یه روز اون مرد قدیمی برمیگرده توی میدون
یه روز اون مرد قدیمی برمیگرده توی میدون
رو لبا خنده میکاره، گل میذاره توی گلدون
وا میشه پیلۀ چشما واسۀ سیر و تماشا
پسرا میان تو کوچه دخترا میان تو ایوون
پهلوونا دم میگیرن : «صلوات بر محمد»
پیرمردا گل میپاشن تو گذر، توی خیابون
تو دلا شادی میاره، واسه اون فرقی نداره
دل مردم داهاتی با دل مردم تهرون
از جوونمردای قصاب جلدی پُر میشه محلّا
گذر لوطیِ صالح زودی میوفته به شمرون
گناهی نداره گندم، نون خودش میاد تو سفره
ناز نداره دیگه بارون، آسمون میاد تو ناودون
جای جبر، توی کلاسا درس عشق میشه برپا
رسم تنبیه میشه تعطیل، امتحانا میشن آسون
واسه دعوا نمیاد اما بدونن اهل دعوا:
دعوا با مرد قدیمی هیچ موقع نبوده آسون
اونایی که آسوپاسن از یقهگیری خلاصن
اونارو که ناسپاسن مینشونه سرجاشون
ای خدا به حق مردیش نبینه هیچکسی نارو
نباشه یه دل شکسته، نباشه یه مو پریشون
مثِ فردای قیامت، یادتون نره جماعت!
یه روز اون مرد قدیمی برمیگرده توی میدون
دنیای بی تو زخم چرکینی ست بی درمان
ای نوش دارو! ای شفا! ای آخرین مرهم!