بدرودی با پیرمرد ایتالیایی: انیو موریکونه
«موریکونه» جوان نبود که درگذشتش در این سنوسال انسان را اندوهگین کند، کمکار نبود که حسرت بخوریم چرا کارهای بیشتری نساخت، گمنام و قدرنادیده نبود که تاسف بخوریم برای مظلوم واقعشدنش، یا منتشر نشدن آثارش، یا بهره نبردن مخاطبان از او. هم خوب عمر کرد، هم خوب آهنگ ساخت هم خوب به موفقیت و شهرت و اعتبار رسید. سر جای خودش هم ایستاده بود، نه بیشتر نه کمتر. اما یک نکته در میان هست. یک غصه. موریکونه از آخرین نوابغ اصیل و چهرههای همهچیز تمام موسیقی بود که موسیقی اول از همه برایش پول نبود، تجارت و صنعت نبود، بلکه هنر بود. موریکونه برخلاف بسیاری از هنرمندان اصیل و بزرگ که از خلوت موسیقایی خود بیرون نیامدند با قدرت به سمت صنعت سینما رفت، اما موسیقیاش صنعتی نشد. با کارگردانان و کمپانیهای بزرگ کار کرد اما موسیقیاش کمپانیزده نشد. موسیقی برای او یک پروژۀ کاری، مهندسی و تجاری برای کسب شهرت و ثروت نبود؛ به همین خاطر برخلاف اکثر آهنگسازان هالیوودی و آمریکایی و هالیوودزده و عشق آمریکا، سعی میکرد صفر تا صد کار را خودش انجام بدهد. اینگونه نبود که ایدهیابی از الف، ملودی ازب، آهنگسازی از پ، تنظیم از ت، میکس از ث، مستر از د، تناسبسازی از ذ، مدیریت هنری از ر، مدیریت پروژه از ز و اعتبار از س باشد. جمعی از مهندسان و تکنیسینهای موسیقی آهنگ او را نمیساختند. خودش میساخت. به همین خاطر کارهایش، مدرنترین کارهایش، در خشنترین فیلمهایش، حس داشتند، حسی عمیق و قدرتمند.
«انیو موریکونه» این پیرمرد نابغۀ ایتالیایی، از جمله آهنگسازانی بود که ثابت میکرد: هنرمند دیگر است، مدیر پروژه و دلال هنری دیگر.
پن: دعوت میکنم به تماشای چند دقیقه از یکی از کنسرتهای موریکونه، با اجرای بخشی از موسیقی شاهکارِ فیلمی شاهکار از سرجیو لئونه: روزی روزگاری در غرب
سلام و ممنون
فایله خودش یه فیلم سینمایی بود به تنهایی👌