یک
«مناجاتخوانی» کار بسیار دشوار و مهمی است. هم یک آیین مذهبی و هم یک فرم هنری است.
این چیزی نیست که بشود با تقلید از آهنگهای خارجی و داخلی یکجوری سر همش آورد و پوستهاش را در سادهترین قالبهای پیشساختۀ مدرن هم ادامه داد (مثل بلایی که بعضی مداحان و مرثیهخوانان، سر مداحی و مرثیهخوانی آوردند). از طرفی برخلاف مداحی و دیگر ساختارهای مشابه، کوچکترین تصنع، ریا و خودنمایی در این هنر خیلی سریع خودش را نشان میدهد و کار را خراب میکند. لذا مناجاتخوانی از آن هنرهای اصیل و قدیمی است که فقط از عهدۀ آدمهای اصیل و قدیمی بر میآید. آدمهایی که امروزه تعدادشان دارد به عدد غمانگیزِ «انگشتان دست و حتی کمتر» میرسد. (حداقل در این حوزه، حداقل در شهر ما)
.
بدبختانه امروز شاهدیم که چقدر تعداد کسانی که در مناجاتخوانی از عربها و موسیقی عربی تقلید میکنند زیاد شده، بی اینکه خودشان عرب باشند (و نه حتی بوشهری و خوزستانی). این واقعاً ناراحتکننده و حتی گاه مسخره است. مناجاتخوانی یک هنر موسیقایی اصیل ایرانی است. ولو ایرانی اسلامی، اما ایرانی هم هست. اگر کسی بخواهد مناجات عربی گوش بدهد هم عقل حکم میکند مناجات عربها را گوش بدهد نه مناجات کسانی که «عربزده»اند و ادا در میآورند.
الآن بیشتر کسانی که میشناسیم _و آواز و آوازۀ خوبی هم دارند_ در حوزۀ مناجاتخوانی عموما خیلی ضعیفاند و غیرقابل تحمل. قابل تحملترینهایشان آنهاییاند که از مناجاتخوانان حرفهای تقلید میکنند. بالاخره مناجات یک ترانه نیست که در پنج دقیقه بخوانی تمامش کنی، هم طولانی است هم اغلب به نثر است، اگر بخواهد به ملال کشیده نشود و مخاطب بیچاره هی تعداد صفحات باقیمانده تا آخر دعا را نشمرد، مناجاتخوان باید هنرمند و اینکاره باشد.
دو
بین «مناجاتخوانی استودیویی» و «مناجاتخوانی مجلسی» تفاوت از زمین تا آسمان است. هردو خوباند، اما اولی نه به دشواری دومی است نه به اهمیتش. چون مناجاتخواندن اصولاً امری جمعی و محفلی و بداهه است. لذا منظور بحث ما همین «مناجاتخوانی مجلسی» است. از مناجاتخوانان استودیویی موفق میتوان به آقایان «سید قاسم موسویقهار» و مرحوم «عباس صالحی» اشاره کرد.
در زمینه مناجاتخوانی مجلسی بیشتر حرفهایها جزو نسل اولاند و متأسفانه پیرمرد. قطعاً اینجا اگر بخواهیم اسم یک نفر را ببریم، او «حاج منصور ارضی» است. یعنی کسی که سبک مختص به خودش را دارد و این سبک به جز تمایز، زیبایی و قدرت و هنرمندی زیادی هم دارد. مثلاً کمیلهای ایشان، یا دعای مجیر یا عرفۀ ایشان همین الآن هم کاملاً مد نظر ارباب تحقیق است. اما جالب این است که با اینکه تخصص و تبحر و تمرکز حاج منصور بر اموری چون مناجاتخوانی بود و مداحی ایشان (با همۀ قوت و قدرتش) فقط حاشیهای بر روضه و مناجات ایشان بود، هنرمندی و تبحر شاگردانش بر مداحی متمرکز شد و مناجات برای ایشان حاشیه شد. اگر دقت کنید اکثر شاگردان حاج منصور یا اصلاً بلد نیستند مناجات بخوانند، یا اینکه کاملاً از ایشان تقلید میکنند که خیلی لطفی ندارد.
میماند جناب «مهدی سماواتی» که از حلقۀ حاجمنصوریها نیست و از شاگردان حاج ماشاالله عابدی است. اینکه نه اهل سیاسیبازی باشی، نه اهل مصاحبه و رسانه، نه اهل نوحه و ترانه و سبکهای عامهپسند، نه اهل پریدن وسط همۀ میدانهای اجتماعی و نه شاگرد حاج منصور و فقط و فقط به خاطر هنر خودت و صدایت فراگیر شوی، آنهم در امر خطیری چون مناجات (و نه ترانه و سرود)، یعنی واقعاً هنرمندی. «مناجات حضرت امیر در مسجد کوفه» با قرائت سماواتی، آنقدر زیبا بود و آنقدر خاص بود که نمیشد جلوی انتشارش را گرفت. و با همۀ زیبایی کاملاً متمایز و منحصر به فرد. نه تقلید حاج منصور، نه تقلید عربها، نه رفتن سراغ یک نوآوری که در شأن هنر مناجاتخوانی و روح سنتیاش نباشد، بلکه با یک نوآوریِ کاملا دائر مدار زیباییشناسی و ادب در سبک و موسیقی. چنین بود که دیگر ما مردم عادی هم با «مولای یا مولای»های این مناجات آشنا شدیم.
سه
ساختار موسیقاییِ مناجات مهدی سماواتی مانند بسیاری از دعاخوانیها و موسیقیهای عرفانی، رمزی و معنوی مشرقزمینی و باستانی، با آرامش، ملایمت، خلسه، تمرکز، توجه، تعمق و جملات کوتاه آغاز میشود و آرامآرام بُعد عاطفی و گرمای لحن و اوج صدا و طولانیشدن جملات موسیقایی بیشتر میشود.
از موسیقی گذشته، سماواتی هم از کسانی است که در آغاز مناجات خود، دعاهای مخصوص به خود دارد که حالت امضایی هنری دارند. نمیدانم چقدر به این چیزها توجه کردهاید، در بعضی روحانیان هم این مسئله کموبیش هست. مثلاً آقای قرائتی همیشه سخنانش را با این دعا آغاز میکند: «الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی» که از دعای مکارم اخلاق امام سجاد علیه السلام است. سماواتی هم دو دعای کوتاه مخصوص به خود دارد که همیشه هم با یک لحن و آهنگ آرام میخواندشان و به همین خاطر بر شباهتش با «امضای هنری» تأکید کردم. این دو دعا تا حد زیادی به خاطر استفادۀ مکرر سماواتی مشهور و آشنای گوش مردم شدهاند. یکی انتخابی از دعای ندبه است:
«وصل اللهم بیننا و بینه وصلة تؤدی الی مرافقة سلفه»
این را که مرتبط با امام زمان (عج) است عموماً پس از پایان دعای فرج ابتداییِ جلسه میخواند.
دیگری که شاید با نام سماواتی بیشتر عجین شده، از ادعیۀ خاص منتسب به حضرت حجت است:
«اللهم سرّحنی عن الهموم و الغموم، و وحشة الصدر ، و وسوسة الشیطان»
این هم مشخصاً برای ایجاد آمادگی درونی پیش از شروع مناجات است
چهار
از ویژگیهای محتوایی سماواتی این است که برخلاف جو عمومی بیشتر از زیارات بر مناجاتها متمرکز شده و بیشتر از زیارات و مناجاتهایی که معمول و معروفاند و خواندنشان بین عموم مردم متداول است (عاشورا، حدیث کسا، جوشن، توسل، ندبه و...) بر آندسته از مناجاتهای زیبا و ارزشمندی تمرکز کرده و سعی کرده از غربت درشان بیاورد که کمتر مورد توجه عموم مردم بودند و داشتند فقط به خواص اهل مناجات محدود میشدند. مثل «مناجات امیرالمومنین در مسجد کوفه» یا «مناجات منظوم امیرالمومنین» که هر دو برای امام علی (علیه السلام) هستند و حالشان حال شب و سکوت است.
«مناجات امیرالمومنین در مسجد کوفه»
اللهم انی اسئلک الامان. یوم لا ینفع مالٌ و لا بنون، الا من اتی الله بقلب سلیم .
و اسئلک الامان یوم یعض الظالم علی یدیه، یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا...
«مناجات منظوم امیرالمومنین»
لک الحمد یا ذالجود و المجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی و خلاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
البته به این مناجاتها مناجاتهای دیگری مثل مناجات التائبین و مناجات شعبانیه (در همین ماه رمضان امسال) را هم باید اضافه کرد.
پنج
داشتم فکر میکردم خدا آخوندهای پیرمرد و اهل نفس و اهل باطن _برای ماه رمضان_ را هیچوقت تمام نمیکند. همیشه _حداقل_ یکی هست. مخصوصاً در عصر غیبت. چون خدا وسائل هدایت بندگانش را تضمین کرده. لذا همیشه هستند، ولو اندک، ولو دیریاب. یعنی _ تو گویی_ خدا قولش را داده. اما خدا در زمینۀ مسائل زیباییشناسانه چنین قولی نداده. این دیگر به همت خود اهل زمین برمیگردد. زینرو من آرزو میکنم در زمانی زندگی کنم که دست کم یک مناجاتخوان خوب و حرفهای در جهان وجود داشته باشد. یعنی نهتنها اشتباه نخواند، نهتنها با توجه به معنای عبارات بخواند، نهتنها یکنواخت نخواند، نهتنها زیبا بخواند، نهتنها بی حاشیه و شاخهشاخه شدن و هی حرف زدن وسط دعا بخواند، نهتنها با ادب بخواند (و از بهزور و با دادوفریاد، اشک و ناله گرفتن از مردم اجتناب کند!) بلکه با چشمان بسته بخواند. بله، با چشمان بسته. اینجا «با چشمان بسته خواندن» یک استعاره است. یعنی اولاً انس زیاد فردی با متنِ مناجات (و ترجیحاً حفظ و دانستن معنایش) و ثانیاً برای دل خود خواندن. این هم از تمایزات و دشواریهای مناجاتخوانی است. اگر بخواهی فقط یک شومن برای مخاطبانت باشی خیلی جاها جواب میدهد، اما اینجا نه. اینجا تا سعی بر ارتباط خالصانه و عاشقانه با مضمون مناجات و خدای مناجات نداشته باشی، مخاطب (مستمع) هم نمیتواند با مناجات ارتباط برقرار کند. تفصیلش بماند.
{یک نکتۀ دیگر هم برای پند و اندرز اضافه کنم: ما باید خیلی خوشحال باشیم که در مقطعی زندگی میکنیم که خیلی از مناجاتخوانها و روضهخوانهایمان جنگ رفتهاند. این مسئله خیلی مهم و مغفول است. بیچاره نسلهای بعد. عاشورا خواندن کسی که تجربۀ زیستیاش تا حد چنان جنگی است و گنجینۀ رنجهایش پر است از کشتهشدن برادران و دوستانش در آغوشش و مقابل دیدگانش، فرق دارد با عاشورا خواندن مداح جوانی که دشوارترین نگرانیش قبول نشدن در کنکور و بیشترین اندوهش به اندازۀ کافی دیدهنشدن است.
به قول شاعر:
ما کربلا شنیدیم ما کربلا ندیدیم
سرهای بیبدن را بر نیزه ها ندیدیم
وامانده خسته درگیر، سینه زدیم و زنجیر
زنجیرهای خون را بر دست و پا ندیدیم ... (امیریاسفندقه، مرتضی)
}
شش
البته که خودتان بهتر میتوانید مناجاتهای سماواتی را پیدا کنید. من اینجا چندتا برای نمونه میگذارم. دوتایش برای رمضان امسال است و سه تا برای رمضان سالهای خیلی قبل. شاید هفت هشت سال پیش.