یا فاطمه
يكشنبه, ۲۸ دی ب.ظ
ماهی که بود از روشنی، خورشید مبهوتش
اینک ببین خوابیده پشت ابر تابوتش
این پیکر زهراست؟ یا نور خدا؟ بنگر
از قعر ناسوتش روان تا شهر لاهوتش
آه این جوان را با چه رویی روزگار پیر
در خاک پنهان میکند با دست فرتوتش؟
گفت آنکه: «دارد فاطمه پیراهنی ساده»
از خون ندید اکنون مگر تزیین یاقوتش؟
ای کاش باشیم آن زمان که فاش خواهد شد
راز مزار مخفی و اندوه مسکوتش
روزی که گیرد انتقامی سخت و بیمانند
طالوت این آخرزمان از جور جالوتش
***
آن سرزمینِ بتپرستی که تو را نشناخت
یا فاطمه! نفرین حق بر جبت و طاغوتش