خون ریخته، خون ریخته، هر گوشهای خون ریخته
خورشید در خاک آمده، دریا به هامون ریخته
این: کودک دردانهام! آن: مادر فرزانهام!
هرسو ز اهل خانهام خون در شبیخون ریخته
تا صبح «بانگ نی رسد، آواز پی در پی رسد»
هرسو «غریبی»شروهای از نای محزون ریخته
این خاکِ عشاق است، هان! کز غیرتِ نامحرمان
گیسوی لیلا خفته در دستار مجنون ریخته