امتیاز: 8/5 از ده
چندی پیش یادداشتی انتقادی دربارۀ طرز صحبت و ادبیات عصبانی حاتمیکیا در جشنواره فجر نوشته بودم. راستش را بخواهید وقتی آن یادداشت را مینوشتم خیلی بیشتر از آنچه وانمود میکردم از حاتمیکیا عصبانی بودم. در نتیجه چندبار متنم را ویرایش کردم تا زهرش را بگیرم و بعد منتشر کردم. الآن که به وقت شام را در سینما دیدم خوشحالم که متنم را ویرایش کردم. با توجه به جوی که در رسانهها وجود داشت حس میکردم شاید آقای کارگردان صاحبسبکِ سینمای ما، در این سن و سال، مغرورانه و به حساب اتکاء به تجربه و اعتبار خود، دوربین این فیلم را با یک دست -و آنهم لرزان- گرفته است و حالا آمده دودستی یقه رشیدپور و صداوسیما و رسانهها را به خاطر چهارتا طعنه و انتقاد چسبیده. ولی حالا که فیلمش را دیدم میفهمم اگر روز اختتامیه یقه رشیدپور را دو دستی گرفته و تکان داده، وقت فیلمبرداری و کارگردانی هم دوربینش را محکم و با دو دست گرفته.
به وقت شام یک تجربۀ سینمایی و یک روایت هنری موفق از جنگ داعش است. یک اکشنِ داستانیِ هنرمندانه که به تنهایی میتواند آبرو و ادای دینِ سینمای خواب و خرفت ما به موضوعِ مهمِ جنگ بیناکشوریِ منطقه ما و آنهمه شهید و ویرانی و اسارت و رنج بشری باشد (گرچه در حقیقت این دینها را ادایی نیست). در چنین شرایطی وظیفه وزارت فرهنگ و مسئولان فرهنگی ما حمایت از تولید ده فیلم اینچنینی بوده است، امیدوارم اکنون دستکم قدر این یک مورد را بدانند. این فیلم چندمین فیلمِ هواپیماییِ حاتمیکیاست و او توانسته بار دیگر در لوکیشنِ هواپیما و فضای محدود و بستهاش فیلمی نفسگیر و هیجانانگیز بسازد. همسفر قبلی حاتمیکیا در فیلم هوایی پیشینش ارتفاع پست، اصغر فرهادی بود که این سالها با آثار انگلیسیپسندی چون فروشنده برای دروی جایزههای غربی مدام مسافر آب و هوای خوبِ آمریکا و اروپا بود، اما حاتمیکیا برای این فیلم ارزشمند به تنهایی مسافر خیابانهای خونین دمشق بود.
یادآوری: اثر ارزشمند دیگری که پیش از این با موضوع جنگ اخیر منطقه ساخته شده بود، اپیزودِ چهارمِ فیلم هیهات به کارگردانی هادی مقدم دوست بود که آنهم فیلم هم به قدرِ خویش قدر ندید.
نقدهایم درباره به وقت شام را میگذارم برای بعد انشاالله. فعلا اگر بتوانم سعی میکنم زمانی را برای دوباره دیدنِ به وقتِ شام پیدا کنم.