شب اول محرم قطعا نوشتن چنین متنی جزو علایقم نیست، اما با عنایت به اینکه یکی از وجوه قیام سرور آزادگان و شهیدان، نهی از منکر و طلب اصلاح برای فرد و جامعه بوده، این متن تقدیم میشود:
در یکی از این دو انتخابات اخیر با یکی از دوستان اصلاح طلبِ بیرون از عالم فرهنگ بحث میکردیم ایشان گفت «تو اگر اهل فرهنگ و هنری رئیسی کدام درد را در این حوزه درمان میکند؟»
گفتم «تقریبا هیچکدام»
گفت «یعنی مسئله تو فرهنگ نیست»؟
گفتم «مسئله اول من فرهنگ است ولی مسئله عمومی و نیاز ضروری امروز مردم ایران فرهنگ نیست.»
و گفتم «میدانم آقای رئیسی هیچ دستی در فرهنگ و هنر ندارد و هیچ دستیاری هم. آدمش را هم ندارد و نمیشناسد[1] اما ما در وضعیتی قرار داریم که من و امثال من باید علاقه شخصی خودمان را قربانی کنیم. چون خیلی عقبتر از این حرفهاییم. با جریانهایی طرفیم که یکی رسما وطنفروش و کارنکن است و دیگری هم شدیدا بسته و کارنشناس. در وضع فعلیِ رجال سیاسی کشور، رئیسی یک معدل قابل دفاع است و همین که بتواند کشور را از این وضعیت هرروز ضعیف و ذلیل شدن در برابر غرب نجات دهد ارزشمند است. نفس سلامت شخصیتی، مردمدوستی، دیگریپذیری، غیرت ملی و مجاهده (که شاید باید از بدیهیات برای یک مسئول ملی باشند) الآن در نامزدی جز این آدم جمع نیست که من بخواهم فرهیختگی و فرهنگشناسی و هنرشناسی (که اولویتهای ثانویهاند) را هم ملاک قرار دهم... »
- پایان گفتگو -
امید من این بود که رئیسی پس از به دولت رسیدن برود سراغ دفع کرونا، احیای دیپلماسی، مبارزه با فساد و نجات اقتصاد؛ و این میان نخبگان و خیرخواهان فرهنگ با تذکرها و راهنماییهایشان او را در عرصه فرهنگ و هنر راهنمایی کنند. اما آنچه در عمل از سوی دولت او شاهدیم بیشتر نوعی رهاسازی حوزۀ فرهنگ و هنر است و صرفا آرامنگهداشتن این عرصه تا موی دماغ دیگر عرصهها نشود. این مسئله را سکوت و یا غفلت و جهل عمومی فعالان حوزۀ فرهنگ نیز تشدید کرده است.
نداشتن راهبرد فرهنگی و عدم دخالت هوشمندانه در عرصۀ «مدیریت فرهنگی» شاید از دور جالب به نظر برسد، شاید فکر کنیم خب همینکه یک دولت در فرهنگ دخالت نکند و مثلا با استقرار یک جریان خاص جریانهای دیگر را قلع و قمع نکند خوب است؛ اما در عمل و با مشاهده نزدیک، میبینیم این وضع به بیشتر شدن قدرت مافیاهای فاسد حوزۀ فرهنگ و هنر و تصمیمسازی آنان برای دولت میانجامد. یعنی همان چیزی که از آن میترسیدیم اینبار غیرمستقیم و غیرشفافتر محقق میشود. در این وضعیت دولت ناخواسته و نفهمیده مجری ارادههای جاهل یا مسموم میشود.
ابلاغ مصوبۀ خطرناکِ اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی[2] توسط شخص رئیس جمهور (دو هفته پیش حدودا) نمادی از این رویکرد و تبعات آن است.
سوال: آیا آقای رئیسی واقعا موافق حذف ادبیات و دیگر دروس عمومی از کنکور است؟
سوال دقیقتر: آیا آقای رئیسی واقعا متوجه معنا و تبعات حذف ادبیات و دیگر دروس عمومی از کنکور است؟
به نظر من نه. چون آقای رئیسی یک مدیر اجرایی خوب و سالم و شریف و خیرخواه است. یک حقوقدان فهمیده و با تجربه است. یک آشنای فقر و محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی است. اما یک نخبۀ فرهنگی نیست، یک متخصص علوم انسانی نیست، آقای رئیسی آقای خامنهای نیست. هیچ رئیس جمهوری البته علامهٔ ذوفنون نیست.
خب اینجا چه کسی باید جلوی فجایع را بگیرد؟
فعالان و مسئولان و متنفذان سالم حوزۀ فرهنگ.
اما آیا این جماعت به وظیفه خود عمل کردند؟
من نمیگویم هیچ صدایی شنیده نشد[3]، اما صداها بسیار ضعیف بودند، شاید چون بیشتر واکنشنشاندهنگان فاقد تریبوناند و بیشتر تریبونداران قبیلهگرا یا بیسواد یا فاسد (و در هر سه حالت بیاعتنا به مصالح ملی) . میکروفنی جلوی بیشتر متخصصان قرار نمیگیرد و اگر قرار بگیرد افراد فاسد دنبال زد و بندند و افراد سالم از مسائل مهم غفلت میکنند.
اخیرا، دو یا سه روز پس از ابلاغیه رئیس جمهور ایشان با جمعی از شاعران دیدار داشتند، بروید از شاعرانی که دعوت شدند بپرسید آیا در این دیدار، یک نفر از شاعران -که مهمترین پاسداران زبان و ادبیات پارسیاند- در این فرصت استثنایی به حذف ادبیات فارسی از کنکور ایران اعتراض کردند؟! آیا در این دیدار چیز خاص دیگری به غیر از کسب حمایت مادی برای صنف شاعران –از سوی خوبها و سالمها- و نیز زد و بند برای سهم گرفتن در مناصب و بودجههای دولتی –از سوی زرنگها و فاسدها- مطرح شده؟!
نتیجه چه میشود؟
نتیجه این میشود که اندک صدایی هم که در این ازدحام صداها و مطالبات به گوش رئیس جمهور برسد یکی مثل جناب آقای برزویی جلوی رییس جمهور و تمام رسانهها ظاهر میشود و میگوید حذف و کماهمیتشدن ادبیات و زبان فارسی جوسازی است، درست است دروس عمومی را از کنکور حذف کردهایم اما علت این بوده که شانشان حفظ شود و در مهارتهای تستزنی خلاصه نشوند! و قرار است نمرههای این دروس در دبیرستان را در نتیجه کنکور لحاظ کنیم. این را میگوید اما نمیگوید اولا تصحیح برگۀ تشریحی دقت تصحیح برگۀ تستی را ندارد و کاملا بین این مصحح و آن مصحح سلیقهای است و این خود آغاز بیعدالتی است، ثانیا نمیگوید این لحاظکردن در همۀ سالهای پیشبینی شده بیش از سی الی پنجاه درصد نیست، ثالثا نمیگوید این لحاظکردن اختصاص به دروس عمومی ندارد، بلکه ملاک کل نمره معدل است! یعنی اگر بعد مثلا ده سال این نمرات صددرصد هم در نتیجه کنکور لحاظ شوند باز هم ارزش دروس عمومی نصف دروس اختصاصی خواهد بود! و رابعا اگر قرار به حفظ شان علم است چرا شان علوم دیگر رعایت نشده؟!
یک جامعه وقتی اصلاح میشود که در آن رأس و ذیل، حاکم و ملت، فرد و اجتماع همگی ارادهای به اصلاح داشته باشند. حذف ادبیات و دروس عمومی از کنکور نمادی است از وضعی که با غفلت هر دو بخش جامعه محقق شده. از یک سو نداشتن راهبرد، شناخت و توانایی دولت در عرصۀ فرهنگ و از یک سو سکوت فعالان فرهنگی –خاصه تریبونداران- با دلایل گوناگون قصور یا تقصیر (ناآگاهی و عدم اهتمام برای آگاهی! + قبیلهگرایی و منفعتگرایی + تنبلی + فردگرایی و بیغیرتی و مسئولیتناپذیری + فساد و جاهطلبی + بیسوادی + ...) منجر به تصویب کمهزینۀ چنین قوانینی میشود. قوانینی که شاید برای قانونگذارش نوعی آزمون و خطا و تمرین باشد، اما برای مردم به تربیت نسلهایی منجر خواهد شد که روز به روز از فرهنگ و تمدن و اصالت خود دورتر میشوند.
نتیجۀ سهلانگاری و فرهنگناشناسی ویدئوی اول را میتوانید در ویدئوی دوم ببینید، البته که در چشمانداز فرداها بیشتر و شدیدتر.
(ویدئوها در این صفحه اینستاگرام منتشر شدهاند)
توضیحات
ویدئوی اول: یکی از بیشمار سخنان رسانهای یکطرفه و فاقد دیالوگ آقای برزویی در تشریح و دفاع حذف ادبیات و دروس عمومی از کنکور.
ویدئوی دوم: وقتی رئیس سازمان سنجش (که انسان بدی هم نیست) میخواهد ابلاغ مصوبه را اعلام کند و در چنین جایگاهی از گفتن کلمه گسترش یا توسعه عاجز است و آن را به انگلیسی میگوید! و میگوید «ما میگوییم»! (ما یعنی کی؟ ما کجاییها؟).
ویدئوی سوم و چهارم: بخشی از سخنان و نصایح مرحوم استاد مهدوی دامغانی در برنامه شوکران که چند وقت پیش در صفحه خانم عظیمی گزیده و منتشر شد.
[1] سخن ما به معنی این نیست که بقیه نامزدها متخصص مسائل فرهنگی هنری بودند و این ضعف را نداشتند
[2]: اندکی قبل در یادداشت «نه به کارخانهٔ رباتسازی» به موضوع مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداختهام. برای اطلاعات بیشتر آن متن را بخوانید
[3] تنها خبرگزاریای که دیدم در زمینهٔ اطلاعرسانی و انتقاد از این مصوبه تا حدی فعال بود ایسنا بود. باز خدا خیرشان بدهد
مصوبۀ جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی درمورد کنکور به اسم عدالت آموزشی و اصلاح وضعیت نابهسامان کنکور و کمکردن استرسهای بیدلیل دانشآموزان و دیگر ارزشها و حرفهای خوب و بدیهی علم شده، اما تردیدهایی جدی درمورد همۀ این موارد ارزشمند در همۀ بخشهای مصوبه وجود دارد، تردیدهایی که اعتراضات بسیاری را از بیرون و درون نهادهای حاکمیتی و جوامع نخبگانی کشور برانگیخته: بسیاری از نمایندگان مجلس، بخشهای حقوقی دولت، دیدبان شفافیت و عدالت، بسیاری از جامعه معلمان و دانشگاهیان و... با اینهمه این مصوبه با تندادن به پارهای اصلاحات ظاهرا قرار است بر تمام مخالفتها پیروز شود و سرنوشت آموزشی پرورشی کشور را تغییر دهد.
اما بخشی که در این مصوبه خسارتهایش کمتر مورد توجه است «حذف دروس عمومی» است.
دروس عمومی تا همینجای کار هم وضعیت خوبی ندارند؛ بیشتر مهارتها و دانشهای عمومی که نیاز هر انسانی است جایشان در میان دروس عمومی خالیست و نتیجۀ تلخ بیش از همه برای دانشآموزان دو رشتۀ ریاضی و تجربی است. امری که در سرزمینی که خاستگاه علامهها و همهچیزدانهاست بیش از پیش جای دریغ و حسرت دارد. بدتر اینکه ساختار آموزشی کنکور این دو رشته به بهانۀ تخصصگرایی و علوم انسانیزدایی، انسانیتزدایی شدهاند و بیشترین اهتمام این ساختار تربیت نسلهایی است که صرفا تکنسین و فاقد خردورزی انسانی باشند، یعنی: ربات باشند.
دوست خردمند و بزرگواری اخیرا به بنده میگفت دانستن درس تاریخ در انگلستان با آن تاریخ سیاه و ننگین استعماری در اکثریت قاطع ورودیهای آموزشی ضروری است، اما در ایران که تاریخش درخشانترین فصل تاریخ بشریت است میبینیم تاریخ صرفا درس اختصاصی علوم انسانیهاست. کدام عقلی اولینبار گفت بچههای ریاضی و تجربی نباید تاریخ خودشان و تاریخ جهان را بدانند؟ مگر ایرانی نیستند؟ مگر انسان نیستند؟ مگر همین علم بدون فهم تاریخی امکان پیشرفت دارد؟!
تربیت تکنسین بیتاریخ و بیفرهنگ، تربیت بازوان تنومند اما فاقد مغز، از دیرباز خواستۀ کشورهای استعمارگر است که تشنۀ استعدادهای فرهنگزداییشدۀ کشورهای شرقی برای به کارگریونوکریگرفتن و صرفا پرکردن جای پیچومهرههای تمدن خود هستند.
این نظام آموزشی کاملا با روند افزایش همهسالۀ مهاجرت در ایران هماهنگ است.
دراین باب سخن فراوان است، اما از بحث اصلی دور نشویم:
گل تازهای که شورای عالی انقلاب فرهنگی میخواهد بر سر این نظام آموزشی استعمارزده بزند حذف همین چهار درس عمومی از کنکور است (و به تبع آن قهرا از دوران متوسطه اول و دوم؛ ولو ظاهرا کتابهایش توزیع شود)
اینکه کنکور در ایران مشکلات و مفاسد بسیار دارد بدیهی است و اینکه کنکور ذاتا چیز بدی است یا نه، قابل بحث است؛ اما اینکه حالا که زورمان به حذف کنکور نمیرسد به جای اصلاح ابرو چشم را کور کنیم هم منطقا اشتباه است. خندهدار اینکه اسم اینگونه تغییرات را عدالت آموزشی بگذاریم، اولا اگر امری عمومی دشوار است برای همه دشوار است و ظلم علیالسویه عدل است، ثانیا اینکه برای امکان پیشرفت تحصیلی دستکم چهار درس باشند که آزمونش بین همه مشترک باشد که به عدالت بینارشتهای نزدیکتر است. این از عدالت آموزشی ، اما اصل ماجرا:
حذف دروس عمومی (زبان و ادبیات فارسی، عربی، انگلیسی، معارف) از کنکور، در نظام فعلی به کمرنگ شدن و بیارزششدن قطعی آموزش این دروس در دبیرستان میانجامد. این میان بزرگترین خطا حذف زبان و ادبیات فارسی است که بیشترین ضریب (۴) را هم دارد. کسی که زبان و ادبیات فارسی را فقط یک زبان بداند و بر کرسی مدیریت آموزشی این مملکت تکیه زده باشد اگر خائن نباشد احمق است. دروس زبان و ادبیات فارسی (با همین وضع محدود و مختصر شدهاش هم)، آموزش فشردۀ تمام تاریخ و فرهنگ و فکر و روح ایرانی ماست. اندکی شعور و دانش و تجربه میخواهد که بفهمیم کسی که در دبیرستان ادبیات میخواند هم مدتی لطافت و زیبااندیشی و عشقورزی را تمرین میکند، هم تاریخ پرباروبرگ ایران را مرور میکند، هم جهانگرد و جهانشناس زبان و جهان فارسی میشود و هم ابزار لازم برای دسترسی به دیگر شاخهها و پیشینههای علمی تمدن خود را پیدا میکند. این است که حذف دروس عمومی، مخصوصا زبان و ادبیات فارسی از کنکور آخرین تیر به تربیت ایرانی و انسانی دانشآموزان در حساسترین دورۀ شناختی ایشان است. با ابلاغ این مصوبه توسط رئیس جمهور محترم، فرایند رباتسازی قدرتمندتر و شاملتر از قبل برای دانشآموزان ایرانی اتفاق میافتد و طبعا به گسست تمدنی بیشتر، مهاجرت نخبگان بیشتر، تکشاخهگرایی بیشتر، فردگرایی، بیهویتی، مادیگرایی و پولپرستی بیشتر و بیماریهای روحی و روانی بیشتر نسل بعد میانجامد.
یادمان نرود رباتها در همهجای جهان در استخدام آمریکا خواهند بود.