شعر: آمد علی که وضع جهان را عوض کند
آمد علی که وضع جهان را عوض کند
اوضاع بیحساب زمان را عوض کند
تن را رها کند ز تنشهای بیهدف
جان را عوض کند، هیجان را عوض کند
تا عطر باغهای خرد را به رخ کشد
تا راه رودهای روان را عوض کند
آمد علی ز کارگه جبر و اختیار
تا نقشههای کاهکشان را عوض کند
آمد علی که سلطۀ شر را بههم زند
تا اقتدار دور بتان را عوض کند
با ذوالفقار خویش رسیده ز راه تا
ظلم نهان و عدل عیان را عوض کند
این رودخانه جانب مرداب میشتافت
آمد علی که این جریان را عوض کند
در کاخ ظالمان و به کوخ ستمکشان
جای بهار و جای خزان را عوض کند
تا در کمان فقر، نباشد فقیر، تیر
آمد علی که تیر و کمان را عوض کند
پس تیر عدل را به کمان خدا گذاشت
تا سوی ظلم خط و نشان را عوض کند
با قلدران به سختی و با کودکان به مهر
آمد علی که طرز بیان را عوض کند
دست عقیل سوخت به آتش که تا مگر
این پنبههای گوش گران را عوض کند
تا که یتیم رنج یتیمیش کم شود
آمد علی که رسم زمان را عوض کند
در چارسوق کهنۀ دنیا رسید تا
معنای لفظِ سود و زیان را عوض کند
آنقدر کار کرد در آن آفتاب داغ
تا شأن و قدر کارگران را عوض کند
آنقدر عاشقانه خدا را ستود تا
در ما حضور وهم و گمان را عوض کند
تا خون تازه در رگ انسان بیاورد
این قلبهای بیضربان را عوض کند
آمد علی که مومن و کافر، که مرد و زن
آمد علی که پیر و جوان را عوض کند
از کعبه آمده است برون تا دومرتبه
فکر تمام طوفکنان را عوض کند
*
ما حاضریم عالم خود را عوض کنیم؟!
_ آمد علی که عالممان را عوض کند
شب سیزدهم رجب، 1399
سلام، ببخشید در بیت "از کعبه آمده است برون تا دومرتبه
فکر تمام طوف کنان را عوض کند"
"از کعبه آمده است برون تا دومرتبه
فکر تمام طواف کنان را عوض کند" نبوده است؟