جای پر پروانه بر دیوار مانده
يكشنبه, ۲۳ اسفند ب.ظ
این غزل را سعی کردم به عنوان روضه و مرثیه از زبان فرزندان حضرت فاطمه زهرا (سلامالله علیها) بنویسم.
دست نوازش می کشد غم بر سر ما
آخر اجابت شد دعای مادر ما
سر میگذارم بر سر سجادهاش باز
یارب! چرا شد سایهاش کم از سر ما؟
عطرش نرفته همچنان از یادِ گلدان
یاسِ شبیهِ شاخۀ نیلوفرِ ما
هجده بهار از عمر او نگذشت و اکنون
در خاک خوابیده گلِ پیغمبرِ ما
او سایهسار مهر بود و آیۀ عشق
طوبای عرش و سروِ سایهگستر ما
*
آن روز قرآن سوخت بین رحل و کشتند
آیات حق را، بین دیوار و در ما
جای پرِ پروانه بر دیوار مانده
دیدی چه آوردی زمانه بر سرِ ما؟
کم بود آیا رفتنِ زهرا؟ خدایا!
دفنِ شبانه شد عزای دیگرِ ما
میگرید اینجا هرکسی، هرچند دلسنگ
چشمش میافتد تا به چشمانِ تر ما
ای کورها! دیدید بینِ خون و آتش
قربانیِ جهلِ شما شد مادرِ ما؟
باید خدا را شکر میکردید، کز صبر
شد بسته دستِ انتقامِ حیدرِ ما
***
فهمید می میریم، پس آغوش واکرد
یکبارِ دیگر در وداعِ آخر ما :
دستِ نوازش میکشد خود بر سرِ ما
بارِ دگر با مهربانی مادر ما ...
حالا که روز شهادت است یادآوری کنم: یکی از محبوبترین و ماندگارترین نوحهها برای حضرت زهرا نوحۀ «سلام من به مدینه» و «مدینه شهر پیغمبر» حاج منصور ارضی است. در وبلاگ قبلیام درموردش نوشته بودم که با خرابی بلاگفا از بین رفت. اما در وبلاگ پشتیبان دوباره گذاشتمش. اگر گوش ندادید حتما گوش کنید یکبار و اگر گوش دادید بازشنویاش در چنین روزی کمارزش نیست: «سلام من به مدینه | مدینه شهر پیغمبر»