«دوربینی و ضبط و خودکاری» | شعری برای بانو مریم کاظمزاده
مریم کاظمزاده، عکاس بزرگ جنگ، خبرنگار چریک و دلیر جنگ، نویسنده بینظیر و همسر شهید اصغر وصالی پس از عمری دوری و صبوری از این خاک بلاخیز پرکشید تا عازم لحظۀ دیدار و روز وصال شود.
مراسم تشییع و تدفین غریبانه ایشان نیز امروز صبح در قطعه ۱۰۳ بهشت زهرا برگزار شد.
***
شعر بداههای برای بدرقۀ آن چریک دلیر و آن هنرمند بینظیر، بانو مریم کاظمزاده
دوربینی و ضبط و خودکاری
این مرا بس برای پیکاری
دوست زخمی و دشمنان گستاخ
جنگجو بودم و پرستاری
مکتب عشق را هنرجویی
متجر عقل را طلبکاری
بود با جنگ تن به تن همراه
نیز جنگ روایتم، آری
ثبت کردیم رنج ایران را
در دل روزهای دشواری
روزگاری که جشنواره نبود
نه تب درهمی و دیناری
هم نه سودای سکه و سکو
هم نه جمعیت طرفداری
عرضه کردیم عشق و ایمان را
در چه بازار کمخریداری
تا نگیرند دشمنان، این خاک
تا نماند به میهنم عاری
خسته بودم اگرچه در سنگر
گم نشد از نگاهم ایثاری
مریمی بودم و اگرچه به خواب
در درونم مسیحِ بیداری
/
لنز بستیم و چشم پوشیدیم
زین جهان از نصیب بسیاری
از وصالی عزیز دل کندیم
تا رسد باز روز دیداری
در دل رنجهای هرروزه
در چه شبهای تار و تبداری
بود زهرا مرا تسلابخش
بود زینب مرا مددکاری
تا که اوج تعالی زن را
گیرم از روزگار، اقراری
/
من چنین بودم و چنین کردم
تو چه را ای بشر! سزاواری؟