یادی از آن پیرمرد خیاط
یک
به نظر این کمترین «شیخ رجبعلی خیاط» از آخرین و آشکارترین پنجرههای گشوده به جهان غیب در آغاز دوران مدرنیته بود.
شگفتی او اینجا بود که نه عرفان نظری خوانده بود، نه علوم حوزوی، نه اهل ریاضتهای دشوار بود و نه اهل اذکار و اوراد عجیب و غریب؛ نه در بند سحر بود و نه جفر؛ نه علوم جلیه، نه علوم خفیه، نه دعوی، نه دکان ... رجبعلی یک مسلمان ساده بود، اما انگار بر بال فرشتگان سوار بود و طبیعتِ این عالم چون موم در دستش.
عمق معانیِ مطروحه در گفتار و رفتار او، نقطه تمایز او با کرامتبازها، دعانویسها و مرتاضهای دروغین و راستین بود و اوج خرق عادات و توان کشف و شهود و تصرف او در عالم، فصل ممیزش با اهل کتاب و دفتر و خطابه و منبر. اهل مدرسه نبود ولی اهل معرفت بود؛ اهل ریاضت نبود ولی اهل عبادت بود.
این جوانمرد خیاط تهرانی، در حقیقت تلنگری بود برای خواص و عوام جامعه خود؛ هشدار او برای خواص از جهتِ دعویهای بیعمل و ادعاها و علمهای بینتیجه بود و این معنی که «پس چه شد سرانجام آنهمه علماندوزی و عبادتورزی؟» و آموزه او برای ما مردم عوام دریدنِ حجابِ دشواریِ راهِ سیر و سلوک و عرفان و در یک کلام این سخن بود که: «همه میتوانند به خدا برسند و راه دوستی با خدا در انحصار هیچ گروهی نیست».
امروز، در میان اینهمه قیل و قال و دعوی و دعواها بر اساس چیستی و چگونگی عرفان و سلوک، و اینهمه دکه و دکانی که مدعی تجویز نسخههای آرامش و معنویت هستند _البته اگر آقایان بگذارند_ خیلی چیزها میشود از این شخصیت معنوی و عرفان بی ادا و اطوارش فراگرفت.
دو
شیخ از دنیا با عنوان «پیرزنه» یاد میکرد، چنانچه حافظ شاعر محبوب شیخ هم چنین میگفت:
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزارداماد است
و شاید هردو به آن روایت حضرت عیسی نظر داشتهاند:
«ان عیسی ابن مریم (علیه السلام) کوشف بالدنیا فرآها فی صوره عجوز هتماء...»
باری، بیشترین مراجعات به شیخ رجبعلی مراجعات مردمی برای حل مشکلات یومیه دنیوی ایشان بوده است (و گویا اکثرا هم بی پاسخ نمیمانده!) و در همین باب از آن بزرگوار نقل شده:
«اینها که میآیند پیش من فقط سراغ "پیرزنه" را میگیرند. هیچکس نمیآید بگوید:
من با خدا قهر کردهام؛ مرا با خدا آشتی بده!»
سه
درباب خود کتاب «کیمیای محبت» که نخستین، جامعترین و معتبرترین کتاب درباب این شخصیت عرفانی معاصر است نقدها ونظرهای مثبت و منفی فراوانی دارم که در جای خود خواهم نوشت، اما مهمترین نکته در اینباب این است که این کتاب را یک نویسنده عرفانی یا یک علاقمند و طرفدار نظریههای عرفانی ننوشته است. از مهمترین مشکلات بسیاری از متون عرفانی، زیادهازحد ذوقیبودن، بیمنبع و مرجعبودن، و گاه مبالغهآمیز و دروغآمیز بودن است. در این آثار گاه قول به مراتب از قائل و منبع، برای مولف مهمتر بوده است؛ اما کتاب کیمیای محبت را یک فرد علمی، حدیثی و رجالی (آیتالله محمدی ریشهری) نوشته و از این جهت میتوان به تحقیق و تالیفش اعتماد داشت.