اتفاق عجیبتر و بدتر این است که
کمکم شاهدیم که کار از اسامی خاص گذشته و نحو و سخن معمول و عمومی هم دارد
تغییر میکند. چنانچه برخلاف گذشته بهجای واژۀ «تخفیف» مغازهدارها برای
اشاره به این موضوع بر در مغازۀ خود مینویسند «Off»! این است که میبینیم خانمها که بیشتر با فرهنگ خرید و مغازهگردی آشنا هستند بیشتر هم در زباندانی پیشرفت کردهاند!
این اشاره
به بخشی از خطرها و تهدیدها بود. این بخشی از تک دشمن و نمایی از دو شناور
فرهنگیِ مهاجم بود. حال پاتکهای ما و مرزبانان زبان فارسی کجا و کیانند؟
گویا برای
حراست از مرزهای زبان فارسی سه مرزبان داریم؛ هرچند گاه خسته. سه پهلوان؛
هرچند گاه ناتوان؛ هرچند گاه پنبه! اما بالاخره مرزبانند.
یک: مرزبانی قانون و مجریان قانون
ما قوانین خوبی برای دفاع از حریم زبان فارسی داریم. جداً قوانین خوبی داریم. هرچند برای زینت اوراق و دفاتر!
مسئولیت
قانونگذاری در اینگونه امور با دو نهاد است، یکی مجلس شورای اسلامی و
دیگری شورای عالی انقلاب فرهنگی. هردو نهاد هم مصوباتی را در جهت حفظ و
حراست از زبان فارسی و فرهنگ بومی پیشنهاد دادهاند. در همین برنامۀ اخیر
ثریا هم به یکی از آنها یعنی مصوبۀ شورای انقلاب فرهنگی اشاره شد.
یک / الف: مصوبۀ شورای عالی انقلاب فرهنگی
این مصوبه
مصوبۀ «سیاست ها و ضوابط حاکم بر تبلیغات محیطی» (سال ۸۸) است و
سیاستهایی را هم برای تولید داخلی و هم زبان فارسی اندیشیده است. ضابطۀ
دوم این مصوبه اینگونه است:
«تبلیغات باید به خط و نشانه ها و زبان فارسی باشد.
تبصره1 نوشتن واژههای فارسی با املای نادرست مجاز نیست.
تبصره2 استفاده از علائم صنعتی و علائم و نامهای کالای ساخت خارج
در تبلیغات در صورتی بلامانع است که حروف فارسی به صورت مشهودی بر حروف
بیگانه غلبه داشته باشد.»
البته بعضی از ضوابط و سیاستهای دیگر این مصوبه را هم میتوان تفسیری مرتبط با بحث داشت. از جمله بخش نخست ضابطۀ یازدهم:
«تبلیغات
نباید بگونهای باشد که موجب تضعیف خودباوری و اعتماد ملی و نیز تحقیر
شخصیت مردمی شود که فاقد استطاعت برای خرید کالای مورد نظر هستند.»
طبق همین
مصوبه، این «شورای فرهنگ عمومی» (به ریاست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) است
که موظف به «تنظیم ساز و کار نظارت بر اجرای این ضوابط و دستورالعملهای
اجرایی آن» است و این شورا هم سه سال بعد خود مصوبهای با عنوان «بخشی از
دستورالعمل تبلیغات محیطی کالا و خدمات» (سال ۹۱) را برای اجرایی شدن مصوبۀ
شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد. از این مصوبۀ چهار مادهای سه ماده
مشترک به حمایت از چرخۀ تولید داخلی و حریم زبان فارسی میپردازد:
« ماده ٢) تبلیغ کالا و خدمات داخلی که نام خارجی دارد، ممنوع می باشد.
ماده
٣) تبلیغ کالا و خدمات داخلی با سرمایهگذاری مشترک خارجی باید با نام
ایرانی و منطبق بر قانون «ممنوعیت به کارگیری اسامی، عناوین و اصطلاحات
بیگانه» و آیین نامه اجرایی آن باشد.
ماده٤)
تبلیغ کالا و خدمات خارجی که مشابه داخلی ندارد، با رعایت استفاده از
حداکثر ٢٠% کل ظرفیت تبلیغات محیطی و صرفاً با خط فارسی مجاز می باشد.»
این از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگی عمومی، که واقعاً مصوبات خوبی است اگر کاملاً اجرایی شود.
یک / ب: قانون مجلس شورای اسلامی
و اما
مجلس شورای اسلامی سالها پیش از این، قانون تکمادّهای مهمی را اختصاصاً
برای حمایت از زبان فارسی تصویب کرده است. این قانون، قانونِ «ممنوعیت
بکارگیری اسامی، عناوین و اصطلاحات بیگانه» (سال ۷۵) است و ماده واحدۀ آن
به شرح زیر است:
«به
منظور حفظ قوت و اصالت زبان فارسی به عنوان یکی از ارکان هویت ملی ایران و
زبان دوم عالم اسلام و معارف و فرهنگاسلامی، دستگاههای قانونگذاری،
اجرایی و قضایی کشور و سازمانها، شرکتها و موسسات دولتی و کلیه شرکتهایی
که شمول قوانین و مقرراتعمومی بر آنها مستلزم ذکر نام است و تمامی
شرکتها، سازمانها و نهادهای مذکور در بند (د) تبصره (22) قانون برنامه
دوم توسعه موظفند از بکاربردن کلمات و واژههای بیگانه در گزارشها و
مکاتبات، سخنرانیها، مصاحبههای رسمی خودداری کنند و همچنین استفاده از
این واژهها بر روی کلیهتولیدات داخلی اعم از بخشهای دولتی و غیر دولتی
که در داخل کشور عرضه میشود ممنوع است.»
بخشی از تبصرۀ نخست این قانون :
«
فرهنگستان زبان و ادب فارسی باید براساس اصول و ضوابط مصوب خود برای
واژههای مورد نیاز با اولویت واژههایی که کاربردعمومی دارند راسا یا با
همکاری مراکز علمی واژهگزینی و یا واژهسازی کند...»
چند تبصرۀ مهم دیگر این ماده:
« تبصره
5- کارخانهها، کارگاهها و اماکن تولیدی و خدماتی و تجاری موظفند ظرف مدت
دو سال از تاریخ ابلاغ این قانون اسامی تولیدات و ظرفمدت یک سال نام
اماکن خود را به نامها و واژههای غیر بیگانه برگردانند. {!}
تبصره 6- چاپخانهها، مراکز طبع و نشر، روزنامهها و سایر مطبوعات مکلف به
رعایت این قانون هستند و در صورت تخلف وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی موظف است
مطابق تبصره هشتم همین قانون با آنها رفتار کند.
تبصره 7- صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران موظف است از بکارگیری
واژههای نامانوس بیگانه خودداری کند و ضوابط دستوری زبان فارسیمعیار را
رعایت نماید، سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و کلیه دستگاههای
مذکور در ماده واحده موظفند واژههای مصوب فرهنگستانزبان و ادب فارسی را
پس از ابلاغ در تمامی موارد بکار ببرند.
تبصره 8- تولید و توزیعکنندگان کالاها و صاحبان مراکز کسب و پیشه در صورت
تخلف از این قانون به ترتیب به مجازاتهای زیر محکومخواهند شد: الف - اخطار کتبی توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ب - تعویض علایم و نشانهها و تغییر اسامی و عناوین پس از اعلام وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط وزارت کشور یا دستگاههای ذیربط باهزینه متخلف. ج - تعطیل موقت محل کار. د - لغو پروانه کار.
تبصره 9- نیروی انتظامی موظف است از نصب و استفاده از علایم به زبان و خط بیگانه توسط مراکز تولید، توزیع و صنوف جلوگیری نماید.» !
بنا به
تبصرۀ دهم این قانون، آییننامۀ اجرایی قانون «ممنوعیت بکارگیری اسامی،
عناوین و اصطلاحات بیگانه» مجلس شورای اسلامی باید با پیشنهاد کمیسیون
فرهنگی دولت به تصویب هیئت وزیران برسد. لذا، سه سال بعد هیئت دولت
«آییننامه اجرایی قانون ممنوعیت بکار گیری اسامی، عناوین و اصطلاحات
بیگانه» را در هجده مادّه تصویب میکند (سال ۷۸).
طبق سه مادۀ نخست این قانون، تمام مسئولان، دستگاههای حاکمیتی و همۀ نهادهایی که به نحوی تحت حمایت حکومت هستند،
«...موظفند الفاظ و واژههای بیگانه را در گزارش نویسی، نامه نگاری،سخنرانی و مصاحبههای رسمی بکار نبرند .»
بعضی از مادههای دیگر این قانون اینگونهاند:
«ماده
10ـ دستگاههای اصلی مذکور در ماده 2 این آیین نامه موظفند به منظور
زمینهسازی برای اجرای قانون و این آیین نامه با تشکیل شورای حفظ وترویج
زبان فارسی به ریاست نماینده بالاترین مقام آن دستگاه ضمن هماهنگی و ارتباط
با فرهنگستان نسبت به شناسایی و اعلام واژههای بیگانه که درآن دستگاه و
واحدهای وابسته به آن به کار میرود و پیشنهاد معادل فارسی آن به فرهنگستان
و یافتن راههای ترویج معادلهای فارسی تصویب شدهتوسط فرهنگستان در دستگاه
متبوع خود اقدام کنند .
ماده
11 - صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران موظف است با ایجاد واحد مناسب در
تشکیلات فعلی خود ضمن زمینه سازی برای اجرای قانون واین آیین نامه با جدیت
از بکارگیری واژههای نامانوس بیگانه خود داری کند و ضوابط دستور زبان
فارسی معیار را در کلیه برنامههای خود رعایت نمایدصدا و سیمای جمهوری
اسلامی ایران ملزم است واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی را پس از
ابلاغ در تمامی موارد بکار برد.
ماده
12- دستگاههای یاد شده در ماده (2) این آیین نامه که به کارگاهها،
کارخانهها، اماکن تولیدی و تجاری و خدماتی پروانه تأسیس و پروانه کسب یا
بهرهبرداری یا اجازه تولید و ادامه فعالیت میدهند موظفند پس از صدور
پروانه و اجازه تولید و ادامه فعالیت به متقاضیان ابلاغ کنند تا نسبت به
تغییرنام مؤسسه یا محصولات خود و گزینش نام فارسی اقدام کنند...
ماده 13 - کلیه روزنامهها و نشریههای فارسی زبان موظفند مفاد قانون را در چاپ آگهیهای عمومی داخلی تبلیغاتی و تجاری رعایت کنند .»
با وجود
تصویب چنین قانونی آنهم از بیست سال پیش تاکنون بیشتر معلوم شد ما مشکلی
در حوزۀ قوانین نداریم. البته این قانون در بعضی از مادهها وتبصرههایش
مشکلات و گریزگاههای اندکی دارد، اما آنها هم با وجود مصوّبۀ شش سال پیش
شورای عالی انقلاب فرهنگی مرتفع شدهاند.
با
اینحال اینهمه مصوبه و قانون و ماده و تبصره، وقتی فقط زینتبخشِ اوراقِ
حقوقی و دفاتر دیوانی ما باشند بیارزشند و در حکم پهلوان پنبه. چنانچه
همین دوماه پیش، علی مطهری از نماندگان مجلس در نطق خود به خاطر اجرایی
نشدن این قانون قدیمی مجلس از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سوال کرد:
«نگاهی
به تابلوهای فروشگاهها و شرکتها و غذاخوریها و هتلها و سایر اماکن
عمومی خصوصا در شهرهای بزرگ نشان میدهد که اسامی و عناوین انگلیسی یا
اسامی و عناوین فارسی با حروف انگلیسی در سالهای اخیر رو به افزایش بوده و
اگر اقدامی در اجرای این قانون صورت گرفته، کاهش این پدیده محسوس نبوده
است به گونهای که به نظر میرسد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اجرای
قانون سهلانگاری کرده و اساسا این پدیده را یک مسئله و معضل نمیداند، در
حالی که این امر زمینهای است برای رواج فرهنگ غربی، چون هر زبانی با خود
فرهنگ خود را هم میآورد. به تعبیر رهبر انقلاب: "چقدر دولت انگلیس و دولت
آمریکا باید پول خرج کنند تا بتوانند این طور آسان زبان خودشان را در میان
یک ملت بیگانه ترویج کنند؟ اسم فارسی را با خط لاتین مینویسند یا اسمهای
فرنگی روی محصولات تولید شده داخل ایران میگذارند! من از این، احساس خطر
میکنم."»
دو: مرزبانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
با مطالعۀ
بخش پیشین اهمیت کار و نقش ویژۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی در حفظ و
حراست از زبان فارسی مشخص شد. با اینحال خوب است برای دقت بیشتر سه وظیفۀ
نخست از وظائفی که در اساسنامۀ این فرهنگستان آمده است را هم مد نظر
داشتهباشیم:
- «سازمان دادن و تمشیت فعالیتهاى ناظر به حفظ میراث زبانى و ادبى فارسى؛
- تأسیس
واحدهاى واژهسازى و واژهگزینى و سازمان دادن واحدهاى مشابه در مراکز
دانشگاهى و دیگر سازمانهاى علمى و فرهنگى و هماهنگ ساختن فعالیتهاى آنان
از راه تبادل تجارب؛
- نظارت
بر واژهسازى و معادلیابى در ترجمه از زبانهاى دیگر به زبان فارسى و
تعیین معیارهاى لازم براى حفظ و تقویت بنیۀ زبان فارسى در برخورد با مفاهیم
و اصطلاحات جدید؛»
علیرغم
تمام انتقاداتی که دربارۀ واژهگزینیها و واژهسازیهای فرهنگستان زبان و
ادب فارسی در رسانهها طرح میشود، آنچه باعث کاهش تأثیر و توانایی این
فرهنگستان در مرزبانی زبان فارسی شده است، بیش از ضعفها و کاستیهای این
نهاد، همین انتقادات و گاه تمسخرهای جاهلانه است. نکتهای که باید هم برای
واژهگزینان و واژهسازان و هم منتقدان فرهنگستان پیش چشم باشد، این است که
فرایندِ واژهگزینی، فرایندی دستوری و یکباره نیست. چنین نیست که
فرهنگستان دربارۀ واژهای بیگانه که در حال گسترش و عمومی شدن است به سرعت
بیاندیشد و به سرعت به واژۀ خوبی برسد و دستور بدهد این واژه استفاده شود و
مردم هم به سرعت استقبال کنند از آن واژه. فرایندِ واژهگزینی و ورود واژۀ
تازه به زبان عمومی مردم، بیشک فرایندی دو مرحلهایاست. روش درست این
است که فرهنگستان پس از رسیدن به واژههای تازه در مرحلۀ اول آنها را
پیشنهاد کند، نه ابلاغ. پیروی از زبان ذاتاً امری دستوری و ابلاغی نیست؛
پسندیدنی و پذیرفتنی است. واژههای نو در مرحلۀ نخست باید توسط مردم و
نخبگان چشیده شوند و در این زمینه نظرسنجی شود. اگر بازخوردها خوب بود و
انتقادها جدی و علمی نبود، در مرحلۀ دوم ابلاغ شوند. این کار هم سایۀ جبر و
دستور را از این کار فرهنگی دور میکند هم احتمال خطا را پیشبینی میکند و
واژۀ تازه آزموده وارد میدان اجتماع میشود.
همچنین
نیکو است که منتقدان توجه داشته باشند قرار نیست هر واژۀ تازه در اولین
آشنایی برای ما مأنوس باشد! اگر چنین باشد که دیگر آن واژه تازه نیست! بلکه
باید به آن واژه با خوشبینی فرصت داد تا فرایند آشنایی را طی کند. نخستین
گروهی که برای واژهسازی گرد هم آمدند حتی پیش از فرهنگستان اولِ پهلوی و
باکمترین دانشها، صلاحیتها و تجربهها نیز توانستند واژههای زیادی را
بسازند که امروز برای ما بسیار عادی و مأنوس است، هرچند آن روزگار جدید و
عجیب و غریب جلوه میکردند. واژههایی چون «هواپیما» و «فرودگاه» مربوط به
همان گروه است که نود و یک سال پیش کار خود را آغاز کرده بود.
همانطور
که انتقادهای صحیح و علمی کمک خوبی برای واژهگزینی فرهنگستان است،
بزرگترین مانع بر سر راه فرهنگستان همین انتقادها و گاه تمسخرهای جاهلانه و
نابخردانه است که در سالهای گذشته حتی به صداوسیما هم راه پیدا کرده بود.
وقتی در فرهنگ عمومی جامعه با بدبینی و تمسخر و تحقیر به این حرکت مهم
فرهنگی نگریسته شود، به جز انتقادهای نامتقن، راه برای انتقادهای مبتنی بر
دروغ و شایعه هم باز میشود. برای مثال در سالهای اخیر در رسانهها
خواندیم که فرهنگستان برای واژۀ فرنگیِ «فانتزی» (fantasy)
معادلهای نامناسبی چون «نامتعارف»، «غیرمعمولی» و «غیرضروری» را تصویب
کرده است. یادداشتها و مقالاتی هم منتشر شد مبنی بر اینکه فانتزی در سینما
و هنر ارتباط با «خیالانگیزی» دارد و گویا واژهگزینان هیچ درکی از این
مسئله ندارند. این درحالیست که سه عبارت «نامتعارف»، «غیرمعمولی» و
«غیرضروری» معادل فانتزی در حوزۀ سینما و هنر نبودند، بلکه تعریفِ معادلِ
این واژه در حوزۀ عمومی یعنی «تفننی» بودند و معادل عبارت فانتزی در حوزۀ
سینما «فیلم خیالپردازی» بود و در حوزۀ موسیقی خود «فانتزی». یا معادل
دیگری که تمسخر میشد و در بین مصوبات فرهنگستان اصلا حضور نداشت معادل
«رایانک مالشی» برای «تبلت» (Tablet) بود!
اینگونه
انتقادات مخصوصا باوجود انگیزۀ سیاسی پررنگتر هم میشوند و برای مثال فلان
رسانه بهخاطر مخالفت با مواضع سیاسی رئیس فعلی فرهنگستان (دکتر غلامعلی
حدادعادل) و به خاطر مفتضح کردن او، از هیچ دشمنی، انکار و تحقیری دربارۀ
این نمودِ عمومی فرهنگستان چشم نمیپوشد و نمیفهمد شکستن این ستون، سقف را
بر سر همه فروخواهد ریخت.
باری،
اینگونه انتقادها پیش از دوران دکتر حدادعادل، یعنی در دوران زندهیاد دکتر
حسن حبیبی نیز وجود داشت و همین نشان میدهد روش فرهنگستان تابع سیاستی
خاص نیست و این تلاش مهم باید در فرهنگ عمومی فرهنگسازی شود. در دوران
زندهیاد حسن حبیبی معروفترین واژهای که مورد استهزاء و تمسخر مخالفان
قرار میگرفت واژۀ «کشلقمه» به عنوان معادل «پیتزا» (Pizza) بود. واژهای که با همۀ سروصداها اصلا توسط فرهنگستان تصویب نشده بود!
مرحوم
حبیبی همواره به عنوان چشم و چراغ دولت و مرد آرام سیاست در دوران سازندگی و
اصلاحات شناخته میشد، امروز شاید بازخوانی سخنان ایشان و یکی از معدود
عصبانیشدنهای ایشان در حمایت از فرهنگستان و با غیرت نسبت به زبان فارسی
خواندنی و جالب باشد:
«ما
مردم شوخطبعی داریم ولی با برخی مراکز و برخی کارها نباید شوخی کرد؛ چرا
که این شوخیها یا هجو است و یا با غرض انجام میشود. نمیگویم از
فرهنگستان انتقاد نشود، ولی برخی دیدگاههای شخصی خود را با عملکرد
فرهنگستان یکی میگیرند. مثلا گاهی شنیدهام که میگویند فرهنگستان به جای
واژه «پیتزا» کلمه «کش لقمه» را وضع کرده است. این یک شوخی است که شخصی میسازد و ممکن است برای دیگران تعریف کند. اما نباید این شوخی را به فرهنگستان نسبت داد.
این
خود مردمند که باید معادلهایی برای واژگان بیگانه انتخاب کنند و یا
پیشنهاد دهند و روا نیست فقط به واژگانی که فرهنگستان انتخاب میکند،
اعتراض کنند. مدتی گفتند اصلا فرهنگستان واژه پیشنهاد ندهد. دوسال
فرهنگستان به این خواسته رضا داد که به نظرم خسارت دید.
ما وظیفه مان را انجام می دهیم و به گمرکچی زبان تبدیل شدهایم یعنی در مرز میخواهیم جلوی ورود قاچاق زبان را بگیریم. شما
ببینید چقدر کوشش میشود که فرهنگستان را دست بیندازد و با آن شوخی کنند.
در حالی که شوخی با فرهنگستان خیلی درست نیست.» (سومین گردهمایی انجمن
ترویج زبان و ادب فارسی - شهریور 87)
باری همۀ
این سخنان به معنای دفاع از همۀ فعالیتها و واژههای فرهنگستان نیست.چه
اینکه همانقدر که «یارانه» و «کالابرگ» و «پیامک» توانستند موفق باشند،
معادلهایی مثل «زیرموشی»، «غذاخوری خویشیار» و «پیغذا» بعید است راه به
جایی برند.
زینرو
خوب است که فرهنگستان هم در ساختار فعلی خود بازنگریهایی داشته باشد. یک
پیشنهادم همان تنظیم ساختاری برای دو مرحلهای شدن فرایند تصویبِ واژۀ نوین
(اول: پیشنهاد و گرفتن بازخورد، دوم: تصویب و ابلاغ) است. پیشنهاد دیگرم
با توجه به این نکته است که برای پیشنهاد واژۀ جدید بین دو روش
«واژهگزینی» و «واژهسازی» تفاوتی بنیادی وجود دارد. واژهگزینی فرایندی
است که مبتنی بر دانش است اما واژهسازی بیشتر مبتنی بر خلاقیت است. برای
فرایند نخست، شاید اعضای گذشته و کنونی فرهنگستان و کارگروه واژهگزینیاش
که عموما از اساتید کارآزمودۀ ادبیات هستند بهترین انتخاب باشند. اما برای
فرایند دوم که مبتنی بر خلاقیت است نه. بهترین واژهسازان و ترکیبسازان
تاریخ زبان فارسی، بیگمان شاعران بودهاند. در میان اعضای فرهنگستان زبان و
ادب فارسی تنها دو شاعر (جدی!) حضور داشتهاند که متأسفانه هردو
درگذشتهاند. یکی زندهیاد دکتر طاهره صفارزاده و دیگری مرحوم دکتر قیصر
امینپور. بهنظر من استفاده از شاعران، آنهم نه شاعران مضمونباز، بلکه
شاعران سخنور و زبانآور میتواند موجب پویایی و طراوت کارگاه واژهسازی و
ترکیبسازی فرهنگستان شود.
(داخل
پرانتز: این پرانتز آخرین بخشی است که به متن میافزایم. پس از پایان نگارش
یادداشتم و پیش از ارسال، تصمیم گرفتم مروری بر سخنان رهبری داشته باشم و
شگفتا در اولین متنی که خواندم و پیش از این نخواندهبودمش، دیدم آیتالله
خامنهای هم بیست و چهار سال قبل در دیدار با اعضای فرهنگستان به نحوی همین
پیشنهاد من در مورد حضور شاعران را توصیه کردهاند! و شگفتا که روز نگارش
یادداشت من با روز ایراد آن سخنان برابر است! شد دو نشانه!
«در
جمع شما خانم صفارزاده هم هستند که بحمداللَّه رتبۀ شعری بسیار والا و
برجستهای دارند؛ این خیلی جای خوشحالی است. البته بعضی از آقایان هم شعر
را میسرایند، اما تطفّلاً! من نمیدانم که در جمع شما، شاعرِ مختص به شعر و
شاعر حرفهای داریم یا نداریم - البته ما از شعرهای آقای دکتر حبیبی و
آقای دکتر حداد و آقای محیط طباطبایی هم استفاده کردهایم - ولی درعینحال
نباید کفۀ شعر را خیلی در اقلیت قرار داد. خانم صفارزاده بحمداللَّه
زبانشان، زبان بسیار خوبی است؛ یعنی سطح شعرشان واقعاً خیلی بالاست. اگر
شما باز هم بتوانید در آن جمع شعرایی که باقی ماندهاند، این جهت
«فارسیگویی» را غنی کنید، خیلی بهتر است. میدانید که شعرا هم مختلفاند؛
بعضی واقعاً فارسیگو هستند، بعضی هم چندان فارسیگو نیستند و با فارسی
خیلی انس ندارند. بنابراین، قریحۀ شعری، همیشه ملازم با تسلط بر زبان
نیست.» دیدار با اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی ۱۳۷۰/۱۱/۲۷)
باری مقدمۀ همۀ این فکرها و پیشنهادها، اصلاح فرهنگ غلطِ نقدهای شتابزده و شوخیهای نابخردانه با اصل و اساس کار فرهنگستان است.
سه: مرزبانیِ شاعران
تاریخ
پیدایش و گسترش زبان فارسی به ما میگوید برترین مرزبانان سرزمین شکوهمند
زبان فارسی، شاعران پارسیسرا بودهاند. مخصوصا شاعران سبک خراسانی و تاحدی
عراقی. البته جای و قدر بعضی از بزرگان نثر، چه در میان منشیان و دیوانیان
و چه در میان مورخان و عارفان بر اهل نظر پوشیده نیست. اما همت اصلی از آن
شاعران و هویتِ زبان فارسی توسط ایشان شکل گرفت. چنانچه سرسلسلۀ این شاخۀ
زرین فردوسیِ گرانمایه و عزیز است. کسی که با بازسازی بنای زبان فارسی،
زیربنای هویت و فرهنگ ایرانی را نیز مستحکم کرد. آنگونه که خود در هجونامۀ
محمود غزنوی میگوید:
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بر این نامه بر عمرها بگذرد
بخواند هر آنکس که دارد خرد
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
این گذشتۀ
درخشانِ مرزبانی شاعران است. حال را افسوسها باید؛ که گاه این مرزبانان
خواباند و گاه خائن. در دهههای اخیر آنقدر روز به روز نحلهها و پرچمهای
تازه در شعر معاصر آمد و رفت که توجهها همه به اهمیت «قالب» و «سبک» و
«اندیشه و نگاه» جلب شد و بحث «زبان» به حاشیه رفت. و آنقدر شاعر شدن آسان
شد و جماعت شاعران فراوان، که تو نمیتوانی به این جماعت به چشم یک صنف و
یک هویت ثابت نگاه کنی و از ایشان انتظار خاصی داشته باشی. لذا در عالم شعر
با فراوانی گروهی مواجهیم که اصلا فارسی نمیدانند و بخواهند هم بلد
نیستند زبانآور باشند. دیگر به این آسانی نمیتوان شاعر جوانی را مورد
خطاب قرار داد که:
گشاده زبان و جوانیت هست
سخن گفتن پهلوانیت هست
جدا از
این نادانی عمومی، حتی دیدیم گروههایی زیر لوای نوآوری و شعر نو آمدند که
به دریدن پردۀ وزن و قافیه بسنده نکردند و به عنوان یک نوآوری جدید، تصمیم
قاطعانه بر ویرانیِ و انهدام زبان فارسی گرفتند. گروهی که همواره خلاقیت
را نه در معنای واقعی این اصطلاح که خلق و ایجاد و آفرینش و افزایش است،
بلکه در معنای حذف و اعدام و انهدام و کاهش فهمیدهاند. اگر گروه قبلی
«خواب» بودند این گروه بیگمان «خائن»اند که صرفاً برای خودنمایی و از روی
تنبلی چنین روش احمقانهای را پرچم تمایز خود میکنند.
امروز جزیرۀ فارسی مظلوم است، حتی در میانِ خوشنامترین مرزبانانش. امروز در میان خوشنامترین و بدمرامترین مرزبانانش، سرزمین فارسی در محاصره است! جزیره است!
کدام همتها و انگیزهها این حصار را میشکند؟
بیشک
منظور از مرزبانی شاعران برای زبان فارسی عضویت در فرهنگستان نیست. این
پیشنهادی است که در فرع داستان میتواند مفید باشد. منظور ما اینجا همان
روش دیرین شاعران پیشین است. یعنی شعر گفتن و خوب شعر گفتن، با توجه به
مقولۀ زبان و زبان فارسی. کاری که اساسِ همت بزرگان ادبیات فارسی و نیز
بعضی از شاعران توانای معاصر از جمله زندهیاد اخوان ثالث، استاد شفیعی
کدکنی، استاد معلم دامغانی، مرحوم قیصر امینپور و... بوده است و هست. اگر
این مرزبانی به معنای واقعی کلمه پدید آید، از دو مرزبانی دیگر بسیار
کارآمدتر و بنیادیتر است. شاعر در ناخودآگاهِ سرایش، بی تکلیف و سفارش، و
بی تکلّف و تصنّع، ترکیبها و واژههای مناسب را برمیگزیند و ترکیبها و
واژههای تازه را برمیسازد. این رهایی و توانایی از عهدۀ اهل علم خارج است
و به آییننامه و دستور فراهم نمیآید. حتی اگر به واژههای فرهنگستان
نگاه کنیم، بعضی از بهترینهایش گزینش از شعر شاعران بزرگ فارسی بوده است.
سرانجام، از بین این سه مرزبان، دود از
کنده بلند میشود و امید با شاعران است. با آنهمه تنبلی نهادینه شده که در
مسئولان فرهنگی ما وجود دارد، با آنهمه موانع و دشواریها که ساختارهای
دیوانسالار و کاغذباز ایجاد کردهاند و با آنهمه بازی عالم رسانه
وسیاستبازان، نمیتوان امید زیادی به سیاستمداران و نهادها داشت،
آنچنانکه رهبری هم به تازگی گفتند «دیگر امیدی به سیاستمداران ندارم»، ما هم به همین رسیدیم و دیگر امید چندانی به اهالی سیاست نداریم. «امروز نوبت ماست».