۰۴
ارديبهشت
چهاردقیقهوبیستوهشتثانیه از یک خاطرهٔ خوب
(ثبت تجربه شرکت در یک #هیئت_خانگی)
میلاد حضرت علیاکبر (علیه السلام) به یک هیئت خانگی دعوت شدیم. پیش از این بسیاری از دوستانم ما را به هیئتهای خانگیشان دعوت کرده بودند ولی به خاطر تعدد گرفتاریها عموما توفیق شرکت نبود. اینبار اما به لطف خدا توانستیم میهمان برنامۀ داستاننویس فرهیخته آقای #مجید_اسطیری و همسر محترمشان باشیم. تجربۀ حضور در این هیئت را در سه بخش گزارش و بررسی میکنم: محتوا + پذیرایی + آدمها.
1.محتوا:
پیشفرض: به نظر من محتوای یک مجلس میلاد اهل بیت (علیهم السلام) هم باید مبتنی بر معنویت باشد هم شادی. اولی نباشد ابتذال است و دومی نباشد انجماد.
روایت: بار اصلی محتوایی جلسه بر دوش یک مداح جوان بود. ایشان ابتدا #حدیث_کسا میخواندند؛ خیلی هم خوب و حرفهای. بعد یک شعر بلند خواندند، گمانم یک مربع ترکیب یا ترجیعبند امروزی بود؛ خوانششان از متنشان بهتر بود. تکوتوک بیت زیبا. مشخص بود شعر در دو دهۀ اخیر سروده شده. سپس یک سرود یا #مولودی خواندند که خیلی خیلی زیبا بود. هم اجرا هم نغمهپردازی هم صدا. من بخشهاییش را با گوشی ضبط کردم، اما نمیدانم بهخاطر کیفیت ضبط موبایلی یا فاصلۀ گوشی همراهم از مداح یا هردو؛ ولی بالاخره حق صدایشان در این قطعه ادا نشده. (دو برش زدم: نسخۀ یکدقیقهای در مطلب قبل بود و نسخۀ چهاردقیقهوبیستوهشتثانیهای را همراه با حواشیاش در تلگرام میگذارم)
مخصوصا صمیمیت، بیتکلفی و روحیۀ خوب مداح وقتی به هنر و توانمندی موسیقاییاش افزوده میشد انرژی مثبت جلسه را چندبرابر میکرد. از طرفی توجه کنید مخاطبان مستقیم او در اتاق چهارپنج نفر بودند، ولی مداح طوری از حنجره و هنر خود مایه میگذاشت که انگار دارد برای پانصدنفر میخواند. فردای جلسه وقتی نام مداح را از آقای اسطیری پرسیدم، دانستن اسم کوچکش، یک حس خوب دیگر را برایم آورد: #علی_اکبر_سیاح.
2.پذیرایی:
پیشفرض: به نظر پذیرایی یک هیئت خانگی حتما باید سه ویژگی داشته باشد: اولا ساده باشد، ثانیا خوشمزه باشد ثالثا: ته دل آدم را بگیرد. دو مورد دوم برای این است که مخاطب هیئت کیف کند از پذیرایی و مورد اول هم به این خاطر است که میزبان و میهمان هردو جرات کنند باز هم هیئت بگیرند؛ هم به این خاطر است که مجلس محبان امام علی (ع) به مرور درگیر تجملاتی نشود که کمکم شبیه به مجلس محبان معاویه شود!
روایت: پذیرایی اولیه چای با شیرینی میکادو بود. میکادویی که انقدر خوب بود مثل میکادوهای بچگیمان بود. تا حدی که پرسیدم از کجا خریدید و معلومم شد همسر آقای اسطیری خودشان درست کردهبودند. بعد از مراسم مولودیخوانی سفرۀ شام را چیدند. سالاد الویه در دیس (با تزئینات خیارشور و گوجه و هویج به شکل گلدرآمده و...) + نان ساندویچی + ظرفهای خیارشور و گوجۀ برشخورده + دو مدل آبمیوۀ گازدار خانواده. واقعا شام دلچسبی بود و اگر مداح سر شوخی را با من باز نمیکرد حتی بیشتر هم خورده بودم. تاکید میکنم الویه خانگی و هنرمندانه و همراه با ظرافت درست شده بود و میشد خالیخالی هم چشید و خوردش. یعنی از آن اولویههایی نبود که در ساندویچیها بعضا شاهدیم مقدار زیادی مایونز و سیبزمینی و تخممرغ را در تشت پاکوب میکنند و شدت بوی مایونز یا گاه تخممرغش انسان را از هرچه اطعمه و اشربه سیر میکند.
3.آدمها:
پیشفرض: به نظرم در هیئت خانگی سنخیت باید 50% باشد. نه صفر خوب است نه صد. اگر صد باشد دیگر هیئت نیست. همان تجمع خانوادگی یا کاری یا میهمانی دوستانه است. صفر هم باشد اتفاقات زیادی نمیافتد. به نظرم بیشتر از اینکه آدمها باهم آشنا باشند خوب است قابلیت آشنایی داشته باشند.
روایت: بنا به محدودیت جا طبیعتا آدمها محدود بودند. اما متنوع. همچنین هیئت تکجنسیتی نبود و این خودش حسن مهمی است. حدودا مشخص بود تعداد آقایان کمتر است. من که وارد شدم در اتاق پنج نفر بودند. یکنفر مداح. یکنفر میزبان. یکنفر پدر و یک نفر برادر. یعنی مثل خودم فقط یکنفر بود. بعد از من دو نفر دیگر هم آمدند. کلا شدیم هشتتا مرد که چهارتایمان مستمع و میهمان محض بودیم. یعنی نه فامیل بودیم و نه کارکرد داشتیم. محدودۀ سنی هم بین برادر میزبان و پدر محترمشان بود. یکدست و یکسن نبودیم. همچنین شغلها هم. از نویسنده و شاعر تا شغل آزاد تا کارمند تا مدافع حرم در این جمع محدود بود. زود گرم گرفتیم و حسهای خوب رد وبدل شد. ولو حرفهای مشترک زیادی ظاهرا نداشتیم. البته از دور مشخص بود خانمها بیشتر از ما گرم شدند و صمیمی.
این سه فاکتور سه فاکتور مهم هستند در هیئت خانگی اما همۀ فاکتورها نیستند. فاکتورهای مهم دیگری چون «مدیریت کودکان و نوجوانان»، «مکانیابی و مکانشناسی برای اسکان میهمانان» و... هم هستند که از حوصلۀاین نوشتار خارجاند.
برآیند کلی: وقتی از این هیئت میآمدیم بیرون هم خیلی حالمان خوب بود و خیلی خوشحال بودیم، هم کیف کرده بودیم و خاطره ذخیره کرده بودیم و هم خیلی دلمان میخواست خودمان هم همینجوری هیئت بگیریم و باز هم در چنین هیئتی شرکت کنیم.
پیشفرض: به نظرم در هیئت خانگی سنخیت باید 50% باشد. نه صفر خوب است نه صد. اگر صد باشد دیگر هیئت نیست. همان تجمع خانوادگی یا کاری یا میهمانی دوستانه است. صفر هم باشد اتفاقات زیادی نمیافتد. به نظرم بیشتر از اینکه آدمها باهم آشنا باشند خوب است قابلیت آشنایی داشته باشند.
روایت: بنا به محدودیت جا طبیعتا آدمها محدود بودند. اما متنوع. همچنین هیئت تکجنسیتی نبود و این خودش حسن مهمی است. حدودا مشخص بود تعداد آقایان کمتر است. من که وارد شدم در اتاق پنج نفر بودند. یکنفر مداح. یکنفر میزبان. یکنفر پدر و یک نفر برادر. یعنی مثل خودم فقط یکنفر بود. بعد از من دو نفر دیگر هم آمدند. کلا شدیم هشتتا مرد که چهارتایمان مستمع و میهمان محض بودیم. یعنی نه فامیل بودیم و نه کارکرد داشتیم. محدودۀ سنی هم بین برادر میزبان و پدر محترمشان بود. یکدست و یکسن نبودیم. همچنین شغلها هم. از نویسنده و شاعر تا شغل آزاد تا کارمند تا مدافع حرم در این جمع محدود بود. زود گرم گرفتیم و حسهای خوب رد وبدل شد. ولو حرفهای مشترک زیادی ظاهرا نداشتیم. البته از دور مشخص بود خانمها بیشتر از ما گرم شدند و صمیمی.
این سه فاکتور سه فاکتور مهم هستند در هیئت خانگی اما همۀ فاکتورها نیستند. فاکتورهای مهم دیگری چون «مدیریت کودکان و نوجوانان»، «مکانیابی و مکانشناسی برای اسکان میهمانان» و... هم هستند که از حوصلۀاین نوشتار خارجاند.
برآیند کلی: وقتی از این هیئت میآمدیم بیرون هم خیلی حالمان خوب بود و خیلی خوشحال بودیم، هم کیف کرده بودیم و خاطره ذخیره کرده بودیم و هم خیلی دلمان میخواست خودمان هم همینجوری هیئت بگیریم و باز هم در چنین هیئتی شرکت کنیم.
➕حواشی:
✓ثانیه 13: گمشدن ضربآهنگ به خاطر کمبودن حضار و همخوانان
✓ثانیه 23: پرتشدن حواس مداح به رفتوآمدجلوی در ورودی
✓ثانیه 59: آوردن استکان آب جوش توسط میزبان برای مداح و تعبیرش به «پاکت» توسط مداح
✓دقیقه یک و 35: آمدن یکی از میهمانان به اتاق و توقف در اجرا
✓دقیقه دو و 45: تقدیر ویژۀ مداح از نویسنده درآننیامدهایام بهخاطر خوب دست زدن و خوب تکرارکردن.