روزنامه صبح نو/سیدحسام الدین حسینی: شعر گفتن برای اهل بیت (علیهم السلام) بسیار دشوار است. شعر گفتن برای اربعین دشوارتر است. پیادهروی اربعین در سالهای اخیر میدان مناقشههای بیپایانی از روایتهای متناقض بوده است. عدهای آن را یک آیین صرفاً مذهبی و عراقی میدانند و عدهای دیگر آن را یک اتفاق بزرگ سیاسی. در میان چنین معرکهای حسن صنوبری یکی از شاعرانی است که خطر این راه را به جان خریده و برای اربعین نوحههای مختلفی سروده است. صنوبری شاعری بیرون دستهبندیهای ذهنی ماست. او معتقد است هنر تنها باید راوی زیبایی باشد و همزمان همه شعرهایش وفادار به زمانه و آرمان زمانهاش است. در ایام منتهی به اربعین حسینی با او که از شاعران جوان و خوشنام کشور است درباره سرودن برای اربعین و سرودههای اربعینیاش گفتوگو کردهایم.
آقای صنوبری خوب است پیش از ورود به فضای نوحههای اربعینی کمی درباره سلیقه و نظر شما درباره اصل نوحهسرایی صحبت کنیم. شما از منتقدان سبکهای تازه مداحی هستید و آنها را غیراصیل میدانید. شما اصالت را چطور تعریف میکنید؟ در واقع چطور میشود نوحهها را به اصیل و غیراصیل تقسیم کرد؟
اصالت در هر بعد هنری با رجوع انسان به خودش شروع میشود. انسانی که هنوز پخته نشده است و درکی از جهان ندارد مدام چشم به بیرون از خودش دارد. او مدام تلاش میکند از دیگران پیروی کند. چنین انسانی هیچوقت اصیل و عمیق نمیشود و نمیتواند چیز تازهای به جهان اضافه کند. او در موجها و مدها و جوهای مختلف زندگی میکند و هضم میشود. هر حرفی میزند تکراری و کلیشهای است. چنین انسانی اصیل نیست. اما انسانهای تأثیرگذار ابتدا به خودشان نگاه میکنند. چنین انسانی به خودش میگوید که من با دیگران فرق دارم. وقتی کسی چنین نگاهی داشته باشد آن وقت به خودش رجوع میکند. آنچه من درباره نوحه گفتهام هم ناظر به همین تقسیمبندی است. آن نوحههایی که من نقد میکنم نوحههایی هستند که فکری پشتشان نیست و صرفاً سوار بر یک جو و هیجان حرکت میکنند. مثلاً سبکی که من اسمش را گذاشتم مداحی نئوتهرانی، یک دفعه باب میشود بلافاصله عده زیادی باخود میگویند ما هم از این موج عقب نیفتیم. حالا اساس این سبک چیست؟ تلفیق نوحه با برداشت منفعلانهای از موسیقی پاپ غربی. روگرفتی است از شوها و پارتیها و موسیقیهای متناسب با چنین فضاهایی. اگر پنجاه سال دیگر یک پژوهشگر موسیقی از اسپانیا یا انگلیس بخواهد درباره سبک نوحههای ما تحقیق کند، میبیند با کپی ضعیفی از مبتذلترین موسیقیهای خودشان مواجه است. چنین موسیقی ارزشی نخواهد داشت. اما اگر همین پژوهشگر به سراغ نوحه مرحوم بخشی، حسین فخری یا مرحوم سعادتمند و... برود و آنها را گوش کند میگوید این آن چیزی است که ما نداریم و متعلق به خودشان است. این تبلور اصالتی است که از آن صحبت کردم.
شعر گفتن برای اربعین در زمانه ما بهنحوی یک کنش سیاسی معنا میشود. شاید پنجاه سال قبل چنین معنایی نداشت اما امروز اینگونه است. از طرف دیگرشان هنر جدا کردن ما از امور روزمره و بردن به ساحتی متعالی است که اسیر تقویم و روزمرگی نیست. شما این تناقض را در شعر گفتن برای اربعین چطور رفع میکنید؟
تناقضی که شما از آن صحبت میکنید زاییده زاویه دید است. ما اسیر سنت تقسیمبندی کردن همه امور هستیم که از دوران ارسطو تا امروز کشیده شده است. ما تلاش میکنیم همه چیز را تقسیمبندی کنیم تا راحتتر به آنها دست پیدا کنیم. اما واقعیت این است که بسیاری از چیزهایی که ما در ذهن تقسیمبندی میکنیم در واقع یک چیز است. ما به زور سعی میکنیم آنها را از هم جدا بکنیم. شعر اربعین و کلاً هر شعر آیینی و اساساً هر چیز مربوط به دین، امکان ندارد با سیاست و زیست اجتماعی بیگانه باشد. دین برنامه جامعی برای همه ساحتهای زندگی است. مشکل این جاست که کسانی این جامعیت را درک نکردند و هر کدام قسمتی از آن را گرفتند. هنری که حضرت امام خمینی (ره) داشتند و آنچه در عصر ایشان رقم خورد، جمع بین همه این ساحات دین بود. ذیل چنین تفکری اگر در شعر اربعین من هیچ حرف سیاسی هم نزنم، دارم کار سیاسی انجام میدهم. هر شعر برای امام حسین(ع) بگویم و اشاره مستقیمی هم به سیاست نکنم در واقع شعر سیاسی گفتهام. از طرف دیگر هم، اساساً کار سیاسی این است که برای امام حسین (ع) شعر بگوییم. در فلسفه هنر هم همین است. عدهای میگویند هنر برای هنر خیلی مسخره است. هنر باید در خدمت مسائل اجتماعی و سیاسی باشد. من این را نمیفهمم. من معتقدم اگر هنر برای هنر واقعاً برای ما معنا شود و زیبایی به ما هو زیبایی برای ما اصالت پیدا کند ما هرگز از دین و معنویت فاصله نمیگیریم. ما معتقدیم که زیبایی محض خدا است. هر چیزی که نسبتی با زیبایی پیدا کند به سمت خدا و اهل بیت (ع) میرود. اینگونه است که هنر و تعهد با هم جمع میشوند. در واقع پنجاه سال پیش هم شرایط همین بود اما ما فهمش را نداشتیم. امام خمینی (ره) این فهم را برای ما ایجاد کرد.
با توجه به آنچه درباره هنر و شعر گفتید چه شد که به سمت شعر گفتن برای اربعین رفتید؟
به نظرم هر نوع شعر گفتنی خیلی «چرابردار» نیست. برای اربعین شعر گفتم چون نمیتوانستم نگویم. من که شاعری ضعیفی هستم اما اگر از یک شاعر خوب بپرسید که چرا شعر میگویی، مثل این است که بپرسید چرا گل عطر دارد؟ ما که با شعر مأنوس هستیم شعر برایمان تبدیل به زبان اندیشهمان شده است. وقتی به چیزی فکر میکنیم و میخواهیم آن را بیان کنیم تبدیل به شعر میشود.
وقتی برای اربعین شعر میگویید به چه چیزی فکر میکنید؟ گاهی خاطرهای باعث بسته شدن نطفه شعر در ذهن شاعر میشود گاهی یک عکس. منبع الهام شما در شعر گفتن برای اربعین چیست؟
هرگاه میخواهم شعر یا نوحهای برای اربعین بگویم به این فکر میکنم که الان نمیفهمیم اربعین چیست. مخصوصاً نسل من که تا قد کشیدیم دیدیم صدام سقوط کرد و اربعین و راه کربلا باز شد. واقعاً نمیفهمیم و بدون هیچ معرفتی میرویم، مثل یک گردش و اردوی ساده. من به آن همه عاشقی فکر میکنم که قبل از ما این مسیر را تا لب مرز میآمدند و نمیتوانستند بروند. به خاطر دارم که داییام و مرحوم ابوترابی و جمعی از رزمندگان یک برنامه «حرم تا حرم» داشتند در دوره صدام. از تهران پیاده میرفتند تا مرز خسروی. پیاده روی اربعینی آنها تا آنجا بود چون مرز بسته بود. به لب مرز میآمدند که الان باز است و میلیونها نفر در امنیت از آن عبور میکنند. اینها با دلشکستگی به آنجا میرفتند و اقامه عزا و زیارت میکردند و برمیگشتند. ما الان در یک فرصت شگفتانگیز هستیم و هر گاه میخواهم شعر یا نوحه بگویم به آنها فکر میکنم. خیلی از آنها شهید شدند و رفتند و آقای ابوترابی که اصلاً نرسید به بازشدن راه اربعین ولی آنقدر این راه را با عشق آمدند تا راه باز شد. این بزرگترین انرژی و منبع الهام من در شعرها و نوحههایم است، در کنار تصور کودکان و فرزندان امام حسین که زمانی با شرایطی هزاران برابر دشوارتر روزگاری این جادهها و بیابانها را پیموده بودند.
بعضی از نخبگان معتقدند ما دو نوع اربعین داریم؛ یکی اربعین ایرانی و دیگری اربعین عراقی. نظر شما درباره این دوگانهای که در این سالها درباره پیادهروی اربعین شکل گرفته است چیست؟ آیا این دوگانه در شعر اربعین هم وجود دارد؟
ما فقط یک اربعین حسینی داریم و کسانی که باور و اعتقاد دارند به فلسفه اربعین و حرکت امام حسین(ع) این را میفهمند. اربعین یعنی حرکت به سمت امام (ع) و اینکه دیگر نمیگذاریم این اتفاقی که برای سیدالشهدا افتاد برای امام زمان(عج) تکرار شود. نه که ایرانی و عراقی، شیعه و سنی هم ندارد. مختص مسلمانان هم نیست. هر کس این شعور را داشته باشد که وقتی ببیند بهترین آدم و انسان روی زمین را میخواهند از بین ببرند و حتی بچه شیرخوارش را تشنه بکشند، او مظلوم است و طرف مقابل ظالم، اربعینی است. این فرهنگی است که فراتر از اسلام و شیعه و سنی است. یک گروه از کسانی که مدام این تقسیمبندیها را انجام میدهند کسانی هستند که دوست دارند همیشه ما به جان هم بیفتیم و با هم کشتی بگیریم که طبیعتا از سوی بعضی سرویسهای امنیتی است. این فتنه عرب و عجم را دانشآموز من هم با یکبار دیدن سریال مختارنامه میفهمد. یک بخش هم حساسیتهایی است که نخبههای خودمان دارند، درباره حساسیت این گفتگوی فرهنگی. این حرف درست است که ایرانیان وقتی میخواهند اربعین بروند نباید فضای عراق را نابود کنند. این حرف درست است که ما باید احترام بگذاریم به فرهنگ و موکبداران اربعینی عراق، اما نباید آنقدر افراطی شود که ما ایرانی نباشیم و عراقی باشیم. برادر عراقی من یک هنر دارد و من ایرانی هم یک هنر، باید این دو را در کنار یکدیگر گذاشته و از همدیگر چیزهایی یاد بگیریم. سالهای گذشته دیدم یک روحانی در یکی از مواکب بزرگ ایرانی چقدر وقت میگذاشت برای ارتباطگرفتن و بدهبستانهای مختلف با موکبهای عراقی همسایه. اگر همه این شعور را داشته باشند اضطرابهای بعضا درست نخبگان هم حل میشود.
شعر کارکردش این است که نتایج تفکر را خلاصه کند و سعی کند با همه مخاطبان تفکر را تقسیم کند. وظیفه ما این است که همه ابعاد اربعین را منتقل کنیم. هم بعد عرفانی و سیاسی و هم بعد همزیستی مسالمتآمیز و ارتباط فرهنگی را در شعرها بیاوریم و کاری کنیم مخاطب به آن فکر کند و نتیجه فقط احساس نباشد. دین احساسی صرف دین درونتهی است، مثل دین عقلی صرف که هیچ ارزش و ماندگاری ندارد. یکی از اتفاقهای مهمی که در حوزه شعر اربعین افتاده است، نوحه عربیای است که آقای میثم مطیعی خواندند. همان نوحه «انتم الشرفا، انتم الکرماء». آن سالی که خواندند جوابش نیامده بود ولی امسال آمد و ما دیدیم که چند مداح عراقی جواب آن را دادند. یعنی حالا که تو قدردانی میکنی ما هم از شما قدردانی میکنیم. این یکی از مهمترین کارکردهای هنر است که به هم بگوییم که دوست داریم همدیگر را. ما تا حدی توانستیم در نوحههای اربعینی بگوییم به برادران عراقی که دوستشان داریم و بخش زیادی از این را محبت در گوشهگوشه راهپیمایی اربعین میبینیم که بین ایرانیها و عراقیهاست. خیلیوقتها که میخواهیم از موکبهایشان برویم هم ما گریه میکنیم و هم آنها. بین مردمی که در آغوش هم گریهکردهاند هیچ سرویس امنیتی و موج رسانهای نمیتواند جدایی بیندازد.
این نوحه یکجورهایی ادامه، یا نسخۀ کناری نوحۀ قبلی است
چه رازی
در این گوشهی بیقرار صحراست؟
که هرسال
زمان اربعین قیامت اینجاست
از این خاک
خدا چه میخواست؟
هنوز آید صدای گریهی کودکان از اینجا
هنوز آید صدای نالهی کشتگانِ صحرا
پیامی دارد این خاک به کل دنیا:
آبروی افلاک
شد کشته در این خاک
***
در این خاک
به هرسو ردی از عبور مهدی است
سراسر
جهان منتظر ظهور مهدی است
زمانِ
حضور مهدی است
ندانم کی به پایان میرسد آخر این جدایی؟
پناه و رهبر مستضعفانِ جهان کجایی؟
توای خورشید تابنده کی میآیی؟
دارم با توعهدی
لبیک یا مهدی
نوحه واحد شب نهم صفر 1397 با صدای دکتر میثم مطیعی
نغمهپردازی: اکبر شیخی / شعر فارسی: حسن صنوبری / شعر عربی: احمد حسن الحجیری
دوباره
دلم راهی اربعینِ مولاست
پیاده
در این جاده قدمزدن چهزیباست
درایندل
دوباره غوغاست
به یاد کودکانی که گذشتند از این بیابان
روم افتان و خیزان، تشنهلب، رویوموپریشان
به یاد خاطراتِ همه شهیدان
من در هر دو دنیا
میمانم با مولا
***
و یکروز،
سواری از همین جاده میآید
میآید،
که روزنی به آسمان گشاید
بدانید،
که او میآید
بگیرد انتقامِ غنچههای به خون تپیده
ز دستی که گلوی کودک ششماهه بریده
دراین شب عاقبت میدمد سپیده
دارم با تو عهدی
لبیک یا مهدی