شعر: «اربعین؛ یعنی میآیم تا که تو تنها نباشی»
«اربعین»؛ یعنی میآیم تا که تو تنها نباشی
تشنه در کربوبلا و کشته در صحرا نباشی
مو پریشان و پیاده، تشنه میآیم به جاده
اربعین، یعنی نباشم من اگر مولا نباشی
کاش بودم در شمارت، کاشکی بودم کنارت
تا چنین تنها میان خیل دشمنها نباشی
کاش بودم تیغ و خنجر، یا نه، تنها یک سپر، آه...
تا که بیسر، تا که پرپر، ای گل زیبا نباشی
کاش بودم مشک آبی تا در آن باران آتش
اینچنین عطشان شهید ظهر عاشورا نباشی
***
ای دل واماندهٔ من، همره جاماندهٔ من
اربعین آمد نبینم که دمی شیدا نباشی
کاروان منزل به منزل، میرود بنگر به محمل
آه مجنون! آه مجنون! غافل از لیلا نباشی
جوهری از خون و از غم ای دل من کن فراهم
تا که صبح رستخیزان، باز بیامضا نباشی
اربعین یعنی بفهمیکربلای آخرین را
موسم لبیکگویی در صف دنیا نباشی
اربعین یعنی که ای دل، در نبرد حق و باطل
تو مبادا در رکاب مهدی زهرا نباشی
***
آخرین فرمانروای جادههای رفته در مه!
گرچه در چشم زمانه هیچگه پیدا نباشی
ای سوارِ بیقرارِ آخرین جنگِ هزاره!
اربعین یعنی میآیم تا که تو تنها نباشی