این یادداشت را شهریور سال ۱۳۹۶ به عنوان سرمقالۀ پروندۀ رمان فانتزی نوشتم:
«هوالخلاقالعظیم»
اگر نیک بنگریم، ادبیات، ذاتاً فانتزی است؛ چه اینکه از نخستین اساطیر کهن ملل و داستانهای بهجا مانده در حافظۀ بشر ـاز قصههای خدایان، دیوان، پریان تا پهلوانانـ «فانتزی» در ادبیات جهان حضور داشته است. زینرو میتوان گفت این گونۀ ادبی، سرآمد و پیشتاز عرصۀ ادبیات نسبت به بسیاری از گونههای دیگر آن بوده است. باری ادبیات فانتزی (یا: خیالانگیز، یا: خیالپردازانه، یا: تخیلی) از روزگاران نخستین خود تا امروز که در عصر پادشاهی «رمان فانتزی» بهسر میبریم راه بسیاری را پیموده است. در ادوار بسیاری، «افسانهها» گونۀ فانتزی و مقتدری از ادبیات بودند که بر فرهنگ و اندیشه و انگیزه و اخلاق مردمان حکم میراندند. بشر با شنیدن و بازشنیدن این قصههای شیرین و خیالانگیز کهن، پای آتش فراغت گعدههای شبانه، هم دل خود را به ادامۀ زندگی گرم میکرد، هم تخیل خود را از بند واقعیت رها، هم تفکر میکرد، هم لذت میبرد، هم به آرامش میرسید و هم نکتهها و رهیافتها میآموخت.
علمیـتخیلی
این سیل قدرتمندِ افسانهها و اساطیر ـبه مثابۀ نخستین صورت از ادبیات فانتزیـ قرنهای متمادی ادامه پیدا کرد تا روزی که انسانِ، علمشعارِ مغربزمینی، در حوالی قرن هجدهم، با آجرهای عقلِ بشری، سد عظیمی در مقابلش بنا کرد. فیلسوفان و متفکران عصر خردورزی و روشنگری با تأکیدهای فراوان خود بر عقلگرایی و واقعگرایی، در جهت مبارزه با خرافات و آنچه مانع پیشرفت بشر است، با هر امر فراواقعی دست به یقه شدند. یکی از این امور، انگارهها و ادبیات فانتزی بود. در آن دوران بود که با رشد و پیشرفتهای سریع علمی و تکنولوژیک «علم» ـجدا از کاربردشـ فینفسه به امری جذاب، آن هم برای عموم مردم بدل شد. حالا دیگر نه فقط رسانهها و تریبونهای نخبه و فرهیخته، که رسانههای زرد و تریبونهای عامیانه هم برای جلب مشتری خود نیازمند سخن گفتن از علم و پیشرفتهای علمی بودند و در ذهن مردم «اعجاب اسطورهای» جای خود را به «اعجاب علمی» داد. این سیر و جابهجایی، به صورت استعاری در بخشی از شاهکار جناب گابریل گارسیا مارکز، یعنی رمان «صدسال تنهایی» به تصویر کشیده شده است، آنجا که کولیهایی که مجهز به چراغ جادو، قالیچه پرنده و انواع علوم و فنون سحرآمیز هستند، پس از مدتی مجبورند برای جلب توجه مردم، با خود به جای اشیاء جادوانه، وسائل برقی تازه اختراعشده (ولو بسیار ساده و خانگی) را برای فروش و نمایش بیاورند.
اینجا نقطهای است که عالمگیر شدن نخستین گونۀ قدرتمندِ ادبیات فانتزی در جهان مدرن تفسیر میشود. «ژول ورن»، «آیزاک آسیموف»، «آرتور سی کلارک» و دیگر نویسندگانِ دانشمند یا دانشدوست، در چنین میدانی ترکتازی کردند و شاهکارهای خود را آفریدند. جایی که ادبیات به علم میرسید؛ جایی که خیال بشری، دوست داشت در خدمت علم و عقل و پیشرفت ابزارها باشد، اینجا بود که ادبیات نهتنها روایتگر پیشرفتهای علمی، بلکه گاه در مقام راهبر و پیشگوی این پیشرفتها قرار گرفت و اینچنین بود که بسیاری از اختراعات مخترعین، پیش از عالم وقوع، در صفحههای رمانی علمیـتخیلی به ثبت رسیده بودند.
رمان فانتزی
پس از عادیشدن رشد سریع پیشرفتهای علمی و اشباع شدن بازار ادبیات، سینما و رسانه از جذابیتهای علمی، و در حقیقت وقتی بشر پی برد، نمیتواند همۀ آفاق انسانی و انگیزههای روحی خود را در پیشرفتهای علمی و عقلی و تکنولوژیک بجوید، بهمرور در همۀ عرصهها خردورزی صرف، ارزش خود را از دست داد، در سراسر جهان، بهویژه در اروپا و آمریکا که مهد تمدن عقلگرا و واقعگرا بود، توجه به امور فراواقعی و نادیدنی، از دین گرفته تا روانشناسی، تا خرافهپرستی و... رونق گرفت. بار دیگر «تخیلِ فراواقعگرا» به میدان آمد و «تخیلِ در خدمت واقعیت» را کنار زد.
اینجا محل تولدِ ادبیات فانتزی مدرن و «رمان فانتزی» است. بار دیگر توجه به «شمشیر»، «سحر و جادو»، «ماجراهای شگفت و عظیمِ باورنکردنی»، «وحشت از ناشناختهها»، «وجود جهانی نادیدنی و عجیب» و «نبرد عظیم قوای خیر و شر» به میان آمد. «فانتزی غیرعلمی» و به تعبیری «ضدعلمی»، دوباره به میدان آمد و اینبار با چهرههایی چون «جی آر تالکین» و «سی اس لوئیس» تثبیت شد و با طرحی که «جی کی رولینگ» در عالم درانداخت، جهانی شد.
از فانتزی کلاسیک تا فانتزی مدرن
علیرغم اینکه هردو غیرعلمی بودند و تمرکز بر عالم خیال داشتند، اما فانتزی مدرن با فانتزی کلاسیک تفاوتهای بسیاری داشت. رمان فانتزی، با توجه به رمانبودن و دیگر خصوصیاتش یک امر مدرن است که نمیتواند بیش از دویست سال عمر داشته باشد. در ادبیات مغربزمین هم قصههای کلاسیک فانتزی (بیشتر با مخاطب کودک) را «Fantasy story» و رمان فانتزی مدرن (بیشتر با مخاطب نوجوان) را «Fantasy novel» نامگذاری کردهاند.
مهمترین تفاوتی که بین رمانِ فانتزی مدرن و قصههای فانتزی کهن وجود دارد این است که، آن افسانهها و اساطیر قدیمی، هرچقدر هم خیالآمیز و غیرواقعی، عموماً ریشه در واقعیت و حقیقتی داشتند. قهرمانی، واقعهای، قومیتی، تاریخی، جغرافیایی زمانی در واقعیت وجود داشته، این روایت اصلی با پرداختهای مجدد و همراه با مبالغه بارور میشده و از خرده روایتهای فراوان اشباع میشده، آنگاه به شکل یک داستان فانتزی اسرارآمیز درمیآمده است: «که رستم یلی "بود" در سیستان»؛ ولو سرانجام به افسون خیال فردوسی یا شاعر دیگری این رستم داستانی و اعجابانگیز شد: «منش کردمی رستم داستان»؛ اما واقعاً رستمی هم در کار بوده است. در اسطورههای ملل دیگر هم به همین نحو میباشد.
اما در فانتزی مدرن، حقیقت اولیهای در میان نیست و همه چیز از پایه و اساس مبتنی بر خیال و دروغ است. تفاوت مهم دیگر این است که اهتمام بر واقعگراییِ امرِ غیرواقعی در فانتزیهای مدرن به مراتب بیشتر است. به همین خاطر هست که عموم داستانهای مدرن همراه با ذکر جزئیات دقیق، انسانی، تاریخی و جغرافیایی مخصوص به خود هستند. برخلاف فانتزیهای کهن، گفته نمیشود که داستان در اعصار و سرزمینهای بسیار دور اتفاق افتاده و اطلاع دقیقتری در دست نیست، بلکه نشانی و زمان دقیقی در کار است، گاهی این فانتزی، همروزگار با ماست اما در عالمی که در سایه این عالم نهان شده است، و البته اسم و رسم و خواص خاص خود را دارد. از سویی دیگر، اگرچه اتفاقات، شخصیتها و ماجراها فانتزی و عجیب هستند، اما در این فانتزیهای مدرن، عموماً مسائل و شخصیتپردازیها انسانی و امروزی هستند، درواقع همین مسائل انسان امروز در شکل و شمایلی اسطورهای مورد نظر است.
پس با عنایت به این دو تفاوت مهم و اصلی که عرض شد، میتوانیم نتیجه بگیریم اگر فانتزی کهن، حقیقتی بود که با دروغ، آمیزش و آرایش داشت؛ یعنی حقیقتی با چهرهای خیالی و دروغی، بالعکس، فانتزی مدرن دروغی است که نقاب حقیقت و صورت واقعیت دارد. نتیجۀ دومی که میشود گرفت این است که مخاطب از شنیدن قصۀ فانتزی کهن، درس میگرفت و لذت میبرد، در عین حال میتوانست بهراحتی از آن بگذرد و بیرون بیاید و در زندگی واقعی خود فعال باشد و بهتر عمل کند؛ اما همین مخاطب در مواجهه با رمان فانتزی، نهتنها عموماً خبری از حکمت و اندیشههای بزرگ نمیگیرد، بلکه ممکن است بیش از حد به آن وابسته شود، خو بگیرد و معتادش شود، ممکن است از عالم داستان بیرون نیاید و اتفاقاً در زندگی واقعی بسیار منفعلانه و بیمارگون ظاهر شود. گویا بسیاری از فانتزیهای کهن عموماً انسان را به شجاعت بیرون رفتن از خویش برای کشف ناشناختهها دعوت میکردند، و فانتزیهای مدرن انسان را بیش از پیش زندانی عوالم درونی و تخیلات شخصی میکنند. این است که به نظر نگارنده فانتزی مدرن، در بسیاری اوقات بیش از پرورش اراده به خرافیشدن افراد میانجامد. از «شاهنامه» میل به رستمشدن برای ما میماند و ارادۀ برهم زدن جهان و واقعیت نادلخواه، اما از «هری پاتر» بیشتر حسرت اینکه شاید روزی دری جادویی پیش روی ما باز شود یا نامهای از مدرسهای جادویی به دستمان برسد تا بتوانیم به کمک نیروهایی بیرون از خودمان از تلخی جهان واقعی برهیم.
خاصیّت مخدری و اعتیادآور رمان فانتزی، امر دیگری است که باعث تثبیت بازار فروش گسترده و بیرقیب آن در حیطۀ ادبیات شده است. فانتزی این هنر را دارد که ما را از واقعیتهای زندگی خود دور کند و به آدمی، موهبت و لذت حضور در جهانی بیرنج و بیمسئولیت را ببخشد. این مهمترین علت رویآوردن عموم مخاطبان در سنین مختلف به این ژانر است. و به همین خاطر است که دوشادوش ناشران حرفهای ادبیات، ناشران تجاری نیز به سفارش تألیف یا ترجمۀ رمانهای این ژانر (با هر کیفیت نازل یا فاخری) مشغولند، و شگفت است بلایایی که این تجاریشدن بر سر ژانر رمان فانتزی، مؤلفانش و مخاطبانش میآورد.
آیندۀ رمان فانتزی در ایران
امروز بخش زیادی از «ادبیات وارداتی» و «ادبیات مصرفی» ایران را ترجمههای فلهای رمان فانتزی برای عرضه در بازار پرفروش پرمخاطبانش تشکیل میدهد. امیدوارم در پروندۀ پیشروی «رمان فانتزی» سایت شهرستان ادب، بتوانیم به همۀ پیامدهای نیک یا بد آثار داخلی و خارجی این ژانر در وضعیت موجود، و آنگاه امکان تحقق وضعیتی مطلوب و آیندهای روشن برای رمان فانتزی در ادبیات فارسی و ادبیات ایرانی بیاندیشیم، چه اینکه با پیشینهها و زمینههایی که ما هم در اساطیر و فرهنگ ایران باستان و هم در قصص و روایات قرآنی و اسلامی داریم تحقق نوعی والا و متمایز از رمان فانتزی در ایران امر بعیدی نیست، اما نه در این وضعیت که سایه اقتصاد بر ادبیات افتاده است. در وضعیت فعلی، فرمان دست تجارت و ثروت است و ادبیات تنها چون مسافری به دنبال اقتصاد کشیده میشود. تلاش ما باید این باشد که ولو برای لحظاتی این حرکت را متوقف کنیم تا جای راننده و مسافر عوض شود. اگر به جای اقتصاد، ادبیات، پشت فرمان بنشیند، اگر به جای متبحران تجارت و بازارسنجان، متخصصان ادبیات و نکتهسنجان به چیستی و چگونگی رمان فانتزی بیاندیشند، نتیجه به نفع هر دو صنف خواهد بود؛ بازار مخاطب و کمیت فروش حفظ خواهد شد و از طرفی شأن فرهنگ و هنر و کیفیت آثار هم. آنگاه نهتنها جلوی ترجمۀ آثار سخیف و کممایۀ این ژانر ـکه در بهترین حالت نامی جز ادبیات مصرفی ندارندـ گرفته میشود، بلکه نویسندگان ایرانی و فارسیزبان هم بیتقلید و رونویسی از سرمشق دیگران، که با اتکا به داشتههای فرهنگی و فکری خود دست به خلق آثاری درخشان در ژانر رمان فانتزی خواهند زد.