قابی سزاوار چهل سال هنر انقلاب
(بازدیدی از پنجمین جشنواره هنر مقاومت و مروری
بر نقاط قوت و ضعفش
به روایت حسن صنوبری)*
میخواهم از طرف عالم ادبیات و شعر، از
عالم تجسمی و گرافیک تشکر کنم:
هر کو نکند فهمی زین کلک خیالانگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
4 تا 24 بهمن، خیابان حجاب تهران شاهد
رویداد مهمی در عرصه هنر کشور بود. رویدادی که به سختی میتوان برای آن نظیری پیدا
کرد.
در جشن 40 سالگی انقلاب از خیلی از نهادها،
تشکلها، چهرهها و هنرهای ایرانی انتظارات زیادی وجود داشت که عموماً برآورده نشد.
از طرفی رسانهها، نهادها و دولتهای بیگانه و ایرانیستیز جوری برای این 40 سالگی
ما، برنامه و همایش و پرونده ویژه کار کرده بودند که انگار جشن 40 سالگی انقلاب آنهاست!
بنابراین اگر بگوییم «پنجمین جشنواره هنر مقاومت» تنها تلاش و رویداد مؤثر برای گرامیداشت
و پرداختن به چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی است، در حق آنهمه تلاش خارجی ستم کردهایم!
اما در میان رویدادهای داخلی و گروههایی
که دوستدار ایران اسلامی هستند، این جشنواره هم از لحاظ کمیت و هم کیفیت جایگاهی کمنظیر
داشت. به عنوان یکی از ساکنان عالم ادبیات، دوست داشتم جشنواره شعر فجر ما هم در
40 سالگی انقلاب به همین زیبایی و شکوه میبود یا اینکه دستکم نهادهای مرتبط ادبیات
فراتر از یک شب شعر ساده، کارهای درخشانتری برای 40 سالگی انقلاب انجام میدادند.
اما ویژگیهای پنجمین جشنواره هنر مقاومت
چه بود که تا این حد به نظر امثال بنده و خیلی از مخاطبان هنر ارزشمند و درخور تقدیر
بود؟
نخست: در این جشنواره دیدیم که چهرههای
پیشکسوت گرافیک و تجسمی کنار جوانهای این عرصه بودند و با همدیگر این رویداد مهم هنری
را رقم زدند. از استادان بزرگی چون مسعود نجابتی -که فروتنانه و نجیبانه برای این رویداد
مهم قبول مسئولیت کرده و پا پیش گذاشته- یا سید مسعود شجاعی طباطبایی کاریکاتوریست
بینالمللی، یا حسن قائدی عکاس سرشناس، یا زندهیاد احمدرضا دالوند -که تا نیمه کار
با این جشنواره همراه بود و درگذشت ناگهانیاش اجازه همکاری بیشتر را نداد- گرفته تا
انبوه جوانان خلاقی که بار هنر ایرانی در رشتههای گوناگون آن بر دوش آنهاست، در
این جشنواره حضور داشتند.
دوم: این جشنواره یک جشنواره ملی بود، نه
یک جشنواره تهرانی. از این جهت که شاید حدود 20 کارگاه هنری جدی و موفق در سراسر کشور
برایش برگزار شد و هنرمندان بسیاری درگیرش شدند.
سوم: این جشنواره، جشنواره محدود و بستهای
نبود و بیشتر هنرهای تصویری و تجسمی قدرتمند و فعال امروز در آن نمایندگی شدهبودند،
هنرهایی مثل: «پوستر و تبلیغات شهری»، «نقاشی دیجیتال»، «تایپوگرافی»، «عکس»، «تصویرسازی»،
«کارتون»، «پرچم و کتیبه»، «طراحی صنعتی» و «گرافیک متحرک». (البته واژه هنر شاید واقعاً
فراگیرتر از این مصادیق باشد، چه اینکه شعر و موسیقی هم هنر هستند.)
چهارم: این جشنواره یک برنامه پیرمردی یا
صرفاً استادپسند و نخبهپسند نبود؛ همچنین یک برنامه مبتذل و عوامفریبانه برای پرکردن
گزارش و بیلان کاری یک مدیر. در سیاستگذاری این جشنواره بین سلیقههای هنری و پسند
عمومی تا حد زیادی جمع شده بود و در نتیجه آثار بسیار کاربردی، مردمی و در عین حال با اسالیب و استانداردهای بالای
هنری هم خروجی کار بودند.
این چهار ویژگی مهم سبب شده بودند پنجمین
جشنواره هنر مقاومت تفاوتهای بسیاری با چهار جشنواره پیشین داشته باشد. مهمترین این
امتیازها همین نکته است که پسند جشنواره دیگر محدود به جامعه مخاطبانی اولیه نبوده
و صدای این جشنواره به گوش مخاطبان بسیار بیشتری رسید. امتیاز دیگر نیز افزایش دو عنصر
جذابیت و مردمی بودن آثار بود. کارهایی که در این جشنواره به نمایش درآمدند قابلیت
عمومیشدن و دیدهشدن بسیاری دارند چون برای مخاطب امروز و مسائل امروز حرف برای گفتن
دارند. برای مثال در بخش «تایپوگرافی سرودهها و ترانهها» طرح بسیار جذاب و بانشاط
«حمیدرضا قربانپور» را هر هنرمند و هر نوجوانی میپسندد و تیشرتی که با آن طرح همراه
شده بود بهنظرم قابلیت فروش بالایی دارد. در بخش «طراحی صنعتی» بازیای را که «صادق
کمیلینژاد» برای کودکان و نوجوانان طراحی کرده بود، هر مسلمان و هر دوستدار معماری
و نقوش ایرانی اسلامی دوست دارد برای فرزندش بخرد. نهتنها آثار حوزه طراحی صنعتی
مثل همین بازی، یا چتر یا کوله هنری طراحیشده، بلکه آثار دیگر بخشهای جشنواره هم
تا حد زیادی قابلیت تجاریسازی و حضور جدی در بازار و رقابت اقتصادی دارند؛ با اینکه
مبتنی بر ارزشها و زیباییهای فرهنگی ایران اسلامی هستند. یا در بخش «پوستر و تبلیغات
شهری» بسیاری از آثار تولید شده در صورت استفاده شهرداریها قطعاً مورد پسند عموم مردم
قرار میگیرند و تأثیر بسیار زیادی در احیای روحیه و نشاط ملی و احساسات حماسی، انقلابی
و امیدوارانه ایرانی دارند. مثل سه بیلبوردی که «سمیه صاحبی» با موضوع مطالبهگری در
عرصه عدالت و اقتصاد طراحی کرده بود و در نمایشگاه افراد زیادی را به تحسین و تشویق
برمیانگیخت؛ یا پوستر فانتزی و نوجوانانه «امیررضا صباحیفر» که با تلفیق دو ژانر
طنز و حماسه، میتواند در فضای دانشآموزی بسیار تأثیرگذار باشد؛ یا پوستر سهگانهای
که «خدیجه احمدی» با عنوان «رؤیای کودکیام را ساختم» که به موضوع مهم نسبت رؤیا و
امید با تمدن و پیشرفت ایرانیان پرداخته، یا پوستر انتقادی «زینب ربانیخواه» با طرح
اسکناس 20 تومانی که پیش از جشنواره هم منتشر و معروف شده بود و یا پوستر سهگانه و
سریالی «محمد شکیبا» با نقشآفرینی رئیسجمهورهای آمریکا!
همچنین است بسیاری از آثار تولیدشده در
بخش «نقاشی دیجیتال» بویژه آثار افرادی چون «مجید صابرینژاد»، «حسین صافی»، «امیرمهدی
گلمحمدی» و «زهرا زرینپور» که در صورت استفاده در فضاسازیهای شهری، حس و حال خوب
و بینظیری را برای شهروندان رقم خواهند زد. همچنین است آثار درخشان بخش «تصویرسازی»
مثل کارهای خانمها «زینبمحمدی»، «منصوره محمدی» و آقایان «بهرامارجمندنیا»، «سید
حسامالدین طباطبایی» و «حمیدرضا قربانپور» که البته تفاوتشان با بخش قبلی این است
که شاید در ایام دهه فجر و برنامهها و آثار متناسب با تاریخ انقلاب بیشتر کاربرد دارند.
برای مثال در کار خانم منصوره محمدی با یک نگاه، کل ماجرای جلاد خونریز و بیخردِ دوران
پهلوی «ارتشبد ازهاری» و افاضاتش درباره «نوار» بودن شعارهای شبانه مردم ایران به بهترین
نحو پیش چشم مخاطب میآید. در بخش «عکس» هم با موضوع زنان ایرانی، عکسهای زیبای بسیاری
را دیدیم که در صورت استفاده در معابر عمومی و بویژه اماکن و محافل مخصوص به بانوان،
تأثیر مستقیمی بر بالا رفتن روحیه، امید و اعتماد به نفس زنان ایرانی دارد؛ بویژه آثار
عکاسانی چون «هدیه سلیمی»، «حامد ملکپور»، «نسرین عباسی»، «محمد دشتی»، «احمد ناجی»،
«جاوید نیکپور» و.... عکس با نشاط قهرمانی بانوان ورزشکار ما در رشته کبدی، عکس بانوی
ویلچرنشینی که در پل طبیعت تهران در حال پرواز دادن یک بادبادک رنگی است، عکس زن دلیر
و تفنگبهدوش قشقایی، عکس دختران شاد ایرانی که در قطار به اردویی فرهنگی میروند،
عکس بوسه یک ورزشکار سندرم داون بر چهره مهربان مادرش، از جمله تصاویر تحسینبرانگیز
این بخش بودند. آثاری که در این چهار بخش اخیر برشمردم به جز طراحی فضاسازی و زیباییسازی
شهری، در صفحهآرایی کتابهای درسی و بسیاری از فضاهای دیگر هم قابل استفادهاند.
از بخشهای مهم جشنواره بخش «کارتون» بود.
آثار بخش کارتون، عموماً بسیار خلاقانه، جذاب و مناسب و حال و روز امروز جامعه و کشور
ما بودند؛ بویژه آثار هنرمندانی چون «امیر انعامی»، «محمدباقر سواری»، «مهدی عزیزی»،
«محمود نظری»، «حامد مرتضوی»، «احسان گنجی» و... که در صورت انتشار درست میتوانند
بسرعت در فضای شبکههای اجتماعی مورد پسند قرار بگیرند. از «بخش کاریکاتور» بیشتر از
همه، کاریکاتور هنرمندانهای که «جابر اسدی» از چهره شاپور بختیار کشیده بود و تا حدی
کاریکاتور «محمد رضا دوست محمدی» از چهره اشرف پهلوی را پسندیدم. البته آثار این بخش
به نسبت بخش کارتون شاید جز در ایام دهه فجر کارایی خاصی نداشته باشند.
و اما یکی از مهمترین بخشها بخش طراحی
«پرچم و کتیبه» بود. هنری که در عصر انقلاب اسلامی خود را دیگر بار تجدید مطلع کرد
و در همین سالهای اخیر رشدی چندبرابر دهههای پیشین داشت. در پنجمین جشنواره هنر مقاومت،
طراحان ایرانی، تصاویر و نقشهای درخشان و زیبای فراوانی را تقدیم به هیئتها و دستههای
مذهبی و آیینی کردند. در این جشنواره میشد نمونهای از بالا رفتن کیفیت بصری هیئتهای
جوانان ایرانی در سالهای اخیر را مشاهده کرد؛ بویژه با آثار هنرمندانی چون افهام مشهور،
مجتبی حسنزاده، دانیال فرخ، مهدی دقیقی، سمیه صاحبی، ریحانه سجادی، آزاده قربانی،
محبوبه جوادی پور، منصوره جوادیپور، مریم سادات موسوی، فاطمه سادات موسوی، سیدعلی
حجازی و....
تصویر و کلمه دو ابزار بینظیرند برای جاودان
شدن افکار، اندیشهها، ادیان و تواریخ. با مرور تاریخ هنر دینی میبینیم مسلمانان بیشتر
در کلمه و مسیحیان بیشتر در تصویر موفق بودند. درحقیقت شعری که در سنت ایرانی اسلامی
وجود دارد در هیچکجای عالم وجود ندارد. اما اهمیت پنجمین جشنواره هنر مقاومت اینجاست
که قابی زیبا و ستودنی از هنر تصویرگری ایرانیان و مسلمانان پیش چشم مخاطبان گذاشت
که به افزایش باور درونی و اعتماد به نفس ملی و آیینی خواهد انجامید.
و باز به عنوان یکی از ساکنان کوچه ادبیات،
این جشنواره را همچنین به خاطر همنوازیهای زیبای کلمه و تصویر میستایم. خوش به حال
سطرها و سرودههایی که در این نقوش و قابها نشستند و ماندگار شدند.
و اما مهمترین کاستیهای این رویداد به
یادماندنی به نظرم در سه بخشِ مانور رسانهای، تکشهری شدن نمایشگاه و نیز برنامهریزی
مراسم اختتامیه بودند. به ویژه بخش رسانه و مراسم اختتامیه دو ویترین مهم جشنواره بودند
که اگر زیباتر و حسابشدهتر بودند به مراتب تاثیرگذاری جشنواره را هم افزایش میدادند.
گمان میکنم برای مراسم اختتامیه از طراحی دکور سالن اختتامیه، تا موسیقی و مداحی انتخابی،
تا مجری، تا میهمانان سخنران، تا کلیپها برنامهریزی خاصی انجام نشده بود و آنهمه
ذوق و خلاقیتی که در طی جشنواره شاهدش بودیم در این مراسم غایب بودند . تیم رسانه و
روابط عمومی جشنواره هم عملکرد بسیار ضعیفی داشتند. نماد مدیریت رسانهای حرفهای یک
رویداد فرهنگی این نیست که ما چهره مدیر رسانه و روابط عمومی جشنواره را مدام در رسانهها
ببینیم. بلکه رسانه و روابط عمومی یعنی تا جایی که میشود خودمان کمرنگ شویم و ارتباط
مردم با کارها و آثار را افزایش بدهیم. برعکس این جشنواره. من عکسهای متعددی از مدیر
روابط عمومی دیدم ولی همین الان اگر برویم در سایت اصلی جشنواره (به نشانی www.festivalart.ir)
و بخش گالری و گزارش تصویری را بازکنیم یک مطلب و یک عکس هم از نمایشگاه پیدا نخواهیم
کرد و این فاجعه است. فاجعه است که از چنین رویداد تصویری و تجسمی بزرگی یک گزارش تصویری
هم حتی در سایت اصلی نباشد. یا اینکه در همین سایت، همه اخبار بهجای فرمت متن با فرمت
عکس منتشر شدهاند؛ امری که هر رسانهایِ مبتدی هم میداند یک افتضاح است در عالم خبر.
چون ما اصلا تیم رسانه و سایت و روابط عمومی را برای پخششدن و عمومیشدن اخبارمان
میخواهیم؛ بعد بیاییم سایت را طوری طراحی کنیم که کسی نتواند از اخبارش استفاده کند؟!
(انگار که سایت ما یک سایت کتابخوانی یا شخصی باشد) و خیلی نکات دیگر که از حوصله
این متن بیرون است.
از طرفی واقعاً حیف است که چنین رویداد
کشوری و ارزشمندی فقط محدود به نمایش در پایتخت و در محدوده زمانی دهه فجر باشد. اگر
جای مسئولان این رویداد یا دیگر مسئولان فرهنگی کشور بودم، مراسم اختتامیه و داوری
برگزیدههای جشنواره را افتتاحیه نمایش این آثار در سراسر کشور قرار میدادم، تا جشنوارهای
که در ورودیهایش ملی و فراتهرانی بود، در خروجیهایش هم ملی و فراتهرانی شود. البته
همین حالا هم دیر نشده است.
*منتشر شده در روزنامه قدس (صفحه ادب و هنر «قدس زندگی» دوم اسفند 1397)