۰۴
آذر
روز مصاف، آرش و سهراب و رستمیم
با هرچه اختلاف، زمانی که با همیم
هم شهرزاد راوی افسانهها و هم
سلمان پاکزاد و شجاع و مصممیم
یک چشم اشک غربت و یک چشم اشک شوق
زیباترین یگانگی شادی و غمیم
شادند روز شادی ما عاشقان دهر
مایی که فخر مردم رنجور عالمیم
همراه ماست روح شهیدان این دیار
وقتی غیور بر سر پیمان و پرچمیم
در خون ماست قدرت ایران هرآنزمان
در خواندن سرود وطن قرص و محکمیم
زخمیم اگرچه بر جگر دشمن وطن
بر زخمهای هموطن خویش مرهمیم
در واپسین زمانۀ انسان، قسم به عشق
ماناترین ترانۀ حوا و آدمیم
آیا که راست جرات تهدید این دیار؟
اینک که ما دوباره شکوه مجسمیم
پیروزی است آخر این جنگ رنگرنگ
وقتی که: سبز و سرخ و سپیدیم؛ باهمیم
پن: به بهانه بازی درخشان ایران ولز