درباب حضور توأمان رئیسی و قالیباف
درباب حضور توأمان آقایان رئیسی و قالیباف دو تحلیل وجود دارد:
تحلیل نخست:
هردو باید باشند تا
آخر، چون انتخابات به دور دوم میرود؛ وقتی به دور دوم رفتیم، رأیها یککاسه میشوند
و روحانی میبازد. درست مثل انتخابات سال 1384 که همین اتفاق افتاد و آقای
احمدینژاد
بر آقای هاشمی پیروز شد.
نقطۀ قوت این تحلیل: دلیل باورمندان این تحلیل این است که «سبد رأی» آقایان قالیباف و رئیسی با هم برابر نیست. چه بسا اگر یکی از این افراد کنار بکشد، رأیش برود سمت سبد رأی آقای روحانی.
طرفداران این تحلیل: بیشتر آنهایی هستند که روی یکی از گزینههای رئیسی یا قالیباف صددرصد شدهاند و انتخاب دیگری و نبودن گزینۀ خودشان برایشان دشوار است.
نقطۀ ضعف این تحلیل: در انتخابات 1392 هواداران جبهۀ پایداری و آقای جلیلی دقیقا چنین سخنی را ابراز میکردند. اولا میگفتند هیچ اعتباری به نظرسنجیها نیست و مردم امکان ندارد آقای جلیلی و (به قول خودشان) «گزینۀ مقاومت» را رها کنند و به گزینۀ «بستن با کدخدا» رأی بدهند. دوماً سبد آراء متفاوت است، رأی جلیلی و قالیباف ارتباطی به هم ندارد. سوما انتخابات حتما به دور دوم خواهد رفت و یک نامزد اصولگرا با یک نامزد اصلاحطلب رقابت میکند و پیروز میشود. و نشد. هیچکدام از این تحلیلها با اینکه (به قول خودشان) بهترین نخبگان دانشگاه و حوزه پشتش بودند درست از آب درنیامد. پیشبینی طرفداران وحدت دقیقتر بود. علیایحال این تحلیل امروز همان تحلیل دیروز پایداریهاست و با خوشبینی زیاد و ریسکپذیری بالایی همراه است. چرا؟
اولا: چنین نیست که سبد آرای آقایان قالیباف و رئیسی (حتی جلیلی) صددرصد متمایز باشد. جامعۀ انقلابی به این دو گزینه فکر میکنند. نسبت آرای ایشان هم حتی «عموم خصوص من وجه» نیست؛ «عموم خصوص مطلق» است. یعنی اگر آقای رئیسی کنار برود، قطعا 90% آرای او (که آرای مردم مسلمان انقلابی است) به سبد آقای قالیباف ریخته میشود؛ نه آقای روحانی. از طرفی اگر آقای قالیباف کنار برود حداقل نیمی از آرای او به سبد آقای رئیسی میریزد. چه اینکه آرای آقای قالیباف بینابین است. یعنی هم گروه عمدهای از نخبگان انقلابی به او رأی میدهند هم گروه عمدهای از عامّۀ مردم غیرسیاسی. اگر رأی آقای جلیلی 100% سیاسی اعتقادی بود، رأی آقای رئیسی حداقل هشتاد الی نود درصد سیاسی اعتقادی است؛ اما رأی آقای قالیباف تقریبا پنجاه پنجاه است و بسیاری کاری به انقلابی بودن او ندارند و نظر به عملکرد و توفیقات مدیریتی او طی سالهای متمادی دارند.
ثانیا: در انتخابات قبل مجموع رأیهای رقیبان آقای روحانی که عموما اصولگرا بودند و رأی مردم انقلابی را داشتند فقط اندکی از رأی ایشان کمتر بود. آقای روحانی 18میلیون رأی داشت و رأی رقیبان 16 میلیون. اما نکتۀ مهم این است که وقتی کاندیداهای رقیب متعدد باشند انرژیهایشان هم متکثر میشود و در جهت تخریب همگروهیها خرج میشود. اگر چنین نبود. یعنی اصولگراها و انقلابیها یک نامزد واحد داشتند، در ثانی همدیگر را تخریب نمیکردند (انرژیای که رجانیوز در آن ایام صرف تخریب قالیباف کرد اگر صرف تخریب روحانی میشد الآن روحانی جای دیگری بود!) و مردم از این جماعت یک صدای واحد میشنیدند و سرگردان نمیشدند، به راحتی و در همان دور اول رقیب را شکست میدادند. انرژیهایی که میتوانند رأی خاکستری را جذب کنند نباید خرج دفع رأیهای خودی شوند.
ثالثا: الآن آقای روحانی شرایط سابق را ندارد. چهارسال تمام با همه قدرت خود را تبلیغ و تثبیت کرده و رقیبان را تخریب و تحقیر. ریسک نمیگویم زیاد شده ولی کم هم نشده.
تحلیل دوم:
هردو تا دقیقه نود باشند.
ولی در دقیقه نود با توجه به نظرسنجیها و فضای عمومی جامعه آنکه رأیآوریش نسبت
به دیگری کمتر است به نفع او کنار برود. درست مثل انتخابات سال 1392 که همین اتفاق
برای جناح رقیب افتاد، آقای عارف به نفع آقای روحانی کنار رفت و ایشان بر
چهار کاندیدای اصولگرا (یا شبه اصولگرا!) پیروز شد.
نقطۀ قوت این تحلیل:ریسک ندارد. نتیجه روشن است که با همۀ توان به میدان آمدیم. چه ببازیم چه نبازیم، عاقلانه رفتار کردهایم.
طرفداران این تحلیل: کسانی که بیشتر از اینکه دربند یک فرد (رئیسی یا قالیباف) باشند در بند یک فکرند و به جای پیروزی الف و ب دنبال تغییر وضعیت موجود و روی کار آمدن یک دولت کارآمد، توانمند و وفادار به انقلاب هستند.
نقطۀ ضعف این تحلیل: در صورتی که آرای منفی روحانی و رأیهای مثبت آقایان رئیسی و قالیباف طی روزهای آینده چندبرابر شود، بله، کنار رفتن یکی از این دونفر، به ویژه آقای قالیباف که نیمی از رأیش سیاسی نیست؛ ممکن است آرای او را به سبد آریالای روحانی سرازیر کند.
جمعبندی: من به تحلیل دوم خوشبینترم. اما شاید عقل حکم میکند برای انتخاب تاکتیک بیشتر صبر کرد و منتظر لحظات پایانی بازی ماند. یعنی اگر در نظرسنجیها آرای روحانی مدام کاسته شد و آرای رئیسی و قالیبف افزوده؛ به تحلیل دوم عمل شود. ولی اگر قدرتهای رسانهای مثل سال 92 با هم به نفع آقای روحانی متحد شدند باید سراغ تحلیل اول رفت. البته موفقیت تحلیل اول این است که حضرات بر نفس خود مسلط باشند! و اگر تکلیف دائر بر رفتن شد (چه جناب رئیسی چه جناب قالیباف) دچار توهمات آقای ولایتی در سال 92 نشوند. «ان الله لا یحب کل خوّان کفور»
________________________________________
به کانال مشترک هواداران آقایان رئیسی و قالیباف بپیوندید:
تحلیل خوبی بود اما فاکتور مشارکت کمتر مردم در انتخابات امسال رو مد نظر قرار نداده بودید.
این اتفاق به دلیل نا امیدی مردم از بهبود شرایط ممکن هست اتفاق بیافته و ناتوانی ما در جذب قشر خاکستری. اما طرف مقابل ثابت کردند در لحظه های آخر هم توانایی جذب این قشر رو دارند.
با مشارکت کمتر احتمال رأی آوردن آقای روحانی و حتی به دور دوم نرفتن ایشون هم وجود داره.